احمد شاه مسعود، بزرگمرد شجاع، مقاوم، مؤمن و مدبر تاریخ معاصر افغانستان است که اثبات کرد میتوان با تکیه بر مقاومت مردم و پایبندی بر اصول اسلامی و انسانی در برابر دشمنان بزرگی از جنس کمونیسم و طالبانیسم مقابله و جانانه مبارزه کرد و پیروز شد.
شهدای ایران:احمد شاه مسعود فرزند دگروال دوست محمد، در تابستان سال ۱۳۳۲ برابر با ۱۹۵۳ میلادی در قریه جنگلک ولسوالی پنجشیر ، ولایت پروان در یک خانوادهی تحصیل کرده و مرفه متولد شد.
مسعود با توجه به هوش سرشار خود در پنج سالگی وارد مکتب بازارک پنجشیر گردید و تا کلاس دوم را در محل تولد خویش درس خواند.
با توجه به تغییر محل مأموریت پدرش، کلاس سوم و چهارم ابتدایی را در مکتب موفق هرات گذراند و در هرات بود که علوم دینی و مذهبی را نزد مدرس مدرسه جامع آن شهر فرا گرفت.
دوران متوسطه را در دبیرستان استقلال کابل به پایان رساند و در سال ۱۳۵۲ وارد دانشکده مهندسی پولیتکنیک گردید.
همزمان با ورود به دانشکدهی مهندسی کابل در سال ۱۳۵۲ رسماً عضویت نهضت اسلامی افغانستان را میپذیرد و در سال ۱۳۵۴ رهبری مبارزه در نخستین قیام پنجشیر در برابر حکومت وقت را به عهده میگیرد و با توجه به ناکامی قیام و تعقیب شدن توسط دولت به پاکستان هجرت میکند.
با وقوع کودتای کمونیستی در اردیبهشت سال ۱۳۵۷ و آغاز جهاد، عصر دیگری در حیات سیاسی و مبارزاتی احمد شاه مسعود آغاز میشود و او به جبهههای نورستان و کنر سر میزند و با رهبری دستههای کوچک مجاهدین، این جهاد را رهبری میکند.
سال ۱۳۶۱ در پی شکست کامل شش تهاجم گستردهی ارتش اتحاد شوروی سابق در پنجشیر، فرمانده کل نظامی روسها در افغانستان برای توافق آتشبس با احمد شاه مسعود وارد مذاکره شده و به مدت یک سال، این توافق به امضاء میرسد، که در واقع روسها با این توافق، مجاهدین را به عنوان یک طرف سیاسی رسماً پذیرفتند.
مسعود از فرصت به دست آمده حداکثر استفاده را میبرد و در جهت تثبیت موقعیت مجاهدین و بالا بردن توان رزمی و نیروهای جهادی تلاش خستگی ناپذیری را آغاز میکند.
وی در سال ۱۳۶۳ شورای نظار را با دعوت و مشارکت فرماندهان ارشد ۹ ولایت بنیان مینهد و به قول خودش موفق میشود تا ۵ پنجشیر دیگر در شمال و شمال شرق کشور ایجاد کند.
از سال ۱۳۵۸ تا سال ۶۷ هشت حملهی ارتش متجاوزین اتحاد شوروی سابق در پنجشیر به ناکامی و شکست کامل میانجامد و بدین ترتیب از سال ۱۳۶۷ به بعد پنجشیر برای همیشه در امان میماند و دیگر هرگز متجاوزین جرأت ورود به پنجشیر و جهاد را به خود نمیدهند.
به دنبال فرار آخرین سرباز اتحاد شوروی از خاک افغانستان در تاریخ ۱۴ فبروری ۱۹۸۹، به ابتکار احمد شاه مسعود شورای عالی فرماندهان ارشد جهادی کشور در شاه سلیم ولایت بدخشان در تاریخ ۹ اکتوبر ۱۹۹۰ دایر گردیده و تصمیم مهمی را جهت اقدامات گسترده بعدی اتخاذ مینمایند.
در پی برگزاری اجلاس شاه سلیم در آبان ۱۳۶۹ بنا به دعوت رییس ستاد ارتش پاکستان احمد شاه مسعود سفر کوتاه و تشریفاتی به پاکستان داشت که از جهات بسیار درآن زمان مهم و سرنوشتساز بود.
۲۳ آوریل ۱۹۹۲ گفتگوی تاریخی و مهم احمد شاه مسعود با حکمتیار اتفاق افتاد، گفتگویی که در شناخت و شفافیت مشی سیاسی و نوع تفکر ملی مسعود، راهگشا و روشنگر است.
۲۹ آوریل ۱۹۹۲ احمد شاه مسعود به عنوان فاتح کابل و قهرمان ملی کشور در میان شور و شعف زاید الوصف مردم پایتخت، وارد کابل گردید.
در تاریخ ۱۴مرداد ۱۳۷۸ یکی از اعجاب انگیزترین عملیاتهای نظامی خویش را سامان داد و درچند ساعت تمام مناطق از دست رفته را پس گرفت و از بزرگترین فاجعه انسانی و ملی جلوگیری نمود.
۲۵ شهریور ۱۳۸۰ پیکر پاک و مطهر اسطوره ی جاویدان و شهید عالیقدر راه استقلال و آزادی را، در حالیکه هزاران تن از همرزمان مجاهدش همراهی میکردند، با تشریفات کامل نظامی و با حضور مقامات عالی رتبهی دولت اسلامی افغانستان در سریچه ی پنجشیر به خاک سپردند.
او به اشعار حافظ لسان الغیب شیراز علاقهی فروان داشت و به مولانا خداوندگار بلخ عشق میورزید. سیر زندگی امام ابو حامد محمد غزالی او را به تأمل و تفکر وا میداشت و به حکیم طوس ابوالقاسم فردوسی به دیدهی احترام مینگریست.
مسعود دارای شیوه ی مدیریت مسلط، قوی و متمرکز بود. او به موسیقی سنتی و اصیل افغانستان گوش می داد، به ورزشهای رزمی وارد بود و به فوتبال و اسب سواری و تیر اندازی اشتیاق و مهارت فراوان داشت.
فرازهای از سخنان احمد شاه مسعود قهرمان ملی کشور افغانستان
انتظار من مانند بسیاری از هموطنانم، بعد از پیروزی در برابر کمونیسم آن بود تا جهان و بالخصوص کشورهای همسایه، از مردم ما به خاطر نابودی کمونیسم سپاسگزاری میکردند و به زخمهایشان مرهم میگذاشتند.
مردم کشورمان با سپر ساختن سینههای خود، جان میلیون ها انسان را در کشورهای همسایه و جهان حفظ کردند و در واقع از آزادی و آبادی آنها دفاع کردند. ولی حیف، در فرجام، پاکستان ملت ما را از عقب خنجر زد. امریکا به حرف شنوی از پاکستان پرداخت و اروپا بیتفاوتی اختیار کرد.
مردم جهان باید بدانند که خطر طالبان به هیچ وجه کمتر از خطر کمونیسم نیست. هنوز فرصت آن وجود دارد که با آن مقابله صورت گیرد و مردم افغانستان در خط مقدم این مبارزه قرار دارند.
من مزدور هیچکس نیستم و از طرف هیچ کس مبارزه نمیکنم و بدون مراجعه به احدی تصمیم میگیرم. از آن گذشته، این مردم افغانستان بودند و هستند که در مورد جنگ و صلح تصمیم می گیرند.
پیشینه حضور ارتش سرخ شوروی در افغانستان
ورود ارتش شوروی به افغانستان در ۶ دی ماه سال ۱۳۵۸ که در جهت حفاظت از رژیم کمونسیتی انجام شده بود، با مقاومت جدی مردم افغانستان مواجه شد. این مقاومت تبدیل به «جنگ چریکی سراسری» شد که به دوران جهاد در تاریخ معاصر افغانستان شهرت یافته است.
حملهٔ اول: ۱۹ فروردين سال ۱۳۵۹
حملهٔ دوم: ۶ شهريور ۱۳۵۹
در این حمله تاکتیک ارتش سرخ و ارتش کمونیستی افغانستان حمله بر غیر نظامیان و تخریب خانهها بود تا از فشار حملات نیروهای مجاهدین بر علیه خود بکاهند. به همین منظور در منطقهٔ «فراج» ۴۰ تن از اهالی را قتل عام کردند و در «غجی» ۳۲ تن را که اکثرا زنان و کودکان بودند قتل عام نمودند که اجسادشان تا یک هفته در منطقه باقی مانده بود.
در منطقهٔ «نولیچ» که ارتش سرخ مورد حمله قرار گرفته بود، سربازان روس کهنسالان،زنان و کودکان را در خانه یکجا کرده خانه را به آتش کشیدند.
حمله سوم: ۲۰ آذر ۱۳۵۹
در این حمله زمستانی ارتش سرخ از ۱۶۰ عراده جنگی ده هزار پیاده نظام استفاده نمود.جنگ هفده روز به طول انجامید.
در ۶ دی سال ۱۳۵۹ این حمله به شکست انجامید و قوای شوروی دره پنجشیر را ترک کردند.
حمله چهارم: ۲۳ مرداد ۱۳۶۰
در طول یک هفته نبرد ارتش سرخ فقط ۲۵ کیلومتر در داخل دره پیش روی مینماید. تاکتیک تصرف ارتفاعات به شکست میانجامد و ارتش سرخ عقب نشینی میکند.
پیش از این حمله احمدشاه مسعود شبکهٔ منظمی از گروههای چریکی به نام «گروههای متحرک» را سازماندهی نموده و به کار استخباراتی در درون رژیم دست زده بود.
حمله پنجم: ۲۵ ارديبهشت ۱۳۶۱
این حمله با استفاده از ۲۰۰ فروند هلیکوپتر و ۶۰ فروند جت و با تاکتیک جدیدی انجام. بر خلاف حملات قبلی این بار ارتش سرخ از تاکتیک جنگ کلاسیک که ترکیبی از حملهٔ زمینی و هوایی و توپخانه بود استفاده نکرده بلکه با حدود ۶۰۰ پرواز هلیکوپتر به طور ناگهانی در داخل پنجشیر نیرو پیاده نمودند. البته این عملیات لو رفته بود اما تغییر تاکتیک در ابتدا موفقیت نسبی را به همراه داشت.
حمله ششم: شش هفته بعد از حملهٔ پنجم
وزارت دفاع دولت کمونیستی افغانستان به احمدشاه مسعود اولتیماتوم میدهند تا تسلیم گردد در غیر آن به "عملیات خارق العاده" دست خواهند زد.
نه ماه نبرد دوام پیدا میکند. دره روزانه به شدت بمباران میگردد و مردم به کوهها پناه میبرند و ماهها در کوهها در مغازهها زندگی میکنند.
در طول این جنگ حدود ۶ هزار خانه مسکونی و ۷۰٪ تمام آبادیها و حواشی درهٔ پنجشیر نابود شد. با دوام جنگ مردم دره را تخلیه کرده به دیگر مناطق افغانستان میروند، اما از همکاری با رژیم سرباز میزنند.
نه ماه جنگ تلفات سنگین به نیروی جنگی و روحیهٔ سربازان شوروی وارد میکند. روسها به مجاهدین پیشنهاد آتشبس میدهند. در اواخر زمستان سال ۱۳۶۱ پیشنهاد آتشبس از سوی مجاهدین پذیرفته میشود.
حمله هفتم: ۳۱ فروردین ۱۳۶۳
این عملیات بزرگترین حملهٔ ارتش سرخ به درهٔ پنجشیر محسوب میشود. در این عملیات گسترده که بعد از پایان آتش بس صورت گرفت حدود بیست هزار سرباز ارتش افغانستان و ارتش شوروی شرکت داشتهاست.
تمام جمعیت بیش از یک صد هزاری پنجشیر داوطلبانه دره را به سوی شهرهای مختلف افغانستان و عمدتاً کابل ترک کردند.
ناگفتههايي از زندگي "احمدشاه مسعود" از زبان همسرش
"احمد شاه مسعود بهروايت صديقه مسعود" عنوان كتابي است كه ناگفتههايي از زندگي قهرمان ملي افغانستان را از زبان نزديكترين فرد به وي، همسرش بازگو شده است.
اين كتاب توسط "ماري فرانسواز كولومباني" و "شكيبا هاشمي" به زبان فرانسوي نوشته شده و "افسر افشاري" آن را به فارسي ترجمه كرده است.
صديقه مسعود، در "دره پنجشير " به دنيا آمده است، او ۲۴ سال جنگ را از نزديك حس كرده و شوهرش را مردي برجسته و خوشذوق كه شيفته ادبيات و تاريخ بوده است ميداند. وي در مورد شوهر خود گفته است او مردي برجسته، خوشذوق، فرهيخته، شيفته شعر و ادبيات و تاريخ و قهرمان جنگ ضد شوروي و مقاومت عليه طالبان بود.
در باب دشمنان سياسي مسعود، هرچند اندك در فصلهاي مختلف كتاب اشاراتي صورت گرفته است. در فصل ۹ كتاب صحبت از دكتر "نجيب الله" رئيس جمهور سابق افغانستان شده است و اين كه مسعود هنگام عقب نشيني از كابل افرادش را نزد نجيبالله كه در دفتر سازمان ملل متحد پناهنده شده بود ميفرستد تا او را متقاعد كند كه از آنجا خارج شود. اما نجيب طي نامهاي براي مسعود مينويسد: من در اينجا ميمانم، تو آدم شجاعي هستي كه هميشه مبارزه كرده و سعي داشتي به من هم كمك كني، من زودتر از آنچه تو فكر ميكني به تو كمك خواهم كرد.
تا چند روز بعد از مرگ مسعود او نيز مثل خيليها از مرگ شوهرش بيخبر بوده است. بعد از آن واقعه همسر مسعود و فرزندانش را به تاجيكستان بردهاند بيآنكه بداند چه اتفاقي براي شوهرش افتاده.
صديقه مسعود حتي وقتي خبر مرگ مسعود را از تلويزيون ديده و شنيده بود باز هم كسي اصل ماجرا را براي او بازگو نميكرده است.
در حال حاضر همسر احمد شاه مسعود به اتفاق فرزندان خود در شهر مشهد زندگي ميكنند و احمد تنها پسر مسعود، در دانشگاه فردوسي مشهد مشغول به تحصيل است. همسر مسعود در مقابل فشار هواداران مسعود كه آرزو دارند كه احمد جانشين سياسي پدرش شود ترجيح ميدهد كه او هم مانند پنج خواهر ديگر خود در ايران ادامه تحصيل دهد
پنجشیر همیشه پر از شادی و سرور است، مخصوصاً در تابستان، صدای کودکانی که فریاد زده به سوی رود میدوند، پیرمردانی که کنار هم نشسته و قصههای قدیمی را مرور میکنند، حتی در سختترین روزهای مقاومت باز هم پنجشیر امیدی داشت و مردمانش نشاطی که باور کردنی نبود.
اگر چه همیشه خطر حمله هوایی طالبان بود ولی گویا اصلاً مردم دربارهاش نمیدانستند و نشنیده بودند، در حالی که بارها شهید داده بودند ولی باز تا کمی سکوت حاکم میشد مردم به هر طرف پراکنده میشدند.
چند روزی بود که پنجشیر دیگر مثل سابق نبود، هوا گرفته و آسمان تاریک بود، بعضی میگفتند این اتفاق را قبلاً هم دیدهاند، روز قبل از حادثه باد و خاک عجیبی همه جا را فراگرفته بود و باعث شده بود ۲ روز قبل از شهادت، همه جا تاریک و بیروح گردد؛ گویا خاک مرده بود که بر پنجشیر پاشیده شده بود.
چند روز بدین منوال گذشت تا اینکه روزی خبر آمد برای ناهار خانه پدربزرگم دعوتیم، پس از ناهار مشغول بازی شدیم و چندی نگذشت که «مهندس اشرف» که پیش از آن ریاست امنیت پنجشیر را به عهده داشت وارد خانه پدر بزرگم شد و سراغ ایشان را گرفت؛ به شدت سراسیمه معلوم میشد، دست پدربزرگ و دایی بزرگم را گرفت و برای صحبت به آخرین طبقه خانه رفتند؛ و معلوم میشد چیزی شده است.
همه چیز تغییر کرده بود و همگی چهرهای متفاوت داشتند هر کس تا مرا میدید به گوشهای میخزید، آرام آرام به سمت خانه رفتیم. داییام رو به مادرم کرد و گفت احمدشاه مسعود از شما خواسته به تاجیکستان بروید.
نمیدانم چگونه آن شب سیاه سحر شد و با طلوع خورشید سوار بالگرد شدیم و به سمت تاجیکستان پرواز کردیم. خیلی وقتها با پدرم از پنجشیر تا تاجیکستان میرفتیم اگرچه گاهی تنهایی نیز سفر کرده بودیم، اما این بار جای خالی او به شدت حس میشد، از هر زمان دیگری بیشتر میخواستیم در بالگرد همراه ما باشد و دلداری دهد که این تکانها چیزی نیست.
به تاجیکستان رسیدیم، خانه ما در آنجا سردتر از هر جای دیگری بود، تمام نور و برکت خانه رفته بود، هر چه سراغ پدر را گرفتیم گفتند این جا نیست «کولاب» است، تا آن زمان فکر میکردیم که «دوشنبه» بعد گفتند نه در کولاب است.
هر روز خبری میرسید، یکی میگفت حالش خوب است، یکی میگفت چشمانش را باز کرد، یکی میگفت امروز بلند شد و اوامر جدیدی صادر کرد؛ تلویزیون ایران میگفت مسعود کشته شده است.
بالاخره پس از چند روز به سمت کولاب که می گفتند پدرم در آنجاست رفتیم، به فرودگاه کولاب رسیدیم؛ بالگرد آرام آرام نشست، خودرویی دنبال ما آمد و با آن به سمت بیمارستان به راه افتادیم، احساس عجیبی بود، همه دل توی دلشان نبود، خودرو آرام از کنار بیمارستان گذشت؛ تعجب کردیم که چرا به سمت بیمارستان نمیرود تا در کنار اتاقی فلزی ایستاد و گفتند هنوز پیاده نشوید.
درها باز شد و چیزی سفید رنگ بر روی زمین گذاشته شد، گفتند بیایید، رفتیم بالای سر چیزی که بر روزی زمین بود و پارچه سفید رنگی بر رویش گذاشته شده بود، نمیدانستم چیست، در عمرم چنان چیزی ندیده بودم، پدربزرگم گفت: احمد دست راستش بشین من نشستم و پدر بزرگم آرام پارچه را کنار زد. پدرم بود.
احمد شاه مسعود در کلام دیگران
کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل متحد
"فرمانده مسعود براي خود يک استراتژي نظامي داشت و براي حفظ حق حاکميت افغانستان کمک قاطع و حياتي نموده بود. قتل او مساعي را براي خاتمه دادن به جنگ داخلي افغانستان به مشکل مواجه ميسازد. وي رهبري بود که در مذاکرات براي يافتن يک راه حل سياسي اين منازعه ابراز آمادگي کرده بود ".
امام علي رحمان رييس جمهور تاجکستان
"احمدشاه مسعود تنها در کشور خود از اعتبار و محبوبيت برخوردار نبود، بلکه در ديگر کشورها نيز از او به عنوان قهرمان حقيقي مردم افغانستان و فرد وطن دوست ياد ميکردند ".
برت هنسن معاون سفير امريكا دركابل
"از همان آغاز در اواخر دههي ۷۰ و در جريان دههي ۸۰، احمد شاه مسعود با انجام عمليات هاي نظامي خود تبديل به يك اسطوره گرديده بود. شخصيت، درايت، هدفمندي و رهبري احمد شاه مسعود در آن زمان، براي ديگر فرماندهان افغان الهام بخش و سرمشق شده بود ".
برنارد هانري ليوي فيلسوف، نويسنده، فیلمساز و افغانستانشناس فرانسوي
"مي خواهم عرض كنم كه چرا در مملكت ما فرانسه مثل اينجا مسعود يك چهرهي محبوب است. در قدم اول مسعود خودش يك سمبل مقاومت براي ما بود، در فرانسه هم يك فرهنگ مقاومت موجود است، همان فرهنگي كه توسط ژنرال دوگل بيان شده است. مردي كه به شوروي نه گفت، مردي كه به طالبان نه گفت، مردي كه تا آخر به نيروهاي باطل نه گفت،
اين مرد بزرگ با اين قهرماني خويش به فرانسوي ها اجازه داد كه براي يك لحظه مثل خواب ببينند كه ژنرال دوگل دوباره زنده شده است.
دليل دومي كه مسعود محبوب القلوب مردم فرانسه است، اين است که او در مقابل هيچ نوع تهديدي سر خم نكرده است.
او در مقابل دو تهديد بزرگ آخر قرن بيست مقاومت كرد. او يگانه مردي بودكه در اخير قرن بيستم خود را در مقابل دو تهديد بزرگ يافت. بر همه معلوم است كه او در قدم اول با توتاليتاريسم سرخ مقابله كرد و در قدم دوم با توتاليتاريسم سبز طالبان مقابله كرد ".
دکتر کمال خرازي وزير خارجهي جمهوري اسلامي ايران
"مسلماً ياد اين مرد بزرگ که عمر خود را در راه دفاع از مردم، سرزمين و استقلال ميهن اسلامي خويش صرف کرد، در ذهن نسلها و تاريخ افغانستان باقي خواهد ماند".
خانم نيکول فانتن رييس پارلمان اروپا
"اين واقعه موجب نگراني عميق من در بارهي آيندهي افغانستان مي شود، مسعود اميد آزادي مردم افغانستان در برابر جنون ويران کنندهي قدرت در کابل بود ".
وزير امورخارجهي هندوستان
"احمد شاه مسعود، كه از سوي نيرو هاي ترور و وحشت به شهادت رسيد، يك فرزند افسانه اي و تاريخ ساز افغانستان بود و زندگي خود را براي كسب آيندهي روشن و مطمئن براي نسل هاي بعدي افغانستان نثار نمود.
فرمانده مسعود يك سياستمدار باهوش بود كه حيات خود را براي افغانستان مقتدر، متحد، مستقل و آباد وقف نموده بود و در همين راه هم شهيد گرديد.
احمد شاه مسعود دوست صميمي هند بود و مايه افتخار هند است كه ما در بر آوردن آرزو هايش همكار وي بوده ايم. جهان امروز فرمانده مسعود را به حيث نابغهي نظامي مي شناسد، ولي علاوه بر اين مسعود زعيمي بود كه حيات خود را براي بهبود وضعيت بي كس ها و نادار ها وقف نموده بود، او يك شخصيت با فرهنگ و پراز انسانيت بود."
رابرت کپلان
وی در سال ۱۹۹۱ در کتاب سربازان راه خدا پیرامون شخصیت مسعود می نویسد: «احمد شاه مسعود را باید در قطار بزرگترین رهبران نهضت های مقاومت در قرن بیست حساب کرد. مسعود مانند مارشال تیتو، هوچیمین و چیگورا، دشمن خود را شکست داد.
مسعود تمام پیروزی های خود را بدون تخلف از حقوق انسانی (حقوق بشر) انجام داده است. بدون آنکه زیر تأثیر کشور کمک کننده رفته باشد، از آن کمک دریافت می کرد.
مسعود تا زمانی که مجبور نشود به جنگ اقدام نمیکرد و این را به حیث استراتژی خود در جریان ۱۴ سال مقاومت نشان داده است و لیاقت و کاردانی مسعود و پشتیبانی بی دریغ مردم، او را قادر ساخت تا برنده جنگ سرد شود».
الیورروا و دوپانفلی
سال ۱۳۷۷ الیورروا و دوپانفلی در مقاله ای می نویسند: «احمد شاه مسعود بر عکس مردان سیاسی امروز، بالاتر از نقش خویش به هیچ وجه به فکر جاه طلبی نیست. اگرچه این حقیقت دارد که مسعود به رضایت خویش کسانی را که به دیدنش می آیند می پذیرد، ولی هیچ کاری نمی کند که کسی به دیدنش بیاید. وی به مشکل آمادهی صحبت با مطبوعات است. مسعود اجازه میدهد از وی فیلم تهیه شود، زیرا وی چیزی برای پنهان کردن و کتمان ندارد.
من که چندین بار در مدت ۱۵ سال با مسعود ملاقاتهایی داشتم، فکر میکنم، مسعود یک شخصیت دیندار و پرهیزگار است که نمیخواست مسوولیت سیاسی را به دوش بگیرد که افغانستان غیر از آنچه که او میخواهد، باشد».
ونسان هوگیو ژورنالیست فرانسوی
مردی استوار و امیدوار به افقهای دور نام کتابی است که ونسان هوگیو ژورنالیست مشهور فرانسوی در موردمسعود نوشته وی درراین کتاب آورده است: «او درخشان ترین چهرهی حماسه آفرین انجام قرن است».
برناردهانری لوی نویسنده فرانسوی
برناردهانری لوی در سال ۱۳۷۷ مینویسد: «افغان ها ملتی اند که تاریخ هرگز فراموش شان نخواهد کرد. و احمد شاه مسعود نمونه ای از همین ملت است. ملتی که درس های فراموش ناشدنی در تاریخ این قرن، به یادگار گذاشته است».
شاه مسعود خود دوران مبارزه و جهاد ملتش را به سه مرحله تقسیم میکند:
مرحله اول: از آغاز جهاد شروع میشود تا شکست اتحاد شوروی و سقوط رژیم کمونیستی در افغانستان.
مرحله دوم از آغاز پیروزی مجاهدین تا آمدن صلح و ثبات و استقرار امنیت در افغانستان.
مرحله سوم زمانی خواهد بود که رژیم ایدهآل و مطابق با آرزوی ملت و ناشی از ارادهی مردم در افغانستان به وجود آید و بازسازی کشور عملاً آغاز شود.»(+)
شاید اگر وی زنده بود اجازه نمیداد که افغانستان به بهانهی مبارزه با تروریسم توسط نیروی امریکایی اشغال و ویران شود؛ به امید اینکه بهزودی مرحله سوم مورد نظر احمد شاه مسعود در این کشور محقق شود.
برخی منابع:
http://www.afghanmania.com/de/board/topic/۲mvn۴
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۱۳۹۲۰۶۱۸۰۰۰۹۰۶
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=۸۹۰۶۱۸۰۳۰۷
http://rasekhoon.net/article/show/۱۴۰۷۷۱/%D۸%A۷%D۸%AD%D۹%۸۵%D۸%AF%D۸%B۴%D۸%A۷%D۹%۸۷%۲۰%D۹%۸۵%D۸%B۳%D۸%B۹%D۹%۸۸%D۸%AF%۲۰%۲۸۳%۲۹%۲۰%D۹%BE%D۹%۸۶%D۸%AC%D۸%B۴%DB%۸C%D۸%B۱/
http://www.ahmadshahmassoud.com/modules.php?name=Sections&op=viewarticle&artid=۳۸
http://rasekhoon.net/article/show/۱۴۰۷۷۷/%D۸%A۷%D۸%AD%D۹%۸۵%D۸%AF%D۸%B۴%D۸%A۷%D۹%۸۷%۲۰%D۹%۸۵%D۸%B۳%D۸%B۹%D۹%۸۸%D۸%AF%۲۰%۲۸۹%۲۹%۲۰%D۸%B۳%D۸%AE%D۹%۸۶%D۸%A۷%D۹%۸۶%۲۰%D۸%B۴%D۸%AE%D۸%B۵%DB%۸C%D۸%AA%D۹%۸۷%D۸%A۷%DB%۸C%۲۰%D۸%B۳%DB%۸C%D۸%A۷%D۸%B۳%DB%۸C/
*جبهه جهانی مستضعفین
صاحب نیوز: در مظلومیت شیعیان افغانستان همین بس که در ایران کسی رهبر شهید آنان را که از یاران امام خمینی بود و در ساواک بخاطر انقلاب ایران شکنجه شد را نمیشناسد ولی قاتل سفاک شیعیان افغان هر ساله در ایران تقدیر میشود و از او به عنوان قهرمان یاد میگردد!!
منظورم مسعود است