شهدای ایران shohadayeiran.com

از اصفهان به قم می رفت. صدای آهنگ مبتذلی که راننده گوش می کرد، جلال را آزار می داد. رفت و با خوشرویی به راننده گفت:«اگر امکان داه یا نوارو خاموش کنید یا برای خودتون بذارین.»
شهدای ایران: راننده با تمسخر گفت:«اگه ناراحتی می تونی پیاده شی!» جلال رفت توی فکر! هوای سرد و بیابان تاریک و ... نیت کرد تا وجدان خفته راننده را بیدار کند.

 

این بار به راننده گفت:«اگه خاموش نکنی پیاده می شم!» راننده هم نه کم گذاشت نه زیاد، پدال ترمز را فشار داد و ایستاد و گفت:«بفرما!»

 

جلال پیاده شد. اتوبوس هنوز خیلی دور نشده بود که ایستاد! همین که جلال به اتوبوس رسید، راننده به جلال گفت:«بیا بالا جوون، نوارو خاموش کردم.»

 

سال ها بعد که خبر شهادت جلال را به آیت الله بهاءالدینی دادند، ایشان در حالی که به عکسش نگاه می کرد فرمودند:«امام زمان(عج) از من یک سرباز خواست، من هم صاحب این عکس را معرفی کردم.»

*جام نیوز
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار