به گزارش گروه اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران؛ از آغاز سال 1356 آگاهان به زیر و بمهای جهان سیاست نشانههای تغییر و تحولی رادر افق آینده کشور مشاهده میکردند و به نظر میرسید سال 1356 از هر نظر با سالهای گذشته تفاوت داشته باشد. در آغاز سال موضوع مهم نقل محافل تهران خاموشیهای مکرر برق، ترافیک سرگیجه آور و غیر قابل حل، انتشار دو نامه انتقادی قوی و مستدل دکتر علی اصغر حاج سید جوادی خطاب به نصرت الله معینیان رئیس دفتر شاه و در حقیقت خود شاه که با اجازه ضمنی شاه و ساواک به طور محدود نشر یافته بود و دست به دست میگشت و فساد دامنگیر در طبقات بالای کشور، دولت، ارتش، ساواک و غیره بود.
نامههای دکتر علی اصغر حاج سید جوادی که در آن رویههای باری به هر جهت فساد و تقلب و نادرستی هویدا و همکاران و هم پالکیهای او را تشریح کرده بود تاثیر خاصی بر مردم گذاشته بود و همه جا از آن صحبت میکردند.
درباره هویدا سوابق خانوادگیاش فسادش،حمایتش از فاسدین و رشوه گیران و مختلسین، مخصوصا حمایت علنی او از دزدان بیتالمال، شایعات،گفتهها و مطالب از ایران و محافل خصوصی ایران تجاوز کرده و در صفحات مهمترین مطبوعات اروپا و آمریکا و مخصوصا آلمان انتشار مییافت.
آن روزها به هر کجا که میرفتی آثار و نشانههای هویدا را میدیدی. فلان مرد فاسد الاخلاقی که علائم و دلایل فساد اخلاقی، مردبارگی و کثافات اخلاقیش عالم را پر کرده بود به دستور هویدا و با دستور تلفنی او به قطبی مدیر عامل تلویزیون مجددا به آن سازمان تحمیل میشد.
وقتی علت را میپرسیدی میگفتند هویدا خواسته است.
فلان روزنامه معتبر پایتخت سردبیر جوان و کم سن و سالی را به جای سردبیر مسن و خبره سیاست خود میگماشت که مراجعین و ارباب رجوع و مردم عادی احساس میکردند دو تا شاخ بزرگ از چنین انتصابی بر سرشان سبز شده است میپرسیدی در روزنامه اوضاع بر چه احوال است میگفتند فلانی گمارده هویداست. هویدا چنین خواسته است. معاون وزارتخانه معرفی میگردید جوانک کم سن و سال کم تجربهای که شهرت به فساد و سوء استفاده داشت به این سمت انتخاب میشد وقتی میگفتی این دیگر کیست؟ آخر این را فرستادهاید معاون فلان وزارتخانه معتبر کشور شود که دهها مدیر کل سالخورده و با شخصیت و سرشناس دارد مخاطبتان لبخند ملیحی میزد و جواب میداد دستور آقای هویداست.
این اواخر کار به جایی رسیده بود که اگر جوان واقعا تحصیل کرده و لایق و فهیم و شایستهای را هم با توصیه نخست وزیر در پستی میگماردند فورا برای آن بدبخت حرف درمیآوردند که بله بله آقای هویدا معرفی کرده است، آقای هویدا پارتیش است.
از هویدا عیب و ایراد بسیاری گرفته میشد. به او فحشهای زیادی هم میدادند اما او تمام مشکلات کشور را ساده و بچه گانه نشان میداد و برای آن تدبیرهای بچگانه میجست. از نوکر صفتی عجیب او که مقام منبع ریاست وزرا را تا حد پیشخدمت شخصی شاه پایین آورده بود رنج میبردند. سخنان او سطحی، باری به هر جهت و محض این بود که حرفی زده باشد.
تملق به شاه و شهبانو و درباریان تا حد افراط و بیاعتنایی به مردم سیره و روش دایمی هویدا بود. او فرصت طلب، جاه طلب، غیراخلاقی خوشگذران و سطحی بود. یک روشنفکر دروغین بود که نه ایران را میشناخت و نه با خصوصیات مردم ایران آشنا بود. درباره او میگفتند دستکشهای مخملی در دست دارد که کار ساطور را میکند. فساد، رشوه خواری، تظاهر، چاپلوسی در دوران او به حد اشباع رسید. از تمام امور کشور غافل بود و روز را به شب میرساند تا شبها به جشنها و مهمانیها دعوت شود با زنان و مردان شیکپوش گپ روشنفکرانه بزند و شامپانی و ویسکی بنوشند.
مردم حتی لهجه او را هم نمیپسندیدند. در اوایل خودش هم قبول داشت لهجه بدی دارد به این جهت میگفت نطقهای او را گویندههای رادیو بخوانند. در آخر چاپلوسان دور و برش کار را به جایی رساندند که تصور میکرد از چرچیل بودن تقریبا چیزی کم ندارد.
هویدا خندان و خشنود از همه چیز در انظار ظاهر میشود او پیپ بر لب و گل ارکیده بر یقه، نماد پیروزیهای خیره کننده انقلاب شاهنشاه است.
در ظاهر سازی استاد است سخنان شیرین و سرگرم کننده بر زبان میراند و به حضور در جشنها، مهمانیها و کوکتلهای شبانه سخت علاقمند و معتاد است.
او کمترین مسئولیتی برای خود حس نمیکند. ارباب منظور شاهنشاه، گرداننده اصلی مملکت است او پیچ و مهرهای ناچیز در دست و اختیار و اراده شاهنشاه بیش نیست.
نخستوزیر در مهمانیهای شبانه خانههای دولتمردان، وزیران، سفیران خارجی در ایران و سالروزهای مختلف حتی سالروز تاسیس ژاندارمری شادمانه حضور مییابد. علم در یادداشتهای خود از پرخوری و پرنوشی او نکوهش میکند بنا به نوشته علم که با نوعی تحقیر نسبت به هویدا همراه است. در او دیوانهوار لیوانهای ویسکی یا شامپانی یا شراب را به دست میگیرد و مینوشد و در اواخر شب اگر مهمانی خصوصی و درباری باشد روی مبلی میلمد و خروپفش بلند میشود.
شاه اعتنای چندانی به این منشی بیارزش خود نمیکند. در مذاکرات با خارجیان اغلب او وزیر امور خارجه اش آقای خلعتبری پشت در بسته میمانند و شاه خود میبرد و میدوزد.
او نوکر شخصی شاه است و امیدوار است بیست سال دیگر بر سر کار بماند و رکورد نخست وزیران تاریخ جهان را بشکند.
او با کنجکاوی درباره "تا که ارلاندا" که سالها نخست وزیر فنلاند بوده است یا "پاندیت جواهر لعل نهرو" نخست وزیر هند یا خانم باندرانیکه نخست وزیر سیلان یا حاج مخبرالسلطنه هدایت یا امین السلطان حاج علی اصغرخان پرسشهایی از معمرینی چون مورخ الدوله سپهر میکنند زیرا میخواهد سی سال نخست وزیر باشد.
علم در یادداشتهای به طور مکرر او را کوزیمودو یا گوژپشت نتردام مینامد و حق دارد.
این مرد در سطحی بودن، دروغپرداز بودن، بیاحساس و خشن بودن نسبت به مردم، چاکری، نوکری و سرهم بندی بینظیر است.
به همه دروغ میگوید و جز ماندن بر سریر قدرت به چیزی نمیاندیشد. همسر ندارد، همسرش لیلا امامی خویی، سالها پیش از او جدا شده است، فرزند ندارد، نه شوهر است نه پدر خانواده، درباره او بر سر زبانهاست که خواجه است و علم که لابد اطلاعاتی از زندگی پنهانی او دارد این نکته را مکرر بر زبان میآورد.
او تشنه قدرت است. عاشق نخست وزیر بودن و اینکه همیشه نخست وزیر باشد و چاکر وردست شاهنشاه.
نزدیکترین همکارانش، دکتر علینق عالیخانی و عبدالعظیم فرمانفرماییان در کتابهایی از آنان که در سالهای اخیر در آمریکا نشر یافته است از کید و تزویرهای او سخن میرانند. هر کس که شاه نسبت به او ابراز عنایت و توجه کند و این احتمال در میان باشد که روزی جانشین هویدا شود به گونهای کنار گذارده میشود.
هویدا این بازیها را نیک بلد است و ضربه کاری خود را به موقع وارد میسازد. او به انصاری، آموزگار، فرمانفرمائیان و عالیخانی به چشم رقیبان احتمالی خود مینگرد و هر یک را به هنگام خود از صحنه دور میکند.
هر چیز به ظاهر مرتب،منظم، آراسته و دقیق و بیعیب است.
در آخرین سال نخستوزیری، هویدا در اسفندماه 1355 بودجه سال آینده 1356 را تنظیم کرده بود.
منبع:فارس