پسر جوان طبق عادت همیشگی بعد از خوردن شام، گوشی تلفن همراهش را برداشت و سرگرم گشتوگذار در فضای مجازی و سایتهای دوستیابی شد. دقایقی بعد با دیدن عکس دختری که برایش پیام آشنایی فرستاده بود، بیمعطلی او را به فهرست دوستانش اضافه کرد و گفتوگوی دختر و پسر جوان آغاز شد.
شهدای ایران:دخترک خودش را مونا پانزده ساله معرفی کرد، او به سعید گفت که درس می خواند، تک دختر یک خانواده ثروتمند است و در خانه ای ویلایی و بزرگ در نیاوران زندگی می کند. سعید که از آشنایی با چنین دختری احساس خوشبختی می کرد تا پاسی از شب به گفت وگو با او ادامه داد. آن شب سرآغاز یک دوستی شیرین برای آنها بود. روزهای بعد و همزمان با دیدارهای پی درپی مونا و سعید علاقه ای عمیق در دل آنها ریشه دواند تا حدی که سعید در رؤیاهایش مونا را همسر آینده خود می دید و دخترک نیز آینده ای شیرین از یک زندگی مشترک با سعید ساخته بود.
روزها از پی هم می گذشت و دوستی آنها ادامه داشت. سعید که در یک شرکت خصوصی کار می کرد همه فکر و ذکرش مونا بود و لحظه شماری می کرد تا ساعت کاری تمام شود و با او به تفریح و گشت و گذار برود. دو ماه پس از این آشنایی یک شب که سعید با چند نفر از دوستانش دور هم جمع شده بودند به طور اتفاقی عکس مونا را در گوشی تلفن همراه یکی از دوستانش به نام سهراب دید، وقتی دلیلش را پرسید سهراب گفت: این دختر دوستمه، چند هفته ای می شود با او آشنا شده ام.
سعید دیگر بقیه صحبت های سهراب را نشنید، سرش گیج می رفت، باورش نمی شد دوستش به این راحتی داشت درباره کسی حرف می زد که سعید او را عشق اول و آخر خود می دانست. آن شب تا صبح با خودش کلنجار رفت. هرکاری می کرد باورش نمی شد که مونا آن دختر معصوم و دوست داشتنی این گونه او را بازی داده باشد. بی صبرانه در انتظار دمیدن صبح بود تا به سراغ مونا برود و حقیقت ماجرا را از او جویا شود.
وقتی دخترک در محل قرار حاضر شد سعید به بهانه ای توانست تلفن همراه مونا را رصد کند وی نه تنها عکس دوستش سهراب را در گوشی او یافت بلکه چند پسر جوان دیگر نیز در فهرست دوست های مونا مشاهده می شد که او با همه آنها ارتباط دوستی داشت.
دیگر برایش محرز شده بود که مونا دختری دروغگو و فریبکار است. سعید که از این همه دورویی آزرده شده بود تصمیم گرفت مونا را برای همیشه رها کند، وقتی بی مقدمه موضوع جدایی را مطرح کرد دخترک شروع به گریه و زاری کرد و با اصرار و التماس سعی داشت سعید را منحرف کند. پسرک با دیدن اشک های مونا و صورت مظلومش یک لحظه دچار تردید شد و تصمیم گرفت فرصتی دوباره به مونا بدهد.
آن روز ماجرا به خوشی خاتمه یافت اما سعید همیشه گوشه دلش شعله بدبینی و تردید نسبت به مونا را روشن نگه داشته بود، تا این که دو هفته بعد این شعله چنان زبانه کشیدکه همه جا را سوزاند و خاکستر کرد.
سعید وقتی از خیانت دوباره مونا آگاه شد، یک روز به بهانه گردش و تفریح او را به ویلایی در جاجرود کشاند. دخترک بی خبر از همه جا می خواست شروع به دلربایی و طنازی کند که در یک چشم برهم زدن دستان پراز کینه سعید دور گردنش حلقه شد.
پسرک نگاه پر از نفرتش را بر صورت مونا می ریخت و او دست و پا زنان دنبال راه فرار بود اما فقط چند لحظه کافی بود تا چشمان زیبایش بی فروغ شود. ساعتی بعد جسد مونا در میان شعله های خشم و نفرت سعید سوخت و خاکستر شد.
شامگاه روز حادثه
مردی میانسال با مراجعه به کلانتری از ناپدید شدن دخترش مونا خبر داد. با اعلام این شکایت جستجوها برای یافتن دختر گمشده آغاز شد و پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. دو روز بعد همزمان با کشف جسد ناشناس یک دختر در دره های جاجرود با این فرضیه که جسد متعلق به مونا باشد تحقیقات آغاز شد و کارآگاهان با پیدا کردن کیف و مدارک او در اطراف محل قتل، موضوع را با خانواده مونا در میان گذاشتند پس از آن که مشخص شد دختر گمشده به قتل رسیده، کارآگاهان به تحقیق از پدر وی پرداختند.
«من و همسرم یک سال قبل از هم جدا شدیم. همسرم معتاد و بی بندوبار بود پس از جدایی، مونا نزد من ماند اما چون گهگاه برای مادرش دلتنگی می کرد اجازه می دادم که به ملاقات او برود، هرچند دلم نمی خواست مونا که در سن حساسی بود تحت تربیت و رفتارهای مادرش قرار بگیرد، اما متأسفانه تلاش هایم بی فایده بود و سرانجام دخترم قربانی اختلاف های من و مادرش شد.»
پس از شنیدن حرف های پدر مونا، کارآگاهان در بررسی تماس های تلفنی مونا به چند پسر جوان رسیدند که همزمان با دستگیری و بازجویی از آنها سرانجام سعید لب به اعتراف گشود و ماجرای قتل مونا را فاش کرد.
سعید گفت: من مونا را عشق و همسر آینده خودم می دیدم اما وقتی متوجه شدم همه حرف هایش دروغ بوده بشدت از او متنفر شدم. مونا در خانه ای اجاره ای در جنوب شهر زندگی می کرد و کارش دوستی با پسرها و سرکیسه کردن آنها بود. یک بار به او فرصت جبران اشتباهاتش را دادم اما انگار علاقه ای به زندگی سالم و صداقت نداشت. به همین دلیل تصمیم گرفتم با کشتن او هم آتش خشم خودم را خاموش کنم هم به زندگی گناه آلود او پایان دهم اما افسوس که اشتباه کردم، مونا ارزش آن را نداشت که برایش زندگی و جوانی خودم را تباه کنم. کاش آن شب درخواست دوستی او را قبول نمی کردم و خیلی زود با اعتماد بی جا زندگی ام را بر باد نمی دادم.
هشدار کارشناس مراقبت از فعالیت های رایانه ای فرزندان
سرهنگ «علی سهرابی» معاون اجتماعی پلیس فتا ناجا در این باره می گوید: برای پیشگیری از وقوع برخی تهدیدات فضای سایبر، والدین باید روی فعالیت های رایانه ای فرزندان خود نظارت و کنترل بیشتری داشته باشند.با توجه به پیشرفت های روز افزون در حوزه آی تی و بروز فاصله اطلاعاتی میان والدین و فرزندان که از آن به شکاف دیجیتالی یاد می شود، در برخی موارد کنترل و نظارت کافی روی عملکرد فرزندان در زمان کار با رایانه و بخصوص اینترنت در بیشتر خانواده ها وجود نداشته و این موضوع باعث بروز آسیب هایی برای فرزندان شده است. والدین در این برهه از زمان لازم است خود را تا حد توان از نظر دانش عمومی رایانه به روز کرده و سعی کنند تا آشنا نبودن با رایانه باعث نشود از کنترل های اولیه بر فرزندان خود باز مانند.
وی از مهم ترین مواردی را که جنبه پیشگیرانه دارد و می توان به والدین پیشنهاد داد نصب و راه اندازی رایانه در محلی که قابلیت کنترل فیزیکی و چشمی از سوی والدین بر عملکرد فرزندان داشته باشد عنوان کرد و افزود: ساعات کار فرزندان با کامپیوتر را برنامه ریزی و زمان بندی کنید، از نگهداری اطلاعات شخصی روی رایانه خودداری و سعی کنید اطلاعات شخصی خود را روی سی دی یا دی وی دی ذخیره کرده و از آنها در محل مناسبی مراقبت کنید، تصویرهای پس زمینه رایانه خود را با دقت انتخاب کنید، از انتخاب تصاویر شخصی و خانوادگی به عنوان تصویر پس زمینه خودداری کنید. با توجه به این که فضای مجازی همانند فضای فیزیکی جامعه محل حضور افراد ناباب و ناشناس است؛ لازم است خانواده ها در برقراری ارتباطات اینترنتی فرزندان خود نظارت کافی داشته و آنها را از برقراری ارتباط با افراد ناشناس بر حذر دارند.
معاون اجتماعی پلیس فتا تصریح کرد: در این پرونده شاهد هستیم که دختر جوان در خانواده ای نابسامان رشد یافته و تحت نظارت درست پدر و مادر نبوده است. در این مرحله از زندگی، جوانان بیشترین فکر و نیروی روانی شان صرف فرم بخشیدن به هویت و فردیت شان است. در واقع نوجوان میل و گرایش ویژه ای به جدا شدن از خانواده و بیرون رفتن از میدان مغناطیسی عاطفی خانواده را دارد. زیرا در این دوره است که او باید کم کم دنیا را مستقیم و نه از پشت عینک والدین خود تجربه کند. به همین دلیل بیشتر وقت و فکر او متوجه دوستان و همردیفان اوست. حال جدایی والدین آنها را در ورطه رهاتر می کند و آنها با هر موجی تغییر مسیر می دهند. قربانی دوستان ناباب می شوند و محبت را در فضای مجازی جستجو می کنند. این افراد کمتر خود را مقید به قول و عهد می دانند.
هشدار روان شناس
خطرات روانی دوستی های اینترنتی
دکتر مهرانگیز شعاع کاظمی/ روان شناس و استاد دانشگاه: دوستی های اینترنتی باعث می شود دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی کنند و این بزرگ ترین مانع برای رشد و ترقی علمی است، زیرا تحصیل دانش نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است. افرادی که چت می کنند دانش و آگاهی چندانی بخصوص با جنس مخالف ندارند و نمی توانند ارتباط را براساس اصول مشخصی برقرار کرده و بر مبنای آن پیش بروند. وقتی شخص ارتباطی را در چت برقرار می کند، فرد مقابل در آغاز ارتباط حس می کند این برقراری ارتباط بزودی قطع می شود و تنها برای وقت گذرانی است، اما پس از مدتی این ارتباط شکل می گیرد و ابراز احساساتی که بعد ممکن است از سوی دو طرف مطرح شود و دلبستگی هایی را به وجود آورد که این دلبستگی ها در درازمدت عوارضی مانند مقوله دختران فراری یا سوءاستفاده های جسمی و جنسی را به دنبال دارد. افرادی که ترس اجتماعی و افسردگی دارند و گوشه گیر هستند و نمی توانند با افراد براحتی ارتباط برقرار کنند، زمینه ای در چت می یابند که در این موقعیت های اجتماعی ـ که هویت شان پنهان است ـ خود را معرفی کنند. کسانی که روابط شان دچار گسیختگی خانوادگی است و مرد و زن از یکدیگر طرد شده اند نیز زمینه ورود در اتاق های چت را دارند. معمولا ادعا می شود این گونه روابط و دوستی ها به انگیزه ازدواج شکل می گیرد، اما با کمی دقت مشخص می شود روح حاکم بر این گونه دوستی ها عشق ورزی کور است، نه خردورزی. تصمیم گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، فقط با تکیه بر عقلانیت و خردورزی ممکن است. دوستی های قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می کند و اجازه نمی دهد یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخاب ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام می گیرد به دلیل نبود شناخت عمیق و واقع بینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار می کند.
*جام جم
روزها از پی هم می گذشت و دوستی آنها ادامه داشت. سعید که در یک شرکت خصوصی کار می کرد همه فکر و ذکرش مونا بود و لحظه شماری می کرد تا ساعت کاری تمام شود و با او به تفریح و گشت و گذار برود. دو ماه پس از این آشنایی یک شب که سعید با چند نفر از دوستانش دور هم جمع شده بودند به طور اتفاقی عکس مونا را در گوشی تلفن همراه یکی از دوستانش به نام سهراب دید، وقتی دلیلش را پرسید سهراب گفت: این دختر دوستمه، چند هفته ای می شود با او آشنا شده ام.
سعید دیگر بقیه صحبت های سهراب را نشنید، سرش گیج می رفت، باورش نمی شد دوستش به این راحتی داشت درباره کسی حرف می زد که سعید او را عشق اول و آخر خود می دانست. آن شب تا صبح با خودش کلنجار رفت. هرکاری می کرد باورش نمی شد که مونا آن دختر معصوم و دوست داشتنی این گونه او را بازی داده باشد. بی صبرانه در انتظار دمیدن صبح بود تا به سراغ مونا برود و حقیقت ماجرا را از او جویا شود.
وقتی دخترک در محل قرار حاضر شد سعید به بهانه ای توانست تلفن همراه مونا را رصد کند وی نه تنها عکس دوستش سهراب را در گوشی او یافت بلکه چند پسر جوان دیگر نیز در فهرست دوست های مونا مشاهده می شد که او با همه آنها ارتباط دوستی داشت.
دیگر برایش محرز شده بود که مونا دختری دروغگو و فریبکار است. سعید که از این همه دورویی آزرده شده بود تصمیم گرفت مونا را برای همیشه رها کند، وقتی بی مقدمه موضوع جدایی را مطرح کرد دخترک شروع به گریه و زاری کرد و با اصرار و التماس سعی داشت سعید را منحرف کند. پسرک با دیدن اشک های مونا و صورت مظلومش یک لحظه دچار تردید شد و تصمیم گرفت فرصتی دوباره به مونا بدهد.
آن روز ماجرا به خوشی خاتمه یافت اما سعید همیشه گوشه دلش شعله بدبینی و تردید نسبت به مونا را روشن نگه داشته بود، تا این که دو هفته بعد این شعله چنان زبانه کشیدکه همه جا را سوزاند و خاکستر کرد.
سعید وقتی از خیانت دوباره مونا آگاه شد، یک روز به بهانه گردش و تفریح او را به ویلایی در جاجرود کشاند. دخترک بی خبر از همه جا می خواست شروع به دلربایی و طنازی کند که در یک چشم برهم زدن دستان پراز کینه سعید دور گردنش حلقه شد.
پسرک نگاه پر از نفرتش را بر صورت مونا می ریخت و او دست و پا زنان دنبال راه فرار بود اما فقط چند لحظه کافی بود تا چشمان زیبایش بی فروغ شود. ساعتی بعد جسد مونا در میان شعله های خشم و نفرت سعید سوخت و خاکستر شد.
شامگاه روز حادثه
مردی میانسال با مراجعه به کلانتری از ناپدید شدن دخترش مونا خبر داد. با اعلام این شکایت جستجوها برای یافتن دختر گمشده آغاز شد و پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. دو روز بعد همزمان با کشف جسد ناشناس یک دختر در دره های جاجرود با این فرضیه که جسد متعلق به مونا باشد تحقیقات آغاز شد و کارآگاهان با پیدا کردن کیف و مدارک او در اطراف محل قتل، موضوع را با خانواده مونا در میان گذاشتند پس از آن که مشخص شد دختر گمشده به قتل رسیده، کارآگاهان به تحقیق از پدر وی پرداختند.
«من و همسرم یک سال قبل از هم جدا شدیم. همسرم معتاد و بی بندوبار بود پس از جدایی، مونا نزد من ماند اما چون گهگاه برای مادرش دلتنگی می کرد اجازه می دادم که به ملاقات او برود، هرچند دلم نمی خواست مونا که در سن حساسی بود تحت تربیت و رفتارهای مادرش قرار بگیرد، اما متأسفانه تلاش هایم بی فایده بود و سرانجام دخترم قربانی اختلاف های من و مادرش شد.»
پس از شنیدن حرف های پدر مونا، کارآگاهان در بررسی تماس های تلفنی مونا به چند پسر جوان رسیدند که همزمان با دستگیری و بازجویی از آنها سرانجام سعید لب به اعتراف گشود و ماجرای قتل مونا را فاش کرد.
سعید گفت: من مونا را عشق و همسر آینده خودم می دیدم اما وقتی متوجه شدم همه حرف هایش دروغ بوده بشدت از او متنفر شدم. مونا در خانه ای اجاره ای در جنوب شهر زندگی می کرد و کارش دوستی با پسرها و سرکیسه کردن آنها بود. یک بار به او فرصت جبران اشتباهاتش را دادم اما انگار علاقه ای به زندگی سالم و صداقت نداشت. به همین دلیل تصمیم گرفتم با کشتن او هم آتش خشم خودم را خاموش کنم هم به زندگی گناه آلود او پایان دهم اما افسوس که اشتباه کردم، مونا ارزش آن را نداشت که برایش زندگی و جوانی خودم را تباه کنم. کاش آن شب درخواست دوستی او را قبول نمی کردم و خیلی زود با اعتماد بی جا زندگی ام را بر باد نمی دادم.
هشدار کارشناس مراقبت از فعالیت های رایانه ای فرزندان
سرهنگ «علی سهرابی» معاون اجتماعی پلیس فتا ناجا در این باره می گوید: برای پیشگیری از وقوع برخی تهدیدات فضای سایبر، والدین باید روی فعالیت های رایانه ای فرزندان خود نظارت و کنترل بیشتری داشته باشند.با توجه به پیشرفت های روز افزون در حوزه آی تی و بروز فاصله اطلاعاتی میان والدین و فرزندان که از آن به شکاف دیجیتالی یاد می شود، در برخی موارد کنترل و نظارت کافی روی عملکرد فرزندان در زمان کار با رایانه و بخصوص اینترنت در بیشتر خانواده ها وجود نداشته و این موضوع باعث بروز آسیب هایی برای فرزندان شده است. والدین در این برهه از زمان لازم است خود را تا حد توان از نظر دانش عمومی رایانه به روز کرده و سعی کنند تا آشنا نبودن با رایانه باعث نشود از کنترل های اولیه بر فرزندان خود باز مانند.
وی از مهم ترین مواردی را که جنبه پیشگیرانه دارد و می توان به والدین پیشنهاد داد نصب و راه اندازی رایانه در محلی که قابلیت کنترل فیزیکی و چشمی از سوی والدین بر عملکرد فرزندان داشته باشد عنوان کرد و افزود: ساعات کار فرزندان با کامپیوتر را برنامه ریزی و زمان بندی کنید، از نگهداری اطلاعات شخصی روی رایانه خودداری و سعی کنید اطلاعات شخصی خود را روی سی دی یا دی وی دی ذخیره کرده و از آنها در محل مناسبی مراقبت کنید، تصویرهای پس زمینه رایانه خود را با دقت انتخاب کنید، از انتخاب تصاویر شخصی و خانوادگی به عنوان تصویر پس زمینه خودداری کنید. با توجه به این که فضای مجازی همانند فضای فیزیکی جامعه محل حضور افراد ناباب و ناشناس است؛ لازم است خانواده ها در برقراری ارتباطات اینترنتی فرزندان خود نظارت کافی داشته و آنها را از برقراری ارتباط با افراد ناشناس بر حذر دارند.
معاون اجتماعی پلیس فتا تصریح کرد: در این پرونده شاهد هستیم که دختر جوان در خانواده ای نابسامان رشد یافته و تحت نظارت درست پدر و مادر نبوده است. در این مرحله از زندگی، جوانان بیشترین فکر و نیروی روانی شان صرف فرم بخشیدن به هویت و فردیت شان است. در واقع نوجوان میل و گرایش ویژه ای به جدا شدن از خانواده و بیرون رفتن از میدان مغناطیسی عاطفی خانواده را دارد. زیرا در این دوره است که او باید کم کم دنیا را مستقیم و نه از پشت عینک والدین خود تجربه کند. به همین دلیل بیشتر وقت و فکر او متوجه دوستان و همردیفان اوست. حال جدایی والدین آنها را در ورطه رهاتر می کند و آنها با هر موجی تغییر مسیر می دهند. قربانی دوستان ناباب می شوند و محبت را در فضای مجازی جستجو می کنند. این افراد کمتر خود را مقید به قول و عهد می دانند.
هشدار روان شناس
خطرات روانی دوستی های اینترنتی
دکتر مهرانگیز شعاع کاظمی/ روان شناس و استاد دانشگاه: دوستی های اینترنتی باعث می شود دو طرف تمام فکر و توجه و تمرکز خود را صرف دیدارها و ملاقات های حضوری و تلفنی کنند و این بزرگ ترین مانع برای رشد و ترقی علمی است، زیرا تحصیل دانش نیازمند تمرکز نیروهای فکری و روحی است. افرادی که چت می کنند دانش و آگاهی چندانی بخصوص با جنس مخالف ندارند و نمی توانند ارتباط را براساس اصول مشخصی برقرار کرده و بر مبنای آن پیش بروند. وقتی شخص ارتباطی را در چت برقرار می کند، فرد مقابل در آغاز ارتباط حس می کند این برقراری ارتباط بزودی قطع می شود و تنها برای وقت گذرانی است، اما پس از مدتی این ارتباط شکل می گیرد و ابراز احساساتی که بعد ممکن است از سوی دو طرف مطرح شود و دلبستگی هایی را به وجود آورد که این دلبستگی ها در درازمدت عوارضی مانند مقوله دختران فراری یا سوءاستفاده های جسمی و جنسی را به دنبال دارد. افرادی که ترس اجتماعی و افسردگی دارند و گوشه گیر هستند و نمی توانند با افراد براحتی ارتباط برقرار کنند، زمینه ای در چت می یابند که در این موقعیت های اجتماعی ـ که هویت شان پنهان است ـ خود را معرفی کنند. کسانی که روابط شان دچار گسیختگی خانوادگی است و مرد و زن از یکدیگر طرد شده اند نیز زمینه ورود در اتاق های چت را دارند. معمولا ادعا می شود این گونه روابط و دوستی ها به انگیزه ازدواج شکل می گیرد، اما با کمی دقت مشخص می شود روح حاکم بر این گونه دوستی ها عشق ورزی کور است، نه خردورزی. تصمیم گیری درست در مورد ازدواج با فرد خاص، فقط با تکیه بر عقلانیت و خردورزی ممکن است. دوستی های قبل از گزینش همسر، راه عقل را مسدود و چشم واقع بین انسان را کور می کند و اجازه نمی دهد یک تصمیم صحیح و پیراسته از اشتباه گرفته شود. این نوع انتخاب ها که در فضایی آکنده از احساسات و عواطف انجام می گیرد به دلیل نبود شناخت عمیق و واقع بینانه، زندگی مشترک را تلخ و آینده را تیره و تار می کند.
*جام جم