ما کتابخانه حاج مصطفى خوانسارى را بعد از وفات ایشان خریدیم. کتابخانه بسیار نفیسى با پنج، شش هزارجلد کتاب خوب داشت که حدود هزارواندى از کتابهایش خطى بود. من چون دیدم این کتابها از دست مىرود؛ ضایع مىشود، همهاش را خریدیم.
به گزارش شهدای ایران،از جمله دغدغههای همیشگی رهبر انقلاب در همهی این سالها، ترویج و تبلیغ فرهنگ کتابخوانی در میان مردم بوده است و بارها با زبان گلایه و شکوه نسبت به این موضوع پرداختهاند.
ایشان در جایی در اینباره گفتهاند: «مردم ما، با کتاب، بیش از آنچه که امروز انس دارند باید انس بگیرند. کتابخوانی چیزی است که برای یک ملت، فریضه است؛ واجب و لازم است. مردمی که اهل کتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذکاوت و هوشیاری، تفاوت میکنند با مردمی که با کتاب و مطبوعات انس نداشته باشند.» در کنار این موضوع اما شاید جالب باشد که بدانیم رهبر انقلاب، در قالب یک علاقمند به حفظ مواریث شیعه نیز عمل کرده و نگذاشتهاند گنجینههای ناب اسلامی و شیعی که در طول قرنها با مجاهدت علمای شیعه بهدست ما رسیده است، از بین برود. ماجرای خرید کتابخانهی بیش از ۸۰۰۰ جلدی مرحوم حاج مصطفى خوانسارى توسط رهبر انقلاب نیز یکی از آن ماجراهای شنیدنی و جذاب است که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی برای نخستینبار منتشر میکند.
ایشان در جایی در اینباره گفتهاند: «مردم ما، با کتاب، بیش از آنچه که امروز انس دارند باید انس بگیرند. کتابخوانی چیزی است که برای یک ملت، فریضه است؛ واجب و لازم است. مردمی که اهل کتاب خواندن باشند، از لحاظ معلومات و ذکاوت و هوشیاری، تفاوت میکنند با مردمی که با کتاب و مطبوعات انس نداشته باشند.» در کنار این موضوع اما شاید جالب باشد که بدانیم رهبر انقلاب، در قالب یک علاقمند به حفظ مواریث شیعه نیز عمل کرده و نگذاشتهاند گنجینههای ناب اسلامی و شیعی که در طول قرنها با مجاهدت علمای شیعه بهدست ما رسیده است، از بین برود. ماجرای خرید کتابخانهی بیش از ۸۰۰۰ جلدی مرحوم حاج مصطفى خوانسارى توسط رهبر انقلاب نیز یکی از آن ماجراهای شنیدنی و جذاب است که پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR به مناسبت هفتهی کتاب و کتابخوانی برای نخستینبار منتشر میکند.
بیست و دو سال پیش بود که یک دستور در سلسلهمراتب دفتر رهبر انقلاب وارد گردش کار شد. رهبر انقلاب حجتالاسلام محمدی گلپایگانی را مأمور خرید کتابخانهی شخصی یکی از علمای تازه درگذشته در قم کرده بودند. چند سال بعد رهبر انقلاب ماجرای این اتفاق را در یکی از سخنانشان اینطور شرح دادند:
«ما کتابخانهى مرحوم حاج مصطفى خوانسارى را بعد از وفات ایشان خریدیم. ایشان کتابخانهى بسیار نفیسى با پنج، شش هزار جلد کتاب خوب داشت که حدود هزار و اندى از کتابهایش خطى بود. من چون دیدم این کتابها از دست مىرود؛ ضایع مىشود، همهاش را خریدیم. ایشان مثل چشمش این کتابها را حفاظت مىکرد. ما کتابهاى خطى کتابخانهى ایشان را به آستان قدس فرستادیم و کتابهاى چاپىاش را هم به مؤسسهى آقاى مصباح در قم دادیم؛ هدیه کردیم.»۱
ما
کتابخانهى مرحوم حاج مصطفى خوانسارى را بعد از وفات ایشان خریدیم. ایشان
کتابخانهى بسیار نفیسى با پنج، شش هزار جلد کتاب خوب داشت که حدود هزار و
اندى از کتابهایش خطى بود. من چون دیدم این کتابها از دست مىرود؛ ضایع
مىشود، همهاش را خریدیم. ایشان مثل چشمش این کتابها را حفاظت مىکرد.
اما اصل ماجرا چه بود؟
با گسترش استعمار در سدههای نوزدهم و بیستم، اتهامهایی علیه جایگاه علمی شیعه طرح شد مبنی بر اینکه نقش تشیع در تاریخ علم اسلامی کمتر از آن است که تا به حال ادعا میشده؛ شیعیان تألیفات چندانی ندارند و کتابهای زیادی از آنان بهجا نمانده است! این گفته برای عدهای سخت آمد. بزرگان شیعه نهضتی راه انداختند تا ثابت کنند علمای جهان تشیع نهتنها کم کتاب ننوشتهاند بلکه آثار زیادی در زمینهی علوم مختلف اسلامی تألیف کردهاند.
«معروف بود ... که این کتاب فجر الاسلام را که احمدامین مصرى نوشت، تهمتهاى زیادى و اهانتهاى زیادى در این کتاب به شیعه کرده است -بعد هم ضحى الاسلام و ظهر الاسلام و عصر الاسلام را نوشت و همینطور در همهى اینها همین اهانتها تکرار شده- وقتى منتشر شد، موجب شد که تعدادى از بزرگان و روشنفکران حوزهى علمیهى نجف به فکر بیفتند و پاسخ عملى بدهند. لذا مرحوم آشیخ آقابزرگ تهرانى کتاب الذّریعه را نوشت؛ مرحوم سید محسن جبل عاملى کتاب رجال معروف خودش را و اعیان الشیعه را نوشت؛ مرحوم صدر کتاب تأسیس الشیعه لفنون الاسلام را نوشت؛ اینها دفاع کردند، دفاع عملى. یعنى یک کتاب سیصد چهارصد یا دویست سیصد صفحهاىِ فجر الاسلام موجب شد که چند دایرةالمعارف بزرگ در شیعه به وجود آمد. این، زنگ بیدارباش بود؛ خورد، این طرف بیدار شد و کارى که باید بکند، انجام داد.»
۲
آیتالله سید مصطفی صفائی خوانساری در سنین جوانی
کتابخانهای برای دفاع از حریم شیعه
در همان سالها آقاسید احمد خوانساری (متوفی ۱۳۵۹ قمری) هم دست به کار شد. او میخواست با الهام از الذریعه کتابی بنویسد و دایرةالمعارفی از کتابهای شیعه تهیه کند. لازمهی تألیف چنین کتابی دسترسی به نسخههای خطی و چاپی فراوان بود. علیرغم کمی امکانات و کمبودهایی که بهخصوص در دورهی پهلوی اول بود، و با وجود درد چشم و مشکل بینایی، او کارش را با جمعآوری کتابها آغاز کرد. حتی نسخههایی را که از دیگران قرض میگرفت به قلم خودش استنساخ کرد. حاصل کار او شد کتاب «کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار» که یکجور کتابشناسی تفصیلی شیعه بود. با وفات سید احمد خوانساری کتابها به پسرش سید مصطفی صفایی خوانساری رسید. سید مصطفی خوانساری در قم زندگی میکرد و زمان حیات پدر در جمعآوری کتابها کمککارش بود و گاهی نسخههایی را از قم به کتابخانهی شخصی پدر در خوانسار میفرستاد. بهعلاوه در کتابشناسی هم استاد بود. آقا مصطفی صفایی خوانساری جزو روحانیون فاضل و محقق قم، در بین اهل علم و مراجع تقلید جایگاه ویژهای داشت. آیتالله ابطحی اصفهانی که خود از کتابشناسان مبرز قم است، او را مرجعالمحققین خطاب میکرد و آیتالله سبحانی نیز به ایشان لقب «دایرةالمعارف سیال حوزهی علمیهی قم» داده بود.
توجه به میراث پدر، علاقه به حوزههای مختلف علوم و همینطور کتابشناسی آیتالله سید مصطفی صفایی خوانساری، سبب شد کتابخانهی کوچکی که با مشقت پدر در خوانسار گرد آمده بود، گسترش یابد و به غنیترین و مهمترین کتابخانهی شخصی (پس از کتابخانهی مرحوم آیتاللهالعظمی نجفی مرعشی) بدل گردد. او کتابها را با وسواس میخواند، بر آنها حاشیه مینوشت و برای هر کدام به دقت شناسنامهای تهیه میکرد. دهها جلد از نسخههای خطی ناقص این کتابخانه را با مقابلهی نسخ دیگر به خط خود تکمیل کرد؛ بسیاری از نسخهها را نیز استنساخ و تصحیح نمود. کتابهای زیادی با استناد به نسخ منحصر به فرد موجود در این کتابخانه به چاپ رسید که بهعنوان نمونه میتوان به «جامعُ الرُواة» اردبیلی۳ و «قرب الاسناد» حمیری اشاره کرد.
محققی که محل رجوع مراجع تقلید بود
در آن سالها دسترسی به کتاب آسان نبود و بسیار پیش میآمد که بزرگانی چون آیتاللهالعظمی بروجردی، طلاب را برای دسترسی به کتابها به کتابخانهی آیتالله خوانساری ارجاع دهند. آیتالله خوانساری از معتمدین و نزدیکان آیتاللهالعظمی بروجردی بود. او به همراه آیتالله فاضل قفقازی (پدر مرحوم آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی) و آیتالله حاج شیخ محمدعلی کرمانی، شورای استفتاء آیتاللهالعظمی بروجردی (زعیم حوزهی علمیهی قم) را اداره میکردند. آقای خوانساری به کتابخانههای مدرسهی فیضیه و مسجد اعظم نیز رسیدگی میکرد و بعضی وقتها از جانب آیتالله بروجردی مأموریت مییافت در سفر به شهرها و بلاد کتابهایی را برای حوزه خریداری کند.
در همان سالها آقاسید احمد خوانساری (متوفی ۱۳۵۹ قمری) هم دست به کار شد. او میخواست با الهام از الذریعه کتابی بنویسد و دایرةالمعارفی از کتابهای شیعه تهیه کند. لازمهی تألیف چنین کتابی دسترسی به نسخههای خطی و چاپی فراوان بود. علیرغم کمی امکانات و کمبودهایی که بهخصوص در دورهی پهلوی اول بود، و با وجود درد چشم و مشکل بینایی، او کارش را با جمعآوری کتابها آغاز کرد. حتی نسخههایی را که از دیگران قرض میگرفت به قلم خودش استنساخ کرد. حاصل کار او شد کتاب «کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار» که یکجور کتابشناسی تفصیلی شیعه بود. با وفات سید احمد خوانساری کتابها به پسرش سید مصطفی صفایی خوانساری رسید. سید مصطفی خوانساری در قم زندگی میکرد و زمان حیات پدر در جمعآوری کتابها کمککارش بود و گاهی نسخههایی را از قم به کتابخانهی شخصی پدر در خوانسار میفرستاد. بهعلاوه در کتابشناسی هم استاد بود. آقا مصطفی صفایی خوانساری جزو روحانیون فاضل و محقق قم، در بین اهل علم و مراجع تقلید جایگاه ویژهای داشت. آیتالله ابطحی اصفهانی که خود از کتابشناسان مبرز قم است، او را مرجعالمحققین خطاب میکرد و آیتالله سبحانی نیز به ایشان لقب «دایرةالمعارف سیال حوزهی علمیهی قم» داده بود.
آقا
مصطفی صفایی خوانساری جزو روحانیون فاضل و محقق قم، در بین اهل علم و
مراجع تقلید جایگاه ویژهای داشت. آیتالله ابطحی اصفهانی که خود از
کتابشناسان مبرز قم است، او را مرجعالمحققین خطاب میکرد و آیتالله
سبحانی نیز به ایشان لقب «دایرةالمعارف سیال حوزهی علمیهی قم» داده بود.
توجه به میراث پدر، علاقه به حوزههای مختلف علوم و همینطور کتابشناسی آیتالله سید مصطفی صفایی خوانساری، سبب شد کتابخانهی کوچکی که با مشقت پدر در خوانسار گرد آمده بود، گسترش یابد و به غنیترین و مهمترین کتابخانهی شخصی (پس از کتابخانهی مرحوم آیتاللهالعظمی نجفی مرعشی) بدل گردد. او کتابها را با وسواس میخواند، بر آنها حاشیه مینوشت و برای هر کدام به دقت شناسنامهای تهیه میکرد. دهها جلد از نسخههای خطی ناقص این کتابخانه را با مقابلهی نسخ دیگر به خط خود تکمیل کرد؛ بسیاری از نسخهها را نیز استنساخ و تصحیح نمود. کتابهای زیادی با استناد به نسخ منحصر به فرد موجود در این کتابخانه به چاپ رسید که بهعنوان نمونه میتوان به «جامعُ الرُواة» اردبیلی۳ و «قرب الاسناد» حمیری اشاره کرد.
محققی که محل رجوع مراجع تقلید بود
در آن سالها دسترسی به کتاب آسان نبود و بسیار پیش میآمد که بزرگانی چون آیتاللهالعظمی بروجردی، طلاب را برای دسترسی به کتابها به کتابخانهی آیتالله خوانساری ارجاع دهند. آیتالله خوانساری از معتمدین و نزدیکان آیتاللهالعظمی بروجردی بود. او به همراه آیتالله فاضل قفقازی (پدر مرحوم آیتاللهالعظمی فاضل لنکرانی) و آیتالله حاج شیخ محمدعلی کرمانی، شورای استفتاء آیتاللهالعظمی بروجردی (زعیم حوزهی علمیهی قم) را اداره میکردند. آقای خوانساری به کتابخانههای مدرسهی فیضیه و مسجد اعظم نیز رسیدگی میکرد و بعضی وقتها از جانب آیتالله بروجردی مأموریت مییافت در سفر به شهرها و بلاد کتابهایی را برای حوزه خریداری کند.
آیتالله سید مصطفی صفائی خوانساری در کنار حجتالاسلام والمسلمین حاج شیخ محمدتقی فلسفی
گنجینهی کتابخانهی آیتالله خوانساری ۱۵۱۲ نسخهی خطی داشت و ۶۵۰۰
نسخهی چاپی. قدمت ۶۲ نسخه از آن به قبل از سال هزار هجری قمری برمیگشت و
۲۷۰ نسخهاش به قلم مرحوم سید احمد خوانساری استنساخ شده بود. ۱۱۰ نسخه
مزین به دستخط علما و بزرگان دین بود و ۶۲ نسخهی دیگر هم تذهیبکاری شده
بود. کتابهای چاپی این کتابخانه هم منحصر به فرد بودند. بسیاری از آنها
چاپ سنگی و یا چاپ اول بودند و ویژگی متمایزکنندهشان از نسخ چاپی دیگر
این بود که تعدادی از اینها در چاپهای بعد تغییراتی کرده بودند و این
کتابها در حقیقت نسخ قبل از تحریف بشمار میآمدند. علاوه بر این، مرحوم
آیتالله خوانساری از برخی کتابها چند نسخه داشت که امکان مقابله و تصحیح
نسخ را فراهم میکرد.
این کتابها با مشقت فراوان و در طول سالیان تهیه شده بود و یافتن هر کدامش ماجرایی داشت. کتاب «عبقات الانوار»۴ یکی از آنهاست که آیتالله مصطفی خوانساری در جستوجوی مجلد حدیث منزلت این کتاب، پسرش احمد (که همنام پدربزرگ بود) را مأمور کرد در سفر به هند، نسخهای از آن را تهیه کند. او نیز در نهایت توانسته بود به کمک سفیر ایران در هند، نسخهای از کتاب را از نوهی میرحامدحسین هندی، نویسندهی کتاب بگیرد. آیتالله خوانساری از کتابها بهدقت محافظت میکرد. تعدادی از کتب نفیس را به شکل جداگانه در صندوقچههایی مخصوص نگه میداشت و در هر صندوقچه، یک جلد قرآن و یک جلد صحیفهی سجادیه میگذاشت تا کتاب را از آسیبهای احتمالی حفظ کند.
کتابخانهای که از بین نرفت
۲۳ مهرماه ۱۳۷۱ آیتالله سید مصطفی خوانساری رحلت کرد. از همان نخستین روزهای رحلت ایشان مراجعات گروههای مختلف برای در اختیار گرفتن این گنجینهی ارزشمند آغاز شد. عمدهی مراجعین سه گروه بودند؛ نخست کسانی که قصدشان از خرید این مجموعه، صرفاً کسب منفعت از تجارت کتاب بود. دوم آنهایی که این کتابها را برای کتابخانهی شخصی خود میخواستند و دستهی سوم، مؤسسات و یا کتابخانههای کوچک قم و شهرستانهای دیگر که در تلاش بودند این گنجینهی عظیم را تصاحب کنند. مدتی گذشت و خبر به گوش رهبر معظم انقلاب رسید. آقای محمدی گلپایگانی به نمایندگی از حضرت آیتالله خامنهای آمادگی ایشان برای خرید کتابخانه را به فرزندان مرحوم خوانساری اعلام کرد و آنها را در جریان نیت ایشان برای خرید کتابخانه و اهدای آن به آستان قدس رضوی و مؤسسهی امام خمینی (ره) قرار داد. آنها نیز پذیرفتند و معامله انجام شد. احمد خوانساری با همان پول برای پدربزرگش آیتالله احمد خوانساری مقبرهای ساخت و کمی بعد مؤسسهی خیریهی ایتامی هم تأسیس کرد که باقیاتالصالحاتش ماندگار باشد.
۲۳
مهرماه ۱۳۷۱ آیتالله سید مصطفی خوانساری رحلت کرد. از همان نخست، مراجعات
گروههای مختلف برای در اختیار گرفتن این گنجینهی ارزشمند آغاز شد. خبر
به گوش رهبر انقلاب رسید. آقای محمدی گلپایگانی آمادگی ایشان برای خرید
کتابخانه را به فرزندان مرحوم خوانساری اعلام کرد. آنها نیز پذیرفتند و
معامله انجام شد. یک روز بعد، آیتالله استادی برای تحویل کتابخانه به قم
آمد.
این کتابها با مشقت فراوان و در طول سالیان تهیه شده بود و یافتن هر کدامش ماجرایی داشت. کتاب «عبقات الانوار»۴ یکی از آنهاست که آیتالله مصطفی خوانساری در جستوجوی مجلد حدیث منزلت این کتاب، پسرش احمد (که همنام پدربزرگ بود) را مأمور کرد در سفر به هند، نسخهای از آن را تهیه کند. او نیز در نهایت توانسته بود به کمک سفیر ایران در هند، نسخهای از کتاب را از نوهی میرحامدحسین هندی، نویسندهی کتاب بگیرد. آیتالله خوانساری از کتابها بهدقت محافظت میکرد. تعدادی از کتب نفیس را به شکل جداگانه در صندوقچههایی مخصوص نگه میداشت و در هر صندوقچه، یک جلد قرآن و یک جلد صحیفهی سجادیه میگذاشت تا کتاب را از آسیبهای احتمالی حفظ کند.
کتابخانهای که از بین نرفت
۲۳ مهرماه ۱۳۷۱ آیتالله سید مصطفی خوانساری رحلت کرد. از همان نخستین روزهای رحلت ایشان مراجعات گروههای مختلف برای در اختیار گرفتن این گنجینهی ارزشمند آغاز شد. عمدهی مراجعین سه گروه بودند؛ نخست کسانی که قصدشان از خرید این مجموعه، صرفاً کسب منفعت از تجارت کتاب بود. دوم آنهایی که این کتابها را برای کتابخانهی شخصی خود میخواستند و دستهی سوم، مؤسسات و یا کتابخانههای کوچک قم و شهرستانهای دیگر که در تلاش بودند این گنجینهی عظیم را تصاحب کنند. مدتی گذشت و خبر به گوش رهبر معظم انقلاب رسید. آقای محمدی گلپایگانی به نمایندگی از حضرت آیتالله خامنهای آمادگی ایشان برای خرید کتابخانه را به فرزندان مرحوم خوانساری اعلام کرد و آنها را در جریان نیت ایشان برای خرید کتابخانه و اهدای آن به آستان قدس رضوی و مؤسسهی امام خمینی (ره) قرار داد. آنها نیز پذیرفتند و معامله انجام شد. احمد خوانساری با همان پول برای پدربزرگش آیتالله احمد خوانساری مقبرهای ساخت و کمی بعد مؤسسهی خیریهی ایتامی هم تأسیس کرد که باقیاتالصالحاتش ماندگار باشد.
آیتالله سید مصطفی صفائی خوانساری در سنین کهنسالی در کنار آیتالله محمدرضا گلپایگانی
یک روز بعد، آیتالله استادی برای تحویل کتابخانه به قم آمد. از آنجا که
در دورهی بیماری آیتالله خوانساری و روزهای پس از ارتحال ایشان، کسی به
کتابخانه رسیدگی نکرده بود، چهار پنج مجلد از کتابهای روی طاقچه را
موریانه خورده بود. فقط کافی بود تا کمی دیگر خرید و انتقال کتابها به عقب
بیفتد و پیک رهبر انقلاب کمی دیرتر برسد تا موریانه همهی کتابهای خطی را
از بین ببرد.
پینوشتها:
۱. بیانات در دیدار اعضاى همایش مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى ۱۳۸۴/۵/۱۵
۲. بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، ۱۳۸۹/۶/۲۵
۳. با نام کامل «جامعُ الرُواة و اِزاحةِ الاشتباهات عن الطرقِ و الاَسناد»
۴. با نام کامل «عبقات الانوار فی مناقب الائمة الاطهار»
پینوشتها:
۱. بیانات در دیدار اعضاى همایش مرحوم حاج آقا نورالله اصفهانى ۱۳۸۴/۵/۱۵
۲. بیانات در دیدار اعضاى مجلس خبرگان رهبرى، ۱۳۸۹/۶/۲۵
۳. با نام کامل «جامعُ الرُواة و اِزاحةِ الاشتباهات عن الطرقِ و الاَسناد»
۴. با نام کامل «عبقات الانوار فی مناقب الائمة الاطهار»