شهدای ایران shohadayeiran.com

در تفسیر روح البیان نقل شده است: در شهری سه برادر بودند که برادر بزرگ ۱۰ سال مؤذن مسجدی بود که روی مناره مسجد اذان می‌گفت و پس از ۱۰ سال از دنیا رفت و برادر دومی هم چند سالی این وظیفه را ادامه داد.
به گزارش شهدای ایران، در تفسیر روح البیان نقل شده است: در شهری سه برادر بودند که برادر بزرگ ۱۰ سال مؤذن مسجدی بود که روی مناره مسجد اذان می‌گفت و پس از ۱۰ سال از دنیا رفت و برادر دومی هم چند سالی این وظیفه را ادامه داد تا عمر او هم به پایان رسید، به برادر سومی گفتند: این منصب را قبول کن و نگذار صدای اذان از مناره قطع شود قبول نمی‌کرد، گفتند: مقدار زیادی پول به تو خواهیم داد، گفت: نه! حاضر نیستم در مناره اذان بگویم، علت را پرسیدند: گفت: این مناره جایی است که دو برادر بدبخت مرا بی‌ایمان کرد، چون در ساعت آخر عمر برادر بزرگم بالای سرش بودم و خواستم سوره «یس» بخوانم تا آسان جان دهد، مرا از این کار نهی کرد.

برادر دومی هم نیز همین حالات را داشت، برای یافتن این مشکل خداوند به من عنایتی کرد و برادر بزرگم را در خواب دیدم که در عذاب بود، گفتم: تو را رها نمی‌کنم تا بدانم به چه دلیل شما دو نفر بی‌ایمان مردید؟ گفت زمانی که به مناره می‌رفتیم، با بی‌حیایی نگاه به ناموس مردم درون خانه‌ها می‌کردیم، این مسأله فکر و دلمان را به خود مشغول می‌کرد و از خدا غافل می‌شدیم، برای همین عمل شوم، بدعاقبت و بدبخت شدیم!


*روضه
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار