به گزارش گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران ; دفاع ما در مقابل هجمهی ارتش بعث صدام با آن همه تجهیزات، دفاعی بود با دستهای خالی اما یاری خداوند، رهبری امام خمینی(ره) و اخلاص رزمندگان ما را با کمترین تجهیزات ظاهری به پیروزی رساند.
روایت «حسین غمگینمقدم» از فرماندهان ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران را در آزادسازی شهر سوسنگرد و باز کردن راه با یک توپ 106 میخوانیم:
***
حدود 24 ساعت جلوتر از اجرای عملیات در روستای «گل بهار» مستقر شده بودیم، «ناصر فرجاللهی» با جیپ آمد؛ گفتیم «کجا میروی دیگر جلوتر از این نروی ما اینجا آخرین نفرات هستیم» گفت «صبر کنید دکتر چمران با افسران ارتش الان به اینجا میرسند» ارتش به شهید چمران گفته بود که «از ما جلوتر نیرویی نیست» اما دکتر چمران گفته بودند «بچههای ستاد جلوتر هستند» موقعی که ارتشیها آمدند و ما را دیدند تعجب کردند که چقدر به دشمن نزدیک شده بودیم.
در شناساییهای منطقه چند تا از سنگرهای عراقی را در نزدیکیهای سوسنگرد دیدیم و خراب کردیم لذا دشمن پس از بازگشت به سنگرها و دیدن آن صحنهها، ترسیده و به سوسنگرد برگشته بود.
شب به ما دستور دادند برای محاصره کردن سوسنگرد جلو برویم؛ با 100 نفر از بچهها به جلالیه رسیدیم که گفتند برویم عقب؛ حدوداً 15 کیلومتر عقبنشینی کردیم، در ادامه به ما دستور دادند 15 کیلومتر دیگر عقبنشینی کنیم؛ این کار را هم انجام دادیم که نزدیکیهای صبح اعلام کردند به سمت سوسنگرد حرکت کنیم.
برای رفتن به سمت سوسنگرد «فاطمه سادات نوابصفوی» هم با ما بود؛ جلالیه را رد کردیم و به ابوحمیظه رسیدیم؛ ما پایین دست جاده بودیم و بالای دست جاده سایر رزمندگان مستقر بودند؛ یک توپ 106 داشتیم که با آن راه را باز کردیم و با بچهها از جنوب سوسنگرد وارد شهر شدیم.
در این بین خبر رسید که دکتر چمران شهید شده است؛ سوار ماشین شدم، برگشتم و به موقعیت دکتر رسیدم. دیدم که «علی ولیپور» بالا دست جاده از ناحیه پا مجروح شده و دست تکان میدهد؛ او را داخل ماشین گذاشتم؛ سراغ دکتر چمران را گرفتم؛ گفت «دکتر زیر پل رفته» پرسیدم «میتوانیم برویم» گفت «اگر بروی عراقیها میزنند». ولیپور را به آمبولانس رساندیم و دوباره برای پاکسازی خیابانها، مسجد و فرمانداری وارد سوسنگرد شدیم؛ نزدیکهای غروب به رودخانه رسیدیم؛ پس از 3 شب مستقر شدن در پشت مسجد به آن طرف سوسنگرد رفتیم.
منبع: فارس