گروه فرهنگی پایگاه خبری شهدای ایران؛ به ایام دهه فجر نزدیک میشدند، بچهها پول تو جیبیهایشان را جمع کرده بودند تا با آن پول رنگ تهیه کنند و در و دیوار مدرسه را رنگ کنند، کاغذ رنگی بگیرند و کلاسها را تزیین کنند.
تعدادی از دانشآموزان روز جمعه را هم به مدرسه آمدند تا به همراه مسئولان مدرسه، کلاسها را رنگ کرده و تزیین کنند، برای نخستین روز از دهه فجر؛ مدرسه به قدری تمیز و زیبا شده بود که بچهها وقتی روز شنبه به مدرسه آمدند، هاج و واج مانده بودند.
***
چند روزی بود که زمزمه حمله هوایی دشمن به شهر، دهان به دهان میشد؛ ساعت 5 بعد از ظهر شنبه 11 بهمن 1365 مردم میانه سرگرم کارهای روزمره خودشان بودند، نزدیک یک ماه است که عملیات «کربلای 5» با موفقیت در منطقه شلمچه انجام شده و رزمندگان اسلام تا نزدیکیهای پتروشیمی بصره پیشروی کرده بودند؛ مردم شهر از طریق رادیو و تلویزیون آخرین اخبار مربوط به جبههها را پیگیری میکردند.
ناگهان صدای وحشتناک شهر را لرزاند و همه توجهها به سوی منبع صدا جلب شد، در اثر حمله هوایی دشمن به چند نقطه مسکونی شهر 13 تن از اهالی شهر به شهادت رسیدند؛ کودکی دو ساله در آغوش مادر به خواب ناز همیشگی رفت؛ یک دستفروش در خیابان و 5 تن دیگر از اهالی شهر به شهادت رسیدند و 37 تن نیز مجروح شدند.
مدرسه زینبیه
صدای شیون و ناله شهر را فرا گرفت، آفتاب غروب کرد تا طلوع 12 بهمن ماه، اولین روز دهه فجر و جشن هشتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی؛ دانشآموزان آماده برگزاری جشن بودند، یکی دو ساعت اول روز عادی سپری شد، کرکره مغازهها بالا رفته و دانشآموزان بعد از زنگ تفریح اول، دومین ساعت درسیشان را از نیمه گذراندند.
ساعت 10:33 را نشان میداد که صدای آژیر قرمز در شهر پیچد؛ همه نگاهها به آسمان دوخته شد، مسئولین مدرسهها دانشآموزان را به حیاط مدرسه و کلاسهای زیرزمین هدایت کردند که ناگاه صدای وحشتناک دیگری شهر را به خود آورد؛ دو بمب به دبیرستان زینبیه و دبستان ثارالله اصابت کرد و یک بمب دیگر هم در 70 متری بیمارستان امام خمینی(ره) منفجر شد.
در اثر همین انفجار یک راننده کامیون که در فاصله 100 متری بیمارستان در حرکت بود به طبقه سوم بیمارستان پرتاب شده و شیشههای بیمارستان نیز به کلی فرو ریخت و همه جا پر از آوار و خون شد.
دبیرستان زینبیه در اثر بمباران به کلی ویران شده بود؛ قسمتی از طبقه دوم که راکد به آن اصابت کرده است، به طبقه اول ریخت، داخل کلاسها با شعارها و تبریکهای دهه فجر با کاغذهای رنگی و پرچمهای کاغذی تزیین شده بود، تزیینات دهه فجر که دانشآموزان انجام داده بودند، از میان گرد و خاک با خون دانشآموزان خود را نشان میداد.
در جای جای حیاط مدرسه، پیکرهای دانشآموزان پخش است ، دانشآموزانی که چند ساعتی بود، کانون گرم خانواده را ترک کرده بودند تا ظهر هنگام بر سر سفره ناهار و به آغوش مهربان مادر بازگردند؛ کیفهای پاره پارهای به چشم میخورد که از داخل آنها لقمههای پیچیده نان و پنیر، سیب، کامواهای نیمه بافته و کتابها بیرون ریخته است و بعضاً نامههایی از رزمندگان اسلام، یکی از دانشآموزان در فرصتی کوتاه توانسته بود یک خط وصیت بنویسد: «خواهر مهربانم! ... به مادر و پدر و تمام فامیل سلام برسان و در سنگر مدرسه و حجاب، پاسدار خون شهیدان باش» ... و قطرات خونی که بر روی نامه ریخته و در سکوتی محض، تمامی مظلومیت و معصومیت را به فریاد نشسته بود.
به جای جای مدرسه که نگاه میاندازی، چادرهای آغشته به خون، دیوارهای فرو ریخته، کیفهای خونآلود دانشآموزان، همه و همه مرثیه میسرایند و تو را به میهمانی اشک فرا میخوانند؛ باز پیش میروی به کلاس ویرانی میرسی با تخته سیاهی برپا ایستاده که جملهای بر آن نقش بسته است: «دهه فجر بر تمام مسلمین جهان مبارک باد» و کمی پایینتر با خط ریزی نوشته شده است: «الوداع، اگر ما را ندیدید حلالمان کنید!».
منبع : فارس