شهدای ایران shohadayeiran.com

غلط کردم، با دست خودم زندگي ام را به نابودي کشاندم کاش عقربه هاي زمان فقط يک هفته به عقب بازمي گشت، تا خاک کفش هاي همسرم را سرمه چشمانم مي کردم اما ...
شهدای ایران:زن ۲۴ساله که به اتهام همدستي در قتل شوهرش دستگير شده است پس از آن که به سوالات قاضي سيد جواد حسيني (قاضي ويژه قتل عمد) درباره قتل همسرش پاسخ داد به تشريح ماجراي زندگي اش پرداخت و گفت: وقتي در رشته برنامه ريزي شهري وارد دانشگاه آزاد در تهران شدم پسر عمه ام به خواستگاري ام آمد آن ها در مشهد ساکن بودند و ما تا قبل از ازدواج هيچ ارتباطي با همديگر نداشتيم اما به خاطر نسبت فاميلي خيلي زود مراسم عقد برگزار شد و ما با هم ازدواج کرديم.

۶ ماه بعد از برگزاري مراسم عقد پدرم به خاطر تومور مغزي که در سرداشت فوت کرد و من حامي خودم را از دست دادم حدود ۲سال بعد از اين ماجرا من و پسر عمه ام زندگي زير يک سقف را آغاز کرديم و من مجبور شدم با تنها گذاشتن مادرم از تهران به مشهد بيايم، اما از همان روزهاي اول زندگي مان بداخلاقي هاي شوهرم شروع شد و به خاطر هر مسئله کوچکي با يکديگر درگير مي شديم.

اگرچه او چند ساعت بعد از کاري که کرده بود پشيمان مي شد و عذرخواهي مي کرد، اما من هم سرناسازگاري با او را گذاشته بودم و به اختلافات مان دامن مي زدم تا اين که به عنوان منشي در يک شرکت لوازم آرايشي و بهداشتي مشغول به کار شدم پس از مدتي جوان ۲۲ ساله اي به نام اميد نيز در آن شرکت استخدام شد.

او حسابدار بود و خيلي زود با يکديگر آشنا شديم و من اسرار زندگي خصوصي ام و اختلافاتي را که با همسرم داشتم براي او بازگو مي کردم او هم به بهانه کمک به من وارد زندگي ام شد و چون شوهرم نيز در زمينه لوازم آرايشي و بهداشتي فعاليت داشت اميد با او طرح دوستي ريخت تا راحت تر بتواند به منزل ما رفت و آمد کند اين گونه بود که من و اميد به يکديگر علاقه مند شديم و من کليد يدکي خانه ام را در اختيار او گذاشتم شوهرم آن قدر به من اطمينان داشت که اجازه مي داد من و اميد تنهايي براي خريد لوازم و يا فروش محصولات آرايشي برويم اگرچه مادرم از علاقه من و اميد خبر داشت، اما شوهرم از اين ماجرا چيزي نمي دانست تا اين که هفته قبل اميد نيمه شب وارد منزل ما شده بود که شوهرم متوجه شد و اميد او را با چاقو کشت.

حالا هم به دختران جوان مي گويم هر طور شده است، اختلافات خانوادگي را خودشان حل کنند و اسرار زندگي شان را براي ديگران بازگو نکنند...

ماجراي واقعي براساس يک پرونده قضايي

*خراسان


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار