این مراسم با تلاوت قرآن توسط یکی از کودکان زیر 18 سال کانون اصلاح و تربیت آغاز شد و بعد از سرود ملی گروه سرود کانون اصلاح و تربیت برنامه خود را اجرا کرد. خبرنگاران منتظر حضور حجت الاسلام مصطفی پورمحمدی وزیر دادگستری بودند اما به دلیل تقارن مراسم با روز سازمان بازرسی ورود وزیر با تاخیر انجام شد. مجری برنامه در جایگاه قرار گرفت و به قول معروف همه منتظر بودند تا یکی از مسئولان سخنرانی کند اما این بار سخنرانان دو کودک معلول بودند.
درخواست کودکان معلول از مسئولان
امیر علی و امیر مهدی 10 ساله آرام آرام با ویلچر به سمت جایگاه حرکت کردند اما نمی توانستند از پله ها بالا بروند. بالاخره مظفر الوندی مشاور وزیر دادگستری و دبیر مرجع ملی کودک آستین ها را بالازد و با کمک دیگران دو معلول را به روی سن بردند. مجری میکروفن را به دست امیر مهدی داد و معلول 10 ساله گفت: سلام؛ من امیر علی معلول هستم... می خواهم خوب شوم و جابجایی من بسیار سخت است. آرزو دارم وزنه بردار شوم تو را به خدا کمک کنید تا پاهای من خوب شود.
امیرمهدی هم گفت: من خیلی دوست دارم راه بروم، در زنگ تفریح و حتی زنگ ورزش معلم نمی گذارد با بچه ها بازی کنم چون رفت و آمد من سخت است. صحبت های این دو معلول ادامه داشت تا اینکه از امیرسام کودک معلولی که با توانبخشی توانسته بود روی پاهای خود باستد دعوت شد تا صحبت کند. امیر سام گفت: خواهش می کنم فضای شهر و ساختمانها را درست کنید تا بتوانیم به درستی حرکت کنیم. گاهی وقتی آسانسورهای مترو خراب است یا پله های زیرگذر ولیعصر چند ماهه خاموش است و به سختی حرکت می کنم ، حتی یک بار هم زمین خوردم.
کودک کار: از 9 سالگی معتاد بودم
مجری باز سکان برنامه را به دست گرفت و این بار نوبت کودکان کار بود تا سخنران مراسم هفته کودک باشند. دو پسربچه و یک دختر دست فروش به جایگاه دعوت شدند. پسرک 14 ساله که کمی هم از اینکه مجبور بود جلوی مسئولان و خبرنگاران حاضر شود احساس ناراحتی می کرد گفت: من اعتیاد را درک می کنم آیا شما هم درک می کنید؟ باید باور کنید که معتاد بیمار است. من از 9 سالگی معتاد بودم و الان 9 ماه است که پاکم. (همه حاضران تشویق کردند). اما سوال من از شما این است که آیا وقتی به دکتر می روید شما را کتک می زنند؟ آیا دکتر شما را زندانی یا به به زورد به کمپ می فرستد؟ آیا می دانید زندگی در دره فرحزاد و کارتن خوابی یعنی چه؟ پدرم هم 50 سال سن دارد وجانباز 25 درصد است و الان 8 سال است که پاک است. به خدا در همین تهران خیلی از کودکان نان شب ندارند. من هم روزی یک قرص اعصاب می خورم تا بتوانم کار کنم!
علیرضا کودک کار دیگری بود که می گفت: بچه هایی در فرحزاد هستند که از 4 سالگی کار و تکدی گری می کنند. آیا می دانید کار کردن کودک 9 ساله از 7 صبح تا 9 شب یعنی چه؟ اینکه معتادان تو را خفت کنند و یا بخواهی از دست بهزیستی فرار کنی! من میخواهم که دست ما را بگیرید.
همه گریستند
دخترک 12 ساله دست فروش خیابانهای تهران میکروفن را گرفت و با بغض گفت: متاسفانه کسی بالای سر کودکان نیست تا به ما کودکی یاد بدهد. در اینجا کودکان فروخته می شوندو کودکی خود را نمی بینند. من تا 10 سالگی حتی شناسنامه هم نداشتم تا اینکه یک موسسه حمایتی برایم شناسنامه گرفت و من در یک سال سه سال را جهشی خواندم. آیا می دانید کودکی که کودکی نکرده و شناسنامه هم ندارد چگونه زندگی می کند! گفته های دخترک دستفروش با بغض و گریه همراه بود و تمامی حاضران گریستند حتی گفته های کودکان اشک خبرنگاران را هم جاری کرد.
درد و دل کودکان افغان با مسئولان
گروه بعد کودکان افغانی بودند. ابتدا کمی خجالت کشیدند اما بغضشان ترکید و گفتند: سلام برادران مسلمان و ایرانی های عزیز... مشکل ما این است که ما بیشتر از 6 سال نمی توانیم درس بخوانیم و دوست داریم ادامه تحصیل دهیم. دخترک افغان می گفت:وقتی پدرم از خانه بیرون می رود چون مجوز نداریم هر لحظه منتظر دستگیری پدر هستیم. برای رفتن به هر استان باید پاسپورت ها را تمدید کنیم و سفر برای ما ممنوع است. میخواهم صدای من را هم بشنوید. ما کودک هستیم.
برچسب کمیته امداد از نام ما حذف شود
کودکان تحت پوشش کمیته امداد هم برای خود درد و دلهایی داشتند که موجب تاثر حاضران شد. کودکات ایتام می گفتند: با هزینه آب و برق و گاز و کرایه خانه چگونه می توانیم زندگی کنیم.در مدرسه وقتی بچه های می فهمند پدر ندارم یا تحت پوشش کمیته امداد هستیم رفتارشان تغییر می کند. ما هم می خواهیم کلاس تقویتی برویم و از سی دی و کتاب های کمک آموزشی استفاده کنیم اما پولی نداریم. ما به نمایندگی از هزاران یتیم می خواهیم حداقل برچسب کمیته امداد از نام ما حذف شود. مسئولان نباید از تحت پوشش بودن ما افتخار کنند. به ما ترحم نکنید چون وظیفه شما است که به ما کمک کنید اما بی منت باشد.
در این مراسم مظفر الوندی مشاور وزیر دادگستری گفت: ما باید با بچه ها زندگی کنیم تا بفهمیم آنها چه می گویند. برای همین در وزارت دادگستری تصمیم گرفتیم ابتدا تمام کودکان را شناسایی کنیم وبانک اطلاعاتی تشکیل دهیم.
به گزارش مهر، در ابتدای این مراسم کودکان آسیب دیده اجتماعی دل نوشته های خود را روی کاغذ نوشته و برروی دیوار نصب کردند. یکی نوشته بود موبایل لمسی می خواهم و دیگری نوشت خدایا پاهایم خوب شود. یکی پول می خواست و یکی هم دوست داشت خانه دار شود... این مراسم با تمام اشک و بغض ها به پایان رسید اما اینکه خواسته های این کودکان عملی شود به همت مسئولان و مردم بستگی دارد....
*مهر