ما شیعیان، از غدیر تا امروز همچنان فرهنگمان همان فرهنگ اسلامی و قرآنی است. به همین جهت انتظار میرود تنها کسانی که با بصیرت خاص خود معنای «علی» و معنای «حدیث غدیر» را درک کنند، همین شیعیان باشند.
شهدای ایران: این سخنرانی خواندنی که از سایت اینترنتی حجت الاسلام غریب رضا نقل می شود در سال ۱۳۸۱ شمسی ایراد شده است. خواندن متن این سخنرانی به چند دلیل لازم است:
۱- پی بردن به این نکته که جنبش شیعیان یمن چقدر اصیل و ناب است. جنبش شیعیان یمن، هویت خود را نه در تقابل با اهل سنت و حتی وهابیت و سلفی گری که در تقابل شدید با صهیونیسم، آمریکا و رژیم صهیونیستی تعریف کرده است. بی جهت نیست که آمریکا تمام ادعاهای ضدبعثی خود را کنار گذاشته است و برای سرکوب این جنبش به همکاری علنیِ نظامی با رژیم بعثی یمن دست زده است.
۲- پی بردن به این نکته که شناخت ما از جنبش شیعیان یمن چقدر ضعیف و تحریف شده است.
۳- پی بردن به این نکته که چقدر در حمایت از شیعیان یمن کوتاهی کرده ایم.
تذکر یک نکته قبل از خواندن این سخنرانی برای جلوگیری از ایراد بهانه های بنی اسرائیلی لازم است. شهید الحوثی در این سخنرانی به برکناری صدام حسین از قدرت توسط دولت آمریکا حمله کرده است. خواندن صبورانه تمام متن سخنرانی ایشان نشان می دهد که این حمله نه در مقام دفاع از صدام که در بیان این ضعف تاسف آور در میان مسلمانان است که حتی حکام جائری همچون صدام را خود مسلمانان از قدرت خلع نمی کنند و این آمریکا است که هر وقت تشخیص بدهد، یک حاکم را از سرزمین مسلمانان برمی دارد و دیگری را جایگزین او می کند و در این میان مسلمانان هیچ کاره و تنها نظاره گر هستند.
***
سپاس خدا را که ما را (به این نعمت) هدایت کرد و اگر هدایت خدا نبود هرگز هدایت نمیشدیم.
دورد و سلام بر رسول خدا حضرت محمد و درود و سلام بر شخصیتی که امروز به مناسبت احیای سالگرد اعلام ولایتش بر تمامی امّت، گرد هم آمدهایم.
سلام بر امیرمومنان و سیدأوصیا علی بن ابی طالب(صلوات الله علیه) و درود و سلام خدا بر اهل بیت رسول الله، آنان که راه رسول الله را پیمودند و به سیرهاش عمل کردند و هدایتگران امّت اسلامی گشتند.
رضایت الهی نصیب شیعیان برگزیده آنان باد آنانکه به محبّت و مودّت و ولایتشان ایمان آوردند و در پی نشانه هایشان به راه افتادند، از هدایتشان بهره بردند. رضایت الهی نصیب تمامی شیعیان اهل بیت(ع) از نخستین تا آخرینشان.
از خداوند سبحان خواهانم احیای این سالگرد بزرگ را از ما بپذیرد. ما امروز در هجدهم ماه ذی الحجه قرار داریم. امروز بعد از گذشت هزارو چهارصد و بیست و سه سال از هجرت رسول خدا(ص) دور هم جمع شدهایم. بعد از گذشت نزدیک به هزار و چهارصد و سیزده سال از واقعه غدیر که در سال دهم هجرت اتفاق افتاد. روز غدیر روزی است که رسول خدا(ص) در آن ولایت امیرمومنان را اعلام کرده است.
بسیار عجیب است سالگرد این حادثه را در دورانی برگزار میکنیم که به امّت اسلامی و به ویژه کشورهای عربی، ولایت دیگری تحمیل شده است: ولایت سیاسی یهودیان.
امّت اسلامی باید بفهمد روزی که اعلام ولایت پاکترین و کاملترین شخصیت بعد از پیامبر را نپذیرفت، چقدر خسارت دیده است. امروز امّت اسلامی بهت زده در جای خود مانده، ناتوان ایستاده و در انتظار «شارون» به عنوان جایگزین علی(ع) به سر میبرد. در انتظار مانده تا به جای حضرت پیامبر(ص) جورج بوش اعلام کند چه کسی حاکمیّت این امّت را به عهده خواهد گرفت.
برادران این مصیبتی واقعی است.
ما وقتی این خاطره را زنده نگه میداریم، وقتی اعلام ولایت امام علی(علیه السلام) را احیا میکنیم، در حقیقت اعلام کردهایم که بنا به تفسیر و مطابق با نگاه و اعتقاد ما، دین و دولت یکی است. اعلام میکنیم رسول خدا(ص) از دنیا نرفت مگر این که خلیفه بعد از خود را معرفی نمود.همین مساله، موضوع امروز ماست.
در چنین روزی در سال دهم هجرت، بعد از بازگشت رسول خدا(ص) از حجة الوداع به همراه دهها هزار نفر از مسلمانان، پیامبر در سرزمین خم – منطقهای میان مکه و مدینه- توقف کردند.
بعد از نزول این آیه مبارکه «یا ایها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین»(مائده: 67) در وقت ظهر، در گرما و حرارت خورشید، در گرمای شنزار بیابان، رسول خدا(ص) به کسانی که جلوتر رفته بودند دستور برگشت دادند. صبرکردند تا جمعیت کامل شد. منبری از پالان شترها برای ایشان آماده کردند، پیامبر بالا رفتند تا این امّت خوب ایشان را ببینند، شاید دیدن برایشان فایدهای داشته باشد. بالا رفتند تا او را خوب مشاهده کنند، همان امّتی که خوب پیامبر را میشناسد. بالا رفتند تا علی و دست رسول خدا(ص) را ببینند. تا ببینند پیامبر دست علی را بلند کرده است. امّتی که علی را به خوبی میشناسد. از بالای پالان شترها موضوع مهمّی را اعلام کردند، موضوعی به اهمیّت حاکمیّت سیاسی امّت اسلامی بعد از رسول خدا(ص).
وقتی بالا رفتند، بعد از اینکه دست علی(ع) را بالا بردند خطبه با عظمتی خواندند و حدیثی را بیان کردند که قصد داریم به عنوان موضوع سخنرانی درباره آن سخن بگوییم. میخواهیم درباره این حادثه مهم که در چنین روزی اتفاق افتاد سخن بگوییم. به این جهت که این واقعه فضیلتی بزرگ از فضایل امام علی(ع) است. پیامبر خطبه را شروع کردند تا به موضوع اصلی رسیدند.
فرمودند: ای مردم خدا سرپرست من است و من سرپرست مومنانم. بر جانهایشان ولایت دارم. پس هر که من سرپرست اویم این علی سرپرست اوست. خدواندا دوستانش را دوست بدار و دشمن دشمنانش باش، یاریگر یاریکنندگانش باش و رها کن آن که علی را رها میکند.
این حدیث پیوستگی و انسجام کاملی دارد. مسایلی را که به ترتیب رسول خدا(ص) اعلام کردند کاملا همسو و متناسب است و با لهجه و بیان این آیات محکم انسجام دارد: یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الله ان الله لایهدی القوم الکافرین(مائده: 67)
موضوع بسیار مهم و مساله بسیار بزرگی بوده است. رسول خدا(ص) قدر و ارزش هر مساله را میشناختند و برای هر مساله متناسب با آن اهمیّت قائل میشدند.
مردم را مخاطب قرار دادند و فرمودند: ای مردم من سرپرست شما هستم.
این سنّت انبیاء بوده، به ویژه در تعامل با امّتهایی که نمیشنیدند و نمیفهمیدند. بنیاسرائیل از یکی از پیامبران در خواست کردند، پادشاهی برای آنان مبعوث کند تا همراه او و زیرپرچمش، در راه خدا بجنگند. چه پاسخی داد؟ (ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا)(بقره: 247 و آیات بعد)
این آیه با همان ساختار حدیث غدیر بیان شده است. (ان الله مولای) با (ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا) یکسان است. با این بیان مطرح شده تا به امّت بگوید: من در حال ابلاغ پیام هستم. وقتی میگویم: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، از طرف خدا پیام میرسانم. این فرمان خداست، قضاء الهی است، انتخاب خدایی است، واجب خداست، کامل کردن دین خدا و مظهری از مظاهر رحمت خدا به بندگانش است.
(ان الله مولای و أنا مولى المؤمنین أولى بهم من أنفسهم)(خداوند سرپرست من است و من سرپرست مومنان هستم و من بر جانهایشان ولایت دارم).
همراه با من زنجیره پیوسته این حدیث را دنبال کنید، مسالهای که میخواهیم دربارهاش به تفصیل سخن بگوییم. (من سرپرست مومنانم و بر جانهایشان ولایت دارم)
چنین ولایتی از طرف خداوند به رسول خدا(ص) منتقل شده است. ولایتی پیوسته، ولایتی تدریجی که در هیچ یک از مراحلش گسستی وجود ندارد.
سپس میگوید: «فمن کنت مولاه»(هر کس من مولای اویم) آیا تمامی مومنان به ولایت رسول الله(ص) اعتقاد و ایمان ندارند؟ نه تنها شیعیان، بلکه تمامی مسلمانان معتقدند و ایمان دارند که رسول الله(ص) مولای آنان است. بنابراین «فمن کنت مولاه» یعنی هر مسلمان، هر امت، هر شخص، هر حزب، هر گروه، هر مجموعه، هر جنسی از بشر که به ولایت من اعتقاد دارد، هر کس باور دارد من مولای مومنانم، این علی مولای اوست.
چقدر کلمه «هذا» در این جا بزرگ و مهم است. ما کلمه «هذا» این کلمه اشاره را ما ضایع کردیم و امروز صهیونیستها تلاش میکنند مالکش شوند. بعد از این که امّت اسلامی اعتقادش را نسبت به کسی که باید «هذا» را به زبان بیاورد و حاکم را مشخص کند، از دست داد، یهودیان آمدند و به ما گفتند: هذا.... این شخص حاکم شماست!
آیا امروز همه منتظر نماندهاند تا آمریکا بگوید چه کسی حاکم عراق است؟ آیا پیشتر نگفتند چه کسی حاکم افغانستان باشد؟ بعدها هم خواهند گفت: این شخص حاکم یمن است؛ این شخص حاکم حجاز است؛ این شخص حاکم مصر است؛ و این شخص حاکم سوریه است و ...
برادران! با کمال تأسف امّت اسلامی عقیدهاش را درباره کسی که شایستگی این تعیین را دارد از دست داده است.
رسول الله بعد از این که این حقیقت را فهماند: خداوند مولای من است و من مولای مومنین هستم؛ فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست.
«هذا» برای اشاره است. این اشاره از خداوند سبحان به رسول خدا ادامه پیدا میکند. به ما میگوید: تنها کسی که شایستگی دارد به امت اسلامی و به بندگانش بگوید: (این ولی امر شماست) خداوند سبحان است.
ولی ما بعد از این اشاره بزرگ، این حقیقت را نپذیرفتیم. کسی را که اولویت داشت ولی تعیین کند و این اشاره با عظمت را به کار ببرد، نپذیرفتیم. کسی را که حق داشت این اشاره بزرگ را بیان کند انکار کردیم.
برخی از کسانی که در همان جلسه سخن رسول خدا را شنیده بودند، در همان جمع بزرگ، اولین کسانی بودند که گفتند: نه! شخص دیگری باید حکومت کند.
کشور های اسلامی از عملکرد واشنگتن شگفت زده شده اند
امروز ما و حتی حاکمان تمامی کشورهای اسلامی از عملکرد واشنگتن و تل آویو شگفت زده شدهایم. دقیقا بر اساس همان منطقی که رسول خدا(ص) را متعجب کردند، امروز هم آنها هستند که به جای شنیدن حکم الهی حاکمان موجود را عوض میکنند آنها برای ما تصمیم میگیرند و به ما میگویند: نه! صدام نباید حاکم باشد بلکه شخص دیگری حاکم شما باشد. نه علی عبدالله صالح نباشد و شخص دیگری حکومت کند. نه فهد و ملک عبدالله نباشند و شخص دیگری رهبر باشد. همان گونه که امّت اسلامی با پیامبرش برخورد کرد، امروز هم دشمنان اسلام با امّت اسلامی برخورد میکنند.
با کمال تأسف بعد از آن واقعه بزرگ، بعد از مقدمههایی که پیامبر(ص) برای نشان دادن اهمیّت ولایت سیاسی امّت چیدند، عدهای پیدا شدند و گفتند: نه، نه! شخص دیگری حاکم باشد. چرا این گونه شد؟ پیشینه این مساله چه بوده؟
آنها از شخصی که رسول خدا(ص) تعیین کرده بود، روگردان شدند. بعد از اینکه دست حضرت را بالا بردند و همراه پیامبر بر پالان شترها بالا رفتند، اشاره به حضرت علی(ع) برای تعیین ایشان بوده است.
با کمال تأسف نمیدانند در پس این کلمه«هذا» چه معانی عمیقی نهفته است؟ کلمه «هذا» یعنی این شخص تنها کسی است که شایسته امّت اسلامی است، امتی که میخواهد بزرگ باشد. این تنها شخصی است که لیاقت دارد رهبر، امام، هدایتگر، معلم، مرشد و پیشوای امّتی باشد که می خواهد مسوولیت بزرگی را به دوش بکشد. امّتی که وظایف بزرگی به او سپرده شده. این تنها شخصی است که شایسته چنین امّتی است. این تنها شخصی است که شایسته انتساب به خداوند است. این تنها کسی است که ولایتش امتداد ولایت خدای امّت است.
این تنها مردی است که لیاقت رهبری این دین بزرگ را دارد و تنها اوست که میتواند هدایتگر به دین باشد. تنها کسی است که میتوانند رهبر دین اسلام باشد، به اسلام عمل میکند و با سایر امّتها بر اساس اسلام تعامل خواهد کرد. رهبر باید همانند این شخص باشد: شخصیت بزرگی که شایسته دین بزرگ است، شایسته امّت بزرگ است، سزاوار پیامبر بزرگ است، سزاوار خداوند بزرگ و متناسب با وظایف بزرگ و پراهمیّت امّت اسلامی است.
ولی چه اتفاقی افتاد؟ کسانی که از تعیین رسول خدا روبرگرداند، نمیدانستند در عمق واژه «هذا» چه نهفته است؟ بیشتر مسلمانان دورههای بعد هم نفهمیدند در پس سخن رسول خدا(ص) چه حقایقی نهفته است و پیامبر(ص) از چه کسی با لفظ «هذا» یاد کرده است؟
پیامبر(ص) با بیان واژه «هذا» دیدگاه خدا را بیان کرده است. بعد از نزول آیه «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک» پیامبر فقط مبلغ و رساننده نظر خداوند است.
ما در این دوران هم هنوز عمق سخن پیامبر(ص) را درک نکردهایم. به خودمان اجازه ندادهایم سخن رسول الله(ص) در احساس و اعتقادمان رسوخ کند. هنوز نفهمیدهایم چه کسی حق دارد به امّت اسلامی بگوید: «این شخص حاکم شماست»
به همین دلیل هم هست که میبینیم دیگران میآیند و حاکمان سیاسی را تعیین کرده، بر ما تحمیل میکنند.
از آمریکا و اسرائیل چه توقعی دارید؟ غیر از این که برای رهبری سیاسی کشورهای اسلامی به اشخاصی اشاره کنند که فقط منافع آمریکا را در نظر دارند؟ به دنبال شخصی یهودی باشند که به شکل مستقیم بر امّت اسلامی حکمرانی کند. به دنبال امیری یهودی یا شبیه یهودیان باشند که بر سرزمینی مشخص حکومت کند. تمامی این افراد منتظر نظر امریکا و تلآویو میمانند، منتظر میمانند آمریکا و اسرائیل به شخصی اشاره کنند و او را برای رهبری تعیین نمایند. ببینید امروز ما را برای پذیرش چنین فرهنگی تربیت میکنند.
برای روزی که سازمان اطلاعات آمریکا به شکل پنهانی حاکمان سیاسی را تغییر دهد، شخصی را روی کار بیاورد و شخصی را از کار برکنار کند. امروز با ملتها سخن میگویند، به ملتها میگویند ما حاکمی آمریکایی و حاکمی نظامی را بر عراق قرار میدهیم.
چرا آمریکا کودتا نمی کند
آمریکا میتواند صدام را عوض کند، میتواند مثل بسیاری از کشورها کودتایی پنهانی انجام دهد. چرا کودتا نمیکند؟ میخواهد همگی بفهمیم چه کسی حق تعیین حاکم را دارد؟ آمریکا میخواهد به ذهن و احساس همه رسوخ کند که اوست و تنها او حق دارد بگوید «این حاکم شماست» و بعد هم همان کسی را که تعیین کرده به روی کار بگمارد.
روزی که سخن پیامبر(ص) و اشاره او به حضرت علی(ع) را ضایع کردیم، و نفهمیدیم این اشاره بیانگر چه شخصیتی است، به چنین مصیبتی گرفتار شدیم.
برادران عزیز ما میگوییم: موضوع مهمی که باید در چنین روزی، مطرح شود: رهبری سیاسی امّت اسلامی است. در طول تاریخ شخصیتهای بسیار زیادی از حاکمیّت امّت اسلامی سوء استفاده کردند. نسل به نسل خود را به امّت اسلامی تحمیل کردند. وقتی میدیدند لیاقت رهبری امّت اسلامی را ندارند، راه آسانتر دیگری را انتخاب میکردند. مسلما هیچ یک از آنان لیاقت رهبری چنین امّتی را نداشتند. در نتیجه برای پذیرش حکومتشان، امّت اسلامی را رخوت زده و خواب میکردند. امّت اسلامی را بر اساس فرهنگی نادرست تربیت میکردند تا مردم حاکمیت آنها را بپذیرند. در این میان مفهوم با عظمت ولایت و حاکمیت سیاسی در اسلام قربانی میشد.
شخصیتهایی مانند معاویه، امیرمومنان شدند! یزید امیرمومنان شد! بعضی از سخنرانان، علما و مورخان هم این القاب را برایشان به کار می بردند و میگفتند: اطاعتشان واجب است، نباید علیه آنها قیام کنید، باید خیرخواه آنها باشید!!
این منطق از آن زمان تا امروز همچنان باقی مانده. همگی فراموش کردیم که رسول خدا(ص) در چنین روزی به «علی»(ع) اشاره کرد. وقتی به شخص«علی»(ع) اشاره میکند در حقیقت به ولایت و حاکمیت سیاسی امّت اسلامی اشاره کرده است. ولایتی که ارزشها، مبانی، اهداف و مقاصدش در شخص امیرمومنان علی بن ابی طالب(ص) تجسم یافته است.
آنها به خودشان زحمت ندادند و این مفاهیم صحیح را به ولایت و حاکمیت سیاسی امّت اسلامی منتقل نکردند. نه! بلکه در مقابل معتقد شدند رسول خدا(ص) گفته است: بعد از من رهبرانی حکومت میکنند که به هدایت و سنّت من عمل نخواهند کرد. پرسیدند در چنین حالتی دستور شما چیست؟ پاسخ دادند: از امیر اطاعت کن، هر چند کمرت را بشکند و مالت را بگیرد!!
چه قدر بین این حدیث و فرهنگ نادرستی که به دروغ به پیامبر منسوب شده، با واقعیتهای روشن قرآن تفاوت وجود دارد. فرهنگی وجود دارد که حاکمیت را به گونهای مطرح میکند که هر طمعکار، فرصت طلب، هر فاسق جنایتکار و هر ستمگری به راحتی به آن دست بیابد، این فرهنگ با فرهنگ قرآنی متفاوت است.
وقتی پیامبر بزرگ خدا، حضرت ابراهیم(ص) درباره شایستگی فرزندانش برای حکومت و ولایت سوال میکند، خداوند پاسخ میدهد: «قال لاینال عهدی الظالمین»(پیمان ولایت من به ستمگران نمیرسد)(بقره: 124) یعنی عهد حاکمیت الهی به ستمکاران نمیرسد.
جزوهای از مجموعه سخنرانیها توسط وزارت اوقاف یمن منتشر شده بود. وزیر اوقاف هم زیدی بوده. اداره وعظ و ارشاد این وزارتخانه جزوهها را به استانهای زیدی نشین ارسال کرده بود. در این جزوهها بر اساس همین منطق، درباره اطاعت از حاکمان سیاسی سخن گفته شده بود و نه بر اساس منطق خداوند تعالی«لاینال عهدی الظالمین» نه بر اساس منطق رسول خدا(ص) که در روز غدیر فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» این اشاره با عظمت، بیانگر ارزشها و مبانی مهمی است که باید معیار و و ترازوی سنجش حاکمان سیاسی امّت اسلامی قرار بگیرد.
در این جزوه سخنرانیهای عالمان بیعمل جمعآوری شده بود. افتراهای عالمان درباری که میخواستند به حکومت نزدیک شوند. افتراهای علمای شهرها را در جزوهای جمع آوری کرده بودند تا در دورهای آموزشی به مبلّغان آموزش دهند و در مرحله بعد این مبلّغان چنین فرهنگی را در بین امّت اسلامی گسترده کنند و عامدانه، مردم را در جهالت نگه دارند.
چنین فرهنگی امّت اسلامی را برای قربانی شدن آماده میکند. نه فقط برای پذیرش حاکم جاهل ستمکاری از میان خودشان، بلکه بر اساس این فرهنگ، حاکمیت شخصی یهودی و صهیونیست، شخصی از سختترین دشمنان اسلام و از نسل بوزینهها و خوکها را خواهند پذیرفت.
بر اساس این فرهنگ نادرست -که همچنان تا امروز پابرجاست- عدهای از مبلّغان همچنان فعالیت و بخشی از اموال عمومی را صرف انتشار و فراگیر شدن این فرهنگ در میان امّت اسلامی میکنند.
برادران جای تأسف دارد. امّت اسلامی بسیار نیازمند است تا مفهوم دینی ولایت و حاکمیّت سیاسی را بشناسد.
ولایت امر در اسلام به چه معناست؟
ولایت امر در قرآن چه مفهومی دارد؟
امّت اسلامی باید بفهمد و اگر نفهمد آمریکا و مزدورانش به ما خواهند فهماند. به ما خواهند گفت: این معنای ولایت امر است. حاکم سیاسی باید این گونه باشد. آن وقت در مقابل خود، شخصی یهودی را به عنوان امام و حاکم سیاسی خواهی دید.
در گذشته، جهالت امت و جهالت نسبت به اهمیّت ولایت باعث شد، امّت اسلامی قربانی حاکمان جور شود. جهالت تا امروز، همچنان ادامه دارد. امروز هم جهل امّت اسلامی، مسلمانان را قربانی تعیین کنندگان حاکمیت کرده. قربانی کسانی که مفاهیم مورد نظر خود را درباره ولایت و حاکمیت سیاسی فرهنگ سازی میکنند و در نهایت قربانی یهودیان صهیونیست و آمریکا و اسرائیل شده است.
فرهنگ صحیح و شناخت معنای واقعی این واژه، مهمترین نیاز امّت اسلامی است؛ فرهنگ «حدیث غدیر»؛ فرهنگ «حدیث ولایت»: «ای مردم خداوند مولای من ست و من مولای مومنانم، بر جانهایشان ولایت دارم. هر که من مولای اویم این علی مولای اوست»
این حدیث به همراه این آیه قرآن فرهنگ کاملی را برای امّت اسلامی تبیین میکند. این فرهنگ ولایی، امّت اسلامی را در برابر پذیرش فرهنگ ذلت پذیری مصونیت میدهد. با پذیرش فرهنگ ولایت، دیگر نمیتوان حاکمیت سیاسی یهودیان را بر امّت اسلامی تحمیل کرد.
حاکمان امّت اسلامی که به آمریکا گرایش دارند و اعلام میکنند قصد تغییر منطقه را دارند نتوانستند هیچ دست آوردی برای امّت اسلامی داشته باشند. نتوانستند خطر دشمن تهاجم گر و تهدیدات آنها را علیه امّت اسلامی دفع کنند.
بعد از این که ناتوانی خودشان را از انجام هر گونه اقدام نظامی، اقتصادی، فرهنگی اعلام کردند، دست کم در رمق آخری که برایشان مانده اقدامی انجام دهند تا در زندگی و بعد از مرگشان به امّت اسلامی ستم نکرده باشند. تا بعد از تغییرشان امّت اسلامی مورد ستم قرار نگیرد. تا بعد از تغییرشان در آینده امّت اسلامی، نفرینشان نکند.
بیایند و امّت اسلامی را مصونیت ببخشند. دست کم این خدمت را در حق امت اسلامی انجام دهند: در موضوع ولایت امر و حاکمیت سیاسی، فرهنگ اسلامی «حدیث ولایت» که حدیثی صحیح در نزد تمامی مسلمانان است در جامعه منتشر کنند.
اگر چنین کاری نکنند، چه اتفاقی میافتد؟ وقتی از حکومت برکنار شدند و یهودیان حاکمی از طرف خودشان را به ما تحمیل کردند، هم پاکان و هم افرادآلوده این امّت اسلامی، همگی نفرینشان خواهند کرد. انسانهای پاک و نیکوکار نفرینشان میکنند چون آنها زمینه به وجود آمدن چنین وضعیت بدی را فراهم کردهاند و در نهایت باعث شدهاند شخصی یهودی حاکم بر سرنوشت امّت اسلامی شود.
انسانهای آلوده و فاجر نیز به آنها لعنت میفرستند چون یهودیان سعی میکنند برای مشروع جلوه دادن خود بهتر از آنها امور کشورهای اسلامی را اداره کنند و میگویند: اینها بهتر از حاکمان خودمان هستند. خدا لعنتشان کند حاکمان قبلی ما بدتر از یهودیان بودند. گویی اینها یهودی نیستند!
برادران، چنین آیندهای انتظار میرود. یهودیها تلاش میکنند خودشان را افراد مخلصی برای ملّتهای منطقه نشان بدهند. در تمامی کشورهای عربی و اسلامی هم دارای نیروهای نفوذی در میان نهادهای سیاسی هستند. تلاش میکنند با گسترش فساد مالی و اداری درون نهادهای دولتی همه را ناکارآمد کنند و بگویند همه از ایجاد تغییر واقعی ناتوان هستند. تنها این یهودیان هستند که کشور را به شکل بهتر اداره میکنند. میخواهند مردم به جایی برسند که بگویند: نه! به خدا حاکمان قبلی یهودی بودند نه اینها که تازه روی کار آمدند!
یمن در مرحله بحران قرار دارد
به اوضاع امروز یمن نگاه کنید: آیا آموزش، بهداشت، امنیت، مسایل قضایی و تمامی بخشهای حکومتی دچار بحران نیست؟ هیچ بخشی را نمییابد که وضعیت مناسبی داشته باشد و صحیح حرکت کند. چه کسی این وضعیت را به وجود آورده است؟ چه کسی مسایل را پیچیده کرده و مردم را گرفتار همدیگر نموده است؟
اینها همان کسانی هستند که قصد دارند در آینده، امّت اسلامی را استعمار کنند. یهودیانی که میخواهند خود را در آینده به عنوان رهایی بخش امّت اسلامی معرفی کنند و مسلمانان هم آنها را بپذیرند. وقتی حاکمی را برای یمن و حجاز معرفی کردند، مردم این دو کشور بگویند: به خدا قسم علی عبدالله صالح یهودی بود. گویی فهد یهودی بود اما فلان حاکم جدید- شاید اسم عربی هم داشته باشد- ببین چگونه برایمان زحمت میکشد؟
چون یهودیها این فرهنگ را در ما نهادینه کردهاند: معیار ارزشگذاری ما فقط خدمترسانی حاکمان است! هر کس به ما خدمت کرد، حاکم ما خواهد بود، هر که میخواهد باشد.
اینها جنایت بزرگی را مرتکب میشوند اگر مسایل را اینگونه رها کنند. اگر آموزش به این شکل بحران زده باشد، اگر بهداشت مشکل داشته باشد، اگر در امنیت چالش داشته باشیم و اگر تمامی نهادهای دولتی از فساد مالی و اداری رنج ببرند، اگر در اداره کشور شکست خورده جلوه کنند، به راحتی توسط یهودیان کنار گذاشته خواهند شد. در نتیجه انتظار میرود بسیاری از مردم از یهودیان استقبال کنند و حاکمان بر مردم کسانی باشند که یهودیان اراده کردهاند نه کسانی که ملتهای منطقه خواهان آنها هستند.
برادران عزیز! این نکتهای است که میخواهیم درک کنیم، کسانی که امروز بر این امّت حکومت میکنند، قبل از اینکه قصرهایشان را رها کنند، قبل از اینکه بمیرند، باید فرهنگ «حدیث غدیر» و فرهنگ قرآن کریم را در موضوع ولایت و حاکمیت در میان امّت اسلامی گسترش دهند.
ما شیعیان، از غدیر تا امروز همچنان فرهنگمان همان فرهنگ اسلامی و قرآنی است. به همین جهت انتظار میرود تنها کسانی که با بصیرت خاص خود معنای «علی» و معنای «حدیث غدیر» را درک کنند، همین شیعیان باشند.
تشیع به چه معناست؟ دین یعنی چه؟ مسوولیت و وظایف دین در رابطه با امّت چیست؟
تنها از شیعیان توقع هست که در مقابل آمریکا و اسرائیل ایستادگی کنند. این شیعیان هستند که در مقابل یهودیان که میخواهند ولایت و حاکمیت خود را بر ما تحمیل کنند، مقاومت میکنند. اما دیگران گمراه خواهند شد و این چنین از ما مراقبت میکنند!
مساله عجیبی است وقتی به مردم میگویید: همگی باید مقاومت کنید و در مقابل آمریکا و اسرائیل فریاد بزنید و شعار بدهید:
«الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، نفرین بر یهود، اسلام پیروز است»
۱- پی بردن به این نکته که جنبش شیعیان یمن چقدر اصیل و ناب است. جنبش شیعیان یمن، هویت خود را نه در تقابل با اهل سنت و حتی وهابیت و سلفی گری که در تقابل شدید با صهیونیسم، آمریکا و رژیم صهیونیستی تعریف کرده است. بی جهت نیست که آمریکا تمام ادعاهای ضدبعثی خود را کنار گذاشته است و برای سرکوب این جنبش به همکاری علنیِ نظامی با رژیم بعثی یمن دست زده است.
۲- پی بردن به این نکته که شناخت ما از جنبش شیعیان یمن چقدر ضعیف و تحریف شده است.
۳- پی بردن به این نکته که چقدر در حمایت از شیعیان یمن کوتاهی کرده ایم.
تذکر یک نکته قبل از خواندن این سخنرانی برای جلوگیری از ایراد بهانه های بنی اسرائیلی لازم است. شهید الحوثی در این سخنرانی به برکناری صدام حسین از قدرت توسط دولت آمریکا حمله کرده است. خواندن صبورانه تمام متن سخنرانی ایشان نشان می دهد که این حمله نه در مقام دفاع از صدام که در بیان این ضعف تاسف آور در میان مسلمانان است که حتی حکام جائری همچون صدام را خود مسلمانان از قدرت خلع نمی کنند و این آمریکا است که هر وقت تشخیص بدهد، یک حاکم را از سرزمین مسلمانان برمی دارد و دیگری را جایگزین او می کند و در این میان مسلمانان هیچ کاره و تنها نظاره گر هستند.
***
سپاس خدا را که ما را (به این نعمت) هدایت کرد و اگر هدایت خدا نبود هرگز هدایت نمیشدیم.
دورد و سلام بر رسول خدا حضرت محمد و درود و سلام بر شخصیتی که امروز به مناسبت احیای سالگرد اعلام ولایتش بر تمامی امّت، گرد هم آمدهایم.
سلام بر امیرمومنان و سیدأوصیا علی بن ابی طالب(صلوات الله علیه) و درود و سلام خدا بر اهل بیت رسول الله، آنان که راه رسول الله را پیمودند و به سیرهاش عمل کردند و هدایتگران امّت اسلامی گشتند.
رضایت الهی نصیب شیعیان برگزیده آنان باد آنانکه به محبّت و مودّت و ولایتشان ایمان آوردند و در پی نشانه هایشان به راه افتادند، از هدایتشان بهره بردند. رضایت الهی نصیب تمامی شیعیان اهل بیت(ع) از نخستین تا آخرینشان.
از خداوند سبحان خواهانم احیای این سالگرد بزرگ را از ما بپذیرد. ما امروز در هجدهم ماه ذی الحجه قرار داریم. امروز بعد از گذشت هزارو چهارصد و بیست و سه سال از هجرت رسول خدا(ص) دور هم جمع شدهایم. بعد از گذشت نزدیک به هزار و چهارصد و سیزده سال از واقعه غدیر که در سال دهم هجرت اتفاق افتاد. روز غدیر روزی است که رسول خدا(ص) در آن ولایت امیرمومنان را اعلام کرده است.
بسیار عجیب است سالگرد این حادثه را در دورانی برگزار میکنیم که به امّت اسلامی و به ویژه کشورهای عربی، ولایت دیگری تحمیل شده است: ولایت سیاسی یهودیان.
امّت اسلامی باید بفهمد روزی که اعلام ولایت پاکترین و کاملترین شخصیت بعد از پیامبر را نپذیرفت، چقدر خسارت دیده است. امروز امّت اسلامی بهت زده در جای خود مانده، ناتوان ایستاده و در انتظار «شارون» به عنوان جایگزین علی(ع) به سر میبرد. در انتظار مانده تا به جای حضرت پیامبر(ص) جورج بوش اعلام کند چه کسی حاکمیّت این امّت را به عهده خواهد گرفت.
برادران این مصیبتی واقعی است.
ما وقتی این خاطره را زنده نگه میداریم، وقتی اعلام ولایت امام علی(علیه السلام) را احیا میکنیم، در حقیقت اعلام کردهایم که بنا به تفسیر و مطابق با نگاه و اعتقاد ما، دین و دولت یکی است. اعلام میکنیم رسول خدا(ص) از دنیا نرفت مگر این که خلیفه بعد از خود را معرفی نمود.همین مساله، موضوع امروز ماست.
در چنین روزی در سال دهم هجرت، بعد از بازگشت رسول خدا(ص) از حجة الوداع به همراه دهها هزار نفر از مسلمانان، پیامبر در سرزمین خم – منطقهای میان مکه و مدینه- توقف کردند.
بعد از نزول این آیه مبارکه «یا ایها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لایهدی القوم الکافرین»(مائده: 67) در وقت ظهر، در گرما و حرارت خورشید، در گرمای شنزار بیابان، رسول خدا(ص) به کسانی که جلوتر رفته بودند دستور برگشت دادند. صبرکردند تا جمعیت کامل شد. منبری از پالان شترها برای ایشان آماده کردند، پیامبر بالا رفتند تا این امّت خوب ایشان را ببینند، شاید دیدن برایشان فایدهای داشته باشد. بالا رفتند تا او را خوب مشاهده کنند، همان امّتی که خوب پیامبر را میشناسد. بالا رفتند تا علی و دست رسول خدا(ص) را ببینند. تا ببینند پیامبر دست علی را بلند کرده است. امّتی که علی را به خوبی میشناسد. از بالای پالان شترها موضوع مهمّی را اعلام کردند، موضوعی به اهمیّت حاکمیّت سیاسی امّت اسلامی بعد از رسول خدا(ص).
وقتی بالا رفتند، بعد از اینکه دست علی(ع) را بالا بردند خطبه با عظمتی خواندند و حدیثی را بیان کردند که قصد داریم به عنوان موضوع سخنرانی درباره آن سخن بگوییم. میخواهیم درباره این حادثه مهم که در چنین روزی اتفاق افتاد سخن بگوییم. به این جهت که این واقعه فضیلتی بزرگ از فضایل امام علی(ع) است. پیامبر خطبه را شروع کردند تا به موضوع اصلی رسیدند.
فرمودند: ای مردم خدا سرپرست من است و من سرپرست مومنانم. بر جانهایشان ولایت دارم. پس هر که من سرپرست اویم این علی سرپرست اوست. خدواندا دوستانش را دوست بدار و دشمن دشمنانش باش، یاریگر یاریکنندگانش باش و رها کن آن که علی را رها میکند.
این حدیث پیوستگی و انسجام کاملی دارد. مسایلی را که به ترتیب رسول خدا(ص) اعلام کردند کاملا همسو و متناسب است و با لهجه و بیان این آیات محکم انسجام دارد: یا أیها الرسول بلّغ ما أنزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الله ان الله لایهدی القوم الکافرین(مائده: 67)
موضوع بسیار مهم و مساله بسیار بزرگی بوده است. رسول خدا(ص) قدر و ارزش هر مساله را میشناختند و برای هر مساله متناسب با آن اهمیّت قائل میشدند.
مردم را مخاطب قرار دادند و فرمودند: ای مردم من سرپرست شما هستم.
این سنّت انبیاء بوده، به ویژه در تعامل با امّتهایی که نمیشنیدند و نمیفهمیدند. بنیاسرائیل از یکی از پیامبران در خواست کردند، پادشاهی برای آنان مبعوث کند تا همراه او و زیرپرچمش، در راه خدا بجنگند. چه پاسخی داد؟ (ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا)(بقره: 247 و آیات بعد)
این آیه با همان ساختار حدیث غدیر بیان شده است. (ان الله مولای) با (ان الله قد بعث لکم طالوت ملکا) یکسان است. با این بیان مطرح شده تا به امّت بگوید: من در حال ابلاغ پیام هستم. وقتی میگویم: من کنت مولاه فهذا علی مولاه، از طرف خدا پیام میرسانم. این فرمان خداست، قضاء الهی است، انتخاب خدایی است، واجب خداست، کامل کردن دین خدا و مظهری از مظاهر رحمت خدا به بندگانش است.
(ان الله مولای و أنا مولى المؤمنین أولى بهم من أنفسهم)(خداوند سرپرست من است و من سرپرست مومنان هستم و من بر جانهایشان ولایت دارم).
همراه با من زنجیره پیوسته این حدیث را دنبال کنید، مسالهای که میخواهیم دربارهاش به تفصیل سخن بگوییم. (من سرپرست مومنانم و بر جانهایشان ولایت دارم)
چنین ولایتی از طرف خداوند به رسول خدا(ص) منتقل شده است. ولایتی پیوسته، ولایتی تدریجی که در هیچ یک از مراحلش گسستی وجود ندارد.
سپس میگوید: «فمن کنت مولاه»(هر کس من مولای اویم) آیا تمامی مومنان به ولایت رسول الله(ص) اعتقاد و ایمان ندارند؟ نه تنها شیعیان، بلکه تمامی مسلمانان معتقدند و ایمان دارند که رسول الله(ص) مولای آنان است. بنابراین «فمن کنت مولاه» یعنی هر مسلمان، هر امت، هر شخص، هر حزب، هر گروه، هر مجموعه، هر جنسی از بشر که به ولایت من اعتقاد دارد، هر کس باور دارد من مولای مومنانم، این علی مولای اوست.
چقدر کلمه «هذا» در این جا بزرگ و مهم است. ما کلمه «هذا» این کلمه اشاره را ما ضایع کردیم و امروز صهیونیستها تلاش میکنند مالکش شوند. بعد از این که امّت اسلامی اعتقادش را نسبت به کسی که باید «هذا» را به زبان بیاورد و حاکم را مشخص کند، از دست داد، یهودیان آمدند و به ما گفتند: هذا.... این شخص حاکم شماست!
آیا امروز همه منتظر نماندهاند تا آمریکا بگوید چه کسی حاکم عراق است؟ آیا پیشتر نگفتند چه کسی حاکم افغانستان باشد؟ بعدها هم خواهند گفت: این شخص حاکم یمن است؛ این شخص حاکم حجاز است؛ این شخص حاکم مصر است؛ و این شخص حاکم سوریه است و ...
برادران! با کمال تأسف امّت اسلامی عقیدهاش را درباره کسی که شایستگی این تعیین را دارد از دست داده است.
رسول الله بعد از این که این حقیقت را فهماند: خداوند مولای من است و من مولای مومنین هستم؛ فرمود: هر که من مولای اویم این علی مولای اوست.
«هذا» برای اشاره است. این اشاره از خداوند سبحان به رسول خدا ادامه پیدا میکند. به ما میگوید: تنها کسی که شایستگی دارد به امت اسلامی و به بندگانش بگوید: (این ولی امر شماست) خداوند سبحان است.
ولی ما بعد از این اشاره بزرگ، این حقیقت را نپذیرفتیم. کسی را که اولویت داشت ولی تعیین کند و این اشاره با عظمت را به کار ببرد، نپذیرفتیم. کسی را که حق داشت این اشاره بزرگ را بیان کند انکار کردیم.
برخی از کسانی که در همان جلسه سخن رسول خدا را شنیده بودند، در همان جمع بزرگ، اولین کسانی بودند که گفتند: نه! شخص دیگری باید حکومت کند.
کشور های اسلامی از عملکرد واشنگتن شگفت زده شده اند
امروز ما و حتی حاکمان تمامی کشورهای اسلامی از عملکرد واشنگتن و تل آویو شگفت زده شدهایم. دقیقا بر اساس همان منطقی که رسول خدا(ص) را متعجب کردند، امروز هم آنها هستند که به جای شنیدن حکم الهی حاکمان موجود را عوض میکنند آنها برای ما تصمیم میگیرند و به ما میگویند: نه! صدام نباید حاکم باشد بلکه شخص دیگری حاکم شما باشد. نه علی عبدالله صالح نباشد و شخص دیگری حکومت کند. نه فهد و ملک عبدالله نباشند و شخص دیگری رهبر باشد. همان گونه که امّت اسلامی با پیامبرش برخورد کرد، امروز هم دشمنان اسلام با امّت اسلامی برخورد میکنند.
با کمال تأسف بعد از آن واقعه بزرگ، بعد از مقدمههایی که پیامبر(ص) برای نشان دادن اهمیّت ولایت سیاسی امّت چیدند، عدهای پیدا شدند و گفتند: نه، نه! شخص دیگری حاکم باشد. چرا این گونه شد؟ پیشینه این مساله چه بوده؟
آنها از شخصی که رسول خدا(ص) تعیین کرده بود، روگردان شدند. بعد از اینکه دست حضرت را بالا بردند و همراه پیامبر بر پالان شترها بالا رفتند، اشاره به حضرت علی(ع) برای تعیین ایشان بوده است.
با کمال تأسف نمیدانند در پس این کلمه«هذا» چه معانی عمیقی نهفته است؟ کلمه «هذا» یعنی این شخص تنها کسی است که شایسته امّت اسلامی است، امتی که میخواهد بزرگ باشد. این تنها شخصی است که لیاقت دارد رهبر، امام، هدایتگر، معلم، مرشد و پیشوای امّتی باشد که می خواهد مسوولیت بزرگی را به دوش بکشد. امّتی که وظایف بزرگی به او سپرده شده. این تنها شخصی است که شایسته چنین امّتی است. این تنها شخصی است که شایسته انتساب به خداوند است. این تنها کسی است که ولایتش امتداد ولایت خدای امّت است.
این تنها مردی است که لیاقت رهبری این دین بزرگ را دارد و تنها اوست که میتواند هدایتگر به دین باشد. تنها کسی است که میتوانند رهبر دین اسلام باشد، به اسلام عمل میکند و با سایر امّتها بر اساس اسلام تعامل خواهد کرد. رهبر باید همانند این شخص باشد: شخصیت بزرگی که شایسته دین بزرگ است، شایسته امّت بزرگ است، سزاوار پیامبر بزرگ است، سزاوار خداوند بزرگ و متناسب با وظایف بزرگ و پراهمیّت امّت اسلامی است.
ولی چه اتفاقی افتاد؟ کسانی که از تعیین رسول خدا روبرگرداند، نمیدانستند در عمق واژه «هذا» چه نهفته است؟ بیشتر مسلمانان دورههای بعد هم نفهمیدند در پس سخن رسول خدا(ص) چه حقایقی نهفته است و پیامبر(ص) از چه کسی با لفظ «هذا» یاد کرده است؟
پیامبر(ص) با بیان واژه «هذا» دیدگاه خدا را بیان کرده است. بعد از نزول آیه «یا أیها الرسول بلغ ما أنزل إلیک من ربک» پیامبر فقط مبلغ و رساننده نظر خداوند است.
ما در این دوران هم هنوز عمق سخن پیامبر(ص) را درک نکردهایم. به خودمان اجازه ندادهایم سخن رسول الله(ص) در احساس و اعتقادمان رسوخ کند. هنوز نفهمیدهایم چه کسی حق دارد به امّت اسلامی بگوید: «این شخص حاکم شماست»
به همین دلیل هم هست که میبینیم دیگران میآیند و حاکمان سیاسی را تعیین کرده، بر ما تحمیل میکنند.
از آمریکا و اسرائیل چه توقعی دارید؟ غیر از این که برای رهبری سیاسی کشورهای اسلامی به اشخاصی اشاره کنند که فقط منافع آمریکا را در نظر دارند؟ به دنبال شخصی یهودی باشند که به شکل مستقیم بر امّت اسلامی حکمرانی کند. به دنبال امیری یهودی یا شبیه یهودیان باشند که بر سرزمینی مشخص حکومت کند. تمامی این افراد منتظر نظر امریکا و تلآویو میمانند، منتظر میمانند آمریکا و اسرائیل به شخصی اشاره کنند و او را برای رهبری تعیین نمایند. ببینید امروز ما را برای پذیرش چنین فرهنگی تربیت میکنند.
برای روزی که سازمان اطلاعات آمریکا به شکل پنهانی حاکمان سیاسی را تغییر دهد، شخصی را روی کار بیاورد و شخصی را از کار برکنار کند. امروز با ملتها سخن میگویند، به ملتها میگویند ما حاکمی آمریکایی و حاکمی نظامی را بر عراق قرار میدهیم.
چرا آمریکا کودتا نمی کند
آمریکا میتواند صدام را عوض کند، میتواند مثل بسیاری از کشورها کودتایی پنهانی انجام دهد. چرا کودتا نمیکند؟ میخواهد همگی بفهمیم چه کسی حق تعیین حاکم را دارد؟ آمریکا میخواهد به ذهن و احساس همه رسوخ کند که اوست و تنها او حق دارد بگوید «این حاکم شماست» و بعد هم همان کسی را که تعیین کرده به روی کار بگمارد.
روزی که سخن پیامبر(ص) و اشاره او به حضرت علی(ع) را ضایع کردیم، و نفهمیدیم این اشاره بیانگر چه شخصیتی است، به چنین مصیبتی گرفتار شدیم.
برادران عزیز ما میگوییم: موضوع مهمی که باید در چنین روزی، مطرح شود: رهبری سیاسی امّت اسلامی است. در طول تاریخ شخصیتهای بسیار زیادی از حاکمیّت امّت اسلامی سوء استفاده کردند. نسل به نسل خود را به امّت اسلامی تحمیل کردند. وقتی میدیدند لیاقت رهبری امّت اسلامی را ندارند، راه آسانتر دیگری را انتخاب میکردند. مسلما هیچ یک از آنان لیاقت رهبری چنین امّتی را نداشتند. در نتیجه برای پذیرش حکومتشان، امّت اسلامی را رخوت زده و خواب میکردند. امّت اسلامی را بر اساس فرهنگی نادرست تربیت میکردند تا مردم حاکمیت آنها را بپذیرند. در این میان مفهوم با عظمت ولایت و حاکمیت سیاسی در اسلام قربانی میشد.
شخصیتهایی مانند معاویه، امیرمومنان شدند! یزید امیرمومنان شد! بعضی از سخنرانان، علما و مورخان هم این القاب را برایشان به کار می بردند و میگفتند: اطاعتشان واجب است، نباید علیه آنها قیام کنید، باید خیرخواه آنها باشید!!
این منطق از آن زمان تا امروز همچنان باقی مانده. همگی فراموش کردیم که رسول خدا(ص) در چنین روزی به «علی»(ع) اشاره کرد. وقتی به شخص«علی»(ع) اشاره میکند در حقیقت به ولایت و حاکمیت سیاسی امّت اسلامی اشاره کرده است. ولایتی که ارزشها، مبانی، اهداف و مقاصدش در شخص امیرمومنان علی بن ابی طالب(ص) تجسم یافته است.
آنها به خودشان زحمت ندادند و این مفاهیم صحیح را به ولایت و حاکمیت سیاسی امّت اسلامی منتقل نکردند. نه! بلکه در مقابل معتقد شدند رسول خدا(ص) گفته است: بعد از من رهبرانی حکومت میکنند که به هدایت و سنّت من عمل نخواهند کرد. پرسیدند در چنین حالتی دستور شما چیست؟ پاسخ دادند: از امیر اطاعت کن، هر چند کمرت را بشکند و مالت را بگیرد!!
چه قدر بین این حدیث و فرهنگ نادرستی که به دروغ به پیامبر منسوب شده، با واقعیتهای روشن قرآن تفاوت وجود دارد. فرهنگی وجود دارد که حاکمیت را به گونهای مطرح میکند که هر طمعکار، فرصت طلب، هر فاسق جنایتکار و هر ستمگری به راحتی به آن دست بیابد، این فرهنگ با فرهنگ قرآنی متفاوت است.
وقتی پیامبر بزرگ خدا، حضرت ابراهیم(ص) درباره شایستگی فرزندانش برای حکومت و ولایت سوال میکند، خداوند پاسخ میدهد: «قال لاینال عهدی الظالمین»(پیمان ولایت من به ستمگران نمیرسد)(بقره: 124) یعنی عهد حاکمیت الهی به ستمکاران نمیرسد.
جزوهای از مجموعه سخنرانیها توسط وزارت اوقاف یمن منتشر شده بود. وزیر اوقاف هم زیدی بوده. اداره وعظ و ارشاد این وزارتخانه جزوهها را به استانهای زیدی نشین ارسال کرده بود. در این جزوهها بر اساس همین منطق، درباره اطاعت از حاکمان سیاسی سخن گفته شده بود و نه بر اساس منطق خداوند تعالی«لاینال عهدی الظالمین» نه بر اساس منطق رسول خدا(ص) که در روز غدیر فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» این اشاره با عظمت، بیانگر ارزشها و مبانی مهمی است که باید معیار و و ترازوی سنجش حاکمان سیاسی امّت اسلامی قرار بگیرد.
در این جزوه سخنرانیهای عالمان بیعمل جمعآوری شده بود. افتراهای عالمان درباری که میخواستند به حکومت نزدیک شوند. افتراهای علمای شهرها را در جزوهای جمع آوری کرده بودند تا در دورهای آموزشی به مبلّغان آموزش دهند و در مرحله بعد این مبلّغان چنین فرهنگی را در بین امّت اسلامی گسترده کنند و عامدانه، مردم را در جهالت نگه دارند.
چنین فرهنگی امّت اسلامی را برای قربانی شدن آماده میکند. نه فقط برای پذیرش حاکم جاهل ستمکاری از میان خودشان، بلکه بر اساس این فرهنگ، حاکمیت شخصی یهودی و صهیونیست، شخصی از سختترین دشمنان اسلام و از نسل بوزینهها و خوکها را خواهند پذیرفت.
بر اساس این فرهنگ نادرست -که همچنان تا امروز پابرجاست- عدهای از مبلّغان همچنان فعالیت و بخشی از اموال عمومی را صرف انتشار و فراگیر شدن این فرهنگ در میان امّت اسلامی میکنند.
برادران جای تأسف دارد. امّت اسلامی بسیار نیازمند است تا مفهوم دینی ولایت و حاکمیّت سیاسی را بشناسد.
ولایت امر در اسلام به چه معناست؟
ولایت امر در قرآن چه مفهومی دارد؟
امّت اسلامی باید بفهمد و اگر نفهمد آمریکا و مزدورانش به ما خواهند فهماند. به ما خواهند گفت: این معنای ولایت امر است. حاکم سیاسی باید این گونه باشد. آن وقت در مقابل خود، شخصی یهودی را به عنوان امام و حاکم سیاسی خواهی دید.
در گذشته، جهالت امت و جهالت نسبت به اهمیّت ولایت باعث شد، امّت اسلامی قربانی حاکمان جور شود. جهالت تا امروز، همچنان ادامه دارد. امروز هم جهل امّت اسلامی، مسلمانان را قربانی تعیین کنندگان حاکمیت کرده. قربانی کسانی که مفاهیم مورد نظر خود را درباره ولایت و حاکمیت سیاسی فرهنگ سازی میکنند و در نهایت قربانی یهودیان صهیونیست و آمریکا و اسرائیل شده است.
فرهنگ صحیح و شناخت معنای واقعی این واژه، مهمترین نیاز امّت اسلامی است؛ فرهنگ «حدیث غدیر»؛ فرهنگ «حدیث ولایت»: «ای مردم خداوند مولای من ست و من مولای مومنانم، بر جانهایشان ولایت دارم. هر که من مولای اویم این علی مولای اوست»
این حدیث به همراه این آیه قرآن فرهنگ کاملی را برای امّت اسلامی تبیین میکند. این فرهنگ ولایی، امّت اسلامی را در برابر پذیرش فرهنگ ذلت پذیری مصونیت میدهد. با پذیرش فرهنگ ولایت، دیگر نمیتوان حاکمیت سیاسی یهودیان را بر امّت اسلامی تحمیل کرد.
حاکمان امّت اسلامی که به آمریکا گرایش دارند و اعلام میکنند قصد تغییر منطقه را دارند نتوانستند هیچ دست آوردی برای امّت اسلامی داشته باشند. نتوانستند خطر دشمن تهاجم گر و تهدیدات آنها را علیه امّت اسلامی دفع کنند.
بعد از این که ناتوانی خودشان را از انجام هر گونه اقدام نظامی، اقتصادی، فرهنگی اعلام کردند، دست کم در رمق آخری که برایشان مانده اقدامی انجام دهند تا در زندگی و بعد از مرگشان به امّت اسلامی ستم نکرده باشند. تا بعد از تغییرشان امّت اسلامی مورد ستم قرار نگیرد. تا بعد از تغییرشان در آینده امّت اسلامی، نفرینشان نکند.
بیایند و امّت اسلامی را مصونیت ببخشند. دست کم این خدمت را در حق امت اسلامی انجام دهند: در موضوع ولایت امر و حاکمیت سیاسی، فرهنگ اسلامی «حدیث ولایت» که حدیثی صحیح در نزد تمامی مسلمانان است در جامعه منتشر کنند.
اگر چنین کاری نکنند، چه اتفاقی میافتد؟ وقتی از حکومت برکنار شدند و یهودیان حاکمی از طرف خودشان را به ما تحمیل کردند، هم پاکان و هم افرادآلوده این امّت اسلامی، همگی نفرینشان خواهند کرد. انسانهای پاک و نیکوکار نفرینشان میکنند چون آنها زمینه به وجود آمدن چنین وضعیت بدی را فراهم کردهاند و در نهایت باعث شدهاند شخصی یهودی حاکم بر سرنوشت امّت اسلامی شود.
انسانهای آلوده و فاجر نیز به آنها لعنت میفرستند چون یهودیان سعی میکنند برای مشروع جلوه دادن خود بهتر از آنها امور کشورهای اسلامی را اداره کنند و میگویند: اینها بهتر از حاکمان خودمان هستند. خدا لعنتشان کند حاکمان قبلی ما بدتر از یهودیان بودند. گویی اینها یهودی نیستند!
برادران، چنین آیندهای انتظار میرود. یهودیها تلاش میکنند خودشان را افراد مخلصی برای ملّتهای منطقه نشان بدهند. در تمامی کشورهای عربی و اسلامی هم دارای نیروهای نفوذی در میان نهادهای سیاسی هستند. تلاش میکنند با گسترش فساد مالی و اداری درون نهادهای دولتی همه را ناکارآمد کنند و بگویند همه از ایجاد تغییر واقعی ناتوان هستند. تنها این یهودیان هستند که کشور را به شکل بهتر اداره میکنند. میخواهند مردم به جایی برسند که بگویند: نه! به خدا حاکمان قبلی یهودی بودند نه اینها که تازه روی کار آمدند!
یمن در مرحله بحران قرار دارد
به اوضاع امروز یمن نگاه کنید: آیا آموزش، بهداشت، امنیت، مسایل قضایی و تمامی بخشهای حکومتی دچار بحران نیست؟ هیچ بخشی را نمییابد که وضعیت مناسبی داشته باشد و صحیح حرکت کند. چه کسی این وضعیت را به وجود آورده است؟ چه کسی مسایل را پیچیده کرده و مردم را گرفتار همدیگر نموده است؟
اینها همان کسانی هستند که قصد دارند در آینده، امّت اسلامی را استعمار کنند. یهودیانی که میخواهند خود را در آینده به عنوان رهایی بخش امّت اسلامی معرفی کنند و مسلمانان هم آنها را بپذیرند. وقتی حاکمی را برای یمن و حجاز معرفی کردند، مردم این دو کشور بگویند: به خدا قسم علی عبدالله صالح یهودی بود. گویی فهد یهودی بود اما فلان حاکم جدید- شاید اسم عربی هم داشته باشد- ببین چگونه برایمان زحمت میکشد؟
چون یهودیها این فرهنگ را در ما نهادینه کردهاند: معیار ارزشگذاری ما فقط خدمترسانی حاکمان است! هر کس به ما خدمت کرد، حاکم ما خواهد بود، هر که میخواهد باشد.
اینها جنایت بزرگی را مرتکب میشوند اگر مسایل را اینگونه رها کنند. اگر آموزش به این شکل بحران زده باشد، اگر بهداشت مشکل داشته باشد، اگر در امنیت چالش داشته باشیم و اگر تمامی نهادهای دولتی از فساد مالی و اداری رنج ببرند، اگر در اداره کشور شکست خورده جلوه کنند، به راحتی توسط یهودیان کنار گذاشته خواهند شد. در نتیجه انتظار میرود بسیاری از مردم از یهودیان استقبال کنند و حاکمان بر مردم کسانی باشند که یهودیان اراده کردهاند نه کسانی که ملتهای منطقه خواهان آنها هستند.
برادران عزیز! این نکتهای است که میخواهیم درک کنیم، کسانی که امروز بر این امّت حکومت میکنند، قبل از اینکه قصرهایشان را رها کنند، قبل از اینکه بمیرند، باید فرهنگ «حدیث غدیر» و فرهنگ قرآن کریم را در موضوع ولایت و حاکمیت در میان امّت اسلامی گسترش دهند.
ما شیعیان، از غدیر تا امروز همچنان فرهنگمان همان فرهنگ اسلامی و قرآنی است. به همین جهت انتظار میرود تنها کسانی که با بصیرت خاص خود معنای «علی» و معنای «حدیث غدیر» را درک کنند، همین شیعیان باشند.
تشیع به چه معناست؟ دین یعنی چه؟ مسوولیت و وظایف دین در رابطه با امّت چیست؟
تنها از شیعیان توقع هست که در مقابل آمریکا و اسرائیل ایستادگی کنند. این شیعیان هستند که در مقابل یهودیان که میخواهند ولایت و حاکمیت خود را بر ما تحمیل کنند، مقاومت میکنند. اما دیگران گمراه خواهند شد و این چنین از ما مراقبت میکنند!
مساله عجیبی است وقتی به مردم میگویید: همگی باید مقاومت کنید و در مقابل آمریکا و اسرائیل فریاد بزنید و شعار بدهید:
«الله اکبر، مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، نفرین بر یهود، اسلام پیروز است»