شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۵۰۶۰۶
تاریخ انتشار: ۲۹ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۷:۲۲
هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند بپذیرد که در ۴ خرداد ۱۳۵۸ سرکرده منافقین به راحتی با همسر آقای هاشمی مراوده کلامی داشته و حتی در بیمارستان حضور به هم رسانده و با نگرانی جویای احوال ایشان باشد چرا که هاشمی‌رفسنجانی به اعتبار خاطرات مکتوبش از سال‌های بسیار دور نسبت به ارتداد منافقین اطلاع کافی داشته و حتی یک روز قبل نیز با حرارت علیه آنان در میدان هفت‌تیر سخنرانی کرده است.
به گزارش شهدای ایران،  محمدعلی الفت پور در سایت خط امام نوشت: خاطره جدید آقای هاشمی و نقل قول غیر صادقانه ایشان از ماجرای دیدار با آیت الله مصباح یزدی برگ جدیدی از صفحه خاطرات انقلاب را رقم زد. جدای از اتفاقاتی که در این دیدار افتاده است آنچه می تواند مورد بررسی مجدد واقع شود ارتباط جدی و موثر آقای هاشمی با سازمان مجاهدین خلق، قبل و بعد از تحول ایدئولوژیک سازمان در سال ۵۴ است. آقای هاشمی در تمام ادوارد تاریخ به رندی، از ارتباطات خود با عناصر مشکوک فرار کرده است.

ازتباط جدی وی با بیت آقای منتظری در سال های پس از انقلاب یکی دیگر از این ارتباطات پر ابهام وی تلقی می­ شود که در کتاب خاطرات وی در دهه ۶۰ به وضوح فراموش شده است. برای یادآوری به آقای هاشمی درباره ارتباطات موثر وی با سازمان به چند نمونه از شواهد این امر اشاره می کنیم:

۱- تراب حق شناس از سران منافقین در خاطراتش می گوید که نامه مفصل هاشمی رفسنجانی به امام، درباره مجاهدین را من به عراق بردم… آیت الله خمینی هیچ جواب مثبتی به آن نامه‌ها نداد. وی همچنین به نامه آمرانه منتظری به امام راحل در حمایت از منافقین اشاره کرده و می‌گوید: «امام صریحاً گفت که من با جنگ مسلحانه مخالفم با این حال [برخی از] روحانیون مبارز داخل ایران هم چنان به سازمان کمک می‌کردند.» جالب است که آقای منتظری هم همپای آقای هاشمی نامه ای به امام نوشت و در آن با تاکید بر تدین منافقین و اطلاعات وسیع آنان نسبت به معارف اسلام که مورد توجه علما هم قرار گرفته، از امام می‌خواهد که از آنان که در معرض اعدام هستند حمایت کند…

۲- آقای مهدوی کنی در خاطراتش از حمایت هاشمی، لاهوتی و خودش از مجاهدین، می‌گوید: «ما برای این آقایان (مجاهدین) خیلی کتک خوردیم، بنده دو ماه به خاطر همین آقایان شکنجه دیدم، ولی احدی را لو ندادم.»

۳- سید حمید روحانی در پاسخ به هاشمی رفسنجانی درباره ادعای عدم ارتباط وی با سازمان مجاهدین خلق در نامه‌ای به هاشمی مورخ ۱۳۸۸/۱۰/۳ می‌گوید: «از من خواسته‌اید یک سند ارائه دهم که جنابعالی جوانان مسلمان را تشویق کرده‌اید که به سازمان مجاهدین (منافقین) بپیوندند! بگذریم از اینکه در آن روز برخی از جوانان ایرانی در لبنان و سوریه به این‌جانب مراجعه می‌کردند و می‌خواستند در بازگشت به نجف از امام بپرسم که می‌توانند به سازمان بپیوندند و اظهار می‌داشتند که آقای هاشمی به ما توصیه و تأکید کرده است با سازمان همکاری کنیم و نیز بگذریم از اینکه یکی از برادران روحانی ما در نجف اشرف که سر در راه سازمان گذاشت و عضو آن شد، حجت او بر این کار توصیه آقای هاشمی رفسنجانی بود؛ اما زنده‌ترین سند؛ پرداخت وجوه شرعی به آن سازمان از سوی جنابعالی است که جوانان مسلمان را به پیوستن به آنان تشویق می‌کرد و دغدغه‌ها را برطرف می‌ساخت. آنگاه‌که جنابعالی سازمانی را تا آن پایه متعهد و وارسته می‌دانید که وجوه شرعی را در اختیار آن‌ها قرار می‌دهید آیا برای یک جوان مسلمان دین‌باور دیگر تردیدی در صلاحیت، اصالت و قداست آن سازمان باقی می‌ماند؟ آیا این جوان برای پیوستن به آن سازمان تشویق نمی‌شود؟»

۴-همچنین حجت الاسلام سید حمید روحانی در جای دیگری از همین نامه آورده است: امام مساعدت مالی به منافقین را به‌شدت رد می‌کرد و پرداخت وجوه شرعی از جانب شما به آن‌ها را با احتمال اینکه از روی بی‌اطلاعی باشد و منافقین شمارا اغفال کرده باشند، به‌صورت تلویحی به شما هشدار دادند. امام در پاسخ استفتای حجت‌الاسلام‌والمسلمین حاج‌آقای هاشمیان (امام‌جمعه محترم رفسنجان) در تاریخ ششم آبان ۱۳۵۲ نوشتند: «… راجع به اشخاصی که جناب آقای هاشمی به جنابعالی مراجعه نموده‌اند، این اشخاص مختلف هستند، بعضی‌ها اهل علم یا کاسب متدین [اند] که در این قضایا یا گرفتاری اعم از حبس پیداکرده‌اند؛ این‌جانب کراراً به تهران و قم دستور داده‌ام که با خانواده‌ها و خودشان همراهی نمایند… و جمعی از آن‌ها که محبوس هستند و ارتباطی با قضایای دینی ندارند، بلکه انحراف نیز دارند نمی‌شود از وجوه به آن‌ها کمک کرد… آقای شیخ علی‌اکبر هاشمی ممکن است مطلع نباشند از جریان امور و ممکن است بعضی‌ها ایشان را اغفال نموده‌اند چون دراین‌بین علی‌الخصوص جمعی هستند که به اسم این اشخاص از مردم وجوه می‌گیرند…»

۵-اصرار آقای هاشمی رفسنجانی در جلب حمایت برای مجاهدین خلق، پیش از انقلاب اسلامی، موضوعی بود که البته به صورت یکی از مشهورات دوران مبارزه در میان فعالان نهضت در آمده بود، چنانکه در جلد ضمیمه خاطرات پیش از انقلاب آقای رفسنجانی که به پرونده ساواک ایشان اختصاص دارد، در یک سند ساواک متن کامل نامه آقای هاشمی به امام برای جلب حمایت ایشان از سازمان مجاهدین خلق درج شده است. در بخشی از آن نامه آمده بود: « …۳- به تازگی گروه دیگری به دام دستگاه افتاده اند که به کلی بر اساس اسلام و مذهب تشکیلاتی داشته اند و گویا حدود چهل نفر تا کنون دستگیر شده اند و دستگیری ها ادامه دارد. این ها جوانان مسلمان، تحصیل کرده، فداکار، مؤمن، پاک، متعبد و آشنا به معارف اسلام و جهان بینی اسلام و صد در صد مذهبی و تا آنجا که ما اطلاع پیداکرده ایم، خالی از نقاط ضعف هستند؛ بیشتر مهندس و دکتر و قاضی و دبیر و تقریباً همگی دارای شغل های مهم و حساس بوده اند و هستند. گویا بعضی از اینها با شما آشنا و احیاناً مرتبط هم باشند. گرچه دستگیری جمعی از آنها مایه تأسف است، کشف این مطالب به مبارزات مذهبی ها اعتبار و ارج داده. ۴-اگر ممکن باشید [و] صلاح بدانید، اقدامی جهانی برای نجات جان این گروه مجاهد مؤمن بفرمایید که در داخل و هم در خارج تأیید و تقویت اینها محسوب شود، خیلی مؤثر و با ارزش خواهد بود.»

۶-آیت الله مصباح یزدی درباره جلسه ای که هاشمی رفسنجانی برای حمایت از سازمان با حضور وی تشکیل داده بود می­گوید: «گفتم: من آن‌ها را نمی‌شناسم. چیزهایی درباره آن‌ها شنیده‌ام، اما تا آن‌‌ها را نشناسم همکاری نمی‌کنم. گفتند: ما می‌شناسیم. گفتم: من کار شما را تخطئه نمی‌کنم. شما پیش خدا حجت دارید و کارتان را بکنید،‌ اما من تا آن‌ها را نشناسم، تأیید نمی‌کنم. گفتند: نماز شبشان ترک نمی‌شود، ماهیانه دوازده هزار تومان حقوق می‌گیرند و از این مقدار فقط پانصد تومانش را مصرف و بقیه‌اش را صرف مبارزه می‌کنند، چنینند و چنانند. گفتم: همه این‌ها را که فرمودید درست است، اما برای شما حجت است و برای من حجت نیست. من تا کسی را نشناسم که برای اسلام کار می‌کند،‌ با او همکاری نمی‌کنم. از اول تا آخر این گفت‌وگو مقام معظم رهبری هم نشسته بودند و هیچ نمی‌گفتند و فقط صحبت‌‌های آقای هاشمی بود و جواب‌های بنده. پس از این گفت‌وگو آقای هاشمی با نارحتی منزل ما را ترک کردند و رفتند.»

۷-خاطره اکبر هاشمی رفسنجانی به نقل از نشریه شاهد شماره ۷ خرداد ۶۳ : «در سال ۱۳۵۰ در رابطه با مجاهدین خلق دستگیر شدم و هفت ماه زندان برایم بریدند و در سال ۵۱ با کمک به خانواده های مجاهدین خلق دستگیر شدم و حدود ۴۰ روز در زندان بودم و در سال ۵۴ در این رابطه البته به خاطر ایجاد یک خط سالم برای مجاهدین خلق که منحرف شده بودند مخفی شدم. ولی وحید افراخته مرا لو داده بود و این آخرین باری بود که دستگیرم کردند و ۳ سال همراه با شکنجه در زندان بودم…»

۸-بیان جزئیات بیشتری از مناسبات و روابط خانوادگی خانواده رفسنجانی با اعضای سازمان تروریستی مجاهدین خلق در آن دوران به روشن شدن علل اصلی مواضع کنونی ایشان کمک شایان توجهی می‌­کند. فاطمه هاشمی در این باره می‌گوید: «من در مدرسه رفاه دوران راهنمایی را می‌خواندم. بسیاری از معلم‌هایم مجاهدین بودند. زن علی میهن‌دوست، محبوبه متحدین، سرور آلادپوش، معلم‌های ما بودند. خانم بازرگان که همسر حنیف‌نژاد بود، مدیر مدرسه ما بود. برای من محبوبه متحدین و سرور آلادپوش الگو بودند. ساده‌زیستی و شور انقلابی آنها برای من الگو بود. من در مراسم‌ آنها شرکت می‌کردم و رابطه‌ای تنگاتنگ با آنها داشتم. یادم هست که اگر یکی از آنها شهید می‌شد، همراه مادرم در مراسم آنها شرکت می‌کردیم».

نکته جالب این روایت آنجاست که رفسنجانی با وجود اطلاع از علائق و ارتباطات فرزندانش با سازمان مجاهدین خلق آنان را از استمرار چنین ارتباطاتی منع نمی‌کند و حتی هشداری نیز به آنان نمی‌دهد در حالیکه این ازتباطات بعد از تغییر ایدئولوژیک سازمان نیز برقرار بوده است.

۹- عفت هاشمی در مصاحبه با یکی از نشریات توقیفی مدعی می‌شود مسعود رجوی در شب ترور هاشمی‌رفسنجانی در بیمارستان محل بستری رفسنجانی حاضر شده و شخصا خطاب به همسر هاشمی‌رفسنجانی می‌گوید: «اگر تا فردا صبح اتفاقی نیفتد، ان‌شاءالله حاج‌آقا [رفسنجانی] زنده خواهد ‌ماند.» بازخوانی مصاحبه همسر آقای رفسنجانی درباره نحوه ترور هاشمی‌رفسنجانی توسط منافقین که در مورخ ۵ خرداد ۱۳۸۷ توسط یکی از خبرگزاری‌های کشور منتشر شده است.

۱۰-همسر آقای هاشمی‌رفسنجانی در مصاحبه­ ای دیگر بیان می‌دارند: «یک روز نیز خانم‌هایی که عضو منافقین بودند، آمدند تا با من ملاقات کنند. می‌خواستند بفهمند وضعیت آقای هاشمی چطور است».

از یکسو هیچ عقل سلیمی نمی‌تواند بپذیرد که در ۴ خرداد ۱۳۵۸ سرکرده منافقین به راحتی با همسر آقای هاشمی مراوده کلامی داشته و حتی در بیمارستان حضور به هم رسانده و با نگرانی جویای احوال ایشان باشد چرا که هاشمی‌رفسنجانی به اعتبار خاطرات مکتوبش از سال‌های بسیار دور نسبت به ارتداد منافقین اطلاع کافی داشته و حتی یک روز قبل نیز با حرارت علیه آنان در میدان هفت‌تیر سخنرانی کرده است.

بیان چنین خاطراتی در چنین برهه زمانی از سوی آقای هاشمی فقط تلاش برای حضور در فضای رسانه ای تلقی می شود که هیچ سودی برای انقلاب و خود ایشان ندارد. یادآوری تاریخی که وی به همراهی با انقلاب مشهور بوده است. اما آنچه می تواند از یادآوری خاطرات ایشان مهم تر باشد تلاش برای حضور در راستای اهداف امام و انقلاب است که از یار دیرین امام انتظار می رود.
انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۹
0
1
خداي بزرگ،نويسنده اين مطلب اگر آگاهانه ودلسوزانه نوشته است عاقبتش را ختم به خير كن واگرنه دستوري وعنادي وماموريتي تخريبي ويك جنگ رواني است خودت آنجور كه ميداني حسابش را برس!
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار