با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا (پهلوی) بوسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از تاریخ ایرانی، در روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ یک روز پس از استعفای رضاشاه پهلوی، محمدرضا ولیعهد وی به عنوان شاه جدید ایران در مجلس شورای ملی سوگند یاد کرد.
محمدرضا پهلوی، ولیعهد رضاشاه در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. او پس از رسیدن به ولیعهدی، آنچنان که پدرش میخواست در کنار بیست همکلاسی منتخب، تحصیل در مدرسه نظام را آغاز کرد و زبان فرانسه را از کودکی فرا گرفت. در دوازده سالگی برای ادامه تحصیل به سوئیس عزیمت کرد و در مدارس «اکل نوول دوشی» و انستیتو «لو روزه» ادامه تحصیل داد. او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تهران مشغول به تحصیل شد. سه سال پس از بازگشت به تهران با خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. خواهر فاروق که فوزیه نام داشت، آن زمان ۱۸ ساله بود. او بعدها نخستین فرزند محمدرضا به نام شهناز را به دنیا آورد.
در پی استعفای رضاشاه که در آن سلطنت به فرزندش تفویض شده بود، محمدرضا که آن زمان بیست و دو سال داشت در شرایط اشغال نظامی کشور توسط بیگانگان در آستانه پادشاهی قرار گرفت. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای ارتش انگلستان و روسیه خاک ایران را اشغال کردند. هشتم شهریور نیروهای انگلیس و روسیه، ایران را به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در قلمرو روسها بود، بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد تحت مدیریت نیروهای انگلیسی درآمد و تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند. ۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیران انگلیس و روس به رضاشاه اولتیماتوم دادند که تا ۲۶ شهریور فرصت دارد استعفا دهد و در غیر اینصورت نیروهایشان را به سوی پایتخت میفرستند و تهران اشغال خواهد شد. اینچنین بود که صبح روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه به نفع ولیعهدش کناره گرفت.
پس از آنکه رضاشاه استعفانامهاش را که فروغی، نخستوزیر برای او تنظیم کرده بود، امضا کرد و عازم اصفهان شد، فروغی و علی سهیلی، وزیر امور خارجه به زرگنده، محل سفارت شوروی رفتند تا استعفای شاه را به اطلاع اسمیرنوف و بولارد سفرای شوروی و بریتانیا برسانند. آن دو از آنجا به مجلس رفتند تا در جلسه اختصاصی آن به منظور اعلام استعفای رضاشاه به نفع ولیعهد که فروغی وی را «شاه جدید» میخواند، شرکت کنند. مجلس که نمایندگانش به لطف رضاشاه برگزیده شده بودند، به شاه مستعفی نظری محبتآمیز نداشت، ولی نمایندگان اهمیت موضوع را درک و با نخستوزیر همراهی کردند.
روز بعد، ۲۶ شهریور، شاه جوان برای ادای سوگند در مجلس حاضر شد. متن استعفا از روز قبل مشخص بود، بنابراین با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند. او در ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر، پس از قرار گرفتن در پشت تریبون اینچنین سوگند یاد کرد: «سوگند به کلامالله مجید و خداوند تبارک و تعالی. بسمه تعالی. من خداوند متعال را گواه گرفته، به کلامالله مجید و هر آنچه در نزد خداوند محترم است قسم یاد میکنم که تمام عمر خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطیت و ایران را نگهبان و طبق آن و قوانین سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنیعشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته و منظوری جز سعادت و عظمت دولت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ملت ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد مینمایم».
نمایندگان به گرمی از شاه جدید استقبال کردند. او پس از آنکه سوگند یاد کرد درباره حکومت قانون، مشروطیت، تفکیک قوا و اهمیت همکاری نزدیک دولت و مجلس «در این روزهای تیره و تار اشغال خارجی» سخن گفت. او گفت میراث خود را به دولت واگذار میکند. وقتی شاه جدید از مجلس به قصر باز میگشت، مردم که در خیابانها ازدحام کرده بودند از او استقبال کردند و شور و نشاط آنها بیش از انتظار یا تمایل متفقین بود. فروغی که شاه جوان را در رفتن و بازگشتن از مجلس همراهی میکرد، اظهار داشت: «امروز مردم سلطنت اعلیحضرت را تضمین کردند.»
از زمان شروع سلطنت محمدرضا پهلوی تا ترور ناکام وی در سال ۱۳۲۷، ایران یکی از آزادترین دورههای تاریخ سیاسی خود را تجربه کرد. طی این دوران، شاه نسبت به سالهای بعدی سلطنتش، در مجامع عمومی و بین مردم با کمترین محافظ تردد میکرد.
در طول این هفت سال، پست نخستوزیری ۱۴ بار و البته در بین ۹ نفر از رجال سیاسی جابجا شد. تشکیل احزاب، انتشار روزنامه کیهان و اصلاح و تشکیل گارد جاویدان به فرمان مستقیم شاه در این دوره صورت گرفت. شاه معتقد بود که غربیها مایلند که شاهی ضعیف بر کشور حکومت کند.
طی این سالها، تا زمان خروج نیروهای متفقین از ایران، شاه حداکثر فقط در تهران حکومت میکرد. این موضوع باعث شده بود تا اقتدار پادشاهی وی به عنوان یک شاه مقتدر به چالش کشیده شود. تا حدی که زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار یعنی چرچیل، روزولت و استالین برای شرکت در کنفرانس سهجانبه به تهران آمدند، چرچیل و روزولت برخلاف عرف دیپلماتیک، عملا وی را نادیده انگاشتند و به دیدار وی نرفتند. مدت کوتاهی پس از آن و در جریان پیشهوری و خودمختاری آذربایجان، شاه این بار با کمک آمریکا فرصت یافت تا اقتدار از دست رفته را به خود بازگرداند. با اولتیماتوم آمریکا، شوروی دست از حمایت مستقیم پیشهوری برداشت و با اعتراضات مردم حکومت پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان سقوط کردند. به گفته برخی با اصرار شاه و ارتش، قاضی محمد برخلاف نظر قوامالسلطنه محاکمه و اعدام شد.
مجلس چهاردهم که شکل گرفت، به محلی برای برخورد سیاستهای مختلف و افشاگریها و رد اعتبارنامهها تبدیل شد. زمان میگذشت و شاه جوان اندک اندک با سیاست آشنا میشد اما هنوز برای قدرتنمایی زود بود. واقعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران، فرصتی طلایی برای دربار و حامیان خارجی شاه بود. شاه بعدها در محافل خصوصی و به طور مبهم، رزمآرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی کرد. اما بعدها برخی مورخان با توجه به تعداد گلولههای شلیک شده و ناموفق بودن این ترور تدارک آن را به دربار و شخص شاه نسبت دادند خصوصاً آنکه ضارب نیز پس از اتمام گلولههایش توسط محافظین شاه گلولهباران شده بود. با این حال روایت رسمی در آن روزها این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده است. اینچنین بود که حکومت نظامی در تهران برقرار شد، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و اعضای فعال و کارگزاران آن تار و مار شدند. همزمان آیتالله ابوالقاسم کاشانی نماینده مجلس چهاردهم دستگیر و به لبنان تبعید شد. در این زمان بود که در پی ایجاد پارهای تغییرات در قانون اساسی با تشکیل مجلس مؤسسان و تصویب آن، مجلس سنا که نیمی از اعضای آن انتصابی بودند شکل گرفت و شاه با شرایطی از قدرت منحل کردن هر دو مجلس برخوردار شد.
دوران اقتدار حکومت محمدرضا شاه از این زمان تا ۳۰ سال بعد ادامه یافت و حتی دوران حکومت ملی مصدق نیز نتوانست آنچنان خللی در این حکمرانی ایجاد کند، هرچند شاه جوان در این سه دهه بارها نشان داد که با وجود قرار گرفتن در رأس یک حکومت به ظاهر مقتدر، از کاراکتر مقتدری برخوردار نیست. در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۶ محمدرضا پهلوی، در چهل و هشتمین سالروز تولدش در کاخ گلستان تاجگذاری کرد و همزمان فرح پهلوی، همسر سومش را به عنوان نایبالسلطنه منصوب کرد. این دو تا دیماه ۱۳۵۷ در ایران حکومت کردند و یک ماه پس از خروجشان از ایران بود که در بهمن ماه ۱۳۵۷ نظام پادشاهی در پی انقلاب سرنگون شد.
با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا (پهلوی) بوسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند.
به گزارش ایسنا، «تاریخ ایرانی» نوشت: در روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ یک روز پس از استعفای رضاشاه پهلوی، محمدرضا ولیعهد وی به عنوان شاه جدید ایران در مجلس شورای ملی سوگند یاد کرد.
محمدرضا پهلوی، ولیعهد رضاشاه در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. او پس از رسیدن به ولیعهدی، آنچنان که پدرش میخواست در کنار بیست همکلاسی منتخب، تحصیل در مدرسه نظام را آغاز کرد و زبان فرانسه را از کودکی فرا گرفت. در دوازده سالگی برای ادامه تحصیل به سوئیس عزیمت کرد و در مدارس «اکل نوول دوشی» و انستیتو «لو روزه» ادامه تحصیل داد. او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تهران مشغول به تحصیل شد. سه سال پس از بازگشت به تهران با خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. خواهر فاروق که فوزیه نام داشت، آن زمان ۱۸ ساله بود. او بعدها نخستین فرزند محمدرضا به نام شهناز را به دنیا آورد.
در پی استعفای رضاشاه که در آن سلطنت به فرزندش تفویض شده بود، محمدرضا که آن زمان بیست و دو سال داشت در شرایط اشغال نظامی کشور توسط بیگانگان در آستانه پادشاهی قرار گرفت. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای ارتش انگلستان و روسیه خاک ایران را اشغال کردند. هشتم شهریور نیروهای انگلیس و روسیه، ایران را به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در قلمرو روسها بود، بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد تحت مدیریت نیروهای انگلیسی درآمد و تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند. ۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیران انگلیس و روس به رضاشاه اولتیماتوم دادند که تا ۲۶ شهریور فرصت دارد استعفا دهد و در غیر اینصورت نیروهایشان را به سوی پایتخت میفرستند و تهران اشغال خواهد شد. اینچنین بود که صبح روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه به نفع ولیعهدش کناره گرفت.
پس از آنکه رضاشاه استعفانامهاش را که فروغی، نخستوزیر برای او تنظیم کرده بود، امضا کرد و عازم اصفهان شد، فروغی و علی سهیلی، وزیر امور خارجه به زرگنده، محل سفارت شوروی رفتند تا استعفای شاه را به اطلاع اسمیرنوف و بولارد سفرای شوروی و بریتانیا برسانند. آن دو از آنجا به مجلس رفتند تا در جلسه اختصاصی آن به منظور اعلام استعفای رضاشاه به نفع ولیعهد که فروغی وی را «شاه جدید» میخواند، شرکت کنند. مجلس که نمایندگانش به لطف رضاشاه برگزیده شده بودند، به شاه مستعفی نظری محبتآمیز نداشت، ولی نمایندگان اهمیت موضوع را درک و با نخستوزیر همراهی کردند.
روز بعد، ۲۶ شهریور، شاه جوان برای ادای سوگند در مجلس حاضر شد. متن استعفا از روز قبل مشخص بود، بنابراین با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند. او در ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر، پس از قرار گرفتن در پشت تریبون اینچنین سوگند یاد کرد: «سوگند به کلامالله مجید و خداوند تبارک و تعالی. بسمه تعالی. من خداوند متعال را گواه گرفته، به کلامالله مجید و هر آنچه در نزد خداوند محترم است قسم یاد میکنم که تمام عمر خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطیت و ایران را نگهبان و طبق آن و قوانین سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنیعشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته و منظوری جز سعادت و عظمت دولت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ملت ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد مینمایم».
نمایندگان به گرمی از شاه جدید استقبال کردند. او پس از آنکه سوگند یاد کرد درباره حکومت قانون، مشروطیت، تفکیک قوا و اهمیت همکاری نزدیک دولت و مجلس «در این روزهای تیره و تار اشغال خارجی» سخن گفت. او گفت میراث خود را به دولت واگذار میکند. وقتی شاه جدید از مجلس به قصر باز میگشت، مردم که در خیابانها ازدحام کرده بودند از او استقبال کردند و شور و نشاط آنها بیش از انتظار یا تمایل متفقین بود. فروغی که شاه جوان را در رفتن و بازگشتن از مجلس همراهی میکرد، اظهار داشت: «امروز مردم سلطنت اعلیحضرت را تضمین کردند.»
از زمان شروع سلطنت محمدرضا پهلوی تا ترور ناکام وی در سال ۱۳۲۷، ایران یکی از آزادترین دورههای تاریخ سیاسی خود را تجربه کرد. طی این دوران، شاه نسبت به سالهای بعدی سلطنتش، در مجامع عمومی و بین مردم با کمترین محافظ تردد میکرد.
در طول این هفت سال، پست نخستوزیری ۱۴ بار و البته در بین ۹ نفر از رجال سیاسی جابجا شد. تشکیل احزاب، انتشار روزنامه کیهان و اصلاح و تشکیل گارد جاویدان به فرمان مستقیم شاه در این دوره صورت گرفت. شاه معتقد بود که غربیها مایلند که شاهی ضعیف بر کشور حکومت کند.
طی این سالها، تا زمان خروج نیروهای متفقین از ایران، شاه حداکثر فقط در تهران حکومت میکرد. این موضوع باعث شده بود تا اقتدار پادشاهی وی به عنوان یک شاه مقتدر به چالش کشیده شود. تا حدی که زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار یعنی چرچیل، روزولت و استالین برای شرکت در کنفرانس سهجانبه به تهران آمدند، چرچیل و روزولت برخلاف عرف دیپلماتیک، عملا وی را نادیده انگاشتند و به دیدار وی نرفتند. مدت کوتاهی پس از آن و در جریان پیشهوری و خودمختاری آذربایجان، شاه این بار با کمک آمریکا فرصت یافت تا اقتدار از دست رفته را به خود بازگرداند. با اولتیماتوم آمریکا، شوروی دست از حمایت مستقیم پیشهوری برداشت و با اعتراضات مردم حکومت پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان سقوط کردند. به گفته برخی با اصرار شاه و ارتش، قاضی محمد برخلاف نظر قوامالسلطنه محاکمه و اعدام شد.
مجلس چهاردهم که شکل گرفت، به محلی برای برخورد سیاستهای مختلف و افشاگریها و رد اعتبارنامهها تبدیل شد. زمان میگذشت و شاه جوان اندک اندک با سیاست آشنا میشد اما هنوز برای قدرتنمایی زود بود. واقعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران، فرصتی طلایی برای دربار و حامیان خارجی شاه بود. شاه بعدها در محافل خصوصی و به طور مبهم، رزمآرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی کرد. اما بعدها برخی مورخان با توجه به تعداد گلولههای شلیک شده و ناموفق بودن این ترور تدارک آن را به دربار و شخص شاه نسبت دادند خصوصاً آنکه ضارب نیز پس از اتمام گلولههایش توسط محافظین شاه گلولهباران شده بود. با این حال روایت رسمی در آن روزها این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده است. اینچنین بود که حکومت نظامی در تهران برقرار شد، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و اعضای فعال و کارگزاران آن تار و مار شدند. همزمان آیتالله ابوالقاسم کاشانی نماینده مجلس چهاردهم دستگیر و به لبنان تبعید شد. در این زمان بود که در پی ایجاد پارهای تغییرات در قانون اساسی با تشکیل مجلس مؤسسان و تصویب آن، مجلس سنا که نیمی از اعضای آن انتصابی بودند شکل گرفت و شاه با شرایطی از قدرت منحل کردن هر دو مجلس برخوردار شد.
دوران اقتدار حکومت محمدرضا شاه از این زمان تا ۳۰ سال بعد ادامه یافت و حتی دوران حکومت ملی مصدق نیز نتوانست آنچنان خللی در این حکمرانی ایجاد کند، هرچند شاه جوان در این سه دهه بارها نشان داد که با وجود قرار گرفتن در رأس یک حکومت به ظاهر مقتدر، از کاراکتر مقتدری برخوردار نیست. در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۶ محمدرضا پهلوی، در چهل و هشتمین سالروز تولدش در کاخ گلستان تاجگذاری کرد و همزمان فرح پهلوی، همسر سومش را به عنوان نایبالسلطنه منصوب کرد. این دو تا دیماه ۱۳۵۷ در ایران حکومت کردند و یک ماه پس از خروجشان از ایران بود که در بهمن ماه ۱۳۵۷ نظام پادشاهی در پی انقلاب سرنگون شد.
محمدرضا پهلوی، ولیعهد رضاشاه در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. او پس از رسیدن به ولیعهدی، آنچنان که پدرش میخواست در کنار بیست همکلاسی منتخب، تحصیل در مدرسه نظام را آغاز کرد و زبان فرانسه را از کودکی فرا گرفت. در دوازده سالگی برای ادامه تحصیل به سوئیس عزیمت کرد و در مدارس «اکل نوول دوشی» و انستیتو «لو روزه» ادامه تحصیل داد. او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تهران مشغول به تحصیل شد. سه سال پس از بازگشت به تهران با خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. خواهر فاروق که فوزیه نام داشت، آن زمان ۱۸ ساله بود. او بعدها نخستین فرزند محمدرضا به نام شهناز را به دنیا آورد.
در پی استعفای رضاشاه که در آن سلطنت به فرزندش تفویض شده بود، محمدرضا که آن زمان بیست و دو سال داشت در شرایط اشغال نظامی کشور توسط بیگانگان در آستانه پادشاهی قرار گرفت. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای ارتش انگلستان و روسیه خاک ایران را اشغال کردند. هشتم شهریور نیروهای انگلیس و روسیه، ایران را به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در قلمرو روسها بود، بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد تحت مدیریت نیروهای انگلیسی درآمد و تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند. ۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیران انگلیس و روس به رضاشاه اولتیماتوم دادند که تا ۲۶ شهریور فرصت دارد استعفا دهد و در غیر اینصورت نیروهایشان را به سوی پایتخت میفرستند و تهران اشغال خواهد شد. اینچنین بود که صبح روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه به نفع ولیعهدش کناره گرفت.
پس از آنکه رضاشاه استعفانامهاش را که فروغی، نخستوزیر برای او تنظیم کرده بود، امضا کرد و عازم اصفهان شد، فروغی و علی سهیلی، وزیر امور خارجه به زرگنده، محل سفارت شوروی رفتند تا استعفای شاه را به اطلاع اسمیرنوف و بولارد سفرای شوروی و بریتانیا برسانند. آن دو از آنجا به مجلس رفتند تا در جلسه اختصاصی آن به منظور اعلام استعفای رضاشاه به نفع ولیعهد که فروغی وی را «شاه جدید» میخواند، شرکت کنند. مجلس که نمایندگانش به لطف رضاشاه برگزیده شده بودند، به شاه مستعفی نظری محبتآمیز نداشت، ولی نمایندگان اهمیت موضوع را درک و با نخستوزیر همراهی کردند.
روز بعد، ۲۶ شهریور، شاه جوان برای ادای سوگند در مجلس حاضر شد. متن استعفا از روز قبل مشخص بود، بنابراین با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند. او در ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر، پس از قرار گرفتن در پشت تریبون اینچنین سوگند یاد کرد: «سوگند به کلامالله مجید و خداوند تبارک و تعالی. بسمه تعالی. من خداوند متعال را گواه گرفته، به کلامالله مجید و هر آنچه در نزد خداوند محترم است قسم یاد میکنم که تمام عمر خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطیت و ایران را نگهبان و طبق آن و قوانین سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنیعشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته و منظوری جز سعادت و عظمت دولت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ملت ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد مینمایم».
نمایندگان به گرمی از شاه جدید استقبال کردند. او پس از آنکه سوگند یاد کرد درباره حکومت قانون، مشروطیت، تفکیک قوا و اهمیت همکاری نزدیک دولت و مجلس «در این روزهای تیره و تار اشغال خارجی» سخن گفت. او گفت میراث خود را به دولت واگذار میکند. وقتی شاه جدید از مجلس به قصر باز میگشت، مردم که در خیابانها ازدحام کرده بودند از او استقبال کردند و شور و نشاط آنها بیش از انتظار یا تمایل متفقین بود. فروغی که شاه جوان را در رفتن و بازگشتن از مجلس همراهی میکرد، اظهار داشت: «امروز مردم سلطنت اعلیحضرت را تضمین کردند.»
از زمان شروع سلطنت محمدرضا پهلوی تا ترور ناکام وی در سال ۱۳۲۷، ایران یکی از آزادترین دورههای تاریخ سیاسی خود را تجربه کرد. طی این دوران، شاه نسبت به سالهای بعدی سلطنتش، در مجامع عمومی و بین مردم با کمترین محافظ تردد میکرد.
در طول این هفت سال، پست نخستوزیری ۱۴ بار و البته در بین ۹ نفر از رجال سیاسی جابجا شد. تشکیل احزاب، انتشار روزنامه کیهان و اصلاح و تشکیل گارد جاویدان به فرمان مستقیم شاه در این دوره صورت گرفت. شاه معتقد بود که غربیها مایلند که شاهی ضعیف بر کشور حکومت کند.
طی این سالها، تا زمان خروج نیروهای متفقین از ایران، شاه حداکثر فقط در تهران حکومت میکرد. این موضوع باعث شده بود تا اقتدار پادشاهی وی به عنوان یک شاه مقتدر به چالش کشیده شود. تا حدی که زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار یعنی چرچیل، روزولت و استالین برای شرکت در کنفرانس سهجانبه به تهران آمدند، چرچیل و روزولت برخلاف عرف دیپلماتیک، عملا وی را نادیده انگاشتند و به دیدار وی نرفتند. مدت کوتاهی پس از آن و در جریان پیشهوری و خودمختاری آذربایجان، شاه این بار با کمک آمریکا فرصت یافت تا اقتدار از دست رفته را به خود بازگرداند. با اولتیماتوم آمریکا، شوروی دست از حمایت مستقیم پیشهوری برداشت و با اعتراضات مردم حکومت پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان سقوط کردند. به گفته برخی با اصرار شاه و ارتش، قاضی محمد برخلاف نظر قوامالسلطنه محاکمه و اعدام شد.
مجلس چهاردهم که شکل گرفت، به محلی برای برخورد سیاستهای مختلف و افشاگریها و رد اعتبارنامهها تبدیل شد. زمان میگذشت و شاه جوان اندک اندک با سیاست آشنا میشد اما هنوز برای قدرتنمایی زود بود. واقعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران، فرصتی طلایی برای دربار و حامیان خارجی شاه بود. شاه بعدها در محافل خصوصی و به طور مبهم، رزمآرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی کرد. اما بعدها برخی مورخان با توجه به تعداد گلولههای شلیک شده و ناموفق بودن این ترور تدارک آن را به دربار و شخص شاه نسبت دادند خصوصاً آنکه ضارب نیز پس از اتمام گلولههایش توسط محافظین شاه گلولهباران شده بود. با این حال روایت رسمی در آن روزها این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده است. اینچنین بود که حکومت نظامی در تهران برقرار شد، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و اعضای فعال و کارگزاران آن تار و مار شدند. همزمان آیتالله ابوالقاسم کاشانی نماینده مجلس چهاردهم دستگیر و به لبنان تبعید شد. در این زمان بود که در پی ایجاد پارهای تغییرات در قانون اساسی با تشکیل مجلس مؤسسان و تصویب آن، مجلس سنا که نیمی از اعضای آن انتصابی بودند شکل گرفت و شاه با شرایطی از قدرت منحل کردن هر دو مجلس برخوردار شد.
دوران اقتدار حکومت محمدرضا شاه از این زمان تا ۳۰ سال بعد ادامه یافت و حتی دوران حکومت ملی مصدق نیز نتوانست آنچنان خللی در این حکمرانی ایجاد کند، هرچند شاه جوان در این سه دهه بارها نشان داد که با وجود قرار گرفتن در رأس یک حکومت به ظاهر مقتدر، از کاراکتر مقتدری برخوردار نیست. در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۶ محمدرضا پهلوی، در چهل و هشتمین سالروز تولدش در کاخ گلستان تاجگذاری کرد و همزمان فرح پهلوی، همسر سومش را به عنوان نایبالسلطنه منصوب کرد. این دو تا دیماه ۱۳۵۷ در ایران حکومت کردند و یک ماه پس از خروجشان از ایران بود که در بهمن ماه ۱۳۵۷ نظام پادشاهی در پی انقلاب سرنگون شد.
با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا (پهلوی) بوسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند.
به گزارش ایسنا، «تاریخ ایرانی» نوشت: در روز ۲۶ شهریور ۱۳۲۰ یک روز پس از استعفای رضاشاه پهلوی، محمدرضا ولیعهد وی به عنوان شاه جدید ایران در مجلس شورای ملی سوگند یاد کرد.
محمدرضا پهلوی، ولیعهد رضاشاه در روز ۴ آبان ۱۲۹۸ در تهران به دنیا آمد. او پس از رسیدن به ولیعهدی، آنچنان که پدرش میخواست در کنار بیست همکلاسی منتخب، تحصیل در مدرسه نظام را آغاز کرد و زبان فرانسه را از کودکی فرا گرفت. در دوازده سالگی برای ادامه تحصیل به سوئیس عزیمت کرد و در مدارس «اکل نوول دوشی» و انستیتو «لو روزه» ادامه تحصیل داد. او در ۱۷ سالگی به ایران بازگشت و در دانشکده افسری تهران مشغول به تحصیل شد. سه سال پس از بازگشت به تهران با خواهر ملک فاروق پادشاه مصر ازدواج کرد. خواهر فاروق که فوزیه نام داشت، آن زمان ۱۸ ساله بود. او بعدها نخستین فرزند محمدرضا به نام شهناز را به دنیا آورد.
در پی استعفای رضاشاه که در آن سلطنت به فرزندش تفویض شده بود، محمدرضا که آن زمان بیست و دو سال داشت در شرایط اشغال نظامی کشور توسط بیگانگان در آستانه پادشاهی قرار گرفت. در تاریخ سوم شهریور ۱۳۲۰ نیروهای ارتش انگلستان و روسیه خاک ایران را اشغال کردند. هشتم شهریور نیروهای انگلیس و روسیه، ایران را به سه بخش تقسیم کردند. بخش شمالی در قلمرو روسها بود، بخش جنوبی که منطقه نفتی ایران را نیز شامل میشد تحت مدیریت نیروهای انگلیسی درآمد و تنها منطقه میانی ایران یعنی تهران و اطراف آن برای ایران باقی ماند. ۲۳ شهریور ۱۳۲۰ سفیران انگلیس و روس به رضاشاه اولتیماتوم دادند که تا ۲۶ شهریور فرصت دارد استعفا دهد و در غیر اینصورت نیروهایشان را به سوی پایتخت میفرستند و تهران اشغال خواهد شد. اینچنین بود که صبح روز ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، رضاشاه به نفع ولیعهدش کناره گرفت.
پس از آنکه رضاشاه استعفانامهاش را که فروغی، نخستوزیر برای او تنظیم کرده بود، امضا کرد و عازم اصفهان شد، فروغی و علی سهیلی، وزیر امور خارجه به زرگنده، محل سفارت شوروی رفتند تا استعفای شاه را به اطلاع اسمیرنوف و بولارد سفرای شوروی و بریتانیا برسانند. آن دو از آنجا به مجلس رفتند تا در جلسه اختصاصی آن به منظور اعلام استعفای رضاشاه به نفع ولیعهد که فروغی وی را «شاه جدید» میخواند، شرکت کنند. مجلس که نمایندگانش به لطف رضاشاه برگزیده شده بودند، به شاه مستعفی نظری محبتآمیز نداشت، ولی نمایندگان اهمیت موضوع را درک و با نخستوزیر همراهی کردند.
روز بعد، ۲۶ شهریور، شاه جوان برای ادای سوگند در مجلس حاضر شد. متن استعفا از روز قبل مشخص بود، بنابراین با صلاحدید فروغی و برای جلوگیری از دستگیر شدن محمدرضا به وسیله نیروهای روس و انگلیس، او را با لباس شخصی در یک اتومبیل کرایسلر قدیمی بین صندلی جلو و عقب خودرو پنهان کردند و از در خدمه مجلس به داخل مجلس بردند. او در ساعت ۴:۳۰ بعدازظهر، پس از قرار گرفتن در پشت تریبون اینچنین سوگند یاد کرد: «سوگند به کلامالله مجید و خداوند تبارک و تعالی. بسمه تعالی. من خداوند متعال را گواه گرفته، به کلامالله مجید و هر آنچه در نزد خداوند محترم است قسم یاد میکنم که تمام عمر خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده، حدود مملکت و حقوق ملت را محفوظ و محروس بدارم. قانون اساسی و مشروطیت و ایران را نگهبان و طبق آن و قوانین سلطنت نمایم و در ترویج مذهب جعفری اثنیعشری سعی و کوشش نمایم و در تمام اعمال و افعال، خداوند عز شأنه را حاضر و ناظر دانسته و منظوری جز سعادت و عظمت دولت ایران نداشته باشم و از خداوند مستعان در خدمت به ترقی ملت ایران توفیق میطلبم و از ارواح طیبه اولیای اسلام استمداد مینمایم».
نمایندگان به گرمی از شاه جدید استقبال کردند. او پس از آنکه سوگند یاد کرد درباره حکومت قانون، مشروطیت، تفکیک قوا و اهمیت همکاری نزدیک دولت و مجلس «در این روزهای تیره و تار اشغال خارجی» سخن گفت. او گفت میراث خود را به دولت واگذار میکند. وقتی شاه جدید از مجلس به قصر باز میگشت، مردم که در خیابانها ازدحام کرده بودند از او استقبال کردند و شور و نشاط آنها بیش از انتظار یا تمایل متفقین بود. فروغی که شاه جوان را در رفتن و بازگشتن از مجلس همراهی میکرد، اظهار داشت: «امروز مردم سلطنت اعلیحضرت را تضمین کردند.»
از زمان شروع سلطنت محمدرضا پهلوی تا ترور ناکام وی در سال ۱۳۲۷، ایران یکی از آزادترین دورههای تاریخ سیاسی خود را تجربه کرد. طی این دوران، شاه نسبت به سالهای بعدی سلطنتش، در مجامع عمومی و بین مردم با کمترین محافظ تردد میکرد.
در طول این هفت سال، پست نخستوزیری ۱۴ بار و البته در بین ۹ نفر از رجال سیاسی جابجا شد. تشکیل احزاب، انتشار روزنامه کیهان و اصلاح و تشکیل گارد جاویدان به فرمان مستقیم شاه در این دوره صورت گرفت. شاه معتقد بود که غربیها مایلند که شاهی ضعیف بر کشور حکومت کند.
طی این سالها، تا زمان خروج نیروهای متفقین از ایران، شاه حداکثر فقط در تهران حکومت میکرد. این موضوع باعث شده بود تا اقتدار پادشاهی وی به عنوان یک شاه مقتدر به چالش کشیده شود. تا حدی که زمانی که سه مرد قدرتمند آن روزگار یعنی چرچیل، روزولت و استالین برای شرکت در کنفرانس سهجانبه به تهران آمدند، چرچیل و روزولت برخلاف عرف دیپلماتیک، عملا وی را نادیده انگاشتند و به دیدار وی نرفتند. مدت کوتاهی پس از آن و در جریان پیشهوری و خودمختاری آذربایجان، شاه این بار با کمک آمریکا فرصت یافت تا اقتدار از دست رفته را به خود بازگرداند. با اولتیماتوم آمریکا، شوروی دست از حمایت مستقیم پیشهوری برداشت و با اعتراضات مردم حکومت پیشهوری در آذربایجان و قاضی محمد در کردستان سقوط کردند. به گفته برخی با اصرار شاه و ارتش، قاضی محمد برخلاف نظر قوامالسلطنه محاکمه و اعدام شد.
مجلس چهاردهم که شکل گرفت، به محلی برای برخورد سیاستهای مختلف و افشاگریها و رد اعتبارنامهها تبدیل شد. زمان میگذشت و شاه جوان اندک اندک با سیاست آشنا میشد اما هنوز برای قدرتنمایی زود بود. واقعه ۱۵ بهمن ۱۳۲۷ و تیراندازی به شاه در دانشگاه تهران، فرصتی طلایی برای دربار و حامیان خارجی شاه بود. شاه بعدها در محافل خصوصی و به طور مبهم، رزمآرا را مسئول ترور خود و هژیر معرفی کرد. اما بعدها برخی مورخان با توجه به تعداد گلولههای شلیک شده و ناموفق بودن این ترور تدارک آن را به دربار و شخص شاه نسبت دادند خصوصاً آنکه ضارب نیز پس از اتمام گلولههایش توسط محافظین شاه گلولهباران شده بود. با این حال روایت رسمی در آن روزها این بود که یک متعصب مذهبی وابسته به حزب توده مسئول ترور بوده است. اینچنین بود که حکومت نظامی در تهران برقرار شد، حزب توده غیرقانونی اعلام شد و اعضای فعال و کارگزاران آن تار و مار شدند. همزمان آیتالله ابوالقاسم کاشانی نماینده مجلس چهاردهم دستگیر و به لبنان تبعید شد. در این زمان بود که در پی ایجاد پارهای تغییرات در قانون اساسی با تشکیل مجلس مؤسسان و تصویب آن، مجلس سنا که نیمی از اعضای آن انتصابی بودند شکل گرفت و شاه با شرایطی از قدرت منحل کردن هر دو مجلس برخوردار شد.
دوران اقتدار حکومت محمدرضا شاه از این زمان تا ۳۰ سال بعد ادامه یافت و حتی دوران حکومت ملی مصدق نیز نتوانست آنچنان خللی در این حکمرانی ایجاد کند، هرچند شاه جوان در این سه دهه بارها نشان داد که با وجود قرار گرفتن در رأس یک حکومت به ظاهر مقتدر، از کاراکتر مقتدری برخوردار نیست. در تاریخ ۴ آبان ۱۳۴۶ محمدرضا پهلوی، در چهل و هشتمین سالروز تولدش در کاخ گلستان تاجگذاری کرد و همزمان فرح پهلوی، همسر سومش را به عنوان نایبالسلطنه منصوب کرد. این دو تا دیماه ۱۳۵۷ در ایران حکومت کردند و یک ماه پس از خروجشان از ایران بود که در بهمن ماه ۱۳۵۷ نظام پادشاهی در پی انقلاب سرنگون شد.