شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۵۰۰۶۹
تاریخ انتشار: ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۸:۰۶
بتول سلطانی، عضو سابق شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، بعد از جدایی از سازمان، مدت یک‌سال در اردوگاه نیروهای آمریکایی موسوم به TIPF پناهنده بود. وی بعد از برچیده شدن این اردوگاه به بغداد نقل مکان کرد و در چارچوب بنیاد خانواده سحر در عراق به فعالیت برای حمایت از جداشدگان و خانواده اعضای فرقه رجوی پرداخت.
به گزارش شهدای ایران به نقل از جام جم، او مصاحبه‌های زیادی در این رابطه با بنیاد خانواده سحر انجام داده که در سایت مربوطه قابل دسترسی است.

وی سپس به اروپا عزیمت کرد تا شاید بتواند ردی از فرزندانش که توسط مسعود رجوی به گروگان گرفته شده بود به دست آورد. سازمان مجاهدین، هویت کودکان او را تغییر داده و حاضر به دادن نشانی آنان به خانم سلطانی نبود تا وی را مجبور به بازگشت به پادگان فرقه‌ای اشرف در عراق یا حداقل سکوت در برابر آنچه که درون فرقه اتفاق می‌افتد، کند.

در اروپا، سلطانی نهایتا پرده از وقایع هولناکی درخصوص شخص رجوی در مناسبات فرقه‌ای برداشت. قبل از اوخانم نسرین ابراهیمی به افشای این واقعیت پرداخت که رحم زنان شورای رهبری به دستور رجوی برداشته می‌شود و این کار را رسیدن به قله رهایی می‌نامند. بتول سلطانی متعاقبا ضمن تایید اظهارات خانم ابراهیمی، وقایع تکان‌دهنده بیشتری را هم افشا کرد. رهبران فرقه‌ها عموما به دنبال قدرت، ثروت، و شهوت هستند و افشاگری‌های وی در اروپا نشان داد که مسعود رجوی سرآمد تمامی رهبران فرقه‌ها در این زمینه است.

بتول سلطانی با سایت کانون ایران قلم در اروپا مصاحبه‌های بسیاری در زمینه‌های مختلف داشتند که در اینجا قسمتی از یک مصاحبه را به نقل از سایت ایران قلم می‌آوریم.

سئوال:‌در سخنرانی شما در سمینار پاریس و همچنین گفت‌وگوهایی که در حاشیه این سمینار داشتید در مورد فساد و استثمار جنسی در فرقه مجاهدین خلق اشاره کردید و به‌طور مشخص مسعود رجوی، رهبر این فرقه را به چالش کشیدید و از روابط جنسی وی با زنان مطلقه اعضای مجاهدین خلق که با توجیه ایدئولوژیک انجام می‌شده، پرده برداشتید. ابتدا لازم می‌دانم از شما به خاطر جسارت و شهامتی که در بیان این حقایق تلخ و سخت داشتید، تشکر کنم. در مرحله بعد فکر می‌کنم امید است بیان این حقایق باعث توقف یا کاهش استثمار جنسی رجوی از زنان رنج کشیده و اسیر در قلعه اشرف خواهد شد، شما و ما و سایر دوستان را مصمم‌تر می‌کند تا درباره استثمار جنسی که در این فرقه توسط رهبری آن به‌طور سیستماتیک صورت می‌گرفته، روشنگری بیشتری کنیم. بعضی از سوالاتی که در این مورد وجود داشته شفاهی یا کتبی در اختیار شما قرار گرفته است. می‌خواستم خواهش کنم توضیحات بیشتری را در مورد استثمار جنسی توسط مسعود رجوی در این سازمان بفرمایید.

در مورد این سوالات برای شخص من بسیار مشکل است که بخواهم توضیح بدهم، حتی وقتی در ذهنم مرور می‌شود بسیار سنگین است.بخصوص که الان بیشتر عمق استثمار آن را می‌فهمم. به هر حال خدا را شکر می‌کنم که به من این موقعیت را داده تا بتوانم اکنون از آن پدیده‌های پنهان تشکیلات رجوی پرده بردارم و حاضرم در برابر هر دادگاهی شهادت بدهم و بر سر گفته‌هایم دست روی قرآن مجید گذاشته و قسم بخورم.

بعد از این‌که زمستان 1376 در جمع بزرگ شورای رهبری توسط مسعود و مریم رجوی در قرارگاه بدیع‌زادگان به من رده شورای رهبری ابلاغ شد یک سلسله نشست‌ها برای این گروه که تازه عضو شورای رهبری شده بودند، شروع شد. در این میان مسوول برگزارکننده نشست‌های به اصطلاح دیگ، مهوش سپهری بود. از بین کسانی که این رده به ما ابلاغ شده بود جز تعدادی که در جریان این نشست‌ها تأیید نشده و به اصطلاح از بحث رهبر عقیدتی و عشق تمام عیار به مسعود خوب عبور نکرده بودند ما را برای نشست مریم رجوی صدا کردند و گفتند که از کوران این مرحله عبور کرده‌ایم. یادم است که گفتند حمام رفته و کاملا تمیز باشید و تمامی لباس‌ها و روسرها بایستی نو و تمیز باشد. به ما گفته شد حتی به کسانی که با یکدیگر ابلاغ و رده شده بودیم، چیزی نگوییم چون که شاید همگی از مرحله قبلی رد نشده باشند و در این مراسم نباشند. گفته شد که این حوض شورای رهبری است و رقص رهایی با مسعود است. برای من این تأکید معنی خاصی داشت و استرس عجیبی وجودم را فراگرفته بود. داشتم دیوانه می‌شدم، رقص چیست؟ بسیار کنجکاو بودم که آیا مسوولم که آن موقع فائزه محبت‌کار، فرمانده قرارگاه 4 بود، چه واکنش‌هایی دارد. بالاخره ساعت موعود فرا رسید و خودم را همراه تعداد زیادی از اعضای شورای رهبری در محل رهبری در قرارگاه بدیع‌زادگان یافتم. دیدم از بین کسانی که به آنها شورای رهبری ابلاغ شده بود، تعدادی نبودند. همه منتظر نشستیم و از طرف دفتر رهبری سازمان، قسمتی که کارهای اداری و خدماتی مسعود رجوی و مریم رجوی را انجام می‌دهند، شخصی آمد و به هر نفر یک بسته داد که در آن حوله و وسایل حمام و آرایش بود و گفت هرکس که خود را تمیز نکرده است، الان می‌تواند از فرصت استفاده کند و همین‌جا حمام برود، چون باید از هر نظر پاک، تمیز باشید. دائما فکر می‌کردم که یعنی چه؟ نه این امکان ندارد. مگر بدن ما را مسعود می‌خواهد ببیند؟ چرا اینقدر اصرار می‌شود؟ دائم با خودم کلنجار می‌رفتم که این یک آزمایش دیگر است. بعد از آماده شدن تمام افراد، صدایمان کردند و به سالنی موسوم به سالن X وارد شدیم. این سالن بسیار مرتب و تمیز و تزیین شده بود و کف آن ملافه‌های سفید عریض را روی قالی پهن کرده بودند. همه سالن به رنگ سفید بود. 2 مبل سفید هم وسط آن قرار داده بودند. جلوی این دو مبل یک میز که در آن آیینه و شمع‌هایی که روشن بود همراه یک جعبه که بعدا متوجه شدم گردنبندهای طلا در آن است و یک کیک بزرگ چند طبقه قرار داشت. بعد با یک هیاهویی مریم و مسعود با لباس راحتی که معمولا خانواده‌ها در خانه می‌پوشند، یعنی لباس‌های نرم و پیژامه و آستین کوتاه و بدون جوراب وارد شدند. مریم موهایش را آرایش کرده و بدون روسری بود، مسعود روی مبل نشست و مریم مثل همیشه روی مبل کنار مسعود ننشست و رفت بالای سر مسعود ایستاد و مبل کنار مسعود خالی بود. یکی از خانم‌ها از مریم رجوی سوال کرد که چرا نمی‌نشیند و صندلی خالی است؟ مریم با لبخندی گفت که این برای شماها و دیگر زن‌های مسعود است. من کمی از کلمه زن مسعود جا خوردم، بعد متوجه شدم یک‌سری از افراد مثل مریم روسریشان را برداشته‌اند.

آن موقع شما چه احساس و تصوری از موضوع داشتید؟ آیا فکر می‌کردید که واقعا شما و سایر زنان عضو شورای رهبری سازمان مورد استثمار جنسی قرار می‌گیرید؟ یا حداقل این تصور در ذهن شما پیش نمی‌آمد؟

نه، من آن موقع چنین احساسی را نداشتم که انگیزه مسعود رجوی از این روش‌های فرقه‌گرایانه، انگیزه‌های جنسی است. فکر نمی‌کنم که سایرین هم در آن موقع چنین برداشتی داشتند، ولی هاله‌ای از ابهام، ترس، خجالت و پرسش در درونم وجود داشت. در آن لحظات قلبم بشدت می‌تپید و نمی‌دانستم چه برنامه‌ای در کار است. با خود می‌اندیشیدم که می‌خواهند ببینند ما که می‌گوییم امضای محرمیت به مسعود به عنوان رهبر عقیدتی‌مان داده‌ایم آیا حاضریم او را به عنوان همسر بپذیریم و این یک آزمایش است و جنبه عملی ندارد. کم‌کم جمعیت آرام گرفت و مسعود گفت مریم اینها چی می‌خواهند؟ مرا برای چه آوردی اینجا؟ مریم رجوی گفت که مراسم عقد این زنان با شماست. بعد مریم گفت یکی یکی بیایید روی این مبل و بله بگویید و مسعود خطبه عقد را می‌خواند و بعد از گفتن «بله» مسعود از داخل جعبه یک گردنبند طلا به گردن هر زنی می‌انداخت و دیده بوسی انجام می‌شد. وقتی همه عقد شدند بین همگی نفرات یک برگ کاغذ سفید سایز A4 پخش شد و مسعود گفت تناقضاتتان را هر چه هست به مریم بدهید. این کاغذ را سیاه کنید و درون و ضمیر خود را مثل الان این کاغذ سفید پاک کنید. من تناقضات جنسی شما را می‌خواهم هر آنچه که تا به حال نتوانسته اید بگویید و سختتان بوده است. همه مشغول نوشتن شدند، یادم هست که یک نفر گفت که صفر صفر است و هر چه داشته نوشته و گفته است. مسعود گفت محال است. مریم رجوی هم گفت شما الان زن مسعود هستید و به هرحال هر زنی بعد از ازدواج حتما حرف و ناگفته‌هایی برای شوهرش دارد. مسعود رجوی، آن خانم و بعضی دیگر از خانم‌ها که همین موضع را داشتند، صدا زده و در گوشی با آنها از نزدیک حرف می‌زد. در این حال تعدادی از خانم‌ها وضعیت به هم ریخته‌ای پیدا کردند و با گریه عنوان می‌کردند که موضوع‌هایی بوده که سال‌ها در دلشان نگه داشته‌اند و اذیتشان می‌کرده و خلاصه همه شروع کردند به حرف زدن که یک تعداد هم صحبت کردند.

رقص رهایی هر ماه انجام می‌شد و بعد از هرکدام باید در حضور مریم همه لحظات و واکنش‌های ذهنی و احساسی مطرح می‌شد و در کاغذ می‌نوشتیم و به او می‌دادیم

بعد چند نفر از نفرات دفتر که کارهای خدماتی و اداری مسعود و مریم رجوی را انجام می‌دهند، میز را برداشتند و شیرینی پخش شد و گفتند که وسط را خالی کنید. وقتی وسط خالی شد، با اشاره شهرزاد صدر یک آهنگ تند از بیژن مرتضوی که هنوز طنین آن در ذهنم است، پخش شد و در برابر چشمان حیرانم متوجه شدم که زنان ارشد شورای رهبری به وسط ملافه‌ها که خالی بودند، آمده و در حال در آوردن لباس‌هایشان هستند. مسعود گفت بله لباس‌های شرک و جاهلیت را درآورید و این حوض شماست که بایستی در آن شیرجه بزنید و اینجا یگانه شوید تا دیگر در تمام صحنه‌های رزم و کار و مسوولیت مثل کوه استوار باشید. در این حین هر نفر که لباس‌هایش را در می‌آورد، کارکنانی از دفتر آنها را جمع می‌کردند و همه را در نایلونی قرار می‌دادند و در آن را بسته و روی آن با ماژیک نوشته و می‌بردند و یک نفر مشغول رقص می‌شد. همین‌طور نفرات رو به زیاد شدن بودند و مریم به همه می‌گفت که لباس شرک و ریا را بکنید و به مسعود نزدیک شوید و یگانه شوید و همین‌طور متوجه شدم که مریم و چند نفر دیگر ازجمله گیتی گیوه‌چی و فائزه محبت‌کار و دیگران به دقت بقیه را زیر نظر دارند و تعدادی از اعضای ارشد مشغول صحبت و متقاعد کردن نفراتی هستند که از در آوردن لباس ابا دارند و یکی دو نفر را هم از جلسه خارج کردند.

در این بین توقف کوتاهی به جلسه داده شد و مریم سخنرانی کوتاهی کرد و گفت شما که هنر نکرده‌اید، شما امضای ایدئولوژیک و آرمانی داده بودید به مسعود و هر مقطع یا سرفصلی دوباره می‌دهید پس رقص رهایی برای شما چیست. این رقص، رهایی شماست. شما باور نداشتید که مسعود شوهر شماست، وگرنه یادتان هست و فیلم‌هایی حتما دیده‌اید. یک عقد کافی بود برای یک زن که تا ابد خودش را در حریم شوهرش ببیند.اگر سقف ایدئولوژیک امضا شده به رهبر عقیدتی سقف این سالن است، سقف ازدواج و زناشویی این میز است، شما درک و فهم نادرستی دارید. برای این است که الان بعضی سخت‌تان است لباستان را در بیاورید، وگرنه شیرجه می‌زدید در این حوض، مساله از خود شما حل می‌کند، وگرنه یک زن چشم ندارد زن دیگری را ببیند و با این مکانیزم شما حاضرید برای همدیگر جان بدهید و همدیگر را دوست دارید و حسادت‌های زنانه و قالی از زیر پای همدیگر کشیدن جای خودش را به دوست داشتن یکدیگر می‌دهد و خیلی تشویق می‌کرد که ما صحنه‌های معاشقه مسعود با زن دیگری را نگاه کنیم. آخر جلسه همه یک بسته دیگر از مسعود هدیه گرفته و جلسه تمام شد. اولین جلسه که 5 ساعت به طول انجامید، ساعت 4 صبح تمام شد و ما همگی به مقرهایمان برگشتیم. پس از آن سلسله نشست‌هایی با خود مسعود و همین‌طور با مریم رجوی آغاز شد.

بتول سلطانی در ادامه این سلسله مصاحبه‌ها در جای دیگری نقل می‌کند:

در این جلسات مریم رجوی دائما می‌گفت فکر می‌کنید که بعد از این عقد چه چیزی برای شماست؟ یکی از خانم‌ها گفت این موضوع برایم واقعی نمی‌شود و با همسرم مقایسه می‌کنم. بعد مریم گفت که شما عاشق نیستید و قیمت عشق مسعود به شما یکجانبه است و من می‌فهمم وگرنه چرا شما تا حالا کاری نکردید و ما نمی‌دانستیم که چکار باید بکنیم. ما که همه جور جسما و روحا در اختیار او هستیم دیگر چه کار باید کرد. تقریبا یک سال بعد دیدم که مریم در جلسه گفت شما چگونه زنی هستید که مسعود را می‌بینید ولی خود را برایش هلاک نمی‌کنید که به اتاق خواب او بروید و با او یکی شوید. من احساس کردم که آب شدم و پتکی توی سرم خورد. یعنی چه؟ امکان ندارد. برای کنجکاوی بیشتر خواستم خود را شیفته این موضوع بدانم. می‌خواستم بدانم که بالاخره آیا موضوع بیش از این هم جنسی می‌شود یا فقط ایدئولوژیک و آزمایش است تا این‌که اولین‌بار بعد از برنامه رقص رهایی که تقریبا از ساعت 10 شب تا یک صبح طول کشید و جلسه تمام شد به من گفتند که بعد از تمام شدن حوض به مقر نرفته بلکه خواهر مریم با من کار دارد و به دفتر مریم بروم. بعد از مراجعه به دفتر مریم او با گفتن این جمله: «امشب شب زفاف تو و شب معراج توست و قدرشناس قیمتی باش که مسعود برایت داده تا همانند من و در سطح من و بیش از من بعد از این معراج با مسعود یکی شوی و بار مسوولیت به دوش بکشی و خودت را عاشق‌ترین بدانی یا اگر خوب نفهمی و ناسپاسی کنی از دور خارج می‌شوی و همچون جسدی می‌شوی در تشکیلات و روی میز ما خواهی ماند، بنابر این سعی کن قیمتی که برایت داده شده است را درک کنی و در کار و مسوولیت کوشا باشی» بعد مرا با لبخندی به سمت مجموعه‌ای که اتاق خواب مسعود بود، راهنمایی کرد. من در حالی که شوکه شده بودم و سردرد عجیبی داشتم، باز فکر می‌کردم که این آزمایش است اما آن شب تا صبح و شب‌های مشابه او را یک مرد عادی و دیدار را یک ملاقات جنسی محض یافتم و از نظر من پلیدی‌ای بود که با این برنامه رنگ و لعاب ایدئولوژیک به آن زده می‌شد. من عمق یک فرقه واپس‌گرا را دیدم که این‌گونه همه چیز افراد را در قید و بند خود نگاه می‌دارد. احساس می‌کنم همانجا هر چه که از سازمان و بنیانگذاران و مقاومت و راه سرخ حنیف و مبارزه بود در درونم تبدیل به مشتی خاکستر شد، اما سعی کردم خودم را نگهدارم و شاید تصمیم به فرار از همان‌جا در من قطعی شد. با خود فکر می‌کردم این همه شبانه روز به دستور تشکیلاتی و نشست‌های موسوم به سرویس تشکیلاتی، توی سر برادرهای تحت مسوولمان می‌زنیم و خون آنها را در شیشه می‌کنیم که چرا نگاه چپ به کسی کردی و طلاق و فشار و به قول مسعود که همیشه سفارش می‌کرد و دستور می‌داد که سلاحت را بایستی دائما این مردها بالای سر خود احساس کنند. تیغ انتقاد و کار کشیدن از جسم آنها، تبر و تپانچه و می‌گفت دلسوزی برای برادرهای تحت مسوول یعنی همخوابگی با آنها و اینها عین جملات مسعود است که به ما درس شقاوت و سنگدلی می‌داد، اما در جلسات بعدی حوض شورای رهبری، به محض این‌که آن را اعلام می‌کردند با خود فکر و به دیگران نگاه می‌کردم، این‌بار نوبت کیست که توسط مریم به صورت خصوصی به اتاق خواب مسعود دعوت شود و دعا می‌کردم که من نباشم و این جلسات با شکل و صورت‌های متفاوت ولی یک محتوای جریان وار ادامه داشت و بعد‌ها فهمیدم استثماری در شکلی بسا پیچیده‌تر و کامل‌تر از زن بود. پس از آن، نشست‌های متوالی با مریم داشتیم که باید لحظه به لحظه درباره واکنش‌های درونی‌مان صحبت می‌کردیم و می‌نوشتیم و مریم عبور هرکس را از حوض شورای رهبری تایید می‌کرد و بعد از آن حتما ارتقای درجه و مسوولیت داشت. همیشه قبل از این جلسات و هر بار توسط گیتی گیوه‌چی توضیحات امنیتی داده می‌شد که این موضوع باید کاملا محرمانه بماند و با هیچ کس صحبتی نشود. البته همه مراسم رقص رهایی کاملا سری بود و حتی 2 عضو شورای رهبری هم سطح هم حق نداشتند در این‌گونه موارد با هم صحبت کنند.

بتول سلطانی:
غلتیدن مسعود رجوی در روابط جنسی و ارضای شهوانی، آن سوی سکه قدرت طلبی، کیش شخصیت و پلیدی او بود

تمامی حفاظت مسعود را هم از زنان شورای رهبری در همین سطح می‌گذاشتند. البته اساسا همه زن‌هایی که در حفاظت بودند، رده شورای رهبری داشتند ولی به هیچ عنوان حتی برای حفاظت ورودی مقر هم از برادران با بالاترین رده استفاده نمی‌شد.

من با 3 نفر از اعضای شورای رهبری به نام‌های «ش ـ ح»، «ز ـ ش» و «ب ـ ر» حول این جلسات بخصوص بعد از سقوط صدام و مدتی که این جلسات تعطیل شده بود، حرف می‌زدیم و یکی از اینها که سطح مسوولیت بالایی هم داشت، می‌گفت که خودش غیر از موارد تکی، چند نفری با برخی نفرات هم ستادی‌اش همخوابگی با مسعود داشته و می‌گفت که مریم رجوی به این نوع ملاقات با مسعود، معراج جمعی می‌گفته است.

من به او گفتم که چرا مرا در چنین ترکیبی صدا نکرده‌اند که او گفت تو حتما کمتر با کسی اصطلاحا گیس و گیس‌کشی داشتید و وقتی این کینه‌ها و حسودی‌ها بین 2 زن یا چند زن شورای رهبری بالا می‌گرفت، همگی آنها به اتاق خواب مسعود دعوت می‌شدند و او با همگی شان می‌خوابید، اما من به شخصه هیچ‌گاه شاهد چنین صحنه‌هایی نبودم. او در ادامه می‌گفت توجیه مریم سر این به اصطلاح معراج جمعی این بود که بین یک یا چند زن شورای رهبری که اصطلاحا گیس و گیس کشی به معنی دعوا و حسادت اوج می‌گرفت، انجام می‌شده و مریم می‌گفت این ملاقات با این شکل و شیوه، مساله حل کن است.

رقص رهایی هر ماه انجام می‌شد و بعد از هرکدام باید در حضور مریم همه لحظات و واکنش‌های ذهنی و احساسی مطرح می‌شد و در کاغذ می‌نوشتیم و به مریم می‌دادیم. بعد از هر ملاقات با مسعود باید ورودیه می‌دادیم و در یک برگ هر تناقض یا حرف نگفته‌ای داشتیم، می‌نوشتیم و می‌دادیم، اما بعضا بین چند تا حوض شورای رهبری یا چند رقص رهایی یک بار به اتاق خواب مسعود دعوت می‌شدم. توجیه مریم در تکرار این جلسات این بود، اینها نیاز است و بایستی تکرارشود.

حول فلسفه این حوض‌ها و ملاقات‌ها، ساعت‌ها کار توجیهی و نشست انجام می‌شد که بخشی از آن شامل حفاظت اطلاعات این‌گونه جلسات بود و حتی یادم هست که در همین مجموعه نشست‌ها، رجوی می‌گفت که نابودی ما فقط در صورت ضربه زدن به ایدئولوژیک است و ضربه یعنی ربوده شدن شورای رهبری و فاش شدن اسرار سازمان، چرا که هیچ اندیشه عادی‌گرایانه‌ای نمی‌تواند ذوب ایدئولوژیک شما زنان را بفهمد و خلاصه از این بحث‌ها زیاد می‌کرد و یک‌بار هم می‌گفت که اگر کسی از شورای رهبری ببرد و برود به دیگران بگوید، هیچ کس باور نخواهد کرد و به او می‌خندند و خود آن نفر مارک دروغگو خواهد خورد، اما اگر این تعداد از زنان در سطح شما یعنی حوض رفته شورای رهبری زیاد شود آن موقع زمان سقوط ایدئولوژی ما خواهد بود، چون کسی درک نخواهد کرد. هر چند من در دستگاه عادی، قیمت ازدواجم با مریم را هم که طلاق ایدئولوژیک از شریف گرفته بود، دادم اما این‌بار فرق خواهد کرد و برای همین کنترل فوق‌العاده‌ای روی زنانی که این سطح را داشتند از نظر امنیت و حفاظت اعمال می‌شد.

دفعات اول و بعد‌ها هم به صورت دیدن نوار یا تکرار این سلسله نشست‌ها و سخنان مریم تکرار می‌شد. در بیشتر این نشست‌ها مریم رجوی به ما می‌گفت که به اندازه من به همه شما توسط رهبری پرداخته شده است و من باز هم با شما جنگ دارم و باز هم به جنگ من بیایید و بگویید مریم چرا؟ و خلاصه بحث در مجموع روی 2 محور بود؛ یکی نوشتن و دادن باز هم درون خود و هر آنچه که در احساس و روان و روح ما می‌گذشت و کار کشیدن از جسم و به قول خود مریم، نبرد ایدئولوژیک در دفاع از رهبری با خون و نفس و تبلورش در کار کشیدن خصمانه و بدون یک ذره دلسوزی برای افراد تحت مسوولیت و هر کس دیگر و به قول خودش بی‌شکاف برای رهبری بود. بعد هم بهینه کردن و به قول مریم آب‌بندی این زنان در مقابله با مردها که می‌گفت آب‌بندی باشید.

من همیشه فکر می‌کردم که همه اینها فقط برای امتحان و تست است. تست قرار گرفتن در آرمان‌های مسعود رجوی تا این‌که خودم با تمام وجود لمس کردم که نه، یک پارامتر مهم دیگر هم وجود دارد و آن درغلتیدن مسعود رجوی در روابط جنسی و ارضای شهوانی، آن سوی سکه قدرت‌طلبی و کیش شخصیت‌اش است.

انتشار یافته: ۱
غیر قابل انتشار: ۱
زینب
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۲۰:۵۷ - ۱۳۹۳/۰۶/۲۳
0
1
به نظرمن کسی که عفاف داشته باشدبه دین اسلام وقرآن اعتقاد داشته باشددست به چنین کارهای دورازانسانیت دست نمیزنه بنابه فرمایش امام حسین(ع)اگردین نداشتن حداقل این خانم آزادگی خودراحفظ می کردن .یه زمانی هم آنهایی که حالا دردام داعش گرفتار شدن احساس ندامت خواهند کرد. چه فایده؟انسان آزاده وباشعوردست به این حماقتها نمی زنه. به چه قیمتی؟خدا همه آنهارانابود کند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار