شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۹۴۵۶
تاریخ انتشار: ۱۷ شهريور ۱۳۹۳ - ۰۹:۵۰
اخیرا «هنری کیسینجر» هشدار داده که شرایط امروز خاورمیانه به جمهوری اسلامی ایران فرصتی برای احیای امپراتوری پارس بخشیده است.
شهدای ایران: او  ‌گفته است: «نوعی کمربند شیعی از تهران تا بغداد و از آنجا تا بیروت شکل گرفته است. این وضعیت، این فرصت را به ایران می‌دهد تا امپراتوری پارس باستان را این بار با عنوانی شیعی، احیا کند».
این گربه خانگی خاندان سلطه که نفوذش طی نیم قرن اخیر بر جهت‌گیری‌های کلی دیپلماسی آمریکایی غیر‌قابل انکار است، سپس در مصاحبه با رادیو «ان‌پی‌آر» نظریه خود را چنین تکمیل کرده است: «از نقطه نظر ژئواستراتژیک، من ایران را مساله‌ای بزرگ‌تر از «داعش» می‌دانم. داعش گروهی ماجراجو با ایدئولوژی‌ای بسیار تهاجمی است. اما آنها برای آنکه به یک واقعیت ژئواستراتژیک و دائمی بدل شوند، هنوز باید اراضی بسیار بسیار بیشتری را به تصرف خود درآورند. فکر می‌کنم درگیری با داعش – هرچند مهم است - اما در نهایت بسیار قابل‌مدیریت‌تر از رویارویی با ایران است».
اما  به نظر می‌رسد آنچه بیش از هر موضوع دیگری طاقت وزیر خارجه یهودی‌زاده ایالات متحده در دهه1970 میلادی و مشاور همیشگی صهیونیست‌های اداره‌کننده آمریکا را طاق کرده تا سرانجام به بسط دامنه نفوذ ایران در سراسر منطقه اعتراف کند، رسیدن امواج انقلاب اسلامی- آن هم با روایتی بسیار نزدیک به مکتب شیعه - به یمن باشد، چرا که همانگونه که بزرگان بارها اشاره داشته‌اند، این سرزمین نه فقط روی نقشه «پاشنه» جغرافیایی عربستان است بلکه از نظر استراتژیک هم «پاشنه آشیل» حکومت مرتجع و دست‌نشانده ریاض محسوب می‌شود. همچنین کیسینجر می‌داند یمن در باور اغلب مسلمانان یکی از پایگاه‌های قیام نهایی است و گسترش انقلاب شیعی در این سامان  برای صهیونیست‌هایی که ایدئولوژی خود را بر پایه برتری موهوم  قوم یهود در «جنگ بزرگ آخرالزمانی»  استوار کرده‌اند، غیر‌قابل تحمل است.
البته آنها خیلی دیر رسیدند چون  ما 3هزار سال پیش آنجا بودیم؛ «یمن السعید» سرسبز‌ترین خطه شبه‌جزیره حجاز، گلوگاه راه‌های آبی و سرزمین  آسمانخراش‌های دنیای باستان (هزاران سال پیش از آنکه آسمانخراش‌های نیویورک سر برآورند) و همان ملک رویایی ملکه سبا که در قرآن هم به آن اشاره شده است. ارتباط تمدنی ما با چنین تمدنی  حتی پیش از آنکه نخستین کشتی‌های هخامنشی به ساحل بهشت عدن برسند و خیلی جلو‌تر از شکست ناوگان روم در سال 597 میلادی از ناوگان ساسانی و تشکیل نخستین حکومت یا شهراب (ساتراپ) پارسی در جنوب عربستان امروزی شکل گرفته بود. پس از اسلام اگرچه رشته امپراتوری ایران با مستعمره  جنوبی‌اش گسست اما تار و پود علاقه ما به «برد یمانی» نگسست و پیوندهای مردمی و فرهنگی به قوت خود باقی ماند. در حقیقت بسیاری از ساحل‌نشینان 2 سوی خلیج فارس از بحرین و قطیف(عربستان) و قطر تا عمان، نوادگان دریانوردان و تاجران یمنی بودند. همین خط خویشاوندی بود که در اسلام آوردن طبیعی بومیان جنوب ایران موثر افتاد و بعد‌تر  قیام زیدیه- منسوب به زیدبن علی، فرزند امام سجاد(ع) - را که در دنباله قیام کربلا، از کوفه به بحرین رسیده و در آنجا منزوی شده بود تا یمن گسترش داد به طوری که حالا زیدی‌ها و شیعیان آن سامان در کنار هم اکثریت جمعیت 25 میلیون نفری یمن را تشکیل داده و علیه ظلم دست‌نشاندگان غربی-عربی انقلاب می‌کنند. گویا چنین مقدر شده یمانی‌ها  که طلایه‌دار انقلاب صدر اسلام بودند تا آخرین انقلاب هم باشند.
درباره ادعای اخیر «کیسینجر» باید گفت با اینکه او  به‌خاطر دودوزه‌بازی‌های دیپلماتیکش در آمریکا، «پسر غیر‌قابل اعتماد سیاست خارجه» لقب گرفته اما در سال‌های پس از ترک وزارت خارجه سعی کرده با آینده‌نگری‌های دقیق و نسبتا صادقانه، نه‌تنها اعتبار خود را به عنوان «مغز متفکر» اتاق پشتی دولت سایه آمریکا به رهبری پسرعموهای اشکنازی‌اش (روتشیلدها، راکفلرها، مورگان‌ها، لیمان‌ها، گلدمن سک‌ها، موزس - سیف‌ها و...) حفظ کند و خود را «مرد شاپرکی» غرب جا بزند بلکه از این طریق قصد دارد چشم‌اندازهای خاندان‌های سلطه در گوشه و کنار جهان را به سیاستمداران، متفکران، استراتژیست‌ها، اقتصاددانان و حتی عامه مردم تحمیل کند.
اینکه او ایران را مساله‌ای بزرگ‌تر از «داعش» عنوان می‌کند در حقیقت از چشم‌انداز «برخورد نهایی» صهیونیست‌ها با انقلاب اسلامی ایران پرده برمی‌دارد اما او برای رسیدن به این نقطه مجبور شده نظریه «بازگشت امپراتوری ایران» را بپروراند تا خطر ایران را برای غرب، بزرگ جلوه دهد.
 اما نکته اینجاست که از بد حادثه یا شاید هم به‌خاطر اعتبار و اشراف اطلاعاتی کیسینجر، هر گاه او دست به یک پیش‌بینی بزرگ زده این امر محقق شده است. او بیش از 4 دهه پیش مبدع دیپلماسی پینگ‌پنگی با چین به قصد پل زدن میان کاپیتالیسم آمریکایی و کمونیسم چینی بود که در کمال حیرت به روابط اقتصادی بی‌سابقه دو طرف تا امروز منجر شد. وزیر خارجه نیکسون، همزمان در یکی از کنوانسیون‌های کنگره جهانی صهیونیسم، چینی کردن مدل اقتصادی در جهان را به خاندان‌های سلطه پیشنهاد کرد که این هم به واقعیت پیوست. کیسینجر بعدها در واکنش به طرح رقیب دموکراتش در کاخ سفید یعنی برژینسکی برای توسعه مدل«جهادگری سلفی» در دنیای اسلام، دست به یک پیش‌بینی تاریخی در دهه 1980 زد که تقریبا معادل تعریف امروزین ما از «بیداری اسلامی» بود و آن، اینکه موج ناشی از آن  به تهدیدی بسیار جدی‌تر از کمونیسم - که آن موقع هنوز دیوار‌های آهنینش برچیده نشده بود - برای امپراتوری  آمریکا بدل خواهد شد. سرانجام حدود 7 سال پیش، «عمو‌هنری» پیشگو با لحنی که این بار بیشتر به تهدید شباهت داشت تا پیشگویی، از «تجزیه جدی عراق» سخن گفت که قطعا پروژه «داعش» با چنین هدفی توسط نومحافظه‌کاران دولت سایه آمریکا راه‌اندازی شده است.
با چنین سابقه‌ای، آخرین  نظریه کیسینجر مبنی بر  بسط نفوذ جمهوری اسلامی ایران در حدود و ثغور «امپراتوری پارس باستان» بیراه نیست، اگرچه این بار نماد امپراتوری نه شاپور ذوالاکتاف - که مشهور است کتف اسیران یمنی را به هم دوخته بود- بلکه امامی است که دل‌های عدالت‌خواهان عالم را به هم گره زده است.
منبع: وطن امروز


نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار