شهدای ایران: امام(ره) در جمع رؤسا و اساتید دانشگاهها و خطاب به آنان میفرمایند:
1. «اگر بنا باشد که همان تربیت علمى باشد، شما یک طبیب مى خواهید درست بکنید، نظر به اینکه این طبیب چه جور باشد نیست؛ این طبیب فردا مىشود یک کاسب! یک کاسبى که اینطور کسب [کند] که یک مریض را معطل مىکند براى اینکه ویزیت را زیاد بکند! خیلى طبیب خوبى درست شد، از حیث طب بسیار متخصص بود، اما چون اخلاق، اخلاق صحیح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، این طبیب مریض را معطل مىکند، امروز یک نسخهاى مىدهد، با دواخانه هم مىسازد که نسخه را هر چه گرانتر بدهد، این بیچاره را مبتلا مىکند؛ این نسخه فایده نکرد فردا یک نسخه دیگر! باز همین، باز همین. طبیب، خوب طبیبى بود، یعنى مِن حیث طبابت ... در قشر ما هم اگر بنا باشد که همین ملّایى باشد، این ملّا بسیار ملّاى خوبى است، بسیار آدم فهمیدهاى است، کتاب و سنت را بسیار خوب مىفهمد، اما اگر چنانچه تقوا در کار نباشد، همین فهم کتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مىشود در سنت، یکجور سنت را بیان مىکند که منحرف بکند! در کتاب، یکجور کتاب را بیان مىکند که منحرف بکند. بسیارى از این آدمهایى که منحرف کردند و مىکنند جوانهاى ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند؛ الهى نبودند؛ خدایى نبودند. فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد. توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد. تربیت که کردند، تربیت یک اشخاصى را کردند از حیث دانشمندى. دانشمند، لکن دانشمند مضر؛ نه دانشمند مفید.» (صحیفه امام، ج 7، ص 471)
بخش چهارم: امامخمینی(ره) و خودباوری در پزشکی جدید!
امام(ره) در موارد بسیاری بدون آنکه پزشکی جدید را ردّ کنند، تأکید میکنند که پزشکان و دانشجویان و مردم ما، نباید در برابر علم و فرهنگ غرب، خودباخته باشند و برای مداوا به خارج بروند؛ بلکه در همین داخل کشور، پزشکان خوبی داریم که باید با خودباوری، به معالجه مردم بپردازند. از جمله میفرمایند:
1. «همه مسائل اینطور است که به ما اینطور فهماندند که خودتان هیچ چیز نیستید و همه چیز، آنها هستند و اینها مىخواستند همچو ما را از صحنه انسانیت بیرون بکنند، بگویند ما اصلاً هیچ چیز نداریم. الآن هم شما مىبینید که ما طبیب داریم، معالج داریم، لکن تا یک کسى یک مرضى پیدا مىکند، مىرود به انگلستان، مىرود به امریکا، همینجا مىتواند معالجهکنند؛ لکن اینها مىروند به آنجا! ... خیال مىکنیم که غیر از آنجا چیزى نیست در کار، و حال آنکه نه، هست. اینجا هم هست در کار!» (صحیفه امام، ج 9، ص 8)
2. «همین طاغوت زمانهاى اخیر، زمانهاى ما، همینها، دامنزدند به این غربزدگى ... به مجرد اینکه یک کسى مریض مىشود، مىگویند باید برود انگلستان، باید برود اروپا، با اینکه اطبا اینجا هم هست. در ذهن من این است که یکى از بستگان محمد رضا مخلوع ملعون، لُوزَتَیْن پیدا کرده بود؛ از اروپا براى او یک کسى که عمل لوزه بکند، آوردند! در صورتى که براى اطباى اینجا عمل لوزه یک عمل آسانى است. این چه مىفهماند به عالم که یک کسى که در رأس یک مملکت به زور واقع شده و او را شناختند به اینکه شاه مملکت است براى لُوزَتَیْن هم طبیب قائل نباشد که در ایران هست؟ این به طب ایران و به طبیب ایران چه لطمه وارد مىکند؟ ... وقتى که او این کار را کرد، مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به این بود که چه مىکند این آدم، آنها هم وقتى که مریض پیدا مىکردند حتى الامکان باید بروند به خارج، در صورتى که اطبا ما داریم. ... طبیب خوب داریم، لکن مغزهایمان مغزهاى غربى شده است، خود طبیبها هم همین طورند. خودشان هم وقتى پیش خودشان بروید، مىگویند دیگر باید بروى اروپا! براى اینکه خودشان هم مغزشان این طورى شده، خودشان را گم کردهاند!» (صحیفه امام، ج 9، ص 461-462)
3. «دانشگاهى بنایش را بر این بگذارد که در دانشگاه خودش کارى بکند که آن مقدارى که مملکت خودش محتاج [است] بتواند آن مقدار را درست بکند. عار است براى یک مملکتى که خارج از طب او استفاده کرده، حالا هر کس هر چه مىشود از اینجا پا شود برود به لندن پیش دشمنهاى ما ... عار است براى ما که مریضهاى ما بروند در یک چنین مملکتى که آن طور هستند. ما باید اطبّایمان در خود مملکت تربیت بشوند، مأیوس نباشند از اینکه ما نمىتوانیم، اینقدر خودشان را نبازند ... حالا هم که مىگویند ما نمىتوانیم مثلاً خودکفا بشویم راجع به چیزها. نخیر، مىتوانیم، و باید همت کنیم و بشویم. باید طبیب از خود ما باشد، مهندس از خود ما باشد، همه چیز از خود ما باشد. احتیاج به این نداشته باشیم که ما از خارج وارد کنیم؛ مغز از خارج وارد کنیم. ما خودمان باید داراى مغز صحیح باشیم. این مغزهایى هم که مىگذارند مىروند، اینها هم به درد ما نمىخورند!» (صحیفه امام، ج 10، ص 443-444)
4. «مىدانید که سلاح تبلیغات، برندهتر از کاربرد سلاح در میدانهاى جنگ است؛ باید از اسلحه تبلیغات آنها بیشتر ترسید و متأسفانه ما در این زمینه ضعیف هستیم. ما باید روحیه خود را تقویت کرده و با تمام وجود این را بپذیریم که مىتوانیم روى پاى خودمان بایستیم. این خیلى مهم است که متخصصین ما اتکا به تخصص خود کردهاند. شما ببینید که محمد رضا چه ضربهاى به روحیه پزشکان ما زده، او با طبیبان به گونهاى برخورد کرده بود که- مثلاً- براى یک عمل جزئى باید روانه خارج شد. این خود نقشهاى بود براى تضعیف روحیه متخصصین ما تا خیال کنند در تمام زمینهها عقب افتاده هستند. ما امروز باید مصمم باشیم تا در تمام رشتهها جلو بیفتیم.» (صحیفه امام، ج 16، ص 113)
بخش پنجم: امامخمینی(ره) و تمجید از پزشکان جدید!
امام(ره) بارها و بارها، با پزشکان جدید و پرستاران بیمارستانها دیدار کردند و با تمجید و تشویق آنان، کارشان را تأیید کردند که میتوانید سخنرانیهای متعدّد ایشان را در صحیفه بخوانید. تنها به موارد زیر، اشارهای میکنم:
1. «از جمله شغلهاى بسیار مقدّس، شغل پزشکى است. شغلى است که اگر پزشکها به تکالیف خودشان، تکالیف انسانى خودشان عمل بکنند، این شغل بسیار شریف و یک عبادتى است. و همینطور پرستارى؛ این شغل پرستارى از شغلهاى بسیار شریفى است که اگر چنانچه، انسان با وظایف انسانى و شرعى خودش عمل بکند، این یک عبادتى است که در تراز عبادتهاى درجه اول است. البته مسئولیتهایى هم دارد. هم در پزشک و هم در نِرسها و هم در همه قشرهایى که در بیمارستانها هستند. یک مسئولیتهاى بزرگى هست برایشان. پزشکها همچو نباشد که براى جمعآورى مال و منال این خدمت را انجام بدهند. خدمت بکنند، خدمت بکنند و نظرشان خدمت به انسانها که بندگان خداست باشد تا این شغل عبادت بشود. آن منافعى هم که پیدا مىشود، منافعى است که از این عبادت برایشان پیدا شده است ... شما متوجه باشید که شغل شما، شغل بسیار شریفى است و از آن طرف مسئولیتش هم زیاد است ... شما متوجه باشید که این شغل را خداى نخواسته آلوده نکنید به جهات مادى، به جهات دنیایى، که هم کار کرده باشید و هم اجر الهى نبرده باشید. شما کارى بکنید که این شغل شما الهى باشد، براى خدا باشد. منافات ندارد اینکه براى خدا باشد لکن به شما هم مثلاً اجرى بدهند. اینها منافات با هم ندارند ... این شغل شما از آن شغلهاى بسیار ارزنده است.» (صحیفه امام، ج 12، ص 285-286)
2. «خدمت شما، یک خدمت بسیار باارزشى است. خدمت مشکلى است. پرستارى، پزشکى، هر دو مشکل است و اما بسیار شریف است، در صورتى که به آن وظایفى که باید عمل بشود عمل بکنند. و من دعاگوى شما همه هستم. و آن قدرى که از من مىآید این است که براى مرضاى شما دعا کنم، که کمک شما باشند. و براى شماها هم دعا کنم و براى پزشکان هم دعا کنم و براى همه اهالى کشور عزیزمان دعا کنم. خداوند همه شما را با سعادت و سلامت و رفاه قرار دهد.» (صحیفه امام، ج 12، ص 289)
3. «از پزشکان من باید تشکر کنم و عرض کنم بهشان که خداى تبارک و تعالى مجاهدین در راه خودش را برایشان مقام بزرگ قائل است و مجاهد در راه خدا مراتب دارد؛ یکى از مراتبش هم این است که براى خدا، انسان مداوا کند کسانى [را] که مبتلا هستند، خصوصاً در این زمان و در این وقتى که ما واقع هستیم که انصافاً کارهاى شما یک مجاهده در راه خداست ... شما پزشکان که الآن باید گفت یکى از مجاهدین در راه خدا هستید، توجه بکنید که اغراضتان یک اغراض مادى نباشد؛ اغراض الهى باشد. اغراض الهى داشتید، مادى هم دنبالش هست، اما این مادى دیگر الهى شده است که دنبالش هست. [اگر داراى] اغراض مادى شُدید، هر چه هم بگویید براى خدا، درست نخواهد شد.» (صحیفه امام، ج 20، ص 241)
برداشته شده از وبلاگ محسن الهی
1. «اگر بنا باشد که همان تربیت علمى باشد، شما یک طبیب مى خواهید درست بکنید، نظر به اینکه این طبیب چه جور باشد نیست؛ این طبیب فردا مىشود یک کاسب! یک کاسبى که اینطور کسب [کند] که یک مریض را معطل مىکند براى اینکه ویزیت را زیاد بکند! خیلى طبیب خوبى درست شد، از حیث طب بسیار متخصص بود، اما چون اخلاق، اخلاق صحیح نبود، مهذب نشده بود، متقى نبود، خداشناس نبود، این طبیب مریض را معطل مىکند، امروز یک نسخهاى مىدهد، با دواخانه هم مىسازد که نسخه را هر چه گرانتر بدهد، این بیچاره را مبتلا مىکند؛ این نسخه فایده نکرد فردا یک نسخه دیگر! باز همین، باز همین. طبیب، خوب طبیبى بود، یعنى مِن حیث طبابت ... در قشر ما هم اگر بنا باشد که همین ملّایى باشد، این ملّا بسیار ملّاى خوبى است، بسیار آدم فهمیدهاى است، کتاب و سنت را بسیار خوب مىفهمد، اما اگر چنانچه تقوا در کار نباشد، همین فهم کتاب و سنت موجب اعوجاج مردم مىشود در سنت، یکجور سنت را بیان مىکند که منحرف بکند! در کتاب، یکجور کتاب را بیان مىکند که منحرف بکند. بسیارى از این آدمهایى که منحرف کردند و مىکنند جوانهاى ما را، از اینها هست که در قشر شما و در قشر ما بودند و متقى نبودند؛ الهى نبودند؛ خدایى نبودند. فقط توجه به این بوده است که مقام چه باشد. توجه به این بوده است که حقوق چقدر باشد. تربیت که کردند، تربیت یک اشخاصى را کردند از حیث دانشمندى. دانشمند، لکن دانشمند مضر؛ نه دانشمند مفید.» (صحیفه امام، ج 7، ص 471)
بخش چهارم: امامخمینی(ره) و خودباوری در پزشکی جدید!
امام(ره) در موارد بسیاری بدون آنکه پزشکی جدید را ردّ کنند، تأکید میکنند که پزشکان و دانشجویان و مردم ما، نباید در برابر علم و فرهنگ غرب، خودباخته باشند و برای مداوا به خارج بروند؛ بلکه در همین داخل کشور، پزشکان خوبی داریم که باید با خودباوری، به معالجه مردم بپردازند. از جمله میفرمایند:
1. «همه مسائل اینطور است که به ما اینطور فهماندند که خودتان هیچ چیز نیستید و همه چیز، آنها هستند و اینها مىخواستند همچو ما را از صحنه انسانیت بیرون بکنند، بگویند ما اصلاً هیچ چیز نداریم. الآن هم شما مىبینید که ما طبیب داریم، معالج داریم، لکن تا یک کسى یک مرضى پیدا مىکند، مىرود به انگلستان، مىرود به امریکا، همینجا مىتواند معالجهکنند؛ لکن اینها مىروند به آنجا! ... خیال مىکنیم که غیر از آنجا چیزى نیست در کار، و حال آنکه نه، هست. اینجا هم هست در کار!» (صحیفه امام، ج 9، ص 8)
2. «همین طاغوت زمانهاى اخیر، زمانهاى ما، همینها، دامنزدند به این غربزدگى ... به مجرد اینکه یک کسى مریض مىشود، مىگویند باید برود انگلستان، باید برود اروپا، با اینکه اطبا اینجا هم هست. در ذهن من این است که یکى از بستگان محمد رضا مخلوع ملعون، لُوزَتَیْن پیدا کرده بود؛ از اروپا براى او یک کسى که عمل لوزه بکند، آوردند! در صورتى که براى اطباى اینجا عمل لوزه یک عمل آسانى است. این چه مىفهماند به عالم که یک کسى که در رأس یک مملکت به زور واقع شده و او را شناختند به اینکه شاه مملکت است براى لُوزَتَیْن هم طبیب قائل نباشد که در ایران هست؟ این به طب ایران و به طبیب ایران چه لطمه وارد مىکند؟ ... وقتى که او این کار را کرد، مردم هم تا آن زمان همه آنها چشمشان به این بود که چه مىکند این آدم، آنها هم وقتى که مریض پیدا مىکردند حتى الامکان باید بروند به خارج، در صورتى که اطبا ما داریم. ... طبیب خوب داریم، لکن مغزهایمان مغزهاى غربى شده است، خود طبیبها هم همین طورند. خودشان هم وقتى پیش خودشان بروید، مىگویند دیگر باید بروى اروپا! براى اینکه خودشان هم مغزشان این طورى شده، خودشان را گم کردهاند!» (صحیفه امام، ج 9، ص 461-462)
3. «دانشگاهى بنایش را بر این بگذارد که در دانشگاه خودش کارى بکند که آن مقدارى که مملکت خودش محتاج [است] بتواند آن مقدار را درست بکند. عار است براى یک مملکتى که خارج از طب او استفاده کرده، حالا هر کس هر چه مىشود از اینجا پا شود برود به لندن پیش دشمنهاى ما ... عار است براى ما که مریضهاى ما بروند در یک چنین مملکتى که آن طور هستند. ما باید اطبّایمان در خود مملکت تربیت بشوند، مأیوس نباشند از اینکه ما نمىتوانیم، اینقدر خودشان را نبازند ... حالا هم که مىگویند ما نمىتوانیم مثلاً خودکفا بشویم راجع به چیزها. نخیر، مىتوانیم، و باید همت کنیم و بشویم. باید طبیب از خود ما باشد، مهندس از خود ما باشد، همه چیز از خود ما باشد. احتیاج به این نداشته باشیم که ما از خارج وارد کنیم؛ مغز از خارج وارد کنیم. ما خودمان باید داراى مغز صحیح باشیم. این مغزهایى هم که مىگذارند مىروند، اینها هم به درد ما نمىخورند!» (صحیفه امام، ج 10، ص 443-444)
4. «مىدانید که سلاح تبلیغات، برندهتر از کاربرد سلاح در میدانهاى جنگ است؛ باید از اسلحه تبلیغات آنها بیشتر ترسید و متأسفانه ما در این زمینه ضعیف هستیم. ما باید روحیه خود را تقویت کرده و با تمام وجود این را بپذیریم که مىتوانیم روى پاى خودمان بایستیم. این خیلى مهم است که متخصصین ما اتکا به تخصص خود کردهاند. شما ببینید که محمد رضا چه ضربهاى به روحیه پزشکان ما زده، او با طبیبان به گونهاى برخورد کرده بود که- مثلاً- براى یک عمل جزئى باید روانه خارج شد. این خود نقشهاى بود براى تضعیف روحیه متخصصین ما تا خیال کنند در تمام زمینهها عقب افتاده هستند. ما امروز باید مصمم باشیم تا در تمام رشتهها جلو بیفتیم.» (صحیفه امام، ج 16، ص 113)
بخش پنجم: امامخمینی(ره) و تمجید از پزشکان جدید!
امام(ره) بارها و بارها، با پزشکان جدید و پرستاران بیمارستانها دیدار کردند و با تمجید و تشویق آنان، کارشان را تأیید کردند که میتوانید سخنرانیهای متعدّد ایشان را در صحیفه بخوانید. تنها به موارد زیر، اشارهای میکنم:
1. «از جمله شغلهاى بسیار مقدّس، شغل پزشکى است. شغلى است که اگر پزشکها به تکالیف خودشان، تکالیف انسانى خودشان عمل بکنند، این شغل بسیار شریف و یک عبادتى است. و همینطور پرستارى؛ این شغل پرستارى از شغلهاى بسیار شریفى است که اگر چنانچه، انسان با وظایف انسانى و شرعى خودش عمل بکند، این یک عبادتى است که در تراز عبادتهاى درجه اول است. البته مسئولیتهایى هم دارد. هم در پزشک و هم در نِرسها و هم در همه قشرهایى که در بیمارستانها هستند. یک مسئولیتهاى بزرگى هست برایشان. پزشکها همچو نباشد که براى جمعآورى مال و منال این خدمت را انجام بدهند. خدمت بکنند، خدمت بکنند و نظرشان خدمت به انسانها که بندگان خداست باشد تا این شغل عبادت بشود. آن منافعى هم که پیدا مىشود، منافعى است که از این عبادت برایشان پیدا شده است ... شما متوجه باشید که شغل شما، شغل بسیار شریفى است و از آن طرف مسئولیتش هم زیاد است ... شما متوجه باشید که این شغل را خداى نخواسته آلوده نکنید به جهات مادى، به جهات دنیایى، که هم کار کرده باشید و هم اجر الهى نبرده باشید. شما کارى بکنید که این شغل شما الهى باشد، براى خدا باشد. منافات ندارد اینکه براى خدا باشد لکن به شما هم مثلاً اجرى بدهند. اینها منافات با هم ندارند ... این شغل شما از آن شغلهاى بسیار ارزنده است.» (صحیفه امام، ج 12، ص 285-286)
2. «خدمت شما، یک خدمت بسیار باارزشى است. خدمت مشکلى است. پرستارى، پزشکى، هر دو مشکل است و اما بسیار شریف است، در صورتى که به آن وظایفى که باید عمل بشود عمل بکنند. و من دعاگوى شما همه هستم. و آن قدرى که از من مىآید این است که براى مرضاى شما دعا کنم، که کمک شما باشند. و براى شماها هم دعا کنم و براى پزشکان هم دعا کنم و براى همه اهالى کشور عزیزمان دعا کنم. خداوند همه شما را با سعادت و سلامت و رفاه قرار دهد.» (صحیفه امام، ج 12، ص 289)
3. «از پزشکان من باید تشکر کنم و عرض کنم بهشان که خداى تبارک و تعالى مجاهدین در راه خودش را برایشان مقام بزرگ قائل است و مجاهد در راه خدا مراتب دارد؛ یکى از مراتبش هم این است که براى خدا، انسان مداوا کند کسانى [را] که مبتلا هستند، خصوصاً در این زمان و در این وقتى که ما واقع هستیم که انصافاً کارهاى شما یک مجاهده در راه خداست ... شما پزشکان که الآن باید گفت یکى از مجاهدین در راه خدا هستید، توجه بکنید که اغراضتان یک اغراض مادى نباشد؛ اغراض الهى باشد. اغراض الهى داشتید، مادى هم دنبالش هست، اما این مادى دیگر الهى شده است که دنبالش هست. [اگر داراى] اغراض مادى شُدید، هر چه هم بگویید براى خدا، درست نخواهد شد.» (صحیفه امام، ج 20، ص 241)
برداشته شده از وبلاگ محسن الهی
ایران نیاز به یک بنیاد جانبازان دیگر دارد ؟!
رزمندگان دفاع مقدس مظلومترین ؛ تاریخ بشریت هستند ؟!
ناراحتی مجروحیت داشتم . به درمانگاه بنیاد رشت رفتم . مرا پیش دکتر
متخصص مغز و اعصاب فرستادند و پس از mri مغز و محل مجروحیت
و ستون فقرات . : دکتر متخصص بنیاد به من نامه دا د برای بنیاد شهید :
که از کار افتاده هستم و بمن حالت اشتغال بدهند .
و از ریاست ایثارگران یک سازمان نظامی هم نامه گرفتم برای بنیاد که با
نامه دکتر متخصص برایم حالت از کار افتادگی حالت اشتغال بدهند .
نامه ها را به بنیاد شهید بردم و شماره زدم و ثبت دفتر کردم .
کارشناس بنیاد درخواست مرا قبول نکرد ؟!
و گفت 57 سال سن برای 15 % به بالاست ؟!
و از کار افتادگی هم شامل نداشتن چشم و نداشتن قلب و مدارک جراحی
بیمارستانی هست ؟!
این چه قانون تبعیض آمیزی است ؟!
واقعاً جانباز در تصویب و اجرای این قانون نقش داشته ؟! نداشته است ؟!
داعش بیا بداد جانبازان دفاع مقدس برس که نابود شدیم و رمقی نداریم ؟!
آمین .
6/6/1393
http://khakpour-m.blogfa.com