شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۷۱۶۰
تاریخ انتشار: ۲۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۵
پاسداشت همه آزادگان
باز هم به شرف غازهای سفید خرمشهر که اینگونه از ناموس و قهرمان دفاع و حراست می کنند.
به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران؛ شاید در میان شور و شوق سالروز بازگشت آزادگان به وطن بد نباشد یادی کنیم از شیر زنان و دلاور مردانی که سالها در اسارت بودند و حتی نامشان در هیچ دفتری ثبت نشده است اما درب خانه هایشان به روی همه باز است و کسی سراغی از ایشان نگرفته است.

در کوچه پس کوچه های «سرهانیه» یکی از شهرهای نزدیک شلمچه بی اختیار به درب خانه ای کوچک و خرابه رسیدیم. چند غاز بزرگ با صدای زیاد به جلوی درب نیمه باز و چوبی حیاط خانه آمده و مانع ورودمان شدند. به هر زحمتی بود صاحب خانه را صدا زدیم. پیرزنی خرمشهری که خودش هم دل خوشی از غازها نداشت با چهره ای خندان به استقبال ما آمد و گفت: بفرمائید مهمان حبیب خداست ولی از غازها می ترسم گاهی حمله می کنند. بعد با چادرش غازها را کیش داد تا وارد اتاقش شویم.


نامش خانه نبود، تنها یک اتاق 15 متری بدون روشنایی با دیوارهای کچی که نشان می داد 20 سالی است رنگی بر دیوار نمانده ... انتهای اتاق کمدچوبی قرارداشت که دربهایش همانند دل پیرزن شکسته بود و شکستگی دل پیرزن را می توانستی از همان نگاه اول درک کنی. نمی دانستیم چرا آمدیم و قرار است چه اتفاقی بیفتد فقط دیدیم دلمان ما را به این خانه راهنمایی کرده است. فقر خانه نشان می داد که پیرزن تنها زندگی می کند و سرپرستی ندارد. خودمان را معرفی کردیم و وقتی دید خبرنگار هستیم گفت: حرفی برای گفتن ندارم راضی هستم به رضای خدا. گفتیم نامتان چیست؟ گفت: سحر سحابی هستم. از کجا امرار معاش می کنید؟ گفت: ضایعات می فروشم! سحرخانم حتی جرعه آبی هم برای پذیرایی نداشت. صدایی از پشت کمد آمد که بچه ها کمی ترسیدند و پیرزن گفت: صدای گربه است نترسید همیشه مهمان ماست.

 در میان گفته های پیرزن خرمشهری نکته ای نهفته بود که دقایقی سکوت کردیم. وقتی که گفت من در دوران جنگ اسیر بودم آب سردی بود که انگار روی پیکر گرم و خسته مان ریخته شد. ناخوداگاه سرم را پایین انداختم.

زندگی بانوی آزاده در خرابه های خرمشهر / اینجا غازها مردانگی می کنند


پیرزن گفت: وقتی خرمشهر اشغال شد ما را هم به اسارت بردند. البته درون روستایی متروکه بودیم و همگی آنجا زندگی می کردیم حتی ورقه هم دارم که اسیر شدم. گفتیم شویت کو؟ گفت: ازدواج کرد و من را با دخترهایم تنها گذاشت. گفتیم دخترها کجا هستند؟ گفت: خانه برادرم همین کنار خرابه ما است چون تلویزیون دارد آنجا می روند.  سحر سحابی 8 سال اسارت؛ هشت سال بازجویی و هشت سال ایثارگری کرده است. آرزو دارد به پابوس امام رضا برود و بوسه هایش را برضریح امام حسین(ع) در دوران اسارت نثار کرده است. سحر قصه ما روزگارش با فروش ضایعات و حقوق بهزیستی و کمیته امداد دخترهایش می گذرد.

اینجا خانه ارواح نیست، اینجا خانه شهروند ایرانی است؛ شهروند خرمشهری که مدال مقاومت بر سینه دارد. اینجا را فرشتگان محافظت می کنند و خدا روزی میدهد. گفتیم از دولت چه می خواهی؟ گفت: فقط سلامتی مسئولان اگر هم خواستند سرپناهی به من بدهند لطف می کنند.


زندگی بانوی آزاده در خرابه های خرمشهر / اینجا غازها مردانگی می کنند

گفتیم سحر بانو تهران آمده اید؟ گفت نه تهران را ندیدم... خواستم بگویم تهران ما آش دهن سوزی نیست چرا که با مقاومت افرادی مانند شما تهران شده و امروز تهران نشینان انگار در غار کهف سالهاست خیلی چیزها را فراموش کرده اند. وقتی نگاهمان را به کولر گازی خاموش اتاقش دید گفت: این را اهالی خریده اند و چند روزی است نصب شده ولی خراب است به همین گرما عادت کردیم.

وقتی از خانه سحر بانو خارج می شدم غازها باز به سمتمان با صدای بلند حمله ور شدند. آنجا بود که با خود گفتم مردانگی را باید از غازهای وحشی خانه سحر سحابی آموخت که جای خیلی ها را پرکرده اند. باز هم به شرف غازهای سفید خرمشهر که اینگونه از ناموس و قهرمان دفاع و حراست می کنند.
انتشار یافته: ۳
غیر قابل انتشار: ۰
برادر شهید
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۲:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۲۵
0
1
مسئولین به ظاهر محترم بنیادشهید از این به بعد برن خاک سرخ به سرشون بریزن بعد 34 سال کارکردن.
سبحان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۶:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۵/۳۰
0
0
باسلام.اون اقایونی که خودرانماینده مجلس میدانید فشارقبرتان راخدازیادکند وحق این زن بیکس شما به سقرزببردانشاا..والهی بچه هایتان یایتیم شوند وذلیل دنیا واخرت شوید انشاا...چه افتخاری دارد برچنین مظلومانی حکومت کردن تف برچهره های جهنمیتان...مرگ بران مسئولی که شب سیرمیخوابد واین زن بی پناه اینهمه درد خوب نامردهای غیراربایی وایرانی ومغول وعرب هیپرید حداقل حقوق ازادگیش رابدهید افغانی ها استاندار خوزستان ونماینده خرمشهر وبنیادشهید خوزستان وخرمشهر جواب انقلاب ورهبر ومردم ایران رابدهید وازخداشرم کنید واگردین ندارید حداقل انسان باشید دین این زن بی پناه اخرشماراجهنمی میکند این نه آنی بود که انبیا وامامان وامام خمینی میگفت...بابا غیرتی شرفی ....دکترین انقلاب اسلامی برای امثالهم بود نه دزدان خرفت وگردن کلفت هایی که یه دونه پیاز برای انقلاب نه خورد کرده نه هزینه کردند الان پست ها رااشغال کردند برای صرفا خیانت وچاپلوسی وکاسه داغ تر ازاش وتفکر اومانیستی ومنافع حرام خودوباند کثیف خود وخانواده حرام دیشه خود سلام برخبرگزاری شهدای ایران که هنوز بوی پیراهن یوسف وشهدا رامیدهد که این حقیقت های تلخ رامی نگارد من جانبازم قلبم زیر پای شماست..واجرتون باخود خدابادوروز قیامت شما روسفید هستیدبخدا
موسسه فرهنگی پیام آزادگان
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۴:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۶/۰۲
0
0
ایشان آزاده نیستند .در زمان تجاوز رژیم بعث عراق به جمهوری اسلامی ایران تعدادی از خانواده های مرزنشین ایرانی خواسته یا نا خواسته به عراق رفتند . در اردوگاه های خانوادگی اسکان یافتند .متاسفانه برخی از آنان گروه فرثان را تشکیل دادند و با دشمن همکاری کردند.این عده تا پایان جنگ در اردوگاهخانوادگی زندگی می کردند.
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار