گروهی که با تأسیس بنیاد فارابی سینمای ایران را به بیراهه بردند، پیش از آن در تلویزیون صاحب پست مدیریت بودند؛ آنها با سرمایهگذاری روی فیلمهای ضددینی در تلویزیون هم سنگ نخست را کج نهادند.
شهدای ایران: روزنامه کیهان در مطلبی به نقل از هفته نامه زن روز نوشت:
اشاره:
مقاله حاضر نگاهی دارد به کارنامه کسانی که در دهه 1360 به فارابی آمدند و گروهی از سر تملق آنها را معمار سینمای نوین ایران میخوانند. این افراد مدتی نیز در شمار مدیران صدا و سیما بودند که کارنامه آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
حضرت امام(ره) در سخنرانی تاریخی خود در بهشت زهرا فرمودند:
«ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.»
چند ماه بعد، پس از اسقرار نظام جمهوری اسلامی از طریق مرحوم حاج سید احمد آقا به حضرت امام (ره) خبر رسید که جوانی فیلمی ساخته و تقاضا دارد که شما فیلم او را ببینید و حضرت امام (ره) با خوشرویی پذیرفتند.
هنگامی که جوان مشتاقانه بر دستهای ایشان بوسه میزد، امام فرمودند:
این فیلمی که آوردهاید مربوط به چه زمانی است؟
و جوان پاسخ داد: فیلمی است تاریخی که من آن را بر اساس کتاب «به سوی ساحل»محمود حکیمی ساخته ام.
در این احوال جوان، باور نمیکرد که خود امام برای نصب پرده نمایش به او و حاج سید احمدآقا کمک کند.
جوان فیلم را با حداقل بضاعت ممکن ساخته بود، چنانکه مثلا بر پای سربازان رُم باستان آرم کفش «بلا» خودنمایی میکرد. فیلم از تدوین درستی هم برخوردار نبود اما امام با حوصله فیلم را ملاحظه کردند.
به یاد دارم که این خبر در روزنامهها انعکاس یافت تا معلوم شود قافله سالار انقلاب اسلامی تا چه میزان به سینما به عنوان محملی برای رساندن پیام انقلاب و اصولا معرفی انقلاب اسلامی به مردم دنیا اهمیت میدهد.
با این همه، دولتی که پس از شهادت شهید رجایی بر سر کار آمد علیرغم آنکه خود را در خط امام (ره) معرفی میکرد، در عمل، سیاستهای فرهنگیاش با آرمانهای امام، فرسنگها فاصله داشت.
در اوایل دهه 1360 بنیاد سینمایی فارابی با هدف ابلاغ پیام انقلاب اسلامی به مردم دنیا و پالودن سینما از چهرههای فاسد شاهنشاهی و تربیت و حمایت از نیروهای جوان و مؤمن به انقلاب به وجود آمد، اما در همان نخستین سفر خارجی آنها از یاد بردند که قافله سالار انقلاب بر حضور عزتمندانه تأکید کرده است و از همین نخستین خشت کج که نهاده شد امروز با فیلمهایی چون «طعم گیلاس»، «چند کیلو خرما برای تدفین» و... تا ثریا کج رفته است.
در بعد داخلی نیز بسیاری فیلمهای ایرانی کمتر به زندگی مردم نزدیک شدهاند. زیرا یا به صورتی افراطی ایران و ایرانی را در لجنزار فقر و اعتیاد نشان میدهد و یا زندگی آدمهایی را نشان میدهد که از فرط درد شکم سیری مثلا خودشان یک نفر را وادار میکنند که به شوهرشان تلفن بزند و بگوید: آقای دکتر، هیچ میدانید همسرتان به شما خیانت میکند؟!
حتی در همان دهه 1360 فیلمهای ایرانی آنچنان از زندگی روزمره مردم به دور افتاده بود که اثری از دفترچه خانوار، کوپن ارزاق درفیلمها دیده نمیشد. زیرا سینمای ایران بیرون از زندگی مردم جریان داشت، امروز نیز فیلمهای ایرانی موضوعی را به عنوان اصلیترین موضوع برمیگزینند که میتواند حداکثر یک موضوع فرعی قصه باشد.
به یاد بیاوریم در فیلم «بیخود و بیجهت» تمام زمان فیلم در یک آپارتمان کوچک میگذرد، در شرایطی که عروس خانم پس از عقد باردار شده است و باید خانه را بدست بیاورد و از سوی دیگر دوست و آشنای آنها که قرار بوده خانه را تخلیه کند به هزار و یک دلیل قادر به تخلیه آپارتمان نیست. جالب توجه اینکه همین فیلم و سایر فیلمهای سازنده «بیخود و بیجهت» در شبکههای ضد انقلابی «من و تو» و «بی. بی. سی» به نمایش در میآید و دیگر، تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
گروهی که با تأسیس بنیاد فارابی، سینمای ایران را به بیراهه بردند، پیش از آن در تلویزیون صاحب پست مدیریت بودند، آنها در تلویزیون با سرمایهگذاری روی فیلم های ضد دینی سیاه «مرگ یزد گرد»، «حاجی واشنگتن» و... در تلویزیون هم سنگ نخست را کج نهادند و بدین ترتیب کار سریالسازی تلویزیون با سریالهای «مثل آباد» و «سلطان و شبان» شروع شد. در سریال چند لایه «مثل آباد»، «زویا زاکاریان» نویسنده متن ظاهرا مجموعهای درباره ریشه ضربالمثلهای ایرانی مینویسد اما لایه دوم حاوی کنایههای تلخی است که متأسفانه مورد توجه قرار نمیگیرد.
«زویا زاکاریان» که سالها ندیمه فائقه آتشین بود، پس از این سریال به آمریکا میرود و در صف ضد انقلاب قرار میگیرد و ترانههای ضد ایرانی مینویسد، کاریکاتوری هم به نام «سلطان و شبان» نیز چیزی از آب در میآید که برای گرفتن مجوز نمایش دچار مشکل میشود. زیرا سازندگان آن از اولین پلان فاقد حسن نیت بودند.در آن زمان حتی پروژه سنگین «کوچک جنگلی» را نیز به ناصر تقوایی سپردند که پس از هشت ماه معطل ماندن گروه در ماسوله که خسارتهای زیادی در پی داشت، بهروز افخمی مدیر گروه فیلم و سریال شبکه اول سیما کارگردانی آن را بر عهده گرفت. آن هم در شرایطی که هنوز در کارنامهاش یک فیلم بلند هم دیده نمیشد. او در گام نخست، فیلمبردار مجموعه را حفظ کرد کسی که با فیلمبرداری فیلم «خانه خدا» کار فیلمبرداریاش را شروع کرده بدود. و بدین ترتیب سناریویی که قرار بود بر اساس پاورقی ضعیف «احمد احرار» از عوامل کودتای پایگاه شهید نوژه مقیم لندن ساخته شود تبدیل به سریالی قابل دفاع شد.
یکی دیگر از فیلمهایی که با سرمایه صدا و سیما تولید شد، فیلم «اشباح» نوشته و کار رضا میرلوحی بود. کسی که در کارنامهاش فیلمهای بد «آقای جاهل» ، «خانواده سرکار غضنفر» و... را داشت. متأسفانه در این فیلم شخصیت اول فیلم که یک ساواکی است، قربانی شرایط معرفی میشود به گونهای که در اواسط فیلم بیننده به جای احساس نفرت دلش برای او می سوزد.
فیلم «حاجی واشنگتن» دیگر فیلمی که توسط دیکتاتورهای دلسوز در صدا و سیما با هزینهای سنگین و در خارج از کشور تولید میشود. در نهایت تبدیل به فیلمی میشود که پر است از صحنههایی که در آن آداب و سنتهای مذهبی ایرانیان به تمسخر گرفته میشود. صحنههایی که اتفاق آنها در فضای غرب پارادوکس ایجاد میکند.
مثلا در مراسم عید قربان سفیر ایران در آمریکا گوسفندی را قربانی میکند و میان همسایهها تقسیم میکند. اما در فیلم قربانی کردن او با نگاهها و خندههای تمسخرآمیز آمریکاییها روبه رو میشود. دست آخر نیز جمعیت حمایت از حیوانات از سفیر شکایت میکند که در ملأ عام گوسفند سر بریده است. که در نتیجه آمریکاییها مثبت و ایرانیها منفی جلوه داده میشوند. فراموش نکنیم این فیلم در گرما گرم قطع رابطه با آمریکا و دستگیری جاسوسان آمریکایی تولید میشود و در جشنواره فیلم فجر به نمایش در میآید.
در پی اعتراض تماشاگران به فیلمهای «مرگ یزدگرد»، «حاجی واشنگتن»، «اشباح» و «خط قرمز» هر چهار فیلم به آرشیو تلویزیون هدایت میشود. فیلم اشباح بعد از دو سال با تغییرات زیادی روی پرده میآید و «حاجی واشنگتن» حدود 20 سال به نمایش در نمیآید. «خط قرمز» هم به دلیل رعایت نکردن حجاب به نمایش در نمیآید، و فیلم سیاه «مرگ یزدگرد» یا مرثیه 2500 سال شاهنشاهی نیز به آرشیو سپرده میشود.
نتیجه مدیریت آقایان در دورههای محمد هاشمی طی یک سال، میلیونها تومان در اوج محاصره اقتصادی و آغاز جنگ برای کشور هزینه در بر دارد، و بگذریم از سریالهایی که توسط این گروه از خارج وارد و دوبله میشود که پرداختن به این سریالها خود نیاز به مقالهای مستقل دارد. جالب اینکه پس از این همه ضرر روی ضرر بالا آوردن، این گروه بنیاد فارابی را شکل میدهند تا سینمای ایران را طراحی کنند، اسم این همه ضرر و زیان را هم میگذارند آزمون و خطا!
اشاره:
مقاله حاضر نگاهی دارد به کارنامه کسانی که در دهه 1360 به فارابی آمدند و گروهی از سر تملق آنها را معمار سینمای نوین ایران میخوانند. این افراد مدتی نیز در شمار مدیران صدا و سیما بودند که کارنامه آنها مورد بررسی قرار گرفته است.
حضرت امام(ره) در سخنرانی تاریخی خود در بهشت زهرا فرمودند:
«ما با سینما مخالف نیستیم ما با فحشا مخالفیم.»
چند ماه بعد، پس از اسقرار نظام جمهوری اسلامی از طریق مرحوم حاج سید احمد آقا به حضرت امام (ره) خبر رسید که جوانی فیلمی ساخته و تقاضا دارد که شما فیلم او را ببینید و حضرت امام (ره) با خوشرویی پذیرفتند.
هنگامی که جوان مشتاقانه بر دستهای ایشان بوسه میزد، امام فرمودند:
این فیلمی که آوردهاید مربوط به چه زمانی است؟
و جوان پاسخ داد: فیلمی است تاریخی که من آن را بر اساس کتاب «به سوی ساحل»محمود حکیمی ساخته ام.
در این احوال جوان، باور نمیکرد که خود امام برای نصب پرده نمایش به او و حاج سید احمدآقا کمک کند.
جوان فیلم را با حداقل بضاعت ممکن ساخته بود، چنانکه مثلا بر پای سربازان رُم باستان آرم کفش «بلا» خودنمایی میکرد. فیلم از تدوین درستی هم برخوردار نبود اما امام با حوصله فیلم را ملاحظه کردند.
به یاد دارم که این خبر در روزنامهها انعکاس یافت تا معلوم شود قافله سالار انقلاب اسلامی تا چه میزان به سینما به عنوان محملی برای رساندن پیام انقلاب و اصولا معرفی انقلاب اسلامی به مردم دنیا اهمیت میدهد.
با این همه، دولتی که پس از شهادت شهید رجایی بر سر کار آمد علیرغم آنکه خود را در خط امام (ره) معرفی میکرد، در عمل، سیاستهای فرهنگیاش با آرمانهای امام، فرسنگها فاصله داشت.
در اوایل دهه 1360 بنیاد سینمایی فارابی با هدف ابلاغ پیام انقلاب اسلامی به مردم دنیا و پالودن سینما از چهرههای فاسد شاهنشاهی و تربیت و حمایت از نیروهای جوان و مؤمن به انقلاب به وجود آمد، اما در همان نخستین سفر خارجی آنها از یاد بردند که قافله سالار انقلاب بر حضور عزتمندانه تأکید کرده است و از همین نخستین خشت کج که نهاده شد امروز با فیلمهایی چون «طعم گیلاس»، «چند کیلو خرما برای تدفین» و... تا ثریا کج رفته است.
در بعد داخلی نیز بسیاری فیلمهای ایرانی کمتر به زندگی مردم نزدیک شدهاند. زیرا یا به صورتی افراطی ایران و ایرانی را در لجنزار فقر و اعتیاد نشان میدهد و یا زندگی آدمهایی را نشان میدهد که از فرط درد شکم سیری مثلا خودشان یک نفر را وادار میکنند که به شوهرشان تلفن بزند و بگوید: آقای دکتر، هیچ میدانید همسرتان به شما خیانت میکند؟!
حتی در همان دهه 1360 فیلمهای ایرانی آنچنان از زندگی روزمره مردم به دور افتاده بود که اثری از دفترچه خانوار، کوپن ارزاق درفیلمها دیده نمیشد. زیرا سینمای ایران بیرون از زندگی مردم جریان داشت، امروز نیز فیلمهای ایرانی موضوعی را به عنوان اصلیترین موضوع برمیگزینند که میتواند حداکثر یک موضوع فرعی قصه باشد.
به یاد بیاوریم در فیلم «بیخود و بیجهت» تمام زمان فیلم در یک آپارتمان کوچک میگذرد، در شرایطی که عروس خانم پس از عقد باردار شده است و باید خانه را بدست بیاورد و از سوی دیگر دوست و آشنای آنها که قرار بوده خانه را تخلیه کند به هزار و یک دلیل قادر به تخلیه آپارتمان نیست. جالب توجه اینکه همین فیلم و سایر فیلمهای سازنده «بیخود و بیجهت» در شبکههای ضد انقلابی «من و تو» و «بی. بی. سی» به نمایش در میآید و دیگر، تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
گروهی که با تأسیس بنیاد فارابی، سینمای ایران را به بیراهه بردند، پیش از آن در تلویزیون صاحب پست مدیریت بودند، آنها در تلویزیون با سرمایهگذاری روی فیلم های ضد دینی سیاه «مرگ یزد گرد»، «حاجی واشنگتن» و... در تلویزیون هم سنگ نخست را کج نهادند و بدین ترتیب کار سریالسازی تلویزیون با سریالهای «مثل آباد» و «سلطان و شبان» شروع شد. در سریال چند لایه «مثل آباد»، «زویا زاکاریان» نویسنده متن ظاهرا مجموعهای درباره ریشه ضربالمثلهای ایرانی مینویسد اما لایه دوم حاوی کنایههای تلخی است که متأسفانه مورد توجه قرار نمیگیرد.
«زویا زاکاریان» که سالها ندیمه فائقه آتشین بود، پس از این سریال به آمریکا میرود و در صف ضد انقلاب قرار میگیرد و ترانههای ضد ایرانی مینویسد، کاریکاتوری هم به نام «سلطان و شبان» نیز چیزی از آب در میآید که برای گرفتن مجوز نمایش دچار مشکل میشود. زیرا سازندگان آن از اولین پلان فاقد حسن نیت بودند.در آن زمان حتی پروژه سنگین «کوچک جنگلی» را نیز به ناصر تقوایی سپردند که پس از هشت ماه معطل ماندن گروه در ماسوله که خسارتهای زیادی در پی داشت، بهروز افخمی مدیر گروه فیلم و سریال شبکه اول سیما کارگردانی آن را بر عهده گرفت. آن هم در شرایطی که هنوز در کارنامهاش یک فیلم بلند هم دیده نمیشد. او در گام نخست، فیلمبردار مجموعه را حفظ کرد کسی که با فیلمبرداری فیلم «خانه خدا» کار فیلمبرداریاش را شروع کرده بدود. و بدین ترتیب سناریویی که قرار بود بر اساس پاورقی ضعیف «احمد احرار» از عوامل کودتای پایگاه شهید نوژه مقیم لندن ساخته شود تبدیل به سریالی قابل دفاع شد.
یکی دیگر از فیلمهایی که با سرمایه صدا و سیما تولید شد، فیلم «اشباح» نوشته و کار رضا میرلوحی بود. کسی که در کارنامهاش فیلمهای بد «آقای جاهل» ، «خانواده سرکار غضنفر» و... را داشت. متأسفانه در این فیلم شخصیت اول فیلم که یک ساواکی است، قربانی شرایط معرفی میشود به گونهای که در اواسط فیلم بیننده به جای احساس نفرت دلش برای او می سوزد.
فیلم «حاجی واشنگتن» دیگر فیلمی که توسط دیکتاتورهای دلسوز در صدا و سیما با هزینهای سنگین و در خارج از کشور تولید میشود. در نهایت تبدیل به فیلمی میشود که پر است از صحنههایی که در آن آداب و سنتهای مذهبی ایرانیان به تمسخر گرفته میشود. صحنههایی که اتفاق آنها در فضای غرب پارادوکس ایجاد میکند.
مثلا در مراسم عید قربان سفیر ایران در آمریکا گوسفندی را قربانی میکند و میان همسایهها تقسیم میکند. اما در فیلم قربانی کردن او با نگاهها و خندههای تمسخرآمیز آمریکاییها روبه رو میشود. دست آخر نیز جمعیت حمایت از حیوانات از سفیر شکایت میکند که در ملأ عام گوسفند سر بریده است. که در نتیجه آمریکاییها مثبت و ایرانیها منفی جلوه داده میشوند. فراموش نکنیم این فیلم در گرما گرم قطع رابطه با آمریکا و دستگیری جاسوسان آمریکایی تولید میشود و در جشنواره فیلم فجر به نمایش در میآید.
در پی اعتراض تماشاگران به فیلمهای «مرگ یزدگرد»، «حاجی واشنگتن»، «اشباح» و «خط قرمز» هر چهار فیلم به آرشیو تلویزیون هدایت میشود. فیلم اشباح بعد از دو سال با تغییرات زیادی روی پرده میآید و «حاجی واشنگتن» حدود 20 سال به نمایش در نمیآید. «خط قرمز» هم به دلیل رعایت نکردن حجاب به نمایش در نمیآید، و فیلم سیاه «مرگ یزدگرد» یا مرثیه 2500 سال شاهنشاهی نیز به آرشیو سپرده میشود.
نتیجه مدیریت آقایان در دورههای محمد هاشمی طی یک سال، میلیونها تومان در اوج محاصره اقتصادی و آغاز جنگ برای کشور هزینه در بر دارد، و بگذریم از سریالهایی که توسط این گروه از خارج وارد و دوبله میشود که پرداختن به این سریالها خود نیاز به مقالهای مستقل دارد. جالب اینکه پس از این همه ضرر روی ضرر بالا آوردن، این گروه بنیاد فارابی را شکل میدهند تا سینمای ایران را طراحی کنند، اسم این همه ضرر و زیان را هم میگذارند آزمون و خطا!