شهدای ایران: برنامه ماه عسل، این روزها در لحظات افطار از شبکه سه سیما به روی آنتن میرود و مخاطبان زیادی را با خود همراه میکند، بنابراین ما هم به پشت صحنهی این برنامه پر مخاطب رفتیم و یک گفتگوی اختصاصی با "احسان علیخانی" انجام دادیم.
شما با اجرای ماه عسل تا حد زیادی موفق بودهاید برای اینکه به سمت کلیشه شدن نروید، چه تدبیری اندیشید؟
تعدادی از موضوعاتی که ما تاکنون کار کردیم برای اولین بار روی آنتن زنده طرح شده است. ساختار و شاکله ماه عسل برای تعداد کثیری از مخاطبان مشخص است و مردم هم با ماهیت ارتباط برقرار کردند ولی تنوع سوژهها و قصهها در متفاوت بودن ماه عسل نقش موثری خواهد داشت.
آقای علیخانی کدام یک از قصههای ماه عسل به خود شما تلنگر زده و از آن درس گرفتید؟
من از قالب قصهها درس گرفتم چرا که قصههایی با موضوعاتی متفاوت مرا نیز شبیه مخاطبان گاهی متعجب یا غمگین میکند و حتی گاهی قانع نشدم و این واکنشها بسیار طبیعی است، چرا که من هم شبیه همهی مردم و مخاطبان هستم.
قصهی پسری به نام رضا که خانوادهای ندارد ،برایم عجیب بود با اینکه ازدواج کرده و دارای فرزند هم بود اما به قول خودش هیچ هویتی ندارد چرا که در سن 3 سالگی او را در حرم امام رضا(ع) پیدا میکنند و به بهزیستی تحویل میدهند، تمام دروغهایی که در زندگیاش گفته و نگاههای بدی که جامعه نسبت به او داشته بسیار تکان دهنده است.
تنها کافی است شما از جلد خودت بیرون بیایی و یک لحظه خودت را جای او قرار دهی و ثانیهای نفس بکشی حتما آدم را دگرگون میکند.
آقای علیخانی قصه احسان و سولماز در برنامه شما بسیار سروصدا کرد نظرتون در مورد این زوج چی بود؟
احسان و سولماز جزء قصههایی بود که خیلی مورد استقبال مردم قرار گرفت که البته این قصه دارای یک وجه تحسین برانگیز و اتفاقا یک وجه ناراحت کننده داشت؛ ابراز احساسات یک زن و شوهر به هم با آن شرایط به قدری مورد استقبال قرار میگیرد که یعنی ما این خلاء را داریم؟ حتما این خلاء و ضعف وجود دارد که چشمها از شنیدن و تماشای این قصه گرد میشود.
این قصه از هر دو منظر قابل بررسی است، زندگی باید اینگونه باشد و در صورت نبود چنین زندگی من و مخاطب تعجب میکنیم ولی قصه فوق العاده خوبی بود و خوش به حال آقایان در کشور ما شد که یک احسان عاشق پیدا شد تا از آنها دفاع کند.
آیا آن چیزی که ما از احسان علیخانی جلوی دوربین شاهد هستیم در پشت دوربین هم همینطور است؟
همه کارهای انجام شده توسط دیگران سختی دارد ولی شاید کسی باور نمیکند بعضی اوقات ما تا 20 ساعت درگیر یک برنامه هستیم و تنها مخاطبان یک ساعت و نیم ما را روی آنتن تماشا میکنند، گاهی هزار هجمه در ذهن دارم و برای یک قصه با دوستانم بسیار دوندگی میکنیم.
ولی صادقانه باید بگویم که چون هنوز هم در قاب ماه عسل قرار داریم به طور حتم بیرون از برنامه عصبانی تر؛ عجول تر و حتی دچار استرس میشوم و شاید در برخی موارد وضعیت شلختهای دارم. به پوشش کت و شلوار من روی آنتن نگاه نکنید، مجری وظیفهاش این است که آراسته جلوی مخاطب ظاهر شود اما نکته جالب اینجا است بیرون از برنامه زمانی که وارد استودیو میشوم به قدری شلخته هستم که گاهی من را نمیشناسند.
اگر مزدی هم گرفتیم که قطعا بابت نگاه مردم بوده همان مزد اصلی است که خستگی را از بین میبرد و اگر چیزی به ما در این سالیان رسیده تنها از حیث نگاه مردم، تشویش، اضطراب و عصبانیت بوده که این اتفاق افتاده پس بنابراین من و همهی دوستانم به آن افتخار میکنیم که حالمان قبل و بعد برنامه بد است چون برای نگاه مخاطب اهمیت دارد.
جملههایی که پایان برنامه پس از خروج از قاب ماه عسل میگویید را از قبل انتخاب میکنید و یا فیالبداهه است؟
پس از شنیدن قصهی مهمانان در قاب ماه عسل جملههایی مبتنی بر حس در من ایجاد میشود که بدون هماهنگی با مهمان بعد از اتمام برنامه بیان میکنم.
چون من به پویایی روی آنتن، صحبت کردن، اعتقاد دارم و تلاشم این بوده که در صحنه ماه عسل با مهمانان زندگی کنم بنابراین آن حسی که در صحنه ماه عسل منتقل شده را بیان میکنم که گاهی خوب گاهی هم بد بوده است.
آقای علیخانی ماه عسل تا کی ادامه پیدا خواهد کرد؟
ماه عسل میتواند سالها بدون حضور من و دوستانم ادامه پیدا کند چون ماه عسل قصههای مردم است ما یک چیزی را ثابت کردیم و از این بابت خدارو شکر میکنیم که روایت قصههای خود مردم هم میتواند جذاب و پر مخاطب باشد.
الان ماه عسل دیگر هیچ ربطی به من و دوستانم ندارد و این برنامه میتواند سالیان سال با حضور مجریان کارگردانان و تهیه کنندگان مختلف ادامه پیدا کند. من هر سال در اجرای خود به سال بعد آن فکر نکردم و سالهایی ماه عسل، حتی بدون حضور من هم بوده با اینکه من تهیه کننده و کارگردان ابتدایی ماه عسل از سال 1386 بودم اما برایم اصلا شگفت انگیز نیست که سال بعد ماه عسل با اجرای فرد دیگری باشد چون این برنامه به قدری جذاب و بزرگ شده که هر فردی میتواند با سوار شدن بر این قطار مسیر را ادامه دهد.
آرزویم این است که هجمه گسترده مشکلات و دغدغههای مردم که سمت ماه عسل سرازیر شده با بروز یک اتفاق، این مشکلات کمتر شود ما هر روز با تماسها، نامهها و مشکلات مردم از قبیل اقتصادی و داستانهای عجیب و غریب روبرو هستیم و البته این خیلی خوب است که مردم ما را مأمن میدانند ولی یک جاهایی این مشکلات ما را خسته و دلشکسته میکند.
انسانهایی که هیچ پناهی نداشتند و به ما پناه آوردند برای برخی از آنها ما حرفی برای گفتن نداریم و تنها میتوانیم حرف بزنیم.شاید حرف زدن برای برخی از آنها کافی باشد اما برخی دیگر سنگینی دغدغههایشان کمتر آدم را خورد میکند و بسیار ناراحت کننده است.
در پایان اگر نکتهی خاصی است بفرمایید؟
از همه تماشاگران و مخاطبان برنامه تشکر میکنم و همین اندازه برای ما کافی است که ما را تماشا میکنند و این تفاوت سلیقه و ذائقه برای ماه عسل کافی است چرا که یک برنامه تخصصی درباره یک موضوع مثل سینما و فوتبال نیست، ماه عسل با برنامه و موضوعی اجتماعی هر روز علت و معلول متفاوتی دارد چرا که عنوان اجتماعی خیلی کم دارد و این مسئله بسیار سخت است.
من نمیتوانم ادعا کنم که مشرف به این موضوع و علوم هستم و اتفاقا تفاوت نگاه آرا بسیار طبیعی جلوه میکند و درست آن هم همین است، ما برنامهای میسازیم و قضاوت را به مردم واگذار کنیم و یک عده میپسندند و برخی دیگر نمیپسندند و اتفاقا این هدفی است که باید به آن برسیم.