شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۱۹۸۳
تاریخ انتشار: ۳۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۲:۱۶
شهید دکتر مصطفی چمران مطلب پیش رو را با موضع دفاع در جنگ های پارتیزانی در یک نشریه در آمریکا نوشته است که بهار سال 1345 به چاپ رسید.
شهدای ایران: شهید دکتر مصطفی چمران مطلب پیش رو را با موضوع دفاع در جنگ‌های پارتیزانی در یک نشریه در آمریکا نوشته است که بهار سال 1345 به چاپ رسید. وی می‌نویسد:

*تجارت اولیه تاریخی  

مقاومت اسپانیا در مقابل هجوم قوای ناپلئون، کلمه گوریلا را به فرهنگ آورد. اما قدمت اینکه غیرنظامیان اسلحه به دست گیرند و جنگ کنند، به اندازه قدمت خود جنگ است. به طور مثال، سزار با چنین ارتشی غیرنظامی در گل و آلمان روبرو شد و سپس در قرن‌های بعدی در وجود و نحوه جنگ غیرنظامیان در اختلافات اروپا نقش بازی کرد. در سال‌های آخر قرن هیجدهم، با گسترش جنگ، قوت جنگجویان غیرنظامی فزونی گرفت. مقاومت اسپانیا در مقابل فرانسویان نه تنها نام گوریلا را آفرید، بلکه نمونه اولیه در خور مطالعه جنگ غیر نظامیان را به وجود آورد. فهمیدن اینکه چگونه و چرا اسپانیایی‌ها بین سال‌های 1808 و 1813 جنگیدند، از این نظر اساسی است که روش‌های اصلی در زمان‌های آینده و مکان‌های بعدی به کار رفت.

از همه بالاتر، اسپانیایی‌ها به اختیار می‌جنگیدند نه به اجبار. بسیاری از اروپائیان دیگر که در قسمت اعظم به حکومت‌شان بی‌علاقه بودند یا با آنها دشمنی داشتند و مقدم انقلاب فرانسه را که وسیله قوای ناپلئون به آنها رسیده بود گرامی می‌داشتند، فاقد عوامل لازم برای مقاومت بودند. اما در اسپانیا از آغاز، شرایط برای شورش مناسب بود. دهقانان اسپانیایی که تحت تاثیر روحانیون و نجبا همواره از بیگانگان متنفر بودند و به دستگاه سلطنتی که ناپلئون آن را منقرض کرده بود، احساس همبستگی می‌کردند، اینک از سرنگون گشتن کلیسا بیمناک بودند. این احساس که یک قوای نظامی بر آنان از خارج تحمیل گشته بود جنگجویان غیرنظامی اسپانیا را متحد نگاه داشت و سبب شد که این مردم به اراده جان خود را به خطر اندازند.

گوریلا (جنگجویان غیرنظامی) برای این می‌جنگیدند که زمین و نحوه زندگی‌شان را حفظ کنند. از این رو هدف آنها دفاعی بود. اما امید اینکه قوای فرانسه را که در آن موقع بهترین قوای نظامی در اروپا بود خارج کنند و یا آنها را منهدم کنند کم بود. هر جا که فرانسویان اراده می‌کردند با اختصاص دادن قوای کافی و تحمل خسارات لازم می‌توانستند ناحیه محدودی را به کلی از مخالفت پاک کنند و آن را به نحو موثری اداره نمایند. از این رو هدف اسپانیایی‌ها نه تنها دفاعی، بلکه روانی هم بود. وظیفه استراتژی گوریلا این نبود که فرانسویان را منهدم کند، بلکه این بود که اراده آنان را برای اقامت در اسپانیا تضعیف کند.

عامل و هدف جنگجویان غیرنظامی اسپانیا، ایدئولوژی و اعتقاد بود. عامل سوم که در جنگ‌های غیرنظامیان موثر بود، موقعیت جغرافیایی آنها بود. گوریلاها در مناطق کوهستانی و غیر قابل دسترس که به راه‌های آن تنها خود آنها آشنا بودند، موضع می‌گرفتند، این راه‌ها که حتی با مقیاس یک قرن پیش، صعب‌العبور و غیر قابل دسترس بودند، پیشرفت فرانسویان را محدود می‌کرد هدف‌های خطرناک را برای آنان فراهم می‌ساخت و امکان غافلگیر کردن را غیرممکن می‌ساخت. یک سازمان جاسوسی مرتب ممکن بود بتواند دشواری‌ جغرافیایی فرانسویان را جبران کند، اما اساس میهن‌پرستانه، راه دست یافتن به منابع خبری محلی را بر غیرنظامی در شمال غربی ویرجینیا فراوان ستودند اما نتایج بعدی جنگ‌های غیرنظامی او را نادیده گرفته‌اند. تردیدی نیست که مهارت مناسبی، اقدامات یونیون را در این نواحی سخت مشکل کرده بود، اما به سال 1864 شریدان که به دره شناندواه سخت حمله کرده و به نظم و موفقیت مواضع غیر نظامیان را منهدم ساخت، این مهارت جان ماسبی را زیر سوال برد. ضدیت شریدان با غیرنظامیان بسیار بی‌رحمانه و موثر بود و پاره‌ای از قسمت‌های مبادرت جستن به جنگ‌های غیرنظامی را نشان می‌داد.

*تحلیل کلازویچ

نخستین کوشش مجدانه برای گردآوردن صفات مشخصه عملیات غیرنظامی و تعریف نقش غیرنظامیان در جنگ – تا وقتی که این عملیات، قراردادها و محدودیت‌های قرن هیجدهم را هم در نوردید- توسط کلازویچ انجام گرفت. کلازویچ در کتابش موسوم به درباره جنگ در بخش دفاع، قسمتی را به عملیات نظامی مردم غیرنظامی اختصاص داده است که چون این قسمت از کتاب وی مستقیم یا غیرمستقیم پایه بیشتر تئوری‌های جنگ‌های غیرنظامی بعدی است به تفصیل شایسته نقل است. کلازویچ چنین آغاز سخن می‌کند:

در اروپا، جنگ‌هایی که مردم غیرنظامی در آن شرکت جویند، پدیده قرن نوزدهم است. این جنگ‌ها طرفداران و مخالفینی دارد. گروه اخیر به دلایل سیاسی و یا به دلایل نظامی با آن مخالف بودند. از نظر سیاسی از این نظر که چنین جنگی روشی انقلابی است و بر اساس هرج و مرج‌طلبی که قانون اعلام شده است متکی می‌باشد و همانقدر که برای دشمن خطرناک است برای نظم اجتماعی داخلی زیان‌آور است، وی این از نظر نظامی که نتایج آن کمتر از مخارج آن است.

کلازویچ بعد، جنبه سیاسی جنگ‌های غیرنظامی را کنار می‌نهد و تنها آنها را از نظر نظامی مورد بحث قرار می‌دهد. به این مخالفت‌ که روش‌های معمول نظامی، روش‌ منطقی‌تر استفاده منافع ملی است، او به وضوح و مبالغه‌ای آگاهانه پاسخ می‌دهد که ذخایر ایدئولوژی ملی تنها به جنگ‌های ملی وابسته است و سپس اصول و موثر بودن مقاومت ملی را شرح می‌دهد:

مقاومت ملی برای عملیات بزرگی که نتایج آن در زمان و مکان متمرکز شده، نامناسب است. همانند عمل تبخیر در طبیعت، نتیجه مقاومت ملی به وسعت آن بستگی دارد. هر چقدر که این سطح، وسیع‌تر باشد و هر چقدر که برخورد آن با قوای مخالف بیشتر باشد یا به عبارت دیگر، هر چقدر دشمن قوایش گسترده باشد تاثیر کار غیرنظامیان بیشتر است و چون ملایم و تدریجی ریشه دشمن را می‌سوزاند، به یقین عملیات غیرنظامی، ناگزیر راه به پیروزی نمی‌برد، حتی اگر این عملیات موفقیت‌آمیز باشند، زمان لازم است تا به اوج پیروزی نائل آیند و نیل به چنین هدفی، به ندرت بی‌یاری و کمکی میسر است. زیرا برای ایجاد شوروی تنها به کمک غیرنظامیان کشوری که تحت تصرف است این نیروی غیرنظامی یا باید از هر یک از کشورهای اروپایی به استثنای روسیه بزرگ‌تر باشد و یا عدم تناسبی فاحش میان قوای متصرف و کشور اشغال شده وجود داشته باشد که این برخورد غیرممکن است، مگر اینکه بخواهیم خود را به سرابی خوش مشغول داریم. باید جنگ غیرنظامی را جنگی بدانیم که با همکاری قوای نظامی، عملیاتش به انجام می‌رسد و این هر دو کارشان بر اساس نقشه‌ای جامع است.

کلازویچ پنج شرط کلی برای موفقیت جنگ‌های غیرنظامی می‌شمرد:

1- جنگ باید در داخل کشور صورت گیرد.

2- جنگ نمی‌تواند تنها شامل یک نبرد باشد.

3- صحنه جنگ باید چنان گسترش یابد که ناحیه قابل ملاحظه‌ای را در بر گیرد.

4- ملت باید پشتیبان و هواخواه جنگ باشد.

5- کشور باید صعب العبور و از نظر جغرافیایی نامرتب و غیر قابل دسترس باشد.

کلازویچ سپس به سرعت محدودیت‌های عملی جنگ‌های غیرنظامی را طرح می‌کند. قوای نظامی بومی و مردم مسلّح نمی‌توانند و نباید ضدّ قوای اصلی دشمن یا حتی واحدهای بزرگ به کار روند. نباید درصدد شکافتن هسته قوای دشمن برآیند، بلکه باید به تدریج و آرامی، از کنار، به نیش زدن به قوای دشمن بپردازند. غیرنظامیان باید در ناحیه‌هایی قیام کنند که در کنار صحنه اصلی جنگ قرار دارد و نیروهای متصرّف به جبر، آنها را تصرف نکرده باشند. دشمن وسیله‌ای ندارد که عملیات غیرنظامیان را پاسخ گوید، مگر اینکه دسته‌جات متعدد و پراکنده‌ای برای همراهی قوافل نظامی یا اشغال مواضع، گردنه‌ها، پل‌ها، و غیره بگمارد. اگر کوشش‌های اوّلیه غیرنظامیان بی‌نتیجه است، امّا چون دشمن بیمناک از تقسیم نیروهای اصلی است، ناگزیر در برخی نقاط، دشمن، مقهور نفرات و هیجان مشغله کشنده غیرنظامیان می‌شود و شدت نبرد بالا می‌گیرد تا به نقطه اوج رسد و این نقطه، سرنوشت نبرد را معلوم دارد.

ادامه دارد...

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار