شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۴۰۸۸۸
تاریخ انتشار: ۲۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۳
اصل تحول و دگرديسي فكري برخي از گروه‌ها و شخصيت‌هاي انقلابي نسبت به وضعيت ايدئولوژيك آنها در دهه 60، به هيچ رو قابل انكار نيست، آنچنان كه بررسي ساده رفتار و مواضع برخي از اين افراد رويگرداني از «رويه انقلابي» به سمت «رويكرد تجديدنظر طلبي» را مي‌توان به وضوح مشاهده كرد.
شهدای ایران: اصل تحول و دگرديسي فكري برخي از گروه‌ها و شخصيت‌هاي انقلابي نسبت به وضعيت ايدئولوژيك آنها در دهه 60، به هيچ رو قابل انكار نيست، آنچنان كه بررسي ساده رفتار و مواضع برخي از اين افراد رويگرداني از «رويه انقلابي» به سمت «رويكرد تجديدنظر طلبي» را مي‌توان به وضوح مشاهده كرد.
اين تغيير باور و انديشه كه در مواضع و جهت‌گيري‌هاي افراد و دسته‌هاي سياسي امروز نمود بارزي به خود گرفته آبستن بسياري از بحران‌ها بوده و هزينه‌هاي بسياري را به انقلاب و مردم تحميل كرده است، آنگونه كه عامل اصلي مهمترين غائله‌هاي 35ساله اخير را مي‌توان دگرانديشي برخي از انقلابيون سابق دانست.

  حال پرسش اين است كه علل و دلايل دگرديسي فكري انقلابيون سابق چه بود؟!
چرا اين افراد و گروه‌هاي منسوب به آنها سعي داشته‌اند القا كنند كه انقلاب در مسير اصلي خود طي طريق نمي‌كند و اين افراد و ملازمانشان هستند كه در مسير حقيقي گذشته قدم بر مي‌دارند؟
 
  انقلابي ديروز، تجديدنظرطلب امروز
مي‌توان نمونه‌هاي بسياري را نام برد كه بازخواني گفته‌هايشان در طول حيات حضرت امام (ره) دقيقا 180 درجه متفاوت از‌آن چيزي است كه امروز در اظهاراتشان اعلام مي‌كنند، آنگونه كه دگرانديشي سياسي-  فكري را بايد جزئي جدانشدني از شخصيت كنوني آنها دانست.
به عنوان نمونه در حالي كه حضرت امام در سخنراني‌هاي متعددي سخن از نابودي رژيم صهيونيستي به ميان آوردند و در جمله‌اي معروف گفتند كه « اسرائيل بايد از صحنه روزگار محدود شود »، يكي از افراد باسابقه مبارزاتي و انقلابي در اظهارات منفعلانه درباره رژيم صهيونيستي - كه با استقبال گسترده رسانه‌هاي صهيونيستي و غربي مواجه مي‌شود- در ديدار ارديبهشت ماه خود در جمع برخي از هوادارانش با اشاره به موضوع فلسطين مي‌گويد: « ايران با اسرائيل در حال جنگ نيست. ايران آغازگر جنگ با اسرائيل نخواهد بود ولي اگر كشورهاي عرب با آن وارد جنگ شوند، ايران كمك خواهد كرد.» وي همچنين درمصاحبه‌اي كه با آقاي دكتر صادق زيباكلام داشته‌، در پاسخ به سؤالي در رابطه با رژيم صهيونيستي بيان مي‌كند: «اگر ما بخواهيم، اسرائيلي‌ها هم كمك مي‌كنند. براي اينكه مي‌دانند كه اگر يك رابطه معمولي باشد، امريكا مي‌تواند روي كم كردن خصومت ما تاثير بگذارد. اسرائيلي‌ها هم آينده‌نگر هستند.»
در نمونه‌اي ديگر همين فرد در موضعي جنجالي نسبت به وضعيت فرهنگ مي‌گويد: «‌من مي‌دانم رهبري راضي نيستند از اينكه ايشان بگويند سال فرهنگ، ولي عساكري پيدا شوند كه فقط دنبال اين باشند كه مثلاً يك كسي كه خوب مي‌خواند، او را از ميدان به در كنند. يا كسي _ خانمي_ كه قيافه زيبايي دارد او را نگذارند پيدا شود و امثال اينطور چيزها، اين حالت پيش مي‌آيد. مناظر خوب را از دست مردم بيرون بكنند.»
اين در حالي است كه اين چهره مشهور سال‌هاي ابتدايي انقلاب در روز ارديبهشت ماه 1365 با واكاوي از آسيب‌هاي ناشي از بدحجابي در جامعه، به انتقاد از رواج اين پديده اجتماعي پرداخته و مي‌گويد: «‌... خانم‌هايي متأسفانه پس از هفت سال از انقلاب هنوز به اين راضي‌اند كه مقداري از مويشان بيرون باشد. تا به حال با اينطور افراد خيلي با نصيحت و موعظه برخورد كرده‌ايم و... اينها خطرناك است و فكر مي‌كنم كه پس از هفت سال تحمل ما هم تمام بشود... باز مي‌بينيم كه مثل اينكه اينها يك مقدار احتياج به خشونت دارند.»

    دوم خردادي‌ها همچنان در مسير دگرديسي
در كنار برخي شخصيت‌هاي شهير انقلاب مي‌توان از جريان دوم خرداد كه در دهه نخست انقلاب در صف انقلابيون راديكال قرار داشته، خود را «خط امامي» معرفي مي‌كردند نام برد. جرياني كه بعد از گذشت تنها يك دهه از رحلت حضرت امام غائله 18 تير78 را پياده‌سازي كرده، 10 سال پس از آن فتنه 88 را سازماندهي كردند و پس از آن هم هماره در جهت براندازي نرم حاكميت قدم برداشته‌اند. واكاوي فعاليت‌هاي منسوبان به اين جريان در طول سال‌هاي گذشته ما را به دگرديسي‌هاي چند بعدي اين جماعت راهنمايي مي‌كند كه به عنوان نمونه مي‌توان از موضوع تسخير لانه جاسوسي امريكا توسط دانشجويان خط امام نام برد.

در توضيح اين مصداق تاريخي بايد گفت؛ يكي از مهمترين وقايع تأثيرگذار بر تحولات جاري منطقه خاورميانه و حتي جهان غرب تسخير لانه جاسوسي امريكا در تهران به دست دانشجويان بود كه ديباچه چالشي بزرگ در روابط دو كشور شد.
از همان روز - 13 آبان سال 1358- تا خرداد سال 92 روابط بين‌المللي ايران و امريكا هيچ‌گاه به حالت عادي و ماسبق برنگشت بلكه قوام و گستره دشمني‌هاي امريكايي‌ها و متحدانش نسبت به كشورمان هم بيشتر شد و طي يك‌سال اخير با تغيير نگرش‌ها نسبت به طرف غربي علاقه‌مندان به همين جريان با طرحي مدون «تطهير چهره دولتمردان امريكايي» را در پيش گرفته و روند «قبح زدايي» از سياست‌هاي غربي‌ها را به جلو مي‌بردند. در پس اين موضوع رويگرداني از رويكرد انقلابي با « عذرخواهي رسمي » برخي از تسخير‌كنندگان از مقامات امريكايي ابراهيم اصغرزاده اعلام مي‌كند: « به هر حال روابط ايران و امريكا نمي‌تواند تا ابد گروگان گذشته باشد... تأكيد مي‌كنم كه روابط ايران و امريكا نمي‌تواند تا ابد در بن‌بست باقي بماند و بايد گره‌گشايي شود. مسائلي در روابط دو كشور وجود دارد كه اگر گره‌گشايي نشود به صورت مزمن سايه بر حوادث بعدي خواهد انداخت.» اصغرزاده با رويكردي انفعالي در قبال مانع‌تراشي امريكا در قبال نماينده پيشنهادي ايران در سازمان ملل تأكيد مي‌كند: «ابوطالبي استعفا دهد تا اين غائله خاتمه يابد.»

محسن آرمين يكي از اعضاي اصلي سازمان مجاهدين انقلاب، كنار نهاده شدن جناح چپ از قدرت سياسي در سال‌هاي حاكميت دولت سازندگي را مجالي دانسته تا آنها درباره گذشته ايدئولوژيك خود، به بازانديشي و تجديدنظر روي آورند:  «اين نسل [اصلاح‌طلبان] با تجربه دهه دوم انقلاب، به  تدريج، ضعف‌ها و كاستي‌هاي نوع نگاه خود به مقوله قدرت و سياست را درك مي‌كرد... . اين شرايط، تقريباً مصادف شده بود با كنار گذاشتن بخش مهمي از نسل انقلاب از ساختار قدرت يعني تقريباً در اوايل دهه هفتاد بود كه به طور مشخص، جريان چپ با خط امام... از عرصه قدرت نظام كنار گذاشته شدند. طبعاً اين تقارن، فرصت بسيار خوبي را براي اين جريان فراهم كرد كه بتواند در فضا و شرايط مناسب‌تري به بازنگري و بازسازي ديدگاه‌هاي خود دست بزند... . شرايط ذهني و تئوريك جريان اصلاح‌طلبي، بر اساس اين روند، به تدريج شكل گرفت.»

عبدالكريم سروش، شخصيت مركزي حلقه تئوريك «كيان» از جمله افرادي است كه مانند ديگر همفكرانش به صراحت، به عدم‌اعتقاد خود به «ولايت فقيه» اعتراف مي‌كند: «شما سرتاسر زندگي سياسي مرا در اين 20 سال نگاه كنيد؛ در كتاب‌هاي من، در سخنراني‌هاي من، هيچ‌گاه توجيهي از ولايت فقيه [ارائه] نكرده‌ام، چون به آن عقيده نداشتم. از اولش هم اعتقاد نداشتم، هيچ وقت هم چنين لفظي را بر زبان نياورده‌ام. پيش امام هم مي‌‌رفتيم، ولي هيچ‌وقت من اين تئوري را قبول نداشتم. يك بار هم نگفته‌ام راه نجات كشور در التزام به اين نظريه است. من از ابتدا انديشه دموكراتيك داشتم، حالا هم نظراً و عملاً به آن پايبندم.»

سعيد حجاريان، مغز متفكر جريان دگرانديش هم پس از دستگيري در فتنه 88 در دفاعيه خود از دگرديسي منسوبين به جريان دوم خرداد اينگونه مي‌گويد: «طي 10، 15 سال اخير، مقالاتي از من به چاپ رسيده كه حاوي بعضي از نظريات نامربوط به شرايط كشورمان بوده است... من هم بدون ديدگاه انتقادي، به دام چاله اين علوم انحرافي در غلتيدم... . فوق‌ليسانس و دكتراي خود را در علوم سياسي اخذ كردم و انبوه نظريات و ايدئولوژي‌‌هاي سياسي نادرست در ذهنم تلنبار شد؛ بدون آنكه فرصت بازنگري و نقد آنها را داشته باشم... . نظريات ماكس‌ وبر در ايران كنوني هيچ كاربردي ندارد و من از سر غفلت بدون نگاه انتقادي به اين نظرات آنها را به شرايط كشورمان تعميم دادم.»

اگر چه مي‌توان مي‌توان نمونه‌هاي بسياري از اين دست تناقضات گفتاري و رفتاري برخي از شخصيت‌هاي سياسي كه نشاندهنده دگرديسي فكري- سياسي آنهاست برشمرد اما نكته اساسي آن است كه افراد معطوف به اين گفتمان در تلاشند تا با جاگذاري اصول تصنعي به جاي‌مباني اصلي گفتمان انقلاب اسلامي بتوانند به صورت عملياتي در «راهبرد استحاله حاكميت» حركت كنند و انقلاب اسلامي را از ماهيت اصلي خود جدا سازند.
منبع : جوان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار