حجت الاسلام مهدی مسائلی: افراط و تفریط همواره قرین هر اندیشه و تفکری بوده است و هیچ دین و مذهبی نمیتواند ادعا نماید که پیروانش از افراط و تفریط به دور بوده و دچار آن نشدهاند.
شهدای ایران: البته شناخت حدود افراط و تفریط تنها برای کسانی حاصل میشود که با مراجعه به منابع اصیل دینی آگاهی کاملی از آموزهها و دستورات دینی به دست آوردهاند، ورنه عنوانِ «تفریط در دین» همواره از عناوینی بوده که افراطگرایان با استفاده آن عدم همراهی دیگران با اندیشههای خویش را توجیه نمودهاند، همچنان که تفریط گران نیز معمولاً با چماق افراطگرایی اعتدالگرایان را مورد نوازش قرار میدهند. چیزی که بدیهی است مذهب تشیع نیز در آموزههای خویش با افراطها و تفریطهای فراوانی روبرو بوده است که عالمان آگاه و روشنفکر با مراجعه به منابع اصیل دینی باید به تبیین مرزها و حدود آنها بپردازند.
اما هدف از این نوشتار بررسی آموزههای دینی، و بیان افراطها و تفریطهای صورت گرفته پیرامون آنها نیست، بلکه معرفی جریانی نوپدید است که با بهرهگیری از افراط گراییهای سابق، و تفسیر و توجیه آنها و همچنین افزودن مطالبی جدید اهداف خاصی را در جهان اسلام دنبال میکنند؛ به دیگر سخن در طول تاریخ تشیع همواره افراد گوناگونی در بعضی از اندیشههای مذهبی دچار افراط شدهاند امّا هیچگاه این افراطگرایی در خدمت جریانی خاص نبوده و به هدف تبلیغ و ترویج جریانها و گروهها مورداستفاده قرار نمیگرفته است، این در حالی است که جریانی که از آن سخن میگوییم با بهرهگیری از افراطگراییهای مذهبی میکوشد تا: اولاً، چهرهای متفاوت و زشت از تشیع در منظر مسلمانان و جهانیان ارائه نماید و سدی در مقابل نفوذ تفکر انقلاب اسلامی ایران به وجود آورد. ثانیاً، از درون به مقابله و ایستادگی در برابر تشیع اصیل و انقلابی پرداخته و با مبارزه درون مذهبی، ضمن متزلزل ساختن جاذبههای تشیع آنها را به دافعه تبدیل نماید. البته بحث دراینباره فراوان بوده و ان شاء الله در فرصتی مستقل به بیان آن خواهیم پرداخت. اما در ادامه این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به بعضی از گزارههایی که این جریان از آنها به عنوان سرمایهی اصلی در راه تبلیغ و ترویج خویش بهره میبرد.
1. سوق دادن تمام مباحث اعتقادی و دینی در مواجهه با اهلسنت: این جریان با سوءاستفاده از تعصبات مذهبی مردم، تمامی مطالب دینی را به سمت مخاصمه و مواجهه با اهل سنت سوق میدهند و تنها از دریچهی تنگ اختلافات شیعه و سنی به تمام مسائل دینی نگاه میکنند؛ با این رویکرد است که مبلغین این جریان تنها به بیان مسائلی میپردازند که شیعه و سنی در آن اختلاف داشته و آنها میتوانند با دامن زدن به این مباحث به تشدید دشمنیهای دینی و مذهبی بپردازند. از این جهت بسیاری از آموزههای مهم دینی، همچون توحید و نبوت، توسط این جریان مورد غفلت واقع شده و پیروان این جریان، به این اصول عقاید اسلامی نیز تنها از نگاه اختلاف مذهبی شیعه و سنی نگریسته و لذا پاسخی مناسب و منطقی در برابر شبهات دیگران ارائه نمیکنند. افزون بر این، اگرچه این جریان بر بحث ولایت ائمه اطهار-علیهم السلام- تأکید ویژهای دارند، اما معمولاً به طرح مباحث حاشیهای پیرامون ولایت پرداخته و در مواجهه با اهلسنت مطالبی را مطرح میکنند که اعتقاد به آنها نقشی در اثبات موضوع ولایت ندارد، بلکه میتواند عامهی مسلمانان را از خط ولایت دور ساخته و درگیر مجادلهها و مخاصمههای بیحاصل مذهبی نماید.
2. اصل کردن فروع و فرع ساختن اصول: همانگونه که بیان شد هنر این جریان پرداختن به حواشی و مهمل ساختن مطالب اصلی است. آنگونه که این جریان در مباحث دینی، مطالب مهم و اصلی را به حاشیه میراند و مطالبی را برجسته نموده و اصل نشان میدهد که میتوانند به وسیلهی آنها پیروانشان را به مخاصمه با مخالفانشان فرا خوانند. نمونه آنکه پیرامون وقایع حادثه عاشورا بعضی از مسائل فرعی تاریخی را برجسته ساخته و به منزلهی اصول خدشهناپذیر مذهبی از آنها یاد میکنند، آنگونه که اگر درباره این موارد بعضی از دانشمندان فرهیخته شیعه اظهارنظرهای تاریخی و علمی داشته باشند، به لعن و دشنامگویی نسبت به آنها پرداخته و این سخنان را دلیل انحراف از نهضت امام حسین علیهالسلام میدانند. راست اینکه فروع جزئی تاریخی همچون عروسی حضرت قاسم علیهالسلام و یا وجود فرزندی به نام حضرت رقیه برای امام حسین علیهاسلام از مطالبی نیستند که علمای فرهیخته تشیع همچون شهید مطهری به خاطر اظهارنظر علمی پیرامون آنها مورد لعن و دشنام واقع شوند و گفتههای آنها مخالفت با امام حسین علیهالسلام تفسیر شود. البته این رویه منحصر به وقایع حادثه عاشورا نیست و از سوی این جریان در تمام مقولات دینی و مذهبی دنبال میشود.
3. دامن زدن به تعصبات کور مذهبی و ترویج انحصارگرایی در اندیشه دینی:اگرچه این جریان رسالت خویش را در مقابله و دشمنی با جریان وهابیت میبیند و حتی با این عنوان دشمنی و مخاصمهی خویش با اهل سنت را توجیه میکند، اما در رفتار و عمل، همسو و همجهت با وهابیت حرکت نموده و از این جهت، انطباق کلی میان آنها وجود دارد. توضیح بیشتر اینکه جریان وهابیت افزون بر انحراف فکری و برداشتهای ناصواب از شریعت اسلام و آموزههای دینی، در انحراف شدید رفتاری به سر برده و با مطلقگرایی و انحصارگرایی شدید دینی کوچکترین مخالفت با اندیشههای خویش را عامل خروج از مسیر شریعت و کفر دیگران میداند. از همین رو وهابیت نه تنها به تکفیر شیعه و دشمنی با آن میپردازند، بلکه دیگر مسلمانان را نیز منحرف دانسته و ابایی در تکفیر آنها نیز ندارند. جریان افراطگرای شیعه نیز همچون وهابیت کم ترین زاویه با اندیشههای خویش را برنتافته و با معرفی افکار و حتی عادات التقاطی خویش به عنوان یک معیار برای پذیرش شریعت، تکفیر و تفسیق مسلمانان و حتی دیگر شیعیان را در دستور کار قرار داده است.
4. فرقه سازی در درون تشیع و مصادرهی عنوان تشیع: بعد از به وجود آمدن فرقههایی همچون بهاییت از درون تشیع، که خود را دین و مذهبی نو معرفی نموده و عملاً از مذهب تشیع جدا شدند، توطئهای جدید در دستور کار دشمنان اسلام قرار گرفت و آن اینکه افرادی در لباس عالمان دینی به ترویج افراطگرایی مذهبی در شیعه پرداخته و با مصادرهی نام تشیع برای تفکر خویش، دیگر شیعیان را فرقههایی منحرف و جداشده از تشیع معرفی کنند. چنانکه در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم که مزدورانی در خارج با استفاده از ابزارهای فراوان رسانهای، ضمن ترویج افراطگرایی در تشیع، شیعیان مخالف خویش را باعناوینی همچون بتریه، دجالیه، بکریه، عمریه و... مورد خطاب قرار داده و از دایره تشیع خارج میدانند.
5. ترویج روحیه اخباریگری: اخباریون گروهی از شیعیان بودند که در به دست آوردن احکام فقهی تنها به روایات و احادیث اکتفا مینمودند و منکر اجتهاد و کاربرد قواعد اصول فقه در استنباط شرعی بودند. از نگاه اخباریها ظواهر قرآن، حجت نبوده و کسی جز ائمه طاهرین- علیهمالسلام- قادر به فهم و تفسیر قرآن نیست. افزون بر این، آنها معتقدند عقل حق دخالت در احکام شرع را ندارد و اساساً شرع آمده است تا باب عقل را مسدود کند. اصطلاح اخباریون معمولاً در مقابل اصولیون به کار میرود که آنها معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع میتوان عمل کرد. همچنین اصولیون از علم اصول فقه و قواعد عقلی آن در استنباط احکام از روایات و به دست آوردن احکام شرعی بهره میبرند. با این توضیح مشخص شد که از اصطلاح اخباریگری بیشتر در قلمرو فقه و احکام عملی یاد میشده است و اگر کسانی از مرگ رسمی اخباریگری در میان شیعه در قرون پیشین گزارش میدهند، مقصود اخباریگری در حیطهی فقه است. با این همه، روحیهی اخباریگری همچنان زنده است و کسانی هستند که در وادی فقه خود را مجتهد مینامند ولی عملاً در سایر موضوعات اخباریگری را طریقهی خویش قرار دادهاند. به دیگر سخن این عده جمود، تحجر و بسته ذهنی را در مسائل عقیدتی و کلامی حکمفرما نموده و دخالت عقل را در عرصهی دین ممنوع ساختهاند. همچنین این عده همانند اخباریون بدون بررسی سندی روایات، به روایات استناد نموده و ملاک صحت روایات نزد ایشان، تطابق روایات با اندیشههای آنها میباشد. متأسفانه جریان افراطگرای شیعه به نحوی گسترده در حال ترویج روحیهی اخباریگری در جامعه شیعه هستند، آنگونه که پرداختن به مسائل عقلی همچون فلسفه را کفر و الحاد دانسته و در این مسیر حتی ابایی از تکفیر مراجع و علمای بزرگ شیعه ندارند؛ چنانچه عارف و مرجع وارستهای همچون آیت الله العظمی بهجت به خاطر آنکه بهرهای از علوم عرفان نظری داشت، توسط این جریان منحرف خوانده شده و- نعوذ بالله- با عنوان ملحد و کافر از او یاد میشود. فراموش نکنیم که رهبر کبیر انقلاب امام خمینی پیش از این هشدارهای کافی و لازم را در پیام منشور روحانیت برای خواص انقلاب بیان نموده بودند و با بیان هشدار که«طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوشخطوخال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايىاند و دشمن رسول اللَّه.» این خاطره را بازگو نمودند که: « در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مىيافت، وضع روحانيت و حوزهها، وضع كليساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.»
6. ارائه چهرهای غیبی و دست نیافتی از شریعت اسلام: این جریان در راستای اهداف دشمنان اسلام، چهرهای سکولار از دین اسلام ارائه نموده و آموزه های دینی اسلام را به گونهای تفسیر و بیان مینمایند که دین اسلام در نگاه مخاطبین آن به عنوان «دین آخرت» شناخته شود. در همین راستا این جریان با بیانِ فسلفه دین مخالف بوده و با بیان تفاسیری غیبی از آموزههای اجتماعی دین اسلام آنها را بیارزش میسازند. مثلاً در نگاه ایشان قیام امام حسین علیهالسلام تنها وظیفهای خاص برای آن حضرت بوده که از ناحیه خداوند به ایشان الهام شده بود، وظیفهی شیعیان نیز در قبال این قیام تنها عزاداری و سوگواری است که آن نیز دستوری غیبی و الهی میباشد، با این نگاه نباید دربارهی فلسفه قیام امام حسین علیهالسلام و یا اهداف عزاداری سخنی گفته شود. همچنین این جریان با ارائه تفسیری غیبی و ورا مادی از قیام حضرت صاحبالزمان هرگونه حرکت به سمت جامعه عدل مهدوی را حرکتی باطل معرفی میکند و انتظار فرج آن حضرت را در اعمالی فردی همچون دعا و نیایش خلاصه مینماید.
7. سیاست زدگی در عین ترویج شعار«جدایی دین از سیاست»: جریان افراط گرای تشیع اگرچه همواره حامی شعار «جدایی دین از سیاست» هستند اما این شعار را تا هنگامی دنبال میکنند که عمل به این شعار برای طاغوتهای زمان و دشمنان اسلام فایدهای داشته باشد، اما در مقابل حکومت اسلامی ملت ایران آنها نیز همسو با جریان استکبار مواضعی سیاسی اتخاذ کرده و با برجسته کردن بعضی از مشکلات اقتصادی و فرهنگی به مبارزه عملی با آن نظام جمهوری اسلامی میپردازند. به دیگر سخن، این شعار آنها خود یک شعار سیاسی است و برای توجیه سلطهی طاغوتها بر مسلمانان به وجود آمده است، زیرا این جریان در مواردی که طبق اصول مذهبی و دینی باید موضعگیری در مقابل طاغوتهای زمان داشته باشند با عنوان «جدایی دین از سیاست» از آن سر باز میزنند، ولی در مقابل جریان انقلابی مردم مسلمان ایران با عنوان عمل به وظیفهی دینی شدیدترین موضعگیریها را دارند. دراینباره نیز امام خمینی- قدس سره- در پیام منشور روحانیت بهترین بیان را داشتهاند: «در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنيدى كه شاه شيعه است! ... خوندلی كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسهاى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزهها بود كه هر كس كج راه مىرفت متدينتر بود... ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مىدهد و از همه شكنندهتر، شعار گمراهكننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- عليه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمىشد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيلهاش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند...در آن زمان روزى نبود كه حادثهاى نباشد، ايادى پنهان و آشكار امريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلاة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مىگريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوى مىخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عدهاى وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مىنمودند. آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير المؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدسمآبی و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سیاستبازان امروز شدهاند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمىدادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگى چپیها و سلطنتطلبان و تجزیهطلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مىتوانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دستهاى ديگر از روحانىنماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، یکمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدسنماهاى بیشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروبفروشی و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هر گز خواست مسئولين نيست رخ مىدهد، فرياد «وا اسلاما» سر مىدهند! ديروز «حجتيهاى» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابىتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لا مذهب يا از مقدسنماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.»( صحيفه امام، ج21، ص: 282)
این سخنان و درد دلهای امام راحل هنگامی برای ما روشن میشود که در فتنه سال 1388 این جریانهای افراطگرا، بیحرمتیهایی را که به اسلام و مقدسات آن صورت گرفت و از جمله شکسته شدن حرمت روز عاشورا را ندیدند، اما در مقابل، با عنوان دلسوزی برای منافقین و گروههای معاندی همچون بهائیت، ملیگراها و...، برخورد جمهوری اسلامی با آنها محکوم را نمودند.
8. تخریب جریان فقاهت در شیعه و مرجعیت یافتن کسانی که صلاحیت مرجعیت ندارند:این جریان از یکسو با بیان تهمتهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و مذهبی به تخریب جریان اصیل فقاهت و مرجعیت در تشیع میپردازند و از دیگر سوی، با ابزارهای رسانهای فراوان کسانی را به عنوان مرجع معرفی مینماید که بهرهی کافی از فقاهت و اجتهاد نداشته و در راستای منافع دشمنان اسلام قدم برمیدارند. در بیانی دقیقتر باید گفت این جریان درصدد است که محوریت سنجش اعلمیت و فقاهت مراجع را از مجامع علمی حوزه خارج نموده و با واگذاری آن به دست مردم، با ابزارهای رسانهای همچون ماهوارهها شخصیتهای مورد نظر خویش را به عنوان مرجعیت شیعه غالب نماید. در همین راستا شاهد آنیم که مرجعیت در میان این جریانها حالت موروثی به خود گرفته و در یک خاندان خاص تبلیغ میشود، آن گونه مراجع این جریان پیش از وفات، مقدمات به مرجعیت رسیدن یکی از اعضای خانواده خویش را فراهم مینماید، اگرچه فرد مورد نظر از دید فضلای حوزههای علمیه، شروط علمی و اجتماعی لازم را برای عنوان مرجعیت را نداشته باشد.
آنچه گذشت بیان مختصری از بعضی ابزارها و سرمایههای جریان افراطگرای شیعه بود که این جریان با استفاده از آنها به تبلیغ خویش و مبارزه با جریان اصیل شیعه میپردازند، هرچه هست مبارزه فرهنگی با این جریان نیاز شناخت بهتر و بیشتر این ابزارها و راهکارهای مقابله با آنها دارد.
حجت الاسلام مهدی مسائلی
منبع: رویش نیوز
اما هدف از این نوشتار بررسی آموزههای دینی، و بیان افراطها و تفریطهای صورت گرفته پیرامون آنها نیست، بلکه معرفی جریانی نوپدید است که با بهرهگیری از افراط گراییهای سابق، و تفسیر و توجیه آنها و همچنین افزودن مطالبی جدید اهداف خاصی را در جهان اسلام دنبال میکنند؛ به دیگر سخن در طول تاریخ تشیع همواره افراد گوناگونی در بعضی از اندیشههای مذهبی دچار افراط شدهاند امّا هیچگاه این افراطگرایی در خدمت جریانی خاص نبوده و به هدف تبلیغ و ترویج جریانها و گروهها مورداستفاده قرار نمیگرفته است، این در حالی است که جریانی که از آن سخن میگوییم با بهرهگیری از افراطگراییهای مذهبی میکوشد تا: اولاً، چهرهای متفاوت و زشت از تشیع در منظر مسلمانان و جهانیان ارائه نماید و سدی در مقابل نفوذ تفکر انقلاب اسلامی ایران به وجود آورد. ثانیاً، از درون به مقابله و ایستادگی در برابر تشیع اصیل و انقلابی پرداخته و با مبارزه درون مذهبی، ضمن متزلزل ساختن جاذبههای تشیع آنها را به دافعه تبدیل نماید. البته بحث دراینباره فراوان بوده و ان شاء الله در فرصتی مستقل به بیان آن خواهیم پرداخت. اما در ادامه این نوشتار نگاهی خواهیم داشت به بعضی از گزارههایی که این جریان از آنها به عنوان سرمایهی اصلی در راه تبلیغ و ترویج خویش بهره میبرد.
1. سوق دادن تمام مباحث اعتقادی و دینی در مواجهه با اهلسنت: این جریان با سوءاستفاده از تعصبات مذهبی مردم، تمامی مطالب دینی را به سمت مخاصمه و مواجهه با اهل سنت سوق میدهند و تنها از دریچهی تنگ اختلافات شیعه و سنی به تمام مسائل دینی نگاه میکنند؛ با این رویکرد است که مبلغین این جریان تنها به بیان مسائلی میپردازند که شیعه و سنی در آن اختلاف داشته و آنها میتوانند با دامن زدن به این مباحث به تشدید دشمنیهای دینی و مذهبی بپردازند. از این جهت بسیاری از آموزههای مهم دینی، همچون توحید و نبوت، توسط این جریان مورد غفلت واقع شده و پیروان این جریان، به این اصول عقاید اسلامی نیز تنها از نگاه اختلاف مذهبی شیعه و سنی نگریسته و لذا پاسخی مناسب و منطقی در برابر شبهات دیگران ارائه نمیکنند. افزون بر این، اگرچه این جریان بر بحث ولایت ائمه اطهار-علیهم السلام- تأکید ویژهای دارند، اما معمولاً به طرح مباحث حاشیهای پیرامون ولایت پرداخته و در مواجهه با اهلسنت مطالبی را مطرح میکنند که اعتقاد به آنها نقشی در اثبات موضوع ولایت ندارد، بلکه میتواند عامهی مسلمانان را از خط ولایت دور ساخته و درگیر مجادلهها و مخاصمههای بیحاصل مذهبی نماید.
2. اصل کردن فروع و فرع ساختن اصول: همانگونه که بیان شد هنر این جریان پرداختن به حواشی و مهمل ساختن مطالب اصلی است. آنگونه که این جریان در مباحث دینی، مطالب مهم و اصلی را به حاشیه میراند و مطالبی را برجسته نموده و اصل نشان میدهد که میتوانند به وسیلهی آنها پیروانشان را به مخاصمه با مخالفانشان فرا خوانند. نمونه آنکه پیرامون وقایع حادثه عاشورا بعضی از مسائل فرعی تاریخی را برجسته ساخته و به منزلهی اصول خدشهناپذیر مذهبی از آنها یاد میکنند، آنگونه که اگر درباره این موارد بعضی از دانشمندان فرهیخته شیعه اظهارنظرهای تاریخی و علمی داشته باشند، به لعن و دشنامگویی نسبت به آنها پرداخته و این سخنان را دلیل انحراف از نهضت امام حسین علیهالسلام میدانند. راست اینکه فروع جزئی تاریخی همچون عروسی حضرت قاسم علیهالسلام و یا وجود فرزندی به نام حضرت رقیه برای امام حسین علیهاسلام از مطالبی نیستند که علمای فرهیخته تشیع همچون شهید مطهری به خاطر اظهارنظر علمی پیرامون آنها مورد لعن و دشنام واقع شوند و گفتههای آنها مخالفت با امام حسین علیهالسلام تفسیر شود. البته این رویه منحصر به وقایع حادثه عاشورا نیست و از سوی این جریان در تمام مقولات دینی و مذهبی دنبال میشود.
3. دامن زدن به تعصبات کور مذهبی و ترویج انحصارگرایی در اندیشه دینی:اگرچه این جریان رسالت خویش را در مقابله و دشمنی با جریان وهابیت میبیند و حتی با این عنوان دشمنی و مخاصمهی خویش با اهل سنت را توجیه میکند، اما در رفتار و عمل، همسو و همجهت با وهابیت حرکت نموده و از این جهت، انطباق کلی میان آنها وجود دارد. توضیح بیشتر اینکه جریان وهابیت افزون بر انحراف فکری و برداشتهای ناصواب از شریعت اسلام و آموزههای دینی، در انحراف شدید رفتاری به سر برده و با مطلقگرایی و انحصارگرایی شدید دینی کوچکترین مخالفت با اندیشههای خویش را عامل خروج از مسیر شریعت و کفر دیگران میداند. از همین رو وهابیت نه تنها به تکفیر شیعه و دشمنی با آن میپردازند، بلکه دیگر مسلمانان را نیز منحرف دانسته و ابایی در تکفیر آنها نیز ندارند. جریان افراطگرای شیعه نیز همچون وهابیت کم ترین زاویه با اندیشههای خویش را برنتافته و با معرفی افکار و حتی عادات التقاطی خویش به عنوان یک معیار برای پذیرش شریعت، تکفیر و تفسیق مسلمانان و حتی دیگر شیعیان را در دستور کار قرار داده است.
4. فرقه سازی در درون تشیع و مصادرهی عنوان تشیع: بعد از به وجود آمدن فرقههایی همچون بهاییت از درون تشیع، که خود را دین و مذهبی نو معرفی نموده و عملاً از مذهب تشیع جدا شدند، توطئهای جدید در دستور کار دشمنان اسلام قرار گرفت و آن اینکه افرادی در لباس عالمان دینی به ترویج افراطگرایی مذهبی در شیعه پرداخته و با مصادرهی نام تشیع برای تفکر خویش، دیگر شیعیان را فرقههایی منحرف و جداشده از تشیع معرفی کنند. چنانکه در چند سال اخیر شاهد آن بودهایم که مزدورانی در خارج با استفاده از ابزارهای فراوان رسانهای، ضمن ترویج افراطگرایی در تشیع، شیعیان مخالف خویش را باعناوینی همچون بتریه، دجالیه، بکریه، عمریه و... مورد خطاب قرار داده و از دایره تشیع خارج میدانند.
5. ترویج روحیه اخباریگری: اخباریون گروهی از شیعیان بودند که در به دست آوردن احکام فقهی تنها به روایات و احادیث اکتفا مینمودند و منکر اجتهاد و کاربرد قواعد اصول فقه در استنباط شرعی بودند. از نگاه اخباریها ظواهر قرآن، حجت نبوده و کسی جز ائمه طاهرین- علیهمالسلام- قادر به فهم و تفسیر قرآن نیست. افزون بر این، آنها معتقدند عقل حق دخالت در احکام شرع را ندارد و اساساً شرع آمده است تا باب عقل را مسدود کند. اصطلاح اخباریون معمولاً در مقابل اصولیون به کار میرود که آنها معتقدند که در استنباط احکام شرعى اسلام به استناد ادله تفصیلى از قرآن، سنت، عقل و اجماع میتوان عمل کرد. همچنین اصولیون از علم اصول فقه و قواعد عقلی آن در استنباط احکام از روایات و به دست آوردن احکام شرعی بهره میبرند. با این توضیح مشخص شد که از اصطلاح اخباریگری بیشتر در قلمرو فقه و احکام عملی یاد میشده است و اگر کسانی از مرگ رسمی اخباریگری در میان شیعه در قرون پیشین گزارش میدهند، مقصود اخباریگری در حیطهی فقه است. با این همه، روحیهی اخباریگری همچنان زنده است و کسانی هستند که در وادی فقه خود را مجتهد مینامند ولی عملاً در سایر موضوعات اخباریگری را طریقهی خویش قرار دادهاند. به دیگر سخن این عده جمود، تحجر و بسته ذهنی را در مسائل عقیدتی و کلامی حکمفرما نموده و دخالت عقل را در عرصهی دین ممنوع ساختهاند. همچنین این عده همانند اخباریون بدون بررسی سندی روایات، به روایات استناد نموده و ملاک صحت روایات نزد ایشان، تطابق روایات با اندیشههای آنها میباشد. متأسفانه جریان افراطگرای شیعه به نحوی گسترده در حال ترویج روحیهی اخباریگری در جامعه شیعه هستند، آنگونه که پرداختن به مسائل عقلی همچون فلسفه را کفر و الحاد دانسته و در این مسیر حتی ابایی از تکفیر مراجع و علمای بزرگ شیعه ندارند؛ چنانچه عارف و مرجع وارستهای همچون آیت الله العظمی بهجت به خاطر آنکه بهرهای از علوم عرفان نظری داشت، توسط این جریان منحرف خوانده شده و- نعوذ بالله- با عنوان ملحد و کافر از او یاد میشود. فراموش نکنیم که رهبر کبیر انقلاب امام خمینی پیش از این هشدارهای کافی و لازم را در پیام منشور روحانیت برای خواص انقلاب بیان نموده بودند و با بیان هشدار که«طلاب عزيز لحظهاى از فكر اين مارهاى خوشخطوخال كوتاهى نكنند، اينها مروّج اسلام امريكايىاند و دشمن رسول اللَّه.» این خاطره را بازگو نمودند که: « در مدرسه فيضيه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از كوزهاى آب نوشيد، كوزه را آب كشيدند، چرا كه من فلسفه مىگفتم. ترديدى ندارم اگر همين روند ادامه مىيافت، وضع روحانيت و حوزهها، وضع كليساهاى قرون وسطى مىشد كه خداوند بر مسلمين و روحانيت منت نهاد و كيان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود.»
6. ارائه چهرهای غیبی و دست نیافتی از شریعت اسلام: این جریان در راستای اهداف دشمنان اسلام، چهرهای سکولار از دین اسلام ارائه نموده و آموزه های دینی اسلام را به گونهای تفسیر و بیان مینمایند که دین اسلام در نگاه مخاطبین آن به عنوان «دین آخرت» شناخته شود. در همین راستا این جریان با بیانِ فسلفه دین مخالف بوده و با بیان تفاسیری غیبی از آموزههای اجتماعی دین اسلام آنها را بیارزش میسازند. مثلاً در نگاه ایشان قیام امام حسین علیهالسلام تنها وظیفهای خاص برای آن حضرت بوده که از ناحیه خداوند به ایشان الهام شده بود، وظیفهی شیعیان نیز در قبال این قیام تنها عزاداری و سوگواری است که آن نیز دستوری غیبی و الهی میباشد، با این نگاه نباید دربارهی فلسفه قیام امام حسین علیهالسلام و یا اهداف عزاداری سخنی گفته شود. همچنین این جریان با ارائه تفسیری غیبی و ورا مادی از قیام حضرت صاحبالزمان هرگونه حرکت به سمت جامعه عدل مهدوی را حرکتی باطل معرفی میکند و انتظار فرج آن حضرت را در اعمالی فردی همچون دعا و نیایش خلاصه مینماید.
7. سیاست زدگی در عین ترویج شعار«جدایی دین از سیاست»: جریان افراط گرای تشیع اگرچه همواره حامی شعار «جدایی دین از سیاست» هستند اما این شعار را تا هنگامی دنبال میکنند که عمل به این شعار برای طاغوتهای زمان و دشمنان اسلام فایدهای داشته باشد، اما در مقابل حکومت اسلامی ملت ایران آنها نیز همسو با جریان استکبار مواضعی سیاسی اتخاذ کرده و با برجسته کردن بعضی از مشکلات اقتصادی و فرهنگی به مبارزه عملی با آن نظام جمهوری اسلامی میپردازند. به دیگر سخن، این شعار آنها خود یک شعار سیاسی است و برای توجیه سلطهی طاغوتها بر مسلمانان به وجود آمده است، زیرا این جریان در مواردی که طبق اصول مذهبی و دینی باید موضعگیری در مقابل طاغوتهای زمان داشته باشند با عنوان «جدایی دین از سیاست» از آن سر باز میزنند، ولی در مقابل جریان انقلابی مردم مسلمان ایران با عنوان عمل به وظیفهی دینی شدیدترین موضعگیریها را دارند. دراینباره نیز امام خمینی- قدس سره- در پیام منشور روحانیت بهترین بیان را داشتهاند: «در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگويى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنيدى كه شاه شيعه است! ... خوندلی كه پدر پيرتان از اين دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختیهای ديگران نخورده است. وقتى شعار جدايى دين از سياست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان غرق شدن در احكام فردى و عبادى شد و قهراً فقيه هم مجاز نبود كه از اين دايره و حصار بيرون رود و در سياست [و] حكومت دخالت نمايد، حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضيلت شد. به زعم بعض افراد، روحانيت زمانى قابل احترام و تكريم بود كه حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الّا عالم سيّاس و روحانى كاردان و زيرك، كاسهاى زير نيم كاسه داشت. و اين از مسائل رايج حوزهها بود كه هر كس كج راه مىرفت متدينتر بود... ترويج تفكر «شاه سايه خداست» و يا با گوشت و پوست نمىتوان در مقابل توپ و تانك ايستاد و اينكه ما مكلف به جهاد و مبارزه نيستيم و يا جواب خون مقتولين را چه كسى مىدهد و از همه شكنندهتر، شعار گمراهكننده حكومت قبل از ظهور امام زمان- عليه السلام- باطل است و هزاران «إن قُلت» ديگر، مشكلات بزرگ و جانفرسايى بودند كه نمىشد با نصيحت و مبارزه منفى و تبليغات جلوى آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ايثار خون بود كه خداوند وسيلهاش را آماده نمود. علما و روحانيت متعهد سينه را براى مقابله با هر تير زهرآگينى كه به طرف اسلام شليك مىشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند...در آن زمان روزى نبود كه حادثهاى نباشد، ايادى پنهان و آشكار امريكا و شاه به شايعات و تهمتها متوسل شدند حتى نسبت تارك الصلاة و كمونيست و عامل انگليس به افرادى كه هدايت مبارزه را به عهده داشتند مىدادند. واقعاً روحانيت اصيل در تنهايى و اسارت خون مىگريست كه چگونه امريكا و نوكرش پهلوى مىخواهند ريشه ديانت و اسلام را بركنند و عدهاى روحانى مقدس نماى ناآگاه يا بازى خورده و عدهاى وابسته كه چهرهشان بعد از پيروزى روشن گشت، مسير اين خيانت بزرگ را هموار مىنمودند. آن قدر كه اسلام از اين مقدسين روحانى نما ضربه خورده است، از هيچ قشر ديگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلوميت و غربت امير المؤمنين- عليه السلام- كه در تاريخ روشن است. بگذارم و بگذرم و ذائقهها را بيش از اين تلخ نكنم. ولى طلاب جوان بايد بدانند كه پرونده تفكر اين گروه همچنان باز است و شيوه مقدسمآبی و دين فروشى عوض شده است. شكست خوردگان ديروز، سیاستبازان امروز شدهاند. آنها كه به خود اجازه ورود در امور سياست را نمىدادند، پشتيبان كسانى شدند كه تا براندازى نظام و كودتا جلو رفته بودند. غائله قم و تبريز با هماهنگى چپیها و سلطنتطلبان و تجزیهطلبان كردستان تنها يك نمونه است كه مىتوانيم ابراز كنيم كه در آن حادثه ناكام شدند ولى دست برنداشتند و از كودتاى نوژه سر در آوردند، باز خدا رسوايشان ساخت. دستهاى ديگر از روحانىنماهايى كه قبل از انقلاب دين را از سياست جدا مىدانستند و سر به آستانه دربار مىساييدند، یکمرتبه متدين شده و به روحانيون عزيز و شريفى كه براى اسلام آن همه زجر و آوارگى و زندان و تبعيد كشيدند تهمت وهابيت و بدتر از وهابيت زدند. ديروز مقدسنماهاى بیشعور مىگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز مىگويند مسئولين نظام كمونيست شدهاند! تا ديروز مشروبفروشی و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براى ظهور امام زمان- ارواحنا فداه- را مفيد و راهگشا مىدانستند، امروز از اينكه در گوشهاى خلاف شرعى كه هر گز خواست مسئولين نيست رخ مىدهد، فرياد «وا اسلاما» سر مىدهند! ديروز «حجتيهاى» ها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحه مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغانى نيمه شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابىتر از انقلابيون شدهاند! «ولايتى» هاى ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمين را ريختهاند، و در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيش نبوده است، امروز خود را بانى و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را مىخورند! راستى اتهام امريكايى و روسى و التقاطى، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حِليّت قمار و موسيقى از چه كسانى صادر مىشود؟ از آدمهاى لا مذهب يا از مقدسنماهاى متحجر و بيشعور؟! فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟ كار عوام يا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممين يا غير آن؟ بگذريم كه حرف بسيار است. همه اينها نتيجه نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست، و برخورد واقعى هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.»( صحيفه امام، ج21، ص: 282)
این سخنان و درد دلهای امام راحل هنگامی برای ما روشن میشود که در فتنه سال 1388 این جریانهای افراطگرا، بیحرمتیهایی را که به اسلام و مقدسات آن صورت گرفت و از جمله شکسته شدن حرمت روز عاشورا را ندیدند، اما در مقابل، با عنوان دلسوزی برای منافقین و گروههای معاندی همچون بهائیت، ملیگراها و...، برخورد جمهوری اسلامی با آنها محکوم را نمودند.
8. تخریب جریان فقاهت در شیعه و مرجعیت یافتن کسانی که صلاحیت مرجعیت ندارند:این جریان از یکسو با بیان تهمتهای گوناگون اجتماعی، سیاسی و مذهبی به تخریب جریان اصیل فقاهت و مرجعیت در تشیع میپردازند و از دیگر سوی، با ابزارهای رسانهای فراوان کسانی را به عنوان مرجع معرفی مینماید که بهرهی کافی از فقاهت و اجتهاد نداشته و در راستای منافع دشمنان اسلام قدم برمیدارند. در بیانی دقیقتر باید گفت این جریان درصدد است که محوریت سنجش اعلمیت و فقاهت مراجع را از مجامع علمی حوزه خارج نموده و با واگذاری آن به دست مردم، با ابزارهای رسانهای همچون ماهوارهها شخصیتهای مورد نظر خویش را به عنوان مرجعیت شیعه غالب نماید. در همین راستا شاهد آنیم که مرجعیت در میان این جریانها حالت موروثی به خود گرفته و در یک خاندان خاص تبلیغ میشود، آن گونه مراجع این جریان پیش از وفات، مقدمات به مرجعیت رسیدن یکی از اعضای خانواده خویش را فراهم مینماید، اگرچه فرد مورد نظر از دید فضلای حوزههای علمیه، شروط علمی و اجتماعی لازم را برای عنوان مرجعیت را نداشته باشد.
آنچه گذشت بیان مختصری از بعضی ابزارها و سرمایههای جریان افراطگرای شیعه بود که این جریان با استفاده از آنها به تبلیغ خویش و مبارزه با جریان اصیل شیعه میپردازند، هرچه هست مبارزه فرهنگی با این جریان نیاز شناخت بهتر و بیشتر این ابزارها و راهکارهای مقابله با آنها دارد.
حجت الاسلام مهدی مسائلی
منبع: رویش نیوز