حمید داوود آبادی
بعضی از آقایان همه چیز را گردن امام میاندازند که اینها اجحاف است.
به گزارش شهدای ایران؛ حمید داوود آبادی 25 مهر 1344 در تهران به دنیا آمد. او رزمنده، جانباز، عکاس، خبرنگار، محقق و نویسنده دفاع مقدس است که کتابهای زیادی هم منتشر نموده است؛" از معراج برگشتگان" که کتابی است حاوی خاطرات کودکی، انقلاب و جنگ،" پارههای پولاد" تاریخ عملیات شهادتطلبانه در لبنان را روایت میکند .
در این مصاحبه داود آبادی از تأثیر آزادی خرمشهر بر حمله اسرائیل به لبنان و نقش آقای هاشمی رفسنجانی و آقای محسن رضایی بر عملیات ناکام بعد از فتح خرمشهر میگوید.
فرهنگ نیوز: بعد از فتح خرمشهر بحثهایی مطرح شد که ما چرا باید به خاک عراق وارد شویم. آیا بین رزمندهها هم این صحبتها بود؟ حرفهای سیاسیون چه تأثیر و بازخوردی روی روحیه رزمندگان داشت؟
این حرفها در جبهه اصلاً مطرح نبود که بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دهیم یا نه. یکی از دلایلش هم این بود که بعد از خرمشهر یک سری از افراد سریع به لبنان رفتند. یکی از ابهامات بزرگ و نکات بسیار مهم در رابطه با جنگ، حمله اسرائیل به لبنان است که هیچ کسی رویش دست نمیگذارد.
حمله اسرائیل به لبنان صد در صد مربوط به آزادی خرمشهر بود. یک گروه فلسطینی که سفیر اسرائیل در لندن را ترور کردند و اسرائیل به این بهانه به لبنان حمله میکند، بعداً در دادگاه اعتراف میکنند که ما افسرهای اطلاعاتی عراق بودیم و وظیفه داشتیم این کار را بکنیم تا جنگ ایران را منحرف کنیم. سخن صریح امام است که گفتند: گولمان زدند، و ما را کشیدند به آنجا که ما را از جنگ خودمان منحرف کند.
فرهنگ نیوز: حاج احمد متوسلیان هم آنجا مفقود شدند
بله. شما خاطرات خرداد و تیر سال 61 (بعد از فتح خرمشهر) آقای هاشمی را بخوانید. ایشان هیچ اشاره ای نکردند که ما به لبنان و سوریه نیرو فرستادیم. چرا؟ مگر موضوع کم اهمیتی بوده؟ همان روز حاج احمد متوسلیان را اسیر کردند. ایشان قبل از اسارت حاج احمد را که بیان میکنند، میگویند امروز آقای ولایتی به همراه شهید محمد ابراهیم همت آمدند و در رابطه با لبنان گزارشاتی دادند. این دروغ است، برای اینکه اسم حاج احمد نیاید نام شهید همت را جایگزین کردند.
فرهنگ نیوز: چرا اسم حاج احمد را نیاوردند؟
حاج احمد با ولایتی به ایران می آید و اول در ترکیه توقف میکنند، بعد از ترکیه میایند ایران و میروند خدمت آقا و گزارشی در مورد لبنان به آقای خامنهای میدهند و بعد میروند خدمت آقای هاشمی و گزارش میدهند. حاج احمد، همت را میگذارند که مسئول نیروها در سوریه باشد تا ایشان به ایران بیایند. مگر میشود آقای هاشمی یادش برود؟ این یک دروغ تاریخی و جایگزینی تاریخی است.
شیوه ای در بیان خاطرات آقای هاشمی است که اگر عملیات پیروزی مثل بیتالمقدس و... را نقل میکنند از یک هفته قبلش میگویند که قرار است عملیاتی انجام بشود، اما از عملیاتی که شکست خورده هیچ چیزی نمیخوانی و فردای روز عملیات میگوید ظاهراً دیشب یک عملیات ناموفق داشتیم. پیروزی صد تا پدر و مادر دارد ولی شکست همواره یتیم است.
وقتی مسئولین طرح اولین عملیات در خاک عراق را ریختند، ما آن زمان خبر نداشتیم که امام در ابتدا مخالف ورود ما به خاک دشمن بودند و این خیلی جالب است. اخیراً کتابی چاپ شده به نام " هنر جنگ" نوشته " سان تزو" که 2500 سال پیش سان تزو آداب جنگ را نوشته، من وقتی این کتاب را میخوانم میگویم کاش برخی فرماندهان ارشد ما زمان جنگ این کتاب را خوانده بودند و من مطمئنم حداقل عدنان خیرالله این کتاب را خوانده بود چون وقتی خاطرات جنگ و حملات عراقیها و برخوردهایشان را نگاه میکنم میبینم اصولی که سان تزو گفته را رعایت کردند.
مثلاً سان تزو میگوید اجازه بده بخشی از خاکت در دست دشمن باقی بماند، چون روحیه نیروهایت در ابتدا 100 است، به لب مرز که برسند روحیهشان 90 میشود و اگر یک قدم در خاک دشمن بگذاری روحیه نیروهایت 30 میشود. جالب است که امام از همان اول با ورود به خاک عراق مخالف بود.
فرهنگ نیوز: اما به خاطر ملاحظات شرعی این نظر را داشتند یا به خاطر این مسائلی که بیان کردید؟
به نظر من امام(ره) همه اینها را با هم مدنظر داشت و امام حداقل ملاحظات جامعهشناسی و روانشناسی داشتند و وقتی میگویند وارد شدن به خاک دشمن تبعاتی دارد خوب یکی از تبعاتش همین است که روحیه نیروهای خودی ضعیف میشود چون احساس میکنند در خاک دشمن داریم میجنگیم. این روی مردم آنها هم تأثیر دارد و روحیه دشمن را بالا میبرد. یکی از افتهایی که در جنگ داشتیم این بود که بعد از والفجر 8 عراقیها روحیهشان در فاو خیلی بالا رفت، حتی تمام بهانه صدام آزادی فاو بود.
یک مطلبی بگویم شاید خیلی برایتان عجیب باشدکه بعد از بهمن 64 که ما فاو را گرفتیم عدنان خیرالله تاکتیکی به نام بسیج علیه بسیج را پیاده کرد. آمدند تمام تاکتیکهای ما را کپی کردند حتی پیرمردی را آوردند مثل حاجی بخشی که در اعزام نیروهاشان شعار میداد و جالب است که ما شعار میدادیم سپاه 100 هزار نفری محمد رسول الله را میاندازیم و یک ملت 40 میلیونی بودیم و نتوانستیم، اما عراق یک ملت 15 میلیونی بود و این شعار ما را عملی کرد.
هر چه را ما گفتیم آنها عمل کردند، در کتاب 8 سال جنگ تبلیغاتی دکتر منطقی آمده که صدام در سخنرانیاش گفته خمینی من میخواهم اعتراف کنم هر چه تو گفتی ما انجام دادیم و پیروز شدیم. زمان جنگ هم بین رزمندهها شایعه بود که میگفتند اولین کسی که به فرمان امام عمل میکند صدام است و همینطور هم بود.
امام میگفت جنگ در رأس امور است اما لوکسترین چیزها در ایران وارد میشد و آقایان کاخ سازیشان را داشتند ولی در عراق اگر کسی یک عدد رژ لب وارد میکرد بدبختش میکردند، معروف بود میگفتند صدام گفته به جای یک رژ لب میتوانید یک عدد گلوله وارد کنید و همه چیز عراق در خدمت جنگ بود.
فرضاً اگر در عراق کشتی سیمان وارد میشد این سیمان از خط مقدم توزیع میشد تا برسد به عقب و اگر چیزی باقی میماند به شهر میرسید، در ایران برعکس بود کشتی سیمان اول میرفت تو ویلاهای شمال توزیع میشد بعد تهران و حتی پاکت خالیاش هم به جبهه نمیرسید. در عکسها نگاه کنید سنگرهای عراق تمام بتونی و محکم ولی سنگرهای ما یه چاله بود شبیه قبر که حتی بیل و بیلچه هم نداشتیم برای کندنش با سرنیزه یا کلاهمان میکندیم.
فرهنگ نیوز: راهبرد جنگ، شعارهای جنگ جنگ تا رفع فتنه / تا سقوط صدام/ تا تنبیه متجاوز بود؟
نه نه اشتباه نکنید. شعار تا رفع فتنه سال 62-63 و بعد از خیبر اضافه شد. شما زمان شعارها را باید بدانید. اینکه بعضی از آقایان مثل آقای هاشمی و محسن رضایی در مصاحبههای اخیرشان گفتند که گرفتن فاو و وارد شدن به خاک عراق با دستور امام بوده و همه چیز را گردن امام میاندازند اینها اجحاف است. شعار جنگ جنگ تا سقوط صدام را آقای هاشمی داد نه امام، اما امروز همه زیرش میزنند. امام بزرگترین شعارش تنبه متجاوز بود.
ما یک خوشی کاذبی داریم که من خیلی از آن بدم میاید و آن اینکه ذوق میکنیم و میگوییم خاویر پرز دکوئیار اعلام کرد صدام متجاوز بود. این را سه ماه بعد از اینکه از دبیر کلی سازمان ملل کنار رفت گفت، یعنی یک هیچ کاره گفته.
فرهنگ نیوز: آقای هاشمی و رضایی و بقیه سرانی که جنگ را مدیریت میکردند، اینها شعار سقوط متجاوز و سقوط صدام را مطرح میکردند؟ پس چه شد که بعد از عملیاتهای رمضان و والفجر مقدماتی که در آنها ناکام بودیم از حرفشان برگشتند و خواستار پذیرش قطعنامه از سوی امام شدند؟
بعد از عملیات رمضان و والفجر برنگشتند، کربلای 4 و 5 را انجام دادند که از والفجر مقدماتی بدتر بود. کربلای 4 به دستور آقای محسن رضایی انجام شد و 10 هزار قواص در آن جا ماندند. عملیلاتی که نقشه ما دست عراقیها بود و اطلاعات ما اعلام کرد تمام معبرهایی که زدیم را عراق آمده دوشکا گذاشته و لو رفته بود را خواستند که انجام شود.
فیلم قواصان روایت فتح را بگیرید و ببینید آنجا همین بحث بین آقای هاشمی و محسن رضایی و دیگران هست که عملیات لو رفته یا لو نرفته؟ آقای رضایی میگوید بسیجیها عادت دارند که بگویند عملیات لو رفته و بعد خودش میگوید عراقیها اطلاعات را به دست آوردند تا میرسد به فرمانده قرارگاه نوح که میگوید ما اعلام کردیم تمام معبرهای ما لو رفته ولی به ما گفتند بودجه ای برای این عملیات در نظر گرفته شده و نمیشود جای دیگری خرج شود.
این یعنی چه؟ من مقاله ای نوشتم که این بودجه از خون 10 هزار قواص بیشتر بوده؟ برید فیلم قواصان که تلویزیون هم پخش کرده را ببینید که چه کسی و به چه دلیل این حرف را میزند. وقتی کد و نقشه و معبرت را بردند را کجا میخواهی عملیات کنی؟ بعد میگویند عملیات شکست خورد! از اول شکست خورده بود.
ما یک استاد و دوستی داریم که حرف قشنگی میزد، میگفت: جنگ از طرف عراق سیاسی شروع شد و مردمی تمام شد اما از طرف ما مردمی شروع شد و سیاسی تمام شد.
یکی از بهانههای تمام کردن جنگ این بود که دیگر نیرو به جبهه نمیرود، بعدها سید احمد خمینی خاطره ای تعریف کرد و گفت امام وقتی دید برای عملیات مرصاد اینقدر نیرو میرود گفت اگر من میدانستم اینقدر نیرو به جبهه میرود جنگ را تمام نمیکردم. و این خیلی نکته مهمی است.
فرهنگ نیوز: چگونه بهانه نرفتن نیروها به جبهه را مطرح کردند؟
ما سال 64 و 65 اعزامهایی داشتیم که به صورت گروهی بود مثل سپاه صاحبالزمان یا سپاه محمد رسولالله که 3 ماه نیرو به جبهه نمیفرستادند و جمع میکردند یک دفعه با هم اعزام میکردند و بعد اعلام میکردند امروز 50 هزار نفر به جبهه رفتند. اینها آمدند اعزامهای سه ماهه را کم کردند و تا سال 67 حذفش کردند. قبلاً همه اعزامها از تمام کشور می آمدند تهران و از اینجا به جبهه میرفتند. آمدند اعزامها را در تمام استانها خرد کردند و بعد در پایگاهها خرد کردند مثلاً تهران 6 پایگاه داشت، سال 67 هر پایگاه خودش میتوانست نیرو به جبهه بفرستد. و به جای اعزامهای سه ماهه، هر هفته چهارشنبهها نیرو اعزام میکردند. و جدای از این، اعزام مجددیها دیگر لازم نبود به صورت گروهی اعزام شوند، میتوانستند بروند پایگاه و یک برگه بگیرند و با اتوبوس خودشان بروند گردان و خود را معرفی کنند. 50 درصد نیروها اعزام مجددی بودند که در آمار اعزامیها ثبت نمیشدند. بعد اینها آمدند گفتند امروز چهارشنبه از تهران فقط 200 نفر اعزام شدند و در مقایسه با 50 هزار تای سال گذشته گفتند دیگر کسی به جبهه نمیرود. در حالی که اگر این تعداد را در سه ماه جمع میکردند همان آمار قبل میشد. یعنی آمار را خرد و پراکنده کردند و آن را جزئی نشان دادند و به امام گفتند دیگر کسی به جبهه نمیرود.
توصیه میکنم وارد بحث خود جنگ نشوید. جنگ خیلی تلخ است. من الآن اینها را گفتم تا یک هفته حالم خوش نیست. ما اصلاً در جنگ به جنگ فکر نمیکردیم. ما به دو تا چیز فکر نمیکردیم به جنگ و بهشت فکر نمیکردیم. آنقدر کم عقل نبودیم که به دنبال حوری به جبهه برویم.
منبع:فرهنگ نیوز
در این مصاحبه داود آبادی از تأثیر آزادی خرمشهر بر حمله اسرائیل به لبنان و نقش آقای هاشمی رفسنجانی و آقای محسن رضایی بر عملیات ناکام بعد از فتح خرمشهر میگوید.
فرهنگ نیوز: بعد از فتح خرمشهر بحثهایی مطرح شد که ما چرا باید به خاک عراق وارد شویم. آیا بین رزمندهها هم این صحبتها بود؟ حرفهای سیاسیون چه تأثیر و بازخوردی روی روحیه رزمندگان داشت؟
این حرفها در جبهه اصلاً مطرح نبود که بعد از فتح خرمشهر جنگ را ادامه دهیم یا نه. یکی از دلایلش هم این بود که بعد از خرمشهر یک سری از افراد سریع به لبنان رفتند. یکی از ابهامات بزرگ و نکات بسیار مهم در رابطه با جنگ، حمله اسرائیل به لبنان است که هیچ کسی رویش دست نمیگذارد.
حمله اسرائیل به لبنان صد در صد مربوط به آزادی خرمشهر بود. یک گروه فلسطینی که سفیر اسرائیل در لندن را ترور کردند و اسرائیل به این بهانه به لبنان حمله میکند، بعداً در دادگاه اعتراف میکنند که ما افسرهای اطلاعاتی عراق بودیم و وظیفه داشتیم این کار را بکنیم تا جنگ ایران را منحرف کنیم. سخن صریح امام است که گفتند: گولمان زدند، و ما را کشیدند به آنجا که ما را از جنگ خودمان منحرف کند.
فرهنگ نیوز: حاج احمد متوسلیان هم آنجا مفقود شدند
بله. شما خاطرات خرداد و تیر سال 61 (بعد از فتح خرمشهر) آقای هاشمی را بخوانید. ایشان هیچ اشاره ای نکردند که ما به لبنان و سوریه نیرو فرستادیم. چرا؟ مگر موضوع کم اهمیتی بوده؟ همان روز حاج احمد متوسلیان را اسیر کردند. ایشان قبل از اسارت حاج احمد را که بیان میکنند، میگویند امروز آقای ولایتی به همراه شهید محمد ابراهیم همت آمدند و در رابطه با لبنان گزارشاتی دادند. این دروغ است، برای اینکه اسم حاج احمد نیاید نام شهید همت را جایگزین کردند.
فرهنگ نیوز: چرا اسم حاج احمد را نیاوردند؟
حاج احمد با ولایتی به ایران می آید و اول در ترکیه توقف میکنند، بعد از ترکیه میایند ایران و میروند خدمت آقا و گزارشی در مورد لبنان به آقای خامنهای میدهند و بعد میروند خدمت آقای هاشمی و گزارش میدهند. حاج احمد، همت را میگذارند که مسئول نیروها در سوریه باشد تا ایشان به ایران بیایند. مگر میشود آقای هاشمی یادش برود؟ این یک دروغ تاریخی و جایگزینی تاریخی است.
شیوه ای در بیان خاطرات آقای هاشمی است که اگر عملیات پیروزی مثل بیتالمقدس و... را نقل میکنند از یک هفته قبلش میگویند که قرار است عملیاتی انجام بشود، اما از عملیاتی که شکست خورده هیچ چیزی نمیخوانی و فردای روز عملیات میگوید ظاهراً دیشب یک عملیات ناموفق داشتیم. پیروزی صد تا پدر و مادر دارد ولی شکست همواره یتیم است.
وقتی مسئولین طرح اولین عملیات در خاک عراق را ریختند، ما آن زمان خبر نداشتیم که امام در ابتدا مخالف ورود ما به خاک دشمن بودند و این خیلی جالب است. اخیراً کتابی چاپ شده به نام " هنر جنگ" نوشته " سان تزو" که 2500 سال پیش سان تزو آداب جنگ را نوشته، من وقتی این کتاب را میخوانم میگویم کاش برخی فرماندهان ارشد ما زمان جنگ این کتاب را خوانده بودند و من مطمئنم حداقل عدنان خیرالله این کتاب را خوانده بود چون وقتی خاطرات جنگ و حملات عراقیها و برخوردهایشان را نگاه میکنم میبینم اصولی که سان تزو گفته را رعایت کردند.
مثلاً سان تزو میگوید اجازه بده بخشی از خاکت در دست دشمن باقی بماند، چون روحیه نیروهایت در ابتدا 100 است، به لب مرز که برسند روحیهشان 90 میشود و اگر یک قدم در خاک دشمن بگذاری روحیه نیروهایت 30 میشود. جالب است که امام از همان اول با ورود به خاک عراق مخالف بود.
فرهنگ نیوز: اما به خاطر ملاحظات شرعی این نظر را داشتند یا به خاطر این مسائلی که بیان کردید؟
به نظر من امام(ره) همه اینها را با هم مدنظر داشت و امام حداقل ملاحظات جامعهشناسی و روانشناسی داشتند و وقتی میگویند وارد شدن به خاک دشمن تبعاتی دارد خوب یکی از تبعاتش همین است که روحیه نیروهای خودی ضعیف میشود چون احساس میکنند در خاک دشمن داریم میجنگیم. این روی مردم آنها هم تأثیر دارد و روحیه دشمن را بالا میبرد. یکی از افتهایی که در جنگ داشتیم این بود که بعد از والفجر 8 عراقیها روحیهشان در فاو خیلی بالا رفت، حتی تمام بهانه صدام آزادی فاو بود.
یک مطلبی بگویم شاید خیلی برایتان عجیب باشدکه بعد از بهمن 64 که ما فاو را گرفتیم عدنان خیرالله تاکتیکی به نام بسیج علیه بسیج را پیاده کرد. آمدند تمام تاکتیکهای ما را کپی کردند حتی پیرمردی را آوردند مثل حاجی بخشی که در اعزام نیروهاشان شعار میداد و جالب است که ما شعار میدادیم سپاه 100 هزار نفری محمد رسول الله را میاندازیم و یک ملت 40 میلیونی بودیم و نتوانستیم، اما عراق یک ملت 15 میلیونی بود و این شعار ما را عملی کرد.
هر چه را ما گفتیم آنها عمل کردند، در کتاب 8 سال جنگ تبلیغاتی دکتر منطقی آمده که صدام در سخنرانیاش گفته خمینی من میخواهم اعتراف کنم هر چه تو گفتی ما انجام دادیم و پیروز شدیم. زمان جنگ هم بین رزمندهها شایعه بود که میگفتند اولین کسی که به فرمان امام عمل میکند صدام است و همینطور هم بود.
امام میگفت جنگ در رأس امور است اما لوکسترین چیزها در ایران وارد میشد و آقایان کاخ سازیشان را داشتند ولی در عراق اگر کسی یک عدد رژ لب وارد میکرد بدبختش میکردند، معروف بود میگفتند صدام گفته به جای یک رژ لب میتوانید یک عدد گلوله وارد کنید و همه چیز عراق در خدمت جنگ بود.
فرضاً اگر در عراق کشتی سیمان وارد میشد این سیمان از خط مقدم توزیع میشد تا برسد به عقب و اگر چیزی باقی میماند به شهر میرسید، در ایران برعکس بود کشتی سیمان اول میرفت تو ویلاهای شمال توزیع میشد بعد تهران و حتی پاکت خالیاش هم به جبهه نمیرسید. در عکسها نگاه کنید سنگرهای عراق تمام بتونی و محکم ولی سنگرهای ما یه چاله بود شبیه قبر که حتی بیل و بیلچه هم نداشتیم برای کندنش با سرنیزه یا کلاهمان میکندیم.
فرهنگ نیوز: راهبرد جنگ، شعارهای جنگ جنگ تا رفع فتنه / تا سقوط صدام/ تا تنبیه متجاوز بود؟
نه نه اشتباه نکنید. شعار تا رفع فتنه سال 62-63 و بعد از خیبر اضافه شد. شما زمان شعارها را باید بدانید. اینکه بعضی از آقایان مثل آقای هاشمی و محسن رضایی در مصاحبههای اخیرشان گفتند که گرفتن فاو و وارد شدن به خاک عراق با دستور امام بوده و همه چیز را گردن امام میاندازند اینها اجحاف است. شعار جنگ جنگ تا سقوط صدام را آقای هاشمی داد نه امام، اما امروز همه زیرش میزنند. امام بزرگترین شعارش تنبه متجاوز بود.
ما یک خوشی کاذبی داریم که من خیلی از آن بدم میاید و آن اینکه ذوق میکنیم و میگوییم خاویر پرز دکوئیار اعلام کرد صدام متجاوز بود. این را سه ماه بعد از اینکه از دبیر کلی سازمان ملل کنار رفت گفت، یعنی یک هیچ کاره گفته.
فرهنگ نیوز: آقای هاشمی و رضایی و بقیه سرانی که جنگ را مدیریت میکردند، اینها شعار سقوط متجاوز و سقوط صدام را مطرح میکردند؟ پس چه شد که بعد از عملیاتهای رمضان و والفجر مقدماتی که در آنها ناکام بودیم از حرفشان برگشتند و خواستار پذیرش قطعنامه از سوی امام شدند؟
بعد از عملیات رمضان و والفجر برنگشتند، کربلای 4 و 5 را انجام دادند که از والفجر مقدماتی بدتر بود. کربلای 4 به دستور آقای محسن رضایی انجام شد و 10 هزار قواص در آن جا ماندند. عملیلاتی که نقشه ما دست عراقیها بود و اطلاعات ما اعلام کرد تمام معبرهایی که زدیم را عراق آمده دوشکا گذاشته و لو رفته بود را خواستند که انجام شود.
فیلم قواصان روایت فتح را بگیرید و ببینید آنجا همین بحث بین آقای هاشمی و محسن رضایی و دیگران هست که عملیات لو رفته یا لو نرفته؟ آقای رضایی میگوید بسیجیها عادت دارند که بگویند عملیات لو رفته و بعد خودش میگوید عراقیها اطلاعات را به دست آوردند تا میرسد به فرمانده قرارگاه نوح که میگوید ما اعلام کردیم تمام معبرهای ما لو رفته ولی به ما گفتند بودجه ای برای این عملیات در نظر گرفته شده و نمیشود جای دیگری خرج شود.
این یعنی چه؟ من مقاله ای نوشتم که این بودجه از خون 10 هزار قواص بیشتر بوده؟ برید فیلم قواصان که تلویزیون هم پخش کرده را ببینید که چه کسی و به چه دلیل این حرف را میزند. وقتی کد و نقشه و معبرت را بردند را کجا میخواهی عملیات کنی؟ بعد میگویند عملیات شکست خورد! از اول شکست خورده بود.
ما یک استاد و دوستی داریم که حرف قشنگی میزد، میگفت: جنگ از طرف عراق سیاسی شروع شد و مردمی تمام شد اما از طرف ما مردمی شروع شد و سیاسی تمام شد.
یکی از بهانههای تمام کردن جنگ این بود که دیگر نیرو به جبهه نمیرود، بعدها سید احمد خمینی خاطره ای تعریف کرد و گفت امام وقتی دید برای عملیات مرصاد اینقدر نیرو میرود گفت اگر من میدانستم اینقدر نیرو به جبهه میرود جنگ را تمام نمیکردم. و این خیلی نکته مهمی است.
فرهنگ نیوز: چگونه بهانه نرفتن نیروها به جبهه را مطرح کردند؟
ما سال 64 و 65 اعزامهایی داشتیم که به صورت گروهی بود مثل سپاه صاحبالزمان یا سپاه محمد رسولالله که 3 ماه نیرو به جبهه نمیفرستادند و جمع میکردند یک دفعه با هم اعزام میکردند و بعد اعلام میکردند امروز 50 هزار نفر به جبهه رفتند. اینها آمدند اعزامهای سه ماهه را کم کردند و تا سال 67 حذفش کردند. قبلاً همه اعزامها از تمام کشور می آمدند تهران و از اینجا به جبهه میرفتند. آمدند اعزامها را در تمام استانها خرد کردند و بعد در پایگاهها خرد کردند مثلاً تهران 6 پایگاه داشت، سال 67 هر پایگاه خودش میتوانست نیرو به جبهه بفرستد. و به جای اعزامهای سه ماهه، هر هفته چهارشنبهها نیرو اعزام میکردند. و جدای از این، اعزام مجددیها دیگر لازم نبود به صورت گروهی اعزام شوند، میتوانستند بروند پایگاه و یک برگه بگیرند و با اتوبوس خودشان بروند گردان و خود را معرفی کنند. 50 درصد نیروها اعزام مجددی بودند که در آمار اعزامیها ثبت نمیشدند. بعد اینها آمدند گفتند امروز چهارشنبه از تهران فقط 200 نفر اعزام شدند و در مقایسه با 50 هزار تای سال گذشته گفتند دیگر کسی به جبهه نمیرود. در حالی که اگر این تعداد را در سه ماه جمع میکردند همان آمار قبل میشد. یعنی آمار را خرد و پراکنده کردند و آن را جزئی نشان دادند و به امام گفتند دیگر کسی به جبهه نمیرود.
توصیه میکنم وارد بحث خود جنگ نشوید. جنگ خیلی تلخ است. من الآن اینها را گفتم تا یک هفته حالم خوش نیست. ما اصلاً در جنگ به جنگ فکر نمیکردیم. ما به دو تا چیز فکر نمیکردیم به جنگ و بهشت فکر نمیکردیم. آنقدر کم عقل نبودیم که به دنبال حوری به جبهه برویم.
منبع:فرهنگ نیوز