شهدای ایران shohadayeiran.com

زن، این موجود لطیف به فرمایش پیامبر اکرم (ص) ریحانه است؛ ریحانه‌ای که خداوند طبع لطیفی در وجود او نهادینه کرده و شاید این همه لطافت در زن به خاطر محوریت او برای آرامش خانواده است.
به گزارش شهدای ایران؛ زن، این موجود لطیف به فرمایش پیامبر اکرم (ص) ریحانه است؛ ریحانه‌ای که خداوند طبع لطیفی در وجود او نهادینه کرده و شاید این همه لطافت در زن به خاطر محوریت او برای آرامش خانواده است؛ برای آرامش یافتن همسر و فرزندان. زنی که دارای گوهر مادری است و با مهر مادری‌اش سختی‌های بسیاری را به جان می‌خرد تا فرزندانش را بزرگ کند. همه این‌ها وامدار عطوفت و زنانگی‌های زن است. اما چه می‌شود که در این میان عده‌ای از زنان علاقه مند به خصوصیات و روحیات مردانه شده و سعی می‌کنند سبک زندگی ریحانه گونه‌ای را که خداوند و رسولش برای آن‌ها صلاح دیده‌اند، دگرگون کرده و به سبک و سیاق دیگری زندگی کنند؟ مگر نه این است که زن باید زن باشد؟ پس زنانگی‌ها در جایگاه‌ها و لباس مردانه چه مفهومی دارد؟


مدتی است که برای رفتن به محل کار سوار تاکسی‌های خطی می‌شوم. یکی از این راننده‌های خطی یک خانم است! اولین بار که او را دیدم حسابی متعجب شدم. مثل مرد‌ها در کنار ماشینش می‌ایستاد و برای جلب مسافر با صدای بلند مقصد را اعلام می‌کرد. مثل مرد‌ها از صندوق عقب ماشین فلاسک چای را برمی‌داشت و موقع استراحتش به ماشین تکیه می‌داد و چای می‌خورد. مثل مرد‌ها رانندگی می‌کرد و مسافرکشی!


یک روز از روی کنجکاوی سر صحبت را باز کردم و پرسیدم چرا رانندگی؟ چرا با داشتن این همه روحیات زنانه به دنبال یک کار مناسب با جنسیتش نرفته؟


او که حسابی حال و هوای زندگی‌اش تغییر کرده بود، گفت که دیگر نمی‌تواند زنانه رفتار کند. روزهای اول اجباری رانندگی کرده و اجباری‌تر به مسافرکشی روی آورده، اما حالا هیچ کاری جز این کار برایش انجام دادنی نیست. خودش هم اذعان داشت که حسابی روحیاتش عوض شده. می‌گفت که دوست دارم در خانه باشم و شیرینی درست کنم و غذا بپزم. دوست دارم که صبح‌های زود مثل تمام زن‌های همسن و سالم به تره بار بروم و چرخ خریدم را پر از سبزی تازه کنم، اما این عادت عجیب و غریب به زندگی مردانه مرا از این فضا دور کرده. نمی‌توانم دیگر مثل سایر زن‌ها زندگی زنانه داشته باشم.


زیر نگاه‌های مردم و مسافر‌ها احساس بدی داشت. حتی بعضی از آقایانی که مسافر ماشینش می‌شوند گاهی با جمله‌ای نچسب و دردآور عذابش می‌دهند.


اما زندگی تابع تغییراتی است که ما به سمت آن برویم. برای زنانگی یک راننده تاکسی هیچ وقت دیر نیست!


***
یک روز که با همسرم برای تعمیر ماشین به مکانیکی رفته بودم در کمال تعجب دیدم کسی که عیب خودرو را با دیاگ متوجه می‌شود یک خانم است! خیلی تعجب کردم و نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. از چند و چون کارش پرسیدم و متوجه شدم از روی علاقه شدیدش به مکانیکی این شغل را انتخاب کرده. در کارش تبحر داشت، اما مکانیکی به ابعاد جسمی و روحی‌اش نمی‌آمد!


می‌گفت که از روغن و سیاهی دست‌هایش بیزار است، اما انتخابی است که خودش داشته و باید برای اینکه از زندگی کم نیاورد تا آخر ادامه‌اش بدهد!


ناخن‌هایش مثل ناخن‌های مردانه است. رنگ پوست نوک انگشتانش حسابی سیاه شده. انگار سیاهی روغن‌ها به پوستش رسوخ کرده باشد. لباس‌هایش، به جای لباس‌های تمیز و زیبای زنانه، لباس کار مردانه است...


بیشتر مردهایی که ماشین‌هایشان را برای تعمیر می‌آورند با تعجب نگاهش می‌کنند و گمان می‌کنند عیب ماشینشان را نمی‌فهمد! مگر زنانگی‌های ما زن‌ها این قدر تنوع کم دارد که به سراغ کارهای مردانه برویم!؟


***
سوار بی‌آرتی می‌شوم. جمعیت زیادی در ایستگاه بعد هجوم می‌آورند و ناخودآگاه به سمت جایگاه راننده هولم می‌دهند. با تعجب می‌بینم که راننده اتوبوس یک خانم است!


از نگاه‌های عجیب و غریبم متوجه تعجبم می‌شود. انگشت‌هایش را روی دکمه‌های کنار فرمان می‌گذارد و با یک فشار در را می‌بندد و به سمت ایستگاه بعدی حرکت می‌کند. فرمان را در دست دارد و در یک خط مستقیم حرکت می‌کند.


می‌گویم دست فرمان خوبی دارد. سر صحبت باز می‌شود و می‌رسیم به اینجا که چه شد رانندگی بی‌آرتی را به جای رانندگی در ماشین شخصی‌اش انتخاب کرده؟


خیلی جواب های مختلف می‌دهد. اول اینکه می‌خواسته بگوید که زن‌ها چیزی از مرد‌ها کم ندارند. دوم اینکه می‌خواسته نوآوری داشته باشد. اما این حرف‌ها برای من جواب قانع کننده‌ای نیستند. می‌گویم که دلش برای پختن قورمه سبزی در خانه و انجام کارهای ظریف و زنانه تنگ نشده؟ نگاهی کوتاهی به چشم‌هایم می‌اندازد و دوباره به مسیر روبرویش خیره می‌شود و می‌گوید که هیچ چیزی بهتر از زنانگی‌های ذاتی یک زن نیستف اما زندگی هر کسی به نوعی رقم می‌خورد و شاید این تقدیر او بوده که این شغل را داشته باشد. البته تاکید می‌کند که ناراضی نیست. فقط شغلش کمی مردانه است و مردم جامعه هم عادت ندارند ساده از کنار شغل او بگذرند و گاهی نگاه‌هایشان خواسته یا ناخواسته او را اذیت می‌کند...


***

در گوشه و کنار شهر پر است از حرفه‌ها و کارهایی که متناسب با ظرافت زنانه نیست، اما زنان بسیاری به دنبال کسب مهارت در آن‌ها هستند. موتور سواری، دوچرخه سواری، رانندگی با وسایل نقلیه سنگین و دستفروشی از جمله کارهایی هستند که فطرتاً برای زنان نیست، اما با تداخل نقش‌های جامعه گاهی شاهد هستیم که برخی از زنان با اجبار یا بوسیله اختیار به این امور مشغول می‌شوند.


شاید امروز دیگر با دیدن زنان در پشت فرمان اتوبوس، کامیون، تراکتور و... تعجب نکنیم، اما این به معنی رواج صحیح این گونه مشاغل در سطح اجتماع نخواهد بود. هنوز هم کسانی هستند که این نوع کار‌ها را مردانه می‌دانند و دوست ندارند زنان، دختران و خواهرانشان به چنین کارهایی مشغول شوند که در فرهنگ ما مردانه‌اند!


البته که در ورای بسیاری از این انتخاب‌های مردانه ممکن است نیازهای مالی و اقتصادی در کانون خانواده، منجر به روی آوردن زنان به مشاغل مردانه شده باشد، اما باید به دنبال ارگانی بود که از این گونه زنان پشتیبانی کند و بستر مناسبی برای انتخاب شغل‌های مناسب زنانه برای آنان فراهم آورد.


به بیان ساده‌تر، اگر محکوم به منزوی کردن زنان نشوم، باید بیان کنیم که بهترین شغل برای زنان خانه داری است! این نه بدان معناست که زن باید در کنج خانه مهجور و ساکن بماند و نه بدان معناست که ما طرفدار آزادی‌های زنان در حیطه انتخاب شغل و تحصیل نیستیم. این فقط از آن روی است که حضور زن در خانه باعث آرامش اعضای خانواده و دوری خود او از انواع اضطراب‌ها و استرس‌های شغلی خواهد بود. زندگی و آرامش موجود در خانه‌ای که مادر در آن است بر تربیت صحیح فرزندان و همسرداری مناسب، قابل توجه است. لااقل می‌توان این طور گفت که بهترین کار برای زنان، انجام امور مناسب و مشاغل مرتبط با روحیه آن‌ها به صورت پاره وقت است تا بیش از آنچه که توان دارند در خارج از خانه انرژی صرف نکنند و از سوی دیگر بتوانند به نقش‌هایشان در چارچوب خانواده به نحو احسن رسیدگی کنند.


آنچه که مؤید این مطلب است؛ خستگی بسیار زیاد زنان شاغل از کار و بخصوص خستگی و تغییر روحیه آنان در مشاغل مردانه است.
 

منبع: هفته نامه رویش لاله ها استان اصفهان
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار