دل گرفتن از منال و منزل و بستر خوش است
عزم ميدان كردن و لبيك بر رهبر خوش است
های و هوی زندگانی را رهاندن، دل گرفتن
هم ركاب كاروان عشق در سنگر خوش است
كوله دوش و دست تفنگ و سركلاهخود و نشستن
با ستون در خط اول تا زمان كرخوش است
زير نور اختران تنها به پاس شب نشين
يا تير و تفنگ و تسبيح داور خوش است
زير خط سرخ آتش در دل شب حمله كردن
در ميان دود و آتش گاه كروفر خوش است
در دل ميدان مين و نور چون روز منور
زير آتش خيز رفتن در دل معبر خوش است.
در كنار بعث و نبرد تن به تن
خط شكستن با بسيج چون مالك اشتر خوش است
در ميان انفجار و غرش توپ و گلوله
صف به صف سنگر به سنگر حمله بركافر خوش است
در شبيخون شب خون گاه الحاق و رساندن
پيك گروهان را به گردان، لشكر و لشكر خوش است
با سپاه كربلا آزاد كردن كربلا را
بوسه بر قبر حسين با ديدگان تر خوش است
شهيد آوينی در گفتار متن فيلم ،خواننده شعر را اين گونه معرفی میكند:
در آن لحظات كه ميخواستيم به قصد خطوط مقدم عملياتی، سوار هلیكوپتر شويم، ناگاه به ياد آن سيد عارف دريا دلمان، شهيد علي اصغر ربيع نتاج افتاديم كه شش ماه قبل در همين جا با او آشنا شده بوديم. روز دوم عمليات كربلاي ده بود. سيلاب پل موقتی را كه يگانهای مهندسی ستاد حمزه بر رودخانه چومان زده بودند با خود برده و كار هوانيروز دو چندان شده بود. نسيم باد از بوستانهای «تجري من تحتها الانهار» وزيدن گرفت و نغمهی خوش غزلی كه از آسمان سينه آن دلاور، شهيد سيد علی اصغر ربيع نتاج نزول میيافت. فضای خاطره را پركرد.
سايهی عنايت شهيد سيد علی اصغر ربيع نتاج، اكنون پناه امنی است كه محبان و پيوستگان او را از آتش دور میدارد و اين معنای شفاعت شهيد است. آن روز كه همهی پيوندها جز پيوند محبت گسيخته میشود، محبت راستين آنان به شهيد ،رشتهی شفاعتشان است.