شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۳۶۵۶۲
تاریخ انتشار: ۱۲ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۸
از استاد شهید مطهری بیش از هفتاد نامه خطاب به پدرشان در ایام طلبگی و پس از آن به یادگار مانده که در تمامی آن‌ها پدرش را با لفظ «روحی فداک» مورد خطاب قرار داده است.
شهدای ایران: مرحوم حاج شیخ محمدحسین، پدر استاد شهید مطهری، آن چنان سیمایی نورانی داشت که وقتی مأمور ثبت احوال به فریمان رفت تا نام خانوادگی افراد را معین کند با مشاهده آن چهره منور نام «مطهری» را برایش برگزید و این چنین شد که نام خانوادگی این خاندان مطهری شد.

 

استاد مطهری نقل می‌کنند که آن عالم ربانی، مرحوم شیخ محمدحسین در سحرها حال و هوای دیگری داشت، راز و نیاز، اشک و آه، دعا و تلاوت قرآن مونس وی بود.

 

در این خصوص حضرت آیت‏‌اللّه‏ خامنه‏‌ای اظهار داشته‏‌اند: «... پدر ایشان (شیخ محمدحسین مطهری) جزو روحانیونی بود که از جنبه معنوی و زهد و تقوا یک فرد ممتاز بود».

 

خود مرحوم مطهری عمیقاً به پدرشان ارادت می‏‌ورزید و احترام پدرش را در حد زیاد و کم‏‌نظیر نگه می‏‌داشت، ایشان جلوی پدرش هرگز من ندیده بودم، شوخی کند. بارها اتفاق افتاده بود در جلساتی که ما در مشهد با آقای مطهری داشتیم، پدر ایشان هم حضور داشت، ایشان در مقابل پدرشان به قدری مؤدب برخورد می‏‌کرد! این حاکی از این بود که عمیقاً برای پدرشان احترام قایل بودند، خود ایشان هم بارها می‏‌گفت: «من انس به عبادت و ذکر و اخلاق اسلامی را از پدرم یاد گرفتم ...».

 

شهید مطهری در مقدمه کتاب «داستان راستان» نوشته است: «این اثر ناچیز را به پدر بزرگوارم آقای شیخ محمدحسین مطهری دامت برکاته که اولین بار ایمان و تقوا و راستی معظم‌‏له مرا به راه راست آشنا ساخت اهدا می‏‌کنم».

 

در جای دیگری، آن شهید از پدر این گونه یاد می‏‌کند: «این مرد شریف هیچ وقت نمی‏‌گذاشت که وقت خوابش از سه ساعت از شب گذشته، تأخیر بیفتد، حداقل دو ساعت به طلوع صبح مانده و در شب‌های جمعه از سه ساعت به طلوع صبح بیدار می‏‌شد و حداقل قرآنی که مطالعه می‏‌کرد، یک جزء بود و با چه فراغت و آرامشی نماز شب می‏‌خواند. در سال‌های اخیر با وجود اینکه تقریباً صد سال از عمرش می‏‌گذشت، هیچ وقت ندیدم که یک خواب ناآرام داشته باشد. این همان لذت معنوی بود که وی را این چنین نگه می‏‌داشت، یک شب نبود که پدر و مادرش را دعا نکند ... خویشاوندان و ذیحقان را از یاد نمی‏‌برد ...».

 

از استاد شهید مطهری متجاوز از هفتاد نامه خطاب به پدرشان ـ در ایام طلبگی و پس از آن ـ به یادگار مانده که در تمامی آن‌ها پدرش را با لفظ «روحی فداک» مورد خطاب قرار داده است.

 

بعد از ماجرای قیام خونین گوهرشاد، در شهر فریمان تحرکی سیاسی در برابر برنامه‏‌های غلط رضاخان پدید آمد که پدر شهید مطهری در آن دخالت داشت و چون آن مرحوم را دستگیر و زندان کردند، طبق توصیه بازرس، وقایع را آن چنان صادقانه باز گفت که برخی از آن‌ها به ضرر خودش بود و عوامل رژیم از این راستی و درستی شگفت‏ زده شده بودند.

 

مرتضی با علاقه وافر نزد پدر به آموختن پرداخت، ولی عطش فراوان او به دانستن بیش از آن بود که به این میزان فراگیری اکتفا کند، علی مطهری ـ فرزند شهید ـ نقل کرده از اموری که درباره ایشان گفته‏‌اند این بود: در سنین شش الی هفت سالگی علاقه عجیبی به مکتب رفتن داشته‏‌اند، یعنی بدون اینکه مثلاً پدرشان به ایشان فشار بیاورند که باید به مکتب بروی خودشان خیلی علاقه‏‌مند بودند که به مکتب بروند، می‏‌گویند در همان سنین یک روز صبح عبایی بر دوش می‏‌اندازند و به طرف مکتب می‏‌روند، چون مکتب بسته بوده در پشت در آن می‏‌نشیند تا باز شود، اهل خانه می‏‌بینند که مرتضی در خانه نیست، نگران می‏‌شوند و هر چه دنبالش می‏‌گردند او را نمی‏‌یابند، تا آنکه می‏‌روند، می‏‌بینند، پشت در مکتب هستند و به خواب رفته‏‌اند.

 

خداوند نسب به احترام والدین در قرآن بسیار تأکید کرده است، به عنوان مثال، در چهار سوره از قرآن مجید نیکی به والدین بلافاصله بعد از مسأله توحید قرار گرفته و این مسأله بیانگر آن است که اسلام تا چه حد برای پدر و مادر احترام قائل است.

 

استاد شهید عامل پیشرفت خود را احترام و احسان به والدین خود می‌دانست؛ چنان که فرزند ایشان نقل می‌کند: روزی پدرم به من گفت: «گاهی اوقات که به اسرار وجودی خود و کارهایم می‌اندیشم، احساس می‌کنم یکی از مسایلی که باعث خیر و برکت در زندگی‌ام شده و همواره عنایت و لطف الهی را شامل حالم کرده، احترام و نیکی فراوانی بوده که به والدین خودم کرده‌ام، به ویژه در دوران پیری و هنگام بیماری. علاوه بر توجه معنوی و عاطفی، تا آنجا که توانایی‌ام اجازه می‌داد از نظر هزینه و مخارج زندگی به آنان کمک و مساعدت کرده‌ام».

همچنین وی می‌گوید: پدرم نسبت به پدر بزرگوارش مرحوم آقای «حاج شیخ محمد حسن مطهری» تواضع و احترام خاصی داشت. هرگاه ما به فریمان سفر می‌کردیم، پدرم تأکید داشت ابتدا به منزل والدین خود برود. هنگام ملاقات با آنان نیز صورت و دست مادرشان را می‌بوسید و به ما توصیه می‌کرد دست آنان را ببوسیم. اگر گاهی از صحبت‌های پدر و مادرم دلتنگ می‌شدم، ایشان می‌فرمود: «مجتبی! انسان هیچ گاه از سخن پدر و مادرش ناراحت نمی‌شود، والدین همیشه خیر و سعادت فرزند خود را می‌خواهند.

 

*منابع

-ناصح صالح (شرح زندگانی حاج میرزا علی‏‌آقا شیرازی)

-مجله پیام انقلاب، 12 اردیبهشت 1360، سال دوم

-داستان راستان، شهید مطهری

-احیاء تفکر اسلامی، شهید مطهری

-لمعاتی از شیخ شهید، انتشارات صدرا

-مطهری مطهر اندیشه‏‌ها، ج‏اول
نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار