شهدای ایران: سرانجام پس از سالها اختلاف، میان دوجریان رقیب فلسطینی یعنی فتح و حماس توافقنامه آشتی ملی به امضا رسید. در واقع، جنبشهای فتح و حماس، پس از یک دوره گفتگو در منزل اسماعیل هنیه، نخست وزیر دولت منتخب فلسطین در غزه، توافقنامه آشتی را در اردوگاه الشاطی امضا کردند؛ که به توافقنانه الشاطی معروف گشت. هیات جنبش فتح با هیات حماس متشکل از موسی ابومرزوق، اسماعیل هنیه و غازی حمد، توافقنامه آشتی موسوم به اعلامیه الشاطی را امضا کردند. نوشتار زیر در همین مورد است.
بسترها و عوامل تاثیرگذار بر انجام توافق فتح و حماس
شاید نخستین سوالی که مطرح شود، این است که این آشتی اقدامی تاکتیکی است یا استراتژیکی؟ یعنی آیا این توافق بر اساس یک باور رخ داده یا بر اساس یک سری شرایط، محدودیت ها و فشارها انجام شده است؟
در پاسخ، من تصور می کنم که توافق هم به گونه تاکتیکی و هم به صورت استراتژیک انجام شده است. به عبارت دقیق تر، وحدت، یک خواست اجتماعی است و طبعا هر جامعه ای در مبارزه، باید وحدت را دنبال کند. چرا که وحدت ملی، یکی از مهمترین سلاح هایی است که فرایند مقاومت را به گونه سیاسی یا نظامی حمایت می کند.
به گونه ای که نوار غزه تا حد زیادی با مشکل مواجه شد و نوعی فشار عظیم اجتماعی بر ضد مردم وارد شد. در این شرایط، حماس برای حفظ اولویت ها و جان مردم و آسان کردن زندگی در غزه، احساس کرد باید دست به کاری زند. از سوی دیگر در مقابل هم، فتح نیز تحت فشار بوده است.
تظاهرات هایی در چند ماه گذشته در غزه و کناره باختری رود اردن انجام و آنها خواهان آشتی با حماس بودند. لذا توافق، تحت فشار مردم قرار گرفت. در کنار این امر هم، فرایندی که فتح در پیش گرفته بود و گفتگوی سیاسی با اسرائیل و حل آن از راه گفتگوی سیاسی، به نتیجه نرسید و نوعی نامیدی و سرخوردگی را ایجاد کرد. در این شرایط، آقای ابومازن به دنبال دستاوردی خارج از چارچوب گفتگوها بود.
در این راستا فتح با آشتی با حماس، تلاش کرد این خلا را تا حد زیادی حل کند. با این وجود، به نظر می رسد، اینکه آشتی بتواند نوعی وحدت استراتژیک را ایجاد کند بعید است. چرا که فتح، به دنبال حل بحران داخلی از راه گفتگوی سیاسی است، در حالی که حماس به دنبال حل بحران از راه مقاومت است. یعنی فرایند سازش با مقاومت، در تعارض با هم بوده و نمی توانند در کنار هم باشند. به این دلیل باید گفت این آشتی نوعی آشتی سیاسی است و تا حد استراتژیک ارتقا پیدا نخواهد کرد.
نگاه جریان های درونی فتح به روند آشتی
در واقع، فتح پیشتاز مبارزه بوده و از سال 1965 مبارزه با اسرائیل را آغاز کرده است. لذا نوعی پیش کسوتی را برای خود تعریف کرده است. در این بین، حضور اسلام گرایان در معادلات داخلی در فلسطین متاخر بود. در این بین، توان اسلام گرایان در جذب پایگاه های اجتماعی داخلی فلسطین، تا حد زیادی فتح را به سمت واکنش و انجام رفتارهای واکنشی وادار کرد.
در واقع از نظر فتح، پیروزی حماس در انتخابات 2006 و به دست آوردن هفتاد و چند نماینده قابل تحمل نبود. به همین دلیل، فتح برای پذیرش این واقعیت اجتماعی و سیاسی و تلاش برای کسب پایگاه در جامعه فلسطین، در فرایند حاکمیت حماس کارشکنی کرد. لذا شرایطی ایجاد شد و نشان داد که فتح، گروه سیاسی پخته و تحمل پذیر نیست و همچنان نسبت به قدرت حساسیت دارد و حس رقابت نامشروعی نسبت به بقیه گروه ها دارد.
چنانچه، اکنون نتایج این رقابت نامشروع، به شکل مصیبت هایی در جامعه فلسطینی نمودار شده است. با این وجود، می توان امیداور شد که گروه ها پس از این تجربه تلخ، به نوعی پختگی سیاسی رسیده و بر اساس آن پختگی سیاسی به توافق آشتی رسیده اند.
بر این اساس اگر اینگونه باشد می توان منتظر آغاز نوعی شرایط نوین سیاسی بود. در مقابل، اگر رفتار کنونی فتح، در نتیجه شرایط پیشین نباشد نوعی فاجعه به شمار می رود. چنانچه، اکنون نیز برخی این مساله را مطرح می کنند که آقای ابومازن، به این منظور با حماس به توافق رسیده که فرایند گفتگو با اسرائیل را فعال تر و تل آویو را تحت فشار قرار دهد تا امتیازاتی دهد. در واقع، اگر چنین نگاهی وجود داشته باشد و آشتی با حماس به عنوان ابزار فشار از سوی فتح بر اسرائیل باشد، این امر نه انتخاب ملی فلسطین بلکه نوعی فاجعه است.
بررسی توافق فتح و حماس
موضوع توافقنامه بینابین مشخص است. در این توافقنامه، جدا از تاکید بر پایبندی به تمامی آنچه در توافقنامه قاهره و الحاقیههای آن و توافقنامه دوحه ذکر شده، در مرجعیت قرار دادن این توافقنامهها، موضع حاکمیت و رفتارهای حاکمیتی مطرح است. در این حوزه، موضوع تشکیل کابینه و تشکیل دولت، توافق ملی از تاریخ اعلام شده و طی مدت زمان قانونی 5 هفته مد نظر است.
موضوع دیگر، آزادی زندانیان سیاسی متقابل است. بخش دیگر به اصلاح ساختار ساف و ورود جهاد اسلامی و حماس به این ساختار می پردازد. در بخش دیگری، به موضوع انتخابات و همزمانی برگزاری انتخابات مجلس قانونگذاری، ریاستی و شورای ملی، تاکید شده و عباس، مامور تعیین زمان برگزاری انتخابات پس از رایزنی با گروههای ملی است.
در این بین، انتخابات باید پس از گذشت حداقل 6 ماه از زمان تشکیل دولت، برگزار شود. لذا واگذاری قدرت، به منتخبین مردم، مد نظر قرار گرفته است. در این بین، توافق کاملا مشخص است. البته این توافقنامه پیوست ها و کمیته هایی دارد. همچنین، این توافقنامه، وضعیت نیروهای حماس را مد نظر دارد و به چگونگی جذب در ساختار کنونی دولت توجه کرده است. گذشته از این توافق، عمدتا در حوزه حاکمیتی و اتخاذ تدابیر و تصمیمات در ارتباط با این موضوع است.
چالش های توافقنامه آشتی
موضوع جذب نیروهای امنیتی حماس در دولت فلسطین، از مهمترین چالشهای توافقنامه بین حماس و فتح است. چرا که این نیروها، نیروهایی اسلام گرا هستند. در کنار این، باید توجه داشت که نیروهای تحت امر ابومازن، دارای نوعی ساختار امنیتی مشخص و نوعی هماهنگی با اسرائیل هستند.
در واقع، حضور جنرال دایتون آمریکایی، در ستاد هماهنگی این نیروها در حالی است که نیروهای حماس چنین چارچوبی را نمی پذیرند. لذا جذب نیروهای حماس، در ساختار کنونی و همکاری امنیتی با اسرائیل، از مقولات قابل پذیرش نیست.
بنابراین، جذب نیروهای حماس و ادامه شرایط همکاری و هماهنگی امنیتی با اسرائیل، خود چالش بزرگی است که می تواند توافق را با چالش مواجه کند. در بعد دیگری، هیچ گونه صلحی، بدون پذیرش در جامعه فلسطینی رخ نمی دهد.
یعنی با توجه به اینکه حماس بخش وسیعی از جامعه است، سازش با حضور حماس در ساختار رسمی فلسطین، قطعا اثر بیشتری دارد تا حضور حماس در مخالفت با آقای ابومازن. به همین دلیل، اکنون موضوع و چالش اصلی توافق این است که بعد از آشتی، آیا فتح از منطق مقاومت حماس تبعیت می کند یا حماس از منطق سازش؟
جدا از این، باید توجه داشت که تشکیل کابینه آشتی ملی باید مد نظر باشد. یعنی دو گروه حماس و فتح، در این کابینه شرکت داشته باشند. این امر در حالی است که اسرائیل، آمریکا و اروپایی ها، هر گونه حضور حماس در دولت را وتو کرده و حضور حماس در دولت فلسطین را مساوی با قطع کمک های مالی به دولت خود گردان می دانند.
بنابراین، با توجه به ادامه تهدید ها، تشکیل کابینه آشتی ملی، خود نوعی چالش مهم به شمار می رود. در بخش دیگری، باید گفت، مشکلات غزه، به گونه ای وضعیت امنیتی است. چنانچه، هر گاه اسرائیل به غزه حمله کرده، نیروهای مقاومت به سرعت پاسخ داده اند و نوعی موازنه وحشت در این منطقه برقرار کرده اند.
در این شرایط، مشخص نیست اگر نیروهای ابومازن قدرت را در غزه به دست آورند، نوع رفتار با گروه های مقاومت چگونه خواهد بود. در واقع پرسش این است که اگر اسرائیل به این گروه ها حمله کرد و این گروهها پاسخ دادند واکنش دولت فلسطینی چگونه باید باشد؟ این امر خود نوعی چالش است و مشخص نیست که چگونه باید باشد.
چالش های بیرونی، در روند توافق فتح و حماس، بعد دیگری از چالش ها است. یعنی چون آمریکا و اروپا حماس را جزو گروه های تروریست می دانند، لذا ورود حماس به عنوان بخشی از ساختار دولت و ضرورت گفتگو با آن، برای آمریکایی ها و اروپایی ها قابل قبول نیست. به همین منظور غربی ها واکنش هایی به این داشته اند. غربی ها، بر این نظرند که حماس گروهی ترویستی است.
چنانچه آقای اوباما و سخنگوی کاخ سفید و وزارت خارجه فرانسه هم در این حوزه، اعلام نظر کرده اند. در این بین، هر چند اروپایی ها با اما و اگر بیشتری نگاه منفی دارند، اما آمریکایی ها نگاهی یکسره منفی داشته اند. از نگاه اروپایی ها آنها یکسره از آشتی ملی حمایت می کنند، ولی شرط آنها این است که حماس، تروریسم و خشونت را کنار گذارد و دست از مقاومت بکشد. ولی باید گفت، قرار نیست چنین رویکردی را حتما مورد نظر قرار دهند.
نگاه جریان های درونی حماس به توافقنامه
تاکنون، نوعی دو دستگی در بین بدنه حماس، در مورد نگاه به توافقنامه وجود نداشته است. در واقع، توافق با فتح را اسماعیل هنیه امضا کرده و خالد مشعل آن را تایید کرده است و ابومرزوق هم آن را تایید کرده است. لذا باید گفت در ظاهر امر، نوعی اجماع در نگاه به توافق با فتح وجود دارد.
رویکرد اسرائیل
با وجود اینکه توافقنامه آشتی ملی بین حماس و فتح، نوعی توافقنامه داخلی بوده، اما واکنش اسرائیل بسیار شدید بوده است. چنانچه، چند ساعت بعد از توافق، اسرائیل مانوری را در مرزهای غزه انجام داد. این امر، بیانگر رویکرد منفی آنها به این مساله است. در کنار این امر، اظهارت آقای نتانیاهو، نشانگر ماهیت رفتار اسرائیل، نسبت به این توافق است.
در کنار این نیز، اشارات وزارت خارجه و دارایی رژیم صهیونیستی هم دال بر همین مساله دارد. گذشته از این، لغو گفتگوها از سوی اسرائیل، نشان دهنده موضع منفی آنها، نسبت به این فرایند است. در واقع، اسرائیل حضور حماس در قدرت را خطری برای خود می داند.
یعنی اینکه، تل آویو با گروهی سازشکار گفتگو کند قابل پذیرش است، اما کنار آمدن با گروهی که سلاح در اختیار دارد و از این سلاح می تواند بر ضد اسرائیل استفاده کند پذیرفتنی نیست. در واقع، این رویکرد، موضع فلسطینی ها را تقویت می کند و این امر برخلاف منافع اسرائیل است.
کشورهای منطقه و بین الملی و نگاه به توافقنامه
کشورهای عربی، اصولا باید از توافقنامه بین حماس و فتح حمایت کنند. چرا که وحدت جامعه فلسطینی، برای همه کشورهای منطقه یک هدف است. لذا برخی از کشورها، به سرعت از این توافق آشتی، استقبال کردند. اما برخی از کشورهای دیگر، همچون شیخ نشین های خلیج فارس و عربستان(که اساسا با محور و فرایند مقاومت مشکل دارند) در این حوزه، کاملا سکوت کرده اند .این سکوت به این معنی است که این کشورها به دنبال آن نیستند که گروه های مقاومت در سطح منطقه وضعیت پایدار و قابل توجهی داشته باشند.
چشم انداز توافق فتح و حماس
به موجب توافقنامه آشتی ملی، دو جریان حماس و فتح در یک فرایند زمانی پنج هفته ای، دولت وحدت ملی را تشکیل و در شش ماه آینده، انتخاباتی در غزه و کرانه غربی برگزار می کنند. این انتخابات می تواند به اختلافات چندین ساله فتح و حماس پایان دهد.
اینکه این فرایند قابل اجرا هست یا نه موضوع مهمی است. در این میان اگر این توافق، اجرا گردد؛ نتایج مهمی دارد و اگر اجرا نگردد، نتیجه ای دیگری دارد. اگر توافق آشتی، اجرا گردد، نوعی انسجام ملی برای جامعه فلسطین داشته و می تواند معادلات را تحت تاثیر قرار دهد و حتی گفتگو با رژیم صهیونیستی را تقویت کند.
در حالی که اگر توافقنامه اجرا نگردد و نوعی دو دستگی نهادینه گردد امید به حل بحران بین حماس و فتح از بین می رود. این امر خود مشکل جدیدی برای جامعه فلسطین و شاخصی برای ناامیدی این جامعه خواهد بود. در این شرایط، این نامیدی متراکم تر خواهد شد و جامعه را در وضعیت ضعیف تری قرار خواهد داد.
منبع: فارس- دکتر حسین رویوران