شهدای ایران به نقل از رجا/
آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند
ما وقتی که ملاحظه میکنیم و سعادتها را سنجش میکنیم، میبینیم که سعادتمندها آنهایی بودند که در کوخها بودند. آنهایی که در کاخها هستند سعادتمند نیستند. آن مقداری که برکات از کوخها در دنیا منتشر شده است هیچ در کاخها پیدا نمیشود.
...طبع قضیۀ کاخنشینی، توجه به عیش و عشرت و توجه به دنیا و توجه به مال و منال است و نمیتواند شهوت و شکم، این طبقه را مهلت بدهد که در یک امر تفکری وارد بشوند و فکر بکنند. آنهایی که اختراع کردهاند، آنهایی که زحمت کشیدهاند و کتابهای ارزنده تحویل جامعه دادهاند در هر رشتهای، این کوخنشینان بودهاند. طبع کاخنشینی منافات دارد با تربیت صحیح، منافات دارد با اختراع و تصنیف و تألیف و زحمت.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)
کاخ نشینی خوی کاخ نشینی میآورد
ما باید کوشش کنیم که اخلاق کاخنشینی را از این ملت بزداییم. اگر بخواهید ملت شما جاوید بماند و اسلام را به آن طوری که خدای تبارک و تعالی میخواهد، در جامعۀ ما تحقق پیدا کند، مردم را از آن خوی کاخنشینی به پایین بکشید، خود کاخنشینی این خوی را میآورد، ممکن است که در بین آنها هم کسی پیدا بشود لکن نادر است. توجه کنید که این ملتی که الآن کوخنشینانش مشغول فعالیت هستند و مشغول به زحمت هستند در جبههها و پشت جبههها، این کوخنشینان را زحمت بکشید که به همین حال خوی کوخنشینی و خوی اینکه توجه به کاخها نداشته باشند نگه دارید تا بتوانید ادامه بدهید زندگی صحیح اسلامی را. آن خوی کاخنشینی مضر است، خودش مضر نیست، خُویَش مضر است، لکن خود او، این خوی را دنبال دارد.( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)
روزی که رئیس جمهور به کاخنشینی توجه بکند روز انحطاط او و اطرافیانش است
آن روزی که دولت ما توجه به کاخ پیدا کرد، آن روز است که باید ما فاتحۀ دولت و ملت را بخوانیم. آن روزی که رئیس جمهور ما خدای نخواسته، از آن خوی کوخنشینی بیرون برود و به کاخنشینی توجه بکند، آن روز است که انحطاط برای خود و برای کسانی که با او تماس دارند پیدا میشود. آن روزی که مجلسیان خویکاخنشینی پیدا کنند خدای نخواسته، و از این خوی ارزندۀ کوخنشینی بیرون بروند، آن روز است که ما برای این کشور باید فاتحه بخوانیم. ( ۰۱/۰۱/۱۳۶۲)
یک موی شما کوخ نشینان بر همه کاخ نشینان ترجیح دارد
من شما طبقۀ گودنشینان را از آن کاخنشینان بالاتر میدانم؛ اگر آنها لایق این باشند که با شما مقایسه بشوند. من وقتی که در انقلاب میدیدم که یک پیرمردی از آن گودنشینها از آن منزل محقر خرابه بیرون میآمد و میگفت که ما با بچههایمان صبح که میشود میرویم برای تظاهرات، [مباهات میکردم]. یک موی شما بر همۀ آن کاخنشینها و آنهایی که در این انقلاب هیچ فعالیتی نداشتند، بلکه کارشکنی هم تا آن اندازه که میتوانستند میکردند و الآن هم هر مقدار که بتوانند میکنند، یک موی شما بر همۀ آنها ترجیح دارد؛ بلکه مقایسۀ یک موی شما با آنها نباید صحیح باشد.(سخنرانی در حسینیه جماران)
تو که میگویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟
ملت عدالت میخواهد، اتاق بزرگ نمیخواهد. ملت وزارتخانه میخواهد، وزارتخانۀ اسلامی، نه آن وزارتخانۀ کاخ دادگستری، کاخ نخستوزیری، کاخ وزارتِ مالی، هی کاخ! کاخ مال ملت است. این تزییناتی که الآن در این کاخها موجود است، علاوه بر اینکه بسیاریاش یا بعضیاش از محرّمات است و حتماً باید دولت توجه کند به آن، دولتی که میگوید دولت اسلامی است ـ و هستند ـ نباید تحت تأثیر واقع بشود و هر طوری سابق بوده همان طوری که در زمان محمدرضاشاه خان بوده است حالا هم همان فرم باشد. پس شما چکارهاید! تو که میگویی من مسلمان هستم، چکاره هستی؟ ما یکییکی باید بگوییم؟ دانهدانه باید بسپاریم؟ اینها باید اصلاح بشود و شماها ـ من میدانم ـ مسلمانید ـ من همۀ افراد اینها را بعضیشان را میشناسم، بعضیشان را هم معرفی کردهاند به من ـ اینها همه متعهدند، همه مسلمانند، لکن ضعیفالنفسند! میترسند که مبادا یک وقت میهمانی از اجانب بیاید در کاخ دادگستری یا در کاخ نخستوزیری و آنجا ببیند که یک [محیط] محقری است؛ باید حتماً به فرم غرب باشد؟!(۱۵/۱۲/۱۳۵۷)
تعدیل کنید خودتان را!
دولتها بفهمند که قدرت به این نیست که ظرف طلا باشد و ظرف نقره باشد، قدرت به این نیست که پردههای کذا باشد، بزرگی و عظمت به این نیست که پردههای کذا باشد و مبلهای کذا باشد از مال این ملت ضعیف! خود ملت توی این غارها زندگی بکند و شما در کاخهای دادگستری و در کاخهای نخستوزیری؟! تعدیل کنید خودتان را؛ اگر از خودتان شروع نکنید نمیتوانید اصلاح کنید. (۱۵/۱۲/۱۳۵۷)
روحانیت متعهد، به خون سرمایه داران زالو صفت تشنه است
روحانیت متعهد، به خون سرمایهداران زالو صفت تشنه است و هرگز با آنان سرآشتی نداشته و نخواهد داشت. آنها با زهد و تقوا و ریاضت درس خواندهاند و پس از کسب مقامات علمی و معنوی نیز به همان شیوۀ زاهدانه و با فقر و تهیدستی و عدم تعلق به تجملات دنیا زندگی کردهاند و هرگز زیر بار منت و ذلت نرفتهاند. دقت و مطالعه در زندگی علمای سلف، حکایت از فقر و نهایتاً روح پرفتوت آنان برای کسب معارف میکند که چگونه در پرتو نور شمع و شعاع قمر تحصیل کردهاند و با قناعت و بزرگواری زیستند. (منشور روحانیت)
ملت آنها را سر جای خودشان بنشاند
ملت ما متوجه باشند که وقتی که مجلسشان یک مجلسی است که از طبقۀ متوسط است و توی این مجلس آن «دوله»ها و «سلطنه»ها و «سلطنتی»ها را نداریم و در دولت هم آنطور دولتهایی که افراد مرفه سرمایهدار کذا باشند نداریم، در ارتش هم آن افراد سپهبد و کذایی که املاک بیاندازه داشتند و آپارتمانهای چندین طبقه داشتند نداریم، این مملکت محفوظ میماند. آن روزی که هر یک از شماها را ملت دید که دارید از مرتبۀ متوسط میغلتید به طرف مرفه و دنبال این هستند که یا قدرت پیدا بکنید یا تمکن پیدا کنید، مردم باید توجه داشته باشند و اینطور افرادی که بتدریج ممکن است یک وقتی خدای نخواسته پیدا بشود، آنها را سر جای خودشان بنشاند. اگر ملت میخواهد که این پیروزی تا آخر برسد و به منتهای پیروزی که آمال همه است برسد، باید مواظب آنهایی که دولت را تشکیل میدهند، آنکه رئیس جمهور است، آنکه مجلس هست، مجلسی هست، همۀ اینها را توجه بکنند که مبادا یک وقتی از طبقۀ متوسط به طبقۀ بالا و به اصطلاح خودشان مرفه به آن طبقه برسد. (سخنرانی در حسینیه جماران)
مسئولین از طبقه مرفه نباشند
ملت در سرتاسر کشور در کارهایى که محول به اوست برطبق ضوابط اسلامى و قانون اساسى انجام دهد؛ و در تعیین رئیس جمهور و وکلاى مجلس با طبقۀ تحصیلکردۀ متعهد و روشنفکر با اطلاع از مجارى امور و غیروابسته به کشورهاى قدرتمند استثمارگر و اشتهار به تقوا و تعهد به اسلام و جمهورى اسلامى مشورت کرده، و با علما و روحانیون با تقوا و متعهد به جمهورى اسلامى نیز مشورت نموده؛ و توجه داشته باشند رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقهاى باشند؛ که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده و در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایهداران و زمینخواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمىتوانند بفهمند. (بخشی از وصیت نامه)
سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر اشراف باشد
سرچشمۀ همۀ مصیبتهایی که ملتها میکشند این است که متصدیان امورشان از قشر مرفه و از اشراف و اعیان ـ به اصطلاح خودشان ـ از آنها باشد. و آنها این طور هستند، اشراف و اعیان این طور هستند که تمام ارزشها را به این میدانند که آنجایی که زندگی میکنند بهتر از دیگران باشد، آن رفتاری که مردم با آنها میکنند، رفتار عبید با موالی باشد؛ تمام افکارشان متوجه به این مسائل است. باید حتماً چند تا پارک داشته باشد، چند تا باغ داشته باشد در شمیران، در تهران، در کجا، تا اینکه بشود یک نفر آدم ـ عرض میکنم که ـ نخست وزیر یا یک نفر آدم وزیر کذا. و اینها وضع روحیشان، به حسب نوع، وضع روحیشان این طور بود که چون قدرت را، تمام ارزشها را به قدرت میدانستند، تمام ارزشها را به قدرت مالی میدانستند، به قدرتهای دیگر میدانستند، در مقابل قدرت بالاتر از خودشان خاضع و عَبد بودند، در مقابل ضعفایی که قدرت ندارند، فرمانفرما و حکومت بودند.