بار دیگر با تأکید بر قابل تقدیر بودن تلاش تیم هستهای کشورمان میتوان گفت؛ لازمه تحقق نقشه راهی که رهبر معظم انقلاب ترسیم فرمودهاند تغییر بستر مذاکرات- نه توقف آن - و تدوین چارچوب و مدالیتهای متفاوت با چارچوب کنونی مذاکرات است.
به گزارش شهداي ايران به نقل از فارس، حسین شریعتمداری امروز یکشنبه 24/01/93 طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
1- این نوشته در پی آن نیست که تلاش بیوقفه تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان را نادیده بگیرد و یا در انگیزه آنان برای حفظ و حراست از دستاوردهای نظام خدشهای وارد کند ولی شواهد و نشانههایی در دست است که نشان میدهد آنچه تاکنون و در جریان مذاکرات اخیر با گروه کشورهای 5+1 به دست آوردهایم با آنچه وعده داده شده بود و انتظار میرفت فاصله زیادی دارد تا آنجا که میتوان گفت تنها دستاورد دور جدید مذاکرات اثبات بیخدشه این واقعیت بوده است که «آمریکا قابل اعتماد نیست»!
و این، اگر چه با دستاوردهای مورد انتظار همخوانی نداشته و از جنس و سنخ دیگری است ولی بیتردید دستاورد بزرگی است که میتواند در ترسیم «نقشهراه» نقش سرنوشتسازی داشته و برخی از توهمات پمپاژ شده طی سالهای اخیر را از میان بردارد.
و اما، این فاصله که پر ناشدنی به نظر میرسد را نه در کوتاهی تیم مذاکرهکننده، بلکه باید در بستر و چارچوب -modality- تحمیل شده مذاکرات جستوجو کرد و به قول «لاپلاس»، کسی که در کویر پشت به خورشید میدود، همواره سایه خود را پیش روی خواهد داشت و نباید تصور کند که با افزایش سرعت میتواند از سایه خود سبقت بگیرد! چاره کار، تغییر «جهت حرکت» است و نه؛ افزایش سرعت. یادداشت پیش روی، اگر از وسوسه اصحاب وطنفروش فتنه 88 و لیبرالهای سینهچاک و خود باخته- و بعضا خود فروخته- غربگرا دور بماند، در پی همدلی و همراهی با تیم مذاکرهکننده کشورمان است و در وسع و اندازه خود، لغزشگاههای مسیری که پیش گرفته شده است را به نمایش میگذارد و بر این واقعیت تاکید دارد که بستر و چارچوب کنونی مذاکرات همان «شتر مجنون» در داستان ملایرومی است که دل در گرو کُرِه خود دارد و برای رسیدن به «کویلیلی» قدم ازقدم بر نمیدارد. بخوانید!
2- فردای آن روز که توافقنامه ژنو به امضاء رسید - یکشنبه 3 آذرماه 92 / 24 نوامبر 2013 - «فرد کاپلن» روزنامهنگار مشهور آمریکایی و ستوننویس روزنامههای نیویورک تایمز، نیویورکر، آتلانتیک و اسلیت آنلاین و مؤلف چند کتاب در زمینههای نظامی و جنگ هستهای، طی مقالهای با ابراز تعجب نوشت:
« چند هفته پیش یک مقام رسمی ارشد کاخ سفید از من و چند روزنامهنگار دیگر دعوت کرد تا نظر ما را درباره پیشنویس توافقنامهای که قرار بود اوباما در مذاکره 5+1 با ایران به طرف ایران پیشنهاد کند جویا شود. وقتی متن پیشنویس توافقنامه را دیدیم، آن را کاملاً یکسویه ارزیابی کردیم و همه ما بر این باور بودیم که ایرانیها هرگز این متن را نخواهند پذیرفت و به شرایطی که در آن آمده است تننخواهند داد. پیشنویس توافقنامه به گونهای بودکه هیچیک از مواد آن نمیتوانست با اعتراض یک آمریکایی، یک اسرائیلی و یا یک عرب متعصب روبرو شود. اما امروز که متن توافقنامه یکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب دیدم همان پیشنویسی است که چند هفته قبل دیده بودم و اکنون تیم هستهای ایران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترین تغییری در متن پیشنویس به آن تن داده و پذیرفته است.»!
کیهان در همان اولین روزهای بعد از توافق ژنو و در جریان رصد رسانههای آمریکایی به نوشته «فردکاپلن» در سایت «اسلیت آنلاین» دسترسی پیدا کرده بود ولی به مصداق آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء... اگر فاسقی خبری آورد، درباره آن تحقیق کنید» انتشار آن را به مصلحت ندیده و ترجیح داده بودیم که با اعلام پیروزی تیم هستهای و رئیسجمهور محترم کشورمان همسویی کنیم، اما وقتی متن توافقنامه ژنو - به روایت وزارت خارجه خودمان
و نه fact sheet کاخسفید- منتشر شد، با کمال تاسف آنچه فردکاپلن نوشته بود را «واقعی» یافتیم و طی چند یادداشت و گزارش به نقد مستند توافقنامه پرداختیم اما، باز هم به نوشته یاد شده استناد نکردیم، و این در حالی بود که برخی از دوستان با کملطفی! کیهان و اسرائیل را به همسویی در مخالفت با توافقنامه ژنو متهم میکردند و در همان حال کاپلن به صراحت نوشته و استناد کرده بود توافقنامه ژنو هر آمریکایی و اسرائیلی متعصبی را هم راضی کرده است.
امروزه اما، بسیاری از دیرباورها نیز به این باور رسیدهاند که در توافقنامه ژنو امتیازهای نقد دادهایم - نظیر امتیاز غنیسازی 20 درصد - ولی حتی وعدههای نسیه هم نگرفتهایم، که افزایش تحریمها، غیرقابل دسترس بودن اقساط داراییهای خودمان که بلوکه شده است و... فقط بخشی از آن وعدههای نسیه و انجام نشده است.
3- روز چهارشنبه هفته گذشته، رهبر معظم انقلاب در دیدار مدیران و کارشناسان سازمان انرژی اتمی، نقشه راه فعالیت هستهای کشورمان را ترسیم کردند و بر این محورهای غیرقابل تغییر تأکید ورزیدند که؛ «فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در زمینه تحقیق و توسعه هستهای به هیچوجه متوقف نخواهد شد و هیچیک از دستاوردهای هستهای نیز تعطیلبردار نیست... و کسی هم حق معامله بر روی آنها را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد... تنها راه این است که به مسیر پیشرفت خود با قدرت ادامه دهیم و زیر بار حرف زور نرویم»... حضرتآقا با اشاره به فضاسازی بینالمللی دشمن علیه برنامه هستهای کشورمان فرمودند «برهمین اساس بود که با طراحی جدید دولت برای مذاکره درخصوص موضوع هستهای موافقت شد تا این جو جهانی شکسته و ابتکار عمل از طرف مقابل گرفته شود»
اکنون و باردیگر با تأکید بر قابل تقدیر بودن تلاش تیم هستهای کشورمان میتوان گفت؛ لازمه تحقق نقشه راهی که رهبرمعظم انقلاب ترسیم فرمودهاند تغییر بستر مذاکرات- نه توقف آن - و تدوین چارچوب و مدالیتهای متفاوت با چارچوب کنونی مذاکرات است. این چارچوب میتواند و باید در محدوده معاهده NPT و پادمانهای مربوطه تدوین و تعریف شود، چرا که بستر کنونی مذاکرات با زیادهخواهیهای غیرقانونی و محورهای فراتر از معاهدات پذیرفته شده بینالمللی و عرف رایج و شناخته شده مذاکرات تهیه و ارائه - بخوانید تحمیل - شده است.
در اینباره اگرچه گفتنیهای درخور توجهی هست ولی در محدوده این نوشتار تنها به نمونههایی از آن اشاره میکنیم و باقی به بعد میگذاریم.
4- آمریکاییها در جریان مذاکرات واژه مندرآوردی «BREAK OUT - نقطهگریز»، را که در هیچیک از متون قانونی و فایلهای فنی و حقوقی هستهای سابقه ندارد، به میدان مذاکره آورده و ادعا میکنند فعالیت اتمی ایران باید به گونهای باشد که در صورت تصمیم به ساخت سلاح هستهای - نقطهگریز از معاهده NPT- حداقل بین 12 تا 18 ماه با تولید سلاحاتمی فاصله داشته باشد. جانکری در مصاحبه اخیر خود گفته است این فاصله در حال حاضر فقط 2 ماه است! آمریکاییها برای افزایش «نقطهگریز» از - به قول خودشان - 2ماهبه 18ماه، تاکید میکنند و به جد از تیم هستهای کشورمان میخواهند که
الف: تعداد سانتریفیوژهای فعال کمتر از 4 هزار دستگاه باشد!
ب: مواد هستهای ذخیره شده - اورانیوم زیر 5 درصد - بیشتر از 2000 کیلو نباشد!
ج - ایران با پذیرش پروتکل الحاقی -بازرسیهای سر زده، از هر جا و در هرزمان- زمینه نظارت دایمی بر فعالیت هستهای خود را فراهم آورد.
تن دادن به این خواسته غیرقانونی حریف که متأسفانه برخی خبرها از پذیرش - دستکم ضمنی- آن از سوی تیم کشورمان حکایت میکند، یعنی، دست کشیدن از غنیسازی صنعتی و کاهش فعالیت هستهای ایران در حد آزمایشگاهی! در این صورت، باید تأسیسات فعال هستهای کشورمان را برای همیشه از چرخه قانونی خارج کرده و اوراق کنیم و در یک کلام، فعالیت هستهای نداشته باشیم. آمریکاییها در مذاکرات به صراحت از واژه اوراق کردن -DISMANTLE- بهره گرفتهاند.
این در حالی است که معاهده NPT و پادمانهای مربوطه، هیچگونه محدودیتی برای تعداد سانتریفیوژها، میزان ذخیرهسازی اورانیوم غنی شده و درصد آن قائل نشده و تنها راه پیشگیری از تولید سلاح را در بازرسیهای آژانس تعریف کرده است.
5- آمریکاییها در جریان مذاکرات واژه جدید دیگری نیز با عنوان «ابعاداحتمالی نظامی PMD» اختراع کرده و ادعا میکنند، برای اطمینان از این که احتمال رویکرد به تولید سلاح هستهای در جمهوری اسلامی ایران وجود نداشته و یا در گذشته حرکتی در این جهت صورت نپذیرفته است باید به تمامی پرسشهای قبلی 5+1 پاسخ داده شود و اجازه بازرسی از تمامی مراکز نظامی و تسلیحاتی، شناسایی تمامی دانشمندان هستهای و مذاکره و مصاحبه با آنها، معرفی تمامی افراد و مراکزی که مورد نظر بازرسان باشد و... نیز در دستور کار قرار گیرد.
نکته درخور توجه آن که، حریف هیچ نقطه پایانی برای اعلام نتیجه این بازرسیها و عادی شدن پرونده هستهای ایران مشخص نمیکند و نقطه پایان را نه در اطمینان فنی و حقوقی، بلکه در اقناع خود میداند و در مواردی اعلام کرده است که انجام این بازرسیها و اعلام نتیجهنهایی حداقل - تاکید شده است که حداقل - 20 سال طول میکشد!
گفتنی است که آمریکاییها اعلام کردهاند بعد از بازرسی از یک مرکز و اطمینان از عدم وجود فعالیت هستهای در آن، میتوانند باز هم برای بازرسی به آن مرکز مراجعه کنند چرا که بعید نیست در فاصله بعد از بازرسی اول، انحراف به سوی تولید سلاح -DIVERSION- صورت پذیرفته باشد! این بهانه را پیش از این درباره پارچین پیش کشیده بودند، تن دادن به این خواسته غیرقانونی حریف نیز مفهومی غیر از تعطیل کردن و توقف فعالیتهای هستهای کشورمان ندارد. پیش از این طی یادداشتی با یک محاسبه سرانگشتی نتیجه گرفته بودیم که پایان این بازرسیها حداقل 200 سال به درازا میکشد!
طرح پیشنهادی 5+1 برای راکتور آب سنگین اراک نیز به مفهوم تعطیلی این مرکز است، از جمله با این پیشنهاد که ظرفیت آن از 40 مگاوات کنونی به 10مگاوات-یعنی تقریبا هیچ- کاهش یابد و...
دراینباره و مخصوصا درباره وعدههای نسیه و دمدستی و «ریز» حریف که متأسفانه در برخی رسانهها «درشت نمایی» می شود گفتنیهای دیگری نیز هست که به بعد میگذاریم.
1- این نوشته در پی آن نیست که تلاش بیوقفه تیم مذاکرهکننده هستهای کشورمان را نادیده بگیرد و یا در انگیزه آنان برای حفظ و حراست از دستاوردهای نظام خدشهای وارد کند ولی شواهد و نشانههایی در دست است که نشان میدهد آنچه تاکنون و در جریان مذاکرات اخیر با گروه کشورهای 5+1 به دست آوردهایم با آنچه وعده داده شده بود و انتظار میرفت فاصله زیادی دارد تا آنجا که میتوان گفت تنها دستاورد دور جدید مذاکرات اثبات بیخدشه این واقعیت بوده است که «آمریکا قابل اعتماد نیست»!
و این، اگر چه با دستاوردهای مورد انتظار همخوانی نداشته و از جنس و سنخ دیگری است ولی بیتردید دستاورد بزرگی است که میتواند در ترسیم «نقشهراه» نقش سرنوشتسازی داشته و برخی از توهمات پمپاژ شده طی سالهای اخیر را از میان بردارد.
و اما، این فاصله که پر ناشدنی به نظر میرسد را نه در کوتاهی تیم مذاکرهکننده، بلکه باید در بستر و چارچوب -modality- تحمیل شده مذاکرات جستوجو کرد و به قول «لاپلاس»، کسی که در کویر پشت به خورشید میدود، همواره سایه خود را پیش روی خواهد داشت و نباید تصور کند که با افزایش سرعت میتواند از سایه خود سبقت بگیرد! چاره کار، تغییر «جهت حرکت» است و نه؛ افزایش سرعت. یادداشت پیش روی، اگر از وسوسه اصحاب وطنفروش فتنه 88 و لیبرالهای سینهچاک و خود باخته- و بعضا خود فروخته- غربگرا دور بماند، در پی همدلی و همراهی با تیم مذاکرهکننده کشورمان است و در وسع و اندازه خود، لغزشگاههای مسیری که پیش گرفته شده است را به نمایش میگذارد و بر این واقعیت تاکید دارد که بستر و چارچوب کنونی مذاکرات همان «شتر مجنون» در داستان ملایرومی است که دل در گرو کُرِه خود دارد و برای رسیدن به «کویلیلی» قدم ازقدم بر نمیدارد. بخوانید!
2- فردای آن روز که توافقنامه ژنو به امضاء رسید - یکشنبه 3 آذرماه 92 / 24 نوامبر 2013 - «فرد کاپلن» روزنامهنگار مشهور آمریکایی و ستوننویس روزنامههای نیویورک تایمز، نیویورکر، آتلانتیک و اسلیت آنلاین و مؤلف چند کتاب در زمینههای نظامی و جنگ هستهای، طی مقالهای با ابراز تعجب نوشت:
« چند هفته پیش یک مقام رسمی ارشد کاخ سفید از من و چند روزنامهنگار دیگر دعوت کرد تا نظر ما را درباره پیشنویس توافقنامهای که قرار بود اوباما در مذاکره 5+1 با ایران به طرف ایران پیشنهاد کند جویا شود. وقتی متن پیشنویس توافقنامه را دیدیم، آن را کاملاً یکسویه ارزیابی کردیم و همه ما بر این باور بودیم که ایرانیها هرگز این متن را نخواهند پذیرفت و به شرایطی که در آن آمده است تننخواهند داد. پیشنویس توافقنامه به گونهای بودکه هیچیک از مواد آن نمیتوانست با اعتراض یک آمریکایی، یک اسرائیلی و یا یک عرب متعصب روبرو شود. اما امروز که متن توافقنامه یکشنبه ژنو منتشر شد با کمال تعجب دیدم همان پیشنویسی است که چند هفته قبل دیده بودم و اکنون تیم هستهای ایران، برخلاف انتظار ما، بدون کمترین تغییری در متن پیشنویس به آن تن داده و پذیرفته است.»!
کیهان در همان اولین روزهای بعد از توافق ژنو و در جریان رصد رسانههای آمریکایی به نوشته «فردکاپلن» در سایت «اسلیت آنلاین» دسترسی پیدا کرده بود ولی به مصداق آیه شریفه «ان جائکم فاسق بنباء... اگر فاسقی خبری آورد، درباره آن تحقیق کنید» انتشار آن را به مصلحت ندیده و ترجیح داده بودیم که با اعلام پیروزی تیم هستهای و رئیسجمهور محترم کشورمان همسویی کنیم، اما وقتی متن توافقنامه ژنو - به روایت وزارت خارجه خودمان
و نه fact sheet کاخسفید- منتشر شد، با کمال تاسف آنچه فردکاپلن نوشته بود را «واقعی» یافتیم و طی چند یادداشت و گزارش به نقد مستند توافقنامه پرداختیم اما، باز هم به نوشته یاد شده استناد نکردیم، و این در حالی بود که برخی از دوستان با کملطفی! کیهان و اسرائیل را به همسویی در مخالفت با توافقنامه ژنو متهم میکردند و در همان حال کاپلن به صراحت نوشته و استناد کرده بود توافقنامه ژنو هر آمریکایی و اسرائیلی متعصبی را هم راضی کرده است.
امروزه اما، بسیاری از دیرباورها نیز به این باور رسیدهاند که در توافقنامه ژنو امتیازهای نقد دادهایم - نظیر امتیاز غنیسازی 20 درصد - ولی حتی وعدههای نسیه هم نگرفتهایم، که افزایش تحریمها، غیرقابل دسترس بودن اقساط داراییهای خودمان که بلوکه شده است و... فقط بخشی از آن وعدههای نسیه و انجام نشده است.
3- روز چهارشنبه هفته گذشته، رهبر معظم انقلاب در دیدار مدیران و کارشناسان سازمان انرژی اتمی، نقشه راه فعالیت هستهای کشورمان را ترسیم کردند و بر این محورهای غیرقابل تغییر تأکید ورزیدند که؛ «فعالیتهای جمهوری اسلامی ایران در زمینه تحقیق و توسعه هستهای به هیچوجه متوقف نخواهد شد و هیچیک از دستاوردهای هستهای نیز تعطیلبردار نیست... و کسی هم حق معامله بر روی آنها را ندارد و کسی هم این کار را انجام نخواهد داد... تنها راه این است که به مسیر پیشرفت خود با قدرت ادامه دهیم و زیر بار حرف زور نرویم»... حضرتآقا با اشاره به فضاسازی بینالمللی دشمن علیه برنامه هستهای کشورمان فرمودند «برهمین اساس بود که با طراحی جدید دولت برای مذاکره درخصوص موضوع هستهای موافقت شد تا این جو جهانی شکسته و ابتکار عمل از طرف مقابل گرفته شود»
اکنون و باردیگر با تأکید بر قابل تقدیر بودن تلاش تیم هستهای کشورمان میتوان گفت؛ لازمه تحقق نقشه راهی که رهبرمعظم انقلاب ترسیم فرمودهاند تغییر بستر مذاکرات- نه توقف آن - و تدوین چارچوب و مدالیتهای متفاوت با چارچوب کنونی مذاکرات است. این چارچوب میتواند و باید در محدوده معاهده NPT و پادمانهای مربوطه تدوین و تعریف شود، چرا که بستر کنونی مذاکرات با زیادهخواهیهای غیرقانونی و محورهای فراتر از معاهدات پذیرفته شده بینالمللی و عرف رایج و شناخته شده مذاکرات تهیه و ارائه - بخوانید تحمیل - شده است.
در اینباره اگرچه گفتنیهای درخور توجهی هست ولی در محدوده این نوشتار تنها به نمونههایی از آن اشاره میکنیم و باقی به بعد میگذاریم.
4- آمریکاییها در جریان مذاکرات واژه مندرآوردی «BREAK OUT - نقطهگریز»، را که در هیچیک از متون قانونی و فایلهای فنی و حقوقی هستهای سابقه ندارد، به میدان مذاکره آورده و ادعا میکنند فعالیت اتمی ایران باید به گونهای باشد که در صورت تصمیم به ساخت سلاح هستهای - نقطهگریز از معاهده NPT- حداقل بین 12 تا 18 ماه با تولید سلاحاتمی فاصله داشته باشد. جانکری در مصاحبه اخیر خود گفته است این فاصله در حال حاضر فقط 2 ماه است! آمریکاییها برای افزایش «نقطهگریز» از - به قول خودشان - 2ماهبه 18ماه، تاکید میکنند و به جد از تیم هستهای کشورمان میخواهند که
الف: تعداد سانتریفیوژهای فعال کمتر از 4 هزار دستگاه باشد!
ب: مواد هستهای ذخیره شده - اورانیوم زیر 5 درصد - بیشتر از 2000 کیلو نباشد!
ج - ایران با پذیرش پروتکل الحاقی -بازرسیهای سر زده، از هر جا و در هرزمان- زمینه نظارت دایمی بر فعالیت هستهای خود را فراهم آورد.
تن دادن به این خواسته غیرقانونی حریف که متأسفانه برخی خبرها از پذیرش - دستکم ضمنی- آن از سوی تیم کشورمان حکایت میکند، یعنی، دست کشیدن از غنیسازی صنعتی و کاهش فعالیت هستهای ایران در حد آزمایشگاهی! در این صورت، باید تأسیسات فعال هستهای کشورمان را برای همیشه از چرخه قانونی خارج کرده و اوراق کنیم و در یک کلام، فعالیت هستهای نداشته باشیم. آمریکاییها در مذاکرات به صراحت از واژه اوراق کردن -DISMANTLE- بهره گرفتهاند.
این در حالی است که معاهده NPT و پادمانهای مربوطه، هیچگونه محدودیتی برای تعداد سانتریفیوژها، میزان ذخیرهسازی اورانیوم غنی شده و درصد آن قائل نشده و تنها راه پیشگیری از تولید سلاح را در بازرسیهای آژانس تعریف کرده است.
5- آمریکاییها در جریان مذاکرات واژه جدید دیگری نیز با عنوان «ابعاداحتمالی نظامی PMD» اختراع کرده و ادعا میکنند، برای اطمینان از این که احتمال رویکرد به تولید سلاح هستهای در جمهوری اسلامی ایران وجود نداشته و یا در گذشته حرکتی در این جهت صورت نپذیرفته است باید به تمامی پرسشهای قبلی 5+1 پاسخ داده شود و اجازه بازرسی از تمامی مراکز نظامی و تسلیحاتی، شناسایی تمامی دانشمندان هستهای و مذاکره و مصاحبه با آنها، معرفی تمامی افراد و مراکزی که مورد نظر بازرسان باشد و... نیز در دستور کار قرار گیرد.
نکته درخور توجه آن که، حریف هیچ نقطه پایانی برای اعلام نتیجه این بازرسیها و عادی شدن پرونده هستهای ایران مشخص نمیکند و نقطه پایان را نه در اطمینان فنی و حقوقی، بلکه در اقناع خود میداند و در مواردی اعلام کرده است که انجام این بازرسیها و اعلام نتیجهنهایی حداقل - تاکید شده است که حداقل - 20 سال طول میکشد!
گفتنی است که آمریکاییها اعلام کردهاند بعد از بازرسی از یک مرکز و اطمینان از عدم وجود فعالیت هستهای در آن، میتوانند باز هم برای بازرسی به آن مرکز مراجعه کنند چرا که بعید نیست در فاصله بعد از بازرسی اول، انحراف به سوی تولید سلاح -DIVERSION- صورت پذیرفته باشد! این بهانه را پیش از این درباره پارچین پیش کشیده بودند، تن دادن به این خواسته غیرقانونی حریف نیز مفهومی غیر از تعطیل کردن و توقف فعالیتهای هستهای کشورمان ندارد. پیش از این طی یادداشتی با یک محاسبه سرانگشتی نتیجه گرفته بودیم که پایان این بازرسیها حداقل 200 سال به درازا میکشد!
طرح پیشنهادی 5+1 برای راکتور آب سنگین اراک نیز به مفهوم تعطیلی این مرکز است، از جمله با این پیشنهاد که ظرفیت آن از 40 مگاوات کنونی به 10مگاوات-یعنی تقریبا هیچ- کاهش یابد و...
دراینباره و مخصوصا درباره وعدههای نسیه و دمدستی و «ریز» حریف که متأسفانه در برخی رسانهها «درشت نمایی» می شود گفتنیهای دیگری نیز هست که به بعد میگذاریم.