سردار برقی:
سردار برقی می گوید، شهید رضا چراغی از شهدای مظلوم و غریب دوران دفاع مقدس است و بسیاری با وجود رشادت های او تاکنون به خوبی او را نشناخته اند که این غریبی و مظلومیت یکی از خواست های او در تمام دوران فعالیت و دفاعش در دوران دفاع مقدس بود که سرانجام به آن دست یافت.
شهدای ایران: سردار برقی گفت: دست هایی در کار است تا شهید شچراغی گمنام ترین ، مظلومترین و غریب ترین شهید در لشگر خود باشد که علت آن را نمی دانم هر چند،شاید شهادت او در 25 فرودین و در روزهایی که مردم و جامعه در تکاپوی روزهای بعد از نوروز هستند این مسئله بروز کرده باشد که می دانم او نیز به همین مظلومیت و گمنامی راضی تر و علاقه مند تر است.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران، سردار برقی در مراسم گرامیداشت شهیدان صیاد شیرازی، آوینی، چراغی و یزدان پرست در گلزار شهدای تهران، افزود: بسیاری نام چراغی را نشنیده اند و او را نمی شناسند که برای معرفی چنین شهیدی باید بیشتر از گذشته در جامعه و از سوی رسانه ها و رزمندگانی که با او همرزم بوده اند گفته و نوشته شود تا جوانان این سرزمین با شهدایی مانند او آشنا شوند.
وی شهید چراغی را روستازاده ای از توابع استان مرکزی دانست و گفت: شهید چراغی 15 مهرماه سال 36، در روستای ستق شهرستان ساوه در استان مرکزی به دنیا آمد و پدرش نام او را ذبیح الله گذاشت و از همان زمان به دلیل اینکه شغل پدرش کشاورزی بود و تنها شش ماه می توانست به این کار اشتغال داشته باشد، نیمی از سال را در تهران و نیمی دیگر را در زادگاهش می گذراند.
وی با اشاره به اینکه سال ها پس از دیگری گذشت و شهید چراغی با اخذ مدرک دیپلم موفق به اتمام تحصیلاتش شد، اظهار داشت: در همان زمان با دوستان و هم محله هایش از جمله شهید دستواره برای اینکه درس خواندش برای خانواده او هزینه و بار مالی نداشته باشد، در کفاشی که متعلق به برادرش بود کار می کرد و دستمزد خود را صرف هزینه ی تحصیل می کرد.
سردار برقی ادامه داد: پس از اخذ دیپلم در سال 56، به خدمت سربازی رفت و در لشگر 92 زرهی اهواز مشغول به خدمت شد و همان سال ها بود که با فرارسیدن انقلاب اسلامی و صدور فرمان ترک سربازخانه ها از سوی امام خمینی(ره)، به همراه فرمانده خود که از نیروهای متدین و انقلابی آن زمان بود از محل خدمتش فرار کرد.
وی اظهار داشت: با پیروزی انقلاب و دستور امام(ره) برای بازگشت سربازان به پادگان ها، به همراه فرمانده اش، به محل خدمتش در لشگر بازگشت و با پایان یافتن خدمت سربازی، لباس پاسداری به تن کرد و بلافاصله، با وقوع غائله کردستان به این منطقه اعزام شد.
سردار برقی با اشاره به اینکه حضور شهید چراغی در کردستان و پاوه، منجر به آشنایی شهید با شهید متوسلیان(دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان) شد، گفت: با آشنایی صورت گرفته، شهید چراغی یار و همراه متوسلیان شد و تا بهمن ماه سال 60، همکاری و همراهی نزدیک این دو با یکدیگر ادامه یافت تا اینکه تصمیم بر ایجاد لشگر محمد رسول الله(ص) از سوی فرماندهان سپاه گرفته می شود.
به گفته وی، برای تشکیل لشگر حضرت رسول، همراه با شهید همت، احمد متوسلیان، شهید شهبازی و تنی چند از دیگر رزمندگان از جمله شهید چراغی به استعداد هزار نیرو، به منطقه جنوب اعزام و این لشگر پایه ریزی شد که شامل دو تیپ حمزه و سلمان بود.
داستان چگونگی فرماندهی تیپ سلمان
سردار برقی ادامه داد: با توجه به اینکه احمد متوسلیان فرماندهی لشگر را بر عهده گرفته بود، شهید چراغی مدت ها به همراه او بود را به عنوان فرمانده تیپ سلمان کرد که چراغی با شنیدن این خبر، به دلیل خجالتی که از این موضوع داشت به اتاق خود رفت و تا یک روز خود را در آن حبس کرد.
وی با تشریح چگونگی انتخاب او به فرماندهی این تیپ، یادآور شد: هنگامی که دو تیپ حمزه سید الشهدا و سلمان تشکیبل داده شد شهید همت و شهید شاهچراغی برای فرماندهی این دو تیپ از سوی متوسلیان انتخاب شدند اما، چون متوسلیان می دانست که احتمالا به روش های معمول نمی تواند موافقت این دو را جلب کند، دستور داد دو برگه کاغذ تهیه شود و نام همت و شاهچراغی را به فرماندهی تیپ های حمزه و سلمان منصوب و آن کاغذ را بر روی درب اتاق های آنان نصب کنند تا همه این موضوع را بدانند و همت و چراغی در عمل انجام شده قرار گیرند که این اقدام موثر افتاد و با وجود بی میلی هر دو شهید به قبول فرماندهی، آنان به ناچار این موضوع را پذیرفتند و به بهترین شکل از این امانت داده شده به آنان مراقبت کردند.
سردار برقی با اشاره به اینکه با قبول فرماندهی از سوی همت و چراغی، عملیات فتح المبین به خوبی به انجام رسید و در عملیات بیت المقدس بود که چراغی به شدت مجروح شد، احمد متوسلیان به اسارت درآمد و همت نیز در جایی دیگر مشغول نبرد بود.
این فرمانده سابق دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: پس از بازگشت دوباره شاهچراغی به جبهه ها، او در عملیاتی که در منطقه سومار به انجام رسید به عنوان فرماندهی گردان رسید و رشادت ها کرد تا اینکه بر اساس تصمیم گیری های صورت گرفته از سوی مسئولان سپاه، مقرر شد ساختار تشکیلاتی در گردان های رزمی سپاه متحول شود.
وی گفت: بر این اساس مقرر شد شهید همت به عنوان فرمانده سپاه یازدهم قدر شود و چراغی نیز جانشین همت در این سپاه شود و سردار علی فضلی نیز فرماندهی تیپ حضرت رسول را بر عهده بگیرد که با این ساختار والفجر مقدماتی اجرایی و در والفجر یک بود که شهید همت درخواست کرد که چراغی مسئولیت لشگر را بر عهده بگیرد که او نیز قبول کرد و مسئولیت فرماندهی لشگر حضرت رسول(ص) تهران را بر عهده گرفت.
این فرمانده سابق دوران دفاع مقدس، با بیان اینکه سردار چراغی روحیه با نشاط و منحصربه فردی داشت و هرگز در بدترین شرایط نیز لبخند از لبان او محو نمی شد، گفت: در عملیات والفجر یک، به دلیل اقدامات دشمن نظم نظامی یگان های عمل کننده از هم پاشید و دستور به عقب نشینی نیروها صادر شد.
به گفته وی، در همان زمان گروهانی از نیروهای آرپی جی زن برای دفاع از رزمندگان در مقابل تانک های دشمن، به ارتفاع 146 اعزام شده بودند که به دلیل سرگردانی تیپ و نیز اقدام دشمن، این نیروها در کانالی محاصره شده بودند که در آن زمان به عنوان مسئول بی سیم، از سوی فرمانده گروهان ارتباط برقرار شد و خواهان آن شدند که به این گروهان دستور عقب نشینی صادر شود اما، به دلیل اینکه مسئولیتی نداشتم به گروهان اعلام کردم که در موقعیت خود بمانند تا دستور صادر شود و در همان لحظه، به سرعت با شاهچراغی تماس گرفتم و از او درخواست کردم فرمان عقب نشینی را به این گروه بدهد.
سردار برقی ادامه داد: شاهچراغی نیز با همان متانت همیشگی و با تشریح اینکه تا زمان بازگردانده شدن گردان نمی تواند دستور عقب نشینی به این گروه که تنها گروهان مدافع گردان بودند اجازه این کار را صادر کند و به عنوان آخرین فردی که با یکی از اعضای گروهان آرپی جی زن صحبت کردم شرح موضوع را به آنان که نه آب داشتند و نه گلوله ای در اختیار، اعلام کردم که باید به مقاومت خود ادامه بدهند و او نیز همین اقدام را انجام داد.
وی با تاکید بر اینکه گروهان اعزام شده به ارتفاع 146، 90 تن را شامل می شد، اضافه کرد: از مجموع گروهان تنها سه تن زنده باقی ماندند و 87 تن به شهادت رسیدند به گونه ای که پیکر بسیاری از این شهدا را 14 سال بعد با انجام تفحص شهدا در این منطقه پیدا و به وطن بازگرداندن که این موضوع نشان از رشادت و فداکاری کسانی داشت که برای حرف و دیدگاه شهید شاهچراغی احترام بسیاری قایل بودند.
سردار برقی با بیان اینکه با شنیدن خبر به شهادت رسیدن این نیروها، شهید شاهچراغی دست به سوی آسمان می برد و می گوید که خدایا دیگر طاقت این مصایب را ندارم، گفت: در همان لحظه که او چنین جملاتی را می گوید، خمپاره ای به نزدیکی او اصابت و ترکشی به سرش برخورد می کند و او را به شهادت می رساند تا او را به آرزوی دیرینه اش برساند و اینگونه می شود که شهید چراغی برای اینکه بیش از این از یاران و همسنگرانش دور نماند به فیض شهادت می رسد.
وی با بیان اینکه شهادت چراغی باید درسی بزرگ برای مسئولانی باشد که در پاره ای از موارد به خون شهدا بی تفاوت هستند، گفت: این همه شهید دادیم و نمی شود که دوباره شرایط به گونه ای شود که جام زهری دیگر را به دست حضرت اقا داد تا ایشان بنوشند و این از عدالت به دور است که مردم این کشور دوباره رنج و سختی را تحمل کنند.
وی تاکید کرد: هم اینک 30 هزار شهید در شهر تهران و گلزار شهدای این شهر وجود دارد و حاشا به غیرت مسئولانی که تلاش می کنند شهدایی مانند چراغی را گمنام نگاه دارند و تلاش می کنند خون آنان را پایمال کنند.
به گزارش خبرنگار سیاسی پایگاه خبری شهدای ایران، سردار برقی در مراسم گرامیداشت شهیدان صیاد شیرازی، آوینی، چراغی و یزدان پرست در گلزار شهدای تهران، افزود: بسیاری نام چراغی را نشنیده اند و او را نمی شناسند که برای معرفی چنین شهیدی باید بیشتر از گذشته در جامعه و از سوی رسانه ها و رزمندگانی که با او همرزم بوده اند گفته و نوشته شود تا جوانان این سرزمین با شهدایی مانند او آشنا شوند.
وی شهید چراغی را روستازاده ای از توابع استان مرکزی دانست و گفت: شهید چراغی 15 مهرماه سال 36، در روستای ستق شهرستان ساوه در استان مرکزی به دنیا آمد و پدرش نام او را ذبیح الله گذاشت و از همان زمان به دلیل اینکه شغل پدرش کشاورزی بود و تنها شش ماه می توانست به این کار اشتغال داشته باشد، نیمی از سال را در تهران و نیمی دیگر را در زادگاهش می گذراند.
وی با اشاره به اینکه سال ها پس از دیگری گذشت و شهید چراغی با اخذ مدرک دیپلم موفق به اتمام تحصیلاتش شد، اظهار داشت: در همان زمان با دوستان و هم محله هایش از جمله شهید دستواره برای اینکه درس خواندش برای خانواده او هزینه و بار مالی نداشته باشد، در کفاشی که متعلق به برادرش بود کار می کرد و دستمزد خود را صرف هزینه ی تحصیل می کرد.
سردار برقی ادامه داد: پس از اخذ دیپلم در سال 56، به خدمت سربازی رفت و در لشگر 92 زرهی اهواز مشغول به خدمت شد و همان سال ها بود که با فرارسیدن انقلاب اسلامی و صدور فرمان ترک سربازخانه ها از سوی امام خمینی(ره)، به همراه فرمانده خود که از نیروهای متدین و انقلابی آن زمان بود از محل خدمتش فرار کرد.
وی اظهار داشت: با پیروزی انقلاب و دستور امام(ره) برای بازگشت سربازان به پادگان ها، به همراه فرمانده اش، به محل خدمتش در لشگر بازگشت و با پایان یافتن خدمت سربازی، لباس پاسداری به تن کرد و بلافاصله، با وقوع غائله کردستان به این منطقه اعزام شد.
سردار برقی با اشاره به اینکه حضور شهید چراغی در کردستان و پاوه، منجر به آشنایی شهید با شهید متوسلیان(دیپلمات ربوده شده ایران در لبنان) شد، گفت: با آشنایی صورت گرفته، شهید چراغی یار و همراه متوسلیان شد و تا بهمن ماه سال 60، همکاری و همراهی نزدیک این دو با یکدیگر ادامه یافت تا اینکه تصمیم بر ایجاد لشگر محمد رسول الله(ص) از سوی فرماندهان سپاه گرفته می شود.
به گفته وی، برای تشکیل لشگر حضرت رسول، همراه با شهید همت، احمد متوسلیان، شهید شهبازی و تنی چند از دیگر رزمندگان از جمله شهید چراغی به استعداد هزار نیرو، به منطقه جنوب اعزام و این لشگر پایه ریزی شد که شامل دو تیپ حمزه و سلمان بود.
داستان چگونگی فرماندهی تیپ سلمان
سردار برقی ادامه داد: با توجه به اینکه احمد متوسلیان فرماندهی لشگر را بر عهده گرفته بود، شهید چراغی مدت ها به همراه او بود را به عنوان فرمانده تیپ سلمان کرد که چراغی با شنیدن این خبر، به دلیل خجالتی که از این موضوع داشت به اتاق خود رفت و تا یک روز خود را در آن حبس کرد.
وی با تشریح چگونگی انتخاب او به فرماندهی این تیپ، یادآور شد: هنگامی که دو تیپ حمزه سید الشهدا و سلمان تشکیبل داده شد شهید همت و شهید شاهچراغی برای فرماندهی این دو تیپ از سوی متوسلیان انتخاب شدند اما، چون متوسلیان می دانست که احتمالا به روش های معمول نمی تواند موافقت این دو را جلب کند، دستور داد دو برگه کاغذ تهیه شود و نام همت و شاهچراغی را به فرماندهی تیپ های حمزه و سلمان منصوب و آن کاغذ را بر روی درب اتاق های آنان نصب کنند تا همه این موضوع را بدانند و همت و چراغی در عمل انجام شده قرار گیرند که این اقدام موثر افتاد و با وجود بی میلی هر دو شهید به قبول فرماندهی، آنان به ناچار این موضوع را پذیرفتند و به بهترین شکل از این امانت داده شده به آنان مراقبت کردند.
سردار برقی با اشاره به اینکه با قبول فرماندهی از سوی همت و چراغی، عملیات فتح المبین به خوبی به انجام رسید و در عملیات بیت المقدس بود که چراغی به شدت مجروح شد، احمد متوسلیان به اسارت درآمد و همت نیز در جایی دیگر مشغول نبرد بود.
این فرمانده سابق دوران دفاع مقدس، خاطرنشان کرد: پس از بازگشت دوباره شاهچراغی به جبهه ها، او در عملیاتی که در منطقه سومار به انجام رسید به عنوان فرماندهی گردان رسید و رشادت ها کرد تا اینکه بر اساس تصمیم گیری های صورت گرفته از سوی مسئولان سپاه، مقرر شد ساختار تشکیلاتی در گردان های رزمی سپاه متحول شود.
وی گفت: بر این اساس مقرر شد شهید همت به عنوان فرمانده سپاه یازدهم قدر شود و چراغی نیز جانشین همت در این سپاه شود و سردار علی فضلی نیز فرماندهی تیپ حضرت رسول را بر عهده بگیرد که با این ساختار والفجر مقدماتی اجرایی و در والفجر یک بود که شهید همت درخواست کرد که چراغی مسئولیت لشگر را بر عهده بگیرد که او نیز قبول کرد و مسئولیت فرماندهی لشگر حضرت رسول(ص) تهران را بر عهده گرفت.
این فرمانده سابق دوران دفاع مقدس، با بیان اینکه سردار چراغی روحیه با نشاط و منحصربه فردی داشت و هرگز در بدترین شرایط نیز لبخند از لبان او محو نمی شد، گفت: در عملیات والفجر یک، به دلیل اقدامات دشمن نظم نظامی یگان های عمل کننده از هم پاشید و دستور به عقب نشینی نیروها صادر شد.
به گفته وی، در همان زمان گروهانی از نیروهای آرپی جی زن برای دفاع از رزمندگان در مقابل تانک های دشمن، به ارتفاع 146 اعزام شده بودند که به دلیل سرگردانی تیپ و نیز اقدام دشمن، این نیروها در کانالی محاصره شده بودند که در آن زمان به عنوان مسئول بی سیم، از سوی فرمانده گروهان ارتباط برقرار شد و خواهان آن شدند که به این گروهان دستور عقب نشینی صادر شود اما، به دلیل اینکه مسئولیتی نداشتم به گروهان اعلام کردم که در موقعیت خود بمانند تا دستور صادر شود و در همان لحظه، به سرعت با شاهچراغی تماس گرفتم و از او درخواست کردم فرمان عقب نشینی را به این گروه بدهد.
سردار برقی ادامه داد: شاهچراغی نیز با همان متانت همیشگی و با تشریح اینکه تا زمان بازگردانده شدن گردان نمی تواند دستور عقب نشینی به این گروه که تنها گروهان مدافع گردان بودند اجازه این کار را صادر کند و به عنوان آخرین فردی که با یکی از اعضای گروهان آرپی جی زن صحبت کردم شرح موضوع را به آنان که نه آب داشتند و نه گلوله ای در اختیار، اعلام کردم که باید به مقاومت خود ادامه بدهند و او نیز همین اقدام را انجام داد.
وی با تاکید بر اینکه گروهان اعزام شده به ارتفاع 146، 90 تن را شامل می شد، اضافه کرد: از مجموع گروهان تنها سه تن زنده باقی ماندند و 87 تن به شهادت رسیدند به گونه ای که پیکر بسیاری از این شهدا را 14 سال بعد با انجام تفحص شهدا در این منطقه پیدا و به وطن بازگرداندن که این موضوع نشان از رشادت و فداکاری کسانی داشت که برای حرف و دیدگاه شهید شاهچراغی احترام بسیاری قایل بودند.
سردار برقی با بیان اینکه با شنیدن خبر به شهادت رسیدن این نیروها، شهید شاهچراغی دست به سوی آسمان می برد و می گوید که خدایا دیگر طاقت این مصایب را ندارم، گفت: در همان لحظه که او چنین جملاتی را می گوید، خمپاره ای به نزدیکی او اصابت و ترکشی به سرش برخورد می کند و او را به شهادت می رساند تا او را به آرزوی دیرینه اش برساند و اینگونه می شود که شهید چراغی برای اینکه بیش از این از یاران و همسنگرانش دور نماند به فیض شهادت می رسد.
وی با بیان اینکه شهادت چراغی باید درسی بزرگ برای مسئولانی باشد که در پاره ای از موارد به خون شهدا بی تفاوت هستند، گفت: این همه شهید دادیم و نمی شود که دوباره شرایط به گونه ای شود که جام زهری دیگر را به دست حضرت اقا داد تا ایشان بنوشند و این از عدالت به دور است که مردم این کشور دوباره رنج و سختی را تحمل کنند.
وی تاکید کرد: هم اینک 30 هزار شهید در شهر تهران و گلزار شهدای این شهر وجود دارد و حاشا به غیرت مسئولانی که تلاش می کنند شهدایی مانند چراغی را گمنام نگاه دارند و تلاش می کنند خون آنان را پایمال کنند.