خنده و گريه اش در هم آميخته شده است، نمي داند از غم دوري فرزند بگريد يا از شنيدن خبر آزادي اش بخندد.
به گزارش شهداي ايران يه نقل از باشگاه خبرنگاران، وقتي ۱۵ بهمن سال گذشته پسرش را که به مرخصي آمده بود، بدرقه کرد، حتي ذره اي هم تصور نمي کرد که روزي بازگشتن جگرگوشه اش را اين گونه به انتظار بنشيند.
نه تنها روزها و ساعت ها و دقيقه ها بلکه ثانيه ها را براي ديدن دوباره پاره تنش مي شمرد و از وقتي که شنيده «رامين» اش آزاد شده، بي تاب تر شده است و حتي صدم ثانيه ها را هم از شماره نمي اندازد. بيست و هفتم سال ۷۲ بود که «رامين حضرتي» در بجنورد به دنيا آمد، ۱۰ ماه قبل هم او را براي رفتن به خدمت مقدس سربازي بدرقه کرد تا دينش را به مملکتش ادا کند.
«جواهر فدايي» که «رامين» را چونان ۴ فرزند ديگرش با چنگ و دندان بزرگ کرده و پرورانيده، اکنون خود را بدهکار خدا و ائمه(ع) مي داند و مي گويد: براي آزادي پاره تنم کلي راز و نياز و نذر کردم و اکنون به ائمه معصومين(ع) بدهکارم و با بازگشتن «رامين»، تمام آن ها را ادا مي کنم. براي ملاقات با پدر و مادر مرزبان بجنوردي همراه با عکاس روزنامه به منزلشان در کلاته آروين بجنورد مي رويم، پدر اينجا نيست و براي انجام کارهايش به روستايشان «گودالي سلاخ» رفته است، مادر اما با خوش رويي به استقبالمان مي آيد.
چگونگي احوالش را پس از شنيدن خبر به گروگان گرفته شدن فرزندش در جمله اي کوتاه، خلاصه مي کند و مي گويد: «عمرم تمام شد». مي گويد: همسرم «محمدرضا حضرتي» ۲ روز قبل از من متوجه به گروگان گرفته شدن فرزندمان «رامين» شد و چند نفري از نيروهاي مرزباني فقط ۳ روز پس از پايان مرخصي پاره تنمان با حضور در منزلمان در بجنورد اين موضوع را به او اطلاع داده بودند و اين يعني اين که کمر او از غصه احوال فرزندمان ۲ روز زودتر خم شد. مادر اين مرزبان بجنوردي ادامه مي دهد: همسرم که مي دانست تاب شنيدن اين خبر را ندارم، اصلا نمي خواست که من متوجه اين موضوع شوم اما رفت و آمد همسايه ها به منزلمان موجب شد تا متوجه آن شوم.
مي گويد: پيش از اين هم يکي، ۲ مرتبه ديگر گفتند که گروگان ها آزاد شده اند و فرزندم باز مي گردد اما دوباره بلافاصله گفتند که خبر آزادي آن ها صحت نداشته است. نگاهش را رو به آسمان مي برد و در حالي که با گوشه چادرش اشک هايش را پاک مي کند، مي گويد: خدا کند اين بار، خبر درست باشد.
نگران وضعيت و احوال دردانه اش است و اين که معلوم نيست بر جگرگوشه اش چه مي گذرد، آرام و قرارش را گرفته است و مي گويد: «بي خبري بد دردي است» و براي چند لحظه اي، متفکرانه، سکوت مي کند. در حالي که تا در خروجي بدرقه مان مي کند، با صدايي پر از بغض مي گويد: براي درست بودن خبر آزادي دردانه ام دعا کنيد...
مرزبانان امروز وارد ايران مي شوند
در همين حال يک عضو خانواده سربازان گروگان گرفته شده گفت: طي تماس تلفني برادرم (رامين حضرتي) از افغانستان از سلامتي کامل خود به همراه سه مرزبان ديگر خبر داد. ايوب حضرتي در گفت وگو با خبرنگار فارس در بجنورد با اشاره به ابراز خوشحالي گروگان ها از آزادي از دست تروريست هاي جيش العدل تصريح کرد: براساس اظهارات برادرم قرار است آنها امروز يکشنبه به وطن بازگردند.
اين عضو خانواده مرزبانان گروگان گرفته شده ضمن قدرداني از تمامي مسئولان به خاطر پيگيري براي مرزبانان تصريح کرد: تمامي خانواده و فاميل و اهالي محل پس از شنيدن خبر آزادي رامين خدا را شکر کرده و نماز شکر به جاي آوردند. وي تصريح کرد: از زمان اعلام خبر آزادي مرزبانان مرتباً شاهد تماس هاي مسئولان و مردم و ابراز لطف آنان نسبت به آزادي مرزبانان بوديم که به نوبه خود قدردان محبت هاي آنها هستيم.
نه تنها روزها و ساعت ها و دقيقه ها بلکه ثانيه ها را براي ديدن دوباره پاره تنش مي شمرد و از وقتي که شنيده «رامين» اش آزاد شده، بي تاب تر شده است و حتي صدم ثانيه ها را هم از شماره نمي اندازد. بيست و هفتم سال ۷۲ بود که «رامين حضرتي» در بجنورد به دنيا آمد، ۱۰ ماه قبل هم او را براي رفتن به خدمت مقدس سربازي بدرقه کرد تا دينش را به مملکتش ادا کند.
«جواهر فدايي» که «رامين» را چونان ۴ فرزند ديگرش با چنگ و دندان بزرگ کرده و پرورانيده، اکنون خود را بدهکار خدا و ائمه(ع) مي داند و مي گويد: براي آزادي پاره تنم کلي راز و نياز و نذر کردم و اکنون به ائمه معصومين(ع) بدهکارم و با بازگشتن «رامين»، تمام آن ها را ادا مي کنم. براي ملاقات با پدر و مادر مرزبان بجنوردي همراه با عکاس روزنامه به منزلشان در کلاته آروين بجنورد مي رويم، پدر اينجا نيست و براي انجام کارهايش به روستايشان «گودالي سلاخ» رفته است، مادر اما با خوش رويي به استقبالمان مي آيد.
چگونگي احوالش را پس از شنيدن خبر به گروگان گرفته شدن فرزندش در جمله اي کوتاه، خلاصه مي کند و مي گويد: «عمرم تمام شد». مي گويد: همسرم «محمدرضا حضرتي» ۲ روز قبل از من متوجه به گروگان گرفته شدن فرزندمان «رامين» شد و چند نفري از نيروهاي مرزباني فقط ۳ روز پس از پايان مرخصي پاره تنمان با حضور در منزلمان در بجنورد اين موضوع را به او اطلاع داده بودند و اين يعني اين که کمر او از غصه احوال فرزندمان ۲ روز زودتر خم شد. مادر اين مرزبان بجنوردي ادامه مي دهد: همسرم که مي دانست تاب شنيدن اين خبر را ندارم، اصلا نمي خواست که من متوجه اين موضوع شوم اما رفت و آمد همسايه ها به منزلمان موجب شد تا متوجه آن شوم.
مي گويد: پيش از اين هم يکي، ۲ مرتبه ديگر گفتند که گروگان ها آزاد شده اند و فرزندم باز مي گردد اما دوباره بلافاصله گفتند که خبر آزادي آن ها صحت نداشته است. نگاهش را رو به آسمان مي برد و در حالي که با گوشه چادرش اشک هايش را پاک مي کند، مي گويد: خدا کند اين بار، خبر درست باشد.
نگران وضعيت و احوال دردانه اش است و اين که معلوم نيست بر جگرگوشه اش چه مي گذرد، آرام و قرارش را گرفته است و مي گويد: «بي خبري بد دردي است» و براي چند لحظه اي، متفکرانه، سکوت مي کند. در حالي که تا در خروجي بدرقه مان مي کند، با صدايي پر از بغض مي گويد: براي درست بودن خبر آزادي دردانه ام دعا کنيد...
مرزبانان امروز وارد ايران مي شوند
در همين حال يک عضو خانواده سربازان گروگان گرفته شده گفت: طي تماس تلفني برادرم (رامين حضرتي) از افغانستان از سلامتي کامل خود به همراه سه مرزبان ديگر خبر داد. ايوب حضرتي در گفت وگو با خبرنگار فارس در بجنورد با اشاره به ابراز خوشحالي گروگان ها از آزادي از دست تروريست هاي جيش العدل تصريح کرد: براساس اظهارات برادرم قرار است آنها امروز يکشنبه به وطن بازگردند.
اين عضو خانواده مرزبانان گروگان گرفته شده ضمن قدرداني از تمامي مسئولان به خاطر پيگيري براي مرزبانان تصريح کرد: تمامي خانواده و فاميل و اهالي محل پس از شنيدن خبر آزادي رامين خدا را شکر کرده و نماز شکر به جاي آوردند. وي تصريح کرد: از زمان اعلام خبر آزادي مرزبانان مرتباً شاهد تماس هاي مسئولان و مردم و ابراز لطف آنان نسبت به آزادي مرزبانان بوديم که به نوبه خود قدردان محبت هاي آنها هستيم.