شهدای ایران shohadayeiran.com

کد خبر: ۳۱۸۶۲
تاریخ انتشار: ۲۰ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۳:۳۶
روزنامه‌ آسمان به سردبیری محمد قوچانی، علی‌رغم نقشه‌ راهی که برایش ترسیم کرده بودند، یک هفته بیشتر دوام نیاورد و به نوعی دست به خودکشی زد
به گزارش  شهداي ايران به نقل از سایت هم‌اندیشی نوشت: روزنامه‌ی «آسمان» به سردبیری «محمد قوچانی»، علی‌رغم نقشه‌ی راهی که برایش ترسیم کرده بودند، یک هفته بیشتر دوام نیاورد و دست به خودکشی زد اما چرا این روزنامه در ابتدای راه به آخر خط رسید؟

محمد قوچانی در یادداشتی با تیتر «کدام اعتدال؟ کدام روزنامه؟» در اولین شماره‌ی آسمان می‌نویسد که اعتدال‌گرایی صورت‌بندیِ تازه‌ی جریانِ تحول‌خواه در عصر اصلاحات است و در واقع «اعتدال‌گرایی»، بعد از دوران مصدق و بازرگان و دوران محمد خاتمی، «موج سوم اصلاح‌طلبی» است که چهره‌های شاخص آن حسن روحانی و محمدجواد ظریف هستند. وی البته هم‌سویی اعتدال‌گرایی و اصلاح‌طلبی را مرهون نقش تاریخی «اکبر هاشمی رفسنجانی» می‌داند.

قوچانی با نگاهی آسیب‌شناسانه به دوران قدرت اصلاح‌طلبان، می‌نویسد اشتباه ما در دوران اصلاحات این بود که وظیفه‌ی تئوری‌پردازی را به دوش رییس جمهور گذاشتیم که همین کار جلوی حرکت محمد خاتمی را گرفت. چرا که تئوری پردازی کار روشنفکر است و این اشتباه، رییس جمهور را در میانه دولتمردی و روشنفکری واگذاشت.

 

* آسمان، اتاق فکر دولت

قوچانی می‌نویسد، حال که روحانی زیر «آوار مشکلات اقتصادی و خارجی» قرار دارد، فرصت نظریه پردازی ندارد و با این اوصاف یک «اتاق فکر مستقل از بروکراسی دولتی» مانند احزاب و مطبوعات باید این وظیفه را به دوش بگیرند و در جایگاه مشاور دولت ایفای نقش کنند.

روزنامه آسمان، به عنوان اولین روزنامه‌ای که در دولت روحانی مجوز نشر گرفته، تلاش دارد استقلال خود را از دولت حفظ کند اما در عین حال مشاور دولت باشد. آسمان در اولین شماره خود با تیتر «روحانی تنها نیست» و یک عکس بزرگ از حسن روحانی به روی دکه‌ها رفت.

محمد قوچانی در چنین فضایی به آسمان رفته تا گفتمان اعتدال‌گرایی را «تبدیل به یک نهضت اجتماعی و فکری» کند.

اما در مقابل یک شرط برای دولت می‌گذارد که در قبال این اتاق فکر، تنها و تنها یک کار انجام دهد و آن «ایجاد فضای باز و آزاد رسانه‌ای باشد و بس.»

ماجرا از همین جا آغاز می‌شود:

 

* قوچانی، سردبیر نشریات توقیفی!

محمد قوچانی نزدیک به دو دهه تجربه‌ی روزنامه‌نگاری دارد و سردبیر چندین نشریه بوده و به خوبی خطوط قرمز و ممیزی‌های فعالیت مطبوعاتی را می‌شناسد. وی پیش از آسمان، سردبیر نشریاتی چون «همشهری ماه»، «هم میهن»، «شرق»، «شهروند امروز» و «اعتماد ملی» بود که سرنوشت مشترک همه آنها همچون آسمان، توقیف بوده. قوچانی حداقل سابقه‌ی پنج بار توقیف شدن دارد و در دوران روزنامه‌نگاری‌اش نیز یک‌بار به جرم نشر اکاذیب در سال 79 و یک‌بار در سال 88 راهی زندان شده؛ پس چطور ممکن است که ممیزی‌های روزنامه‌نگاری را نداند؟

او که به آسمان رفته بود تا گفتمان‌سازی کند، چرا خودزنی کرد تا توقیف شود؟

گویی محمد قوچانی قصد ماهی‌گیری از آب گل‌آلود دولت روحانی دارد: از دولت طلب فضای باز رسانه‌ای می‌کند، در پاسخ دولت وعده باز شدن فضای فرهنگی می‌دهد، قوانین اجتماعی اجازه‌ی این فضا را نمی‌دهند، در نتیجه دوگانگی بین دولت و حاکمیت ایجاد می‌شود، حال مردم را وارد جنگ زرگری می‌کنند و با اعمال تکنیک‌های روانی و رسانه‌ای القا می‌کنند که دست دولت را در امر آبادانی بسته‌اند، پس بیایید کشور را یک‌دست، یک‌رنگ و یک‌صدا کنیم، بیایید در انتخابات مجلس...

به‌راستی چه دلیلی دارد خودکشیِ آسمان؟ آسمانی که آمده بود بار گفتمان‌سازی اعتدال‌گرایی را به دوش بکشد.

مگر اینکه بخواهیم جوک بامزه محمد قوچانی را بپذیریم که این اشتباه تنها یک مشکل فنی بوده و آنها قصد انتشار عبارت «حکم غیرانسانیِ قصاص» را نداشتند!

 

* جنگ و صلح هاشمی و خاتمی

محمد قوچانی در بخش دیگری از یادداشت خود می‌نویسد: «نمی‌توان انکار کرد که در 24 خرداد 92 مردم ایران خود به سنتز تاریخی دست زدند. یعنی از دو جریانی (کارگزاران و اصلاح طلبان) که روزگاری به "غلط" تز و آنتی‌تز هم شناخته می‌شدند و فرض می‌شد که هاشمی و خاتمی در مقابل هم قرار دارند، سنتزی به نام روحانی ساخته شد که جامع و مانع بود.»

نباید این را نادیده گرفت که شرایط معیشتی و فشار اقتصادی بود که مردم را به سمت روحانی سوق داد، نه دل‌دادگی به اصلاح‌طلبان یا کارگزاران.

اما نکته این است که محمد قوچانی خود یکی از سخت‌ترین منتقدان هاشمی رفسنجانی در اوایل دوره‌ی اصلاح‌طلبان است و کسانی که روزنامه‌های دوران اصلاحات را ورق زده باشند، متوجه حجم زیاد انتقادهای بی حدومرز به هاشمی رفسنجانی می‌شوند که نمونه‌ی بارز آن اعطای لقب «عالی‌جناب سرخ‌پوش» به اکبر هاشمی رفسنجانی‌ست.

اصلاحات با هاشمی سر جنگ داشت و دقیقا مقابل وی قرار گرفته بود؛ اما امروز همان منتقدان این مسئله را انکار می‌کنند و می‌گویند این تنها یک «فرض غلط» است.

اگر آن روزها تقابلی وجود نداشت پس چرا با نقدها و یادداشت‌هایشان علیه هاشمی، افکار عمومی را فریب می‌دادند و سوار بر قَدِ بلند هاشمی خود را به بام شهرت می‌رساندند؟

و اگر آن نقدها و یادداشت‌ها درست و به‌جا بود، پس چرا امروز با وارونه جلوه دادن حقایق، قصد کتمان یک حقیقت تاریخی را دارند؟

اگر الان راست می‌گویند، پس آن روزها دروغ می‌گفتند و اگر آن روزها راست می‌گفتند، پس امروز دروغ می‌گویند.

 

* «مهرنامه» طبل توخالی

محمد قوچانی همچنان ماهنامه‌ی علوم انسانی «مهرنامه» را منتشر میکند . بحث درباره‌ی مساله قصاص بیشتر به فضای مهرنامه می‌خورد تا روزنامه‌ی آسمان. اما چرا قوچانی دایره امن مهرنامه را به خطر نمی‌اندازد و سعی در حفظ آن تریبون دارد؟ رسالتِ مهرنامه برای حزب هم‌فکر قوچانی چیست در روزگاری که روح جامعه نیاز به تولید علوم انسانی دارد؟

هرچند مهرنامه با آن حجم زیادش تنها برای قمپز در کردن و ترساندن رقیب است والا آمار سرانه‌ی مطالعه در کشورمان به خوبی نشان می‌دهد چنین نشریه‌ای چه تعداد مخاطب دارد.

 

* آسمان بار امانت نتوانست کشید

قوچانی در آسمان از وظیفه و امانتی سخن می‌گوید که مجال انجام آن را با خودکشی رسانه‌ای از خود گرفت.

وی در ابتدای یادداشت خود، ذوق‌زده از فضای سیاسی کشور، می‌نویسد، بهار 24 خرداد «یخ‌بندان سیاسی» چند سال اخیر را آب کرد و به آن «روزگار سخت» پایان داد.

و در انتها می‌نویسد: «در نهضت اعتدال‌گرایی باید هرکس به کار خود بپردازد: دولت به کارگزاری، روشنفکر به نظریه‌پردازی و روزنامه به اطلاع‌رسانی. ما اکنون دولتی داریم که خود را نه نظریه‌پرداز، بلکه کارگزار می‌داند. اکنون فرصت نظریه‌پردازی‌ست؛ اکنون زمانه روزنامه‌نگاری است.»

قوچانی نیامده بود که روزنامه‌نگاری کند، آمده بود بلبشو به پا کند. آمده بود تا به سبک و سیاق خود آسمان را به قتل برساند.و دولت را  را وادار کند که در اختتامیه جشنواره مطبوعات به دادخواهی از جریان هم‌فکر وی فریاد سر بدهد.

قوچانی یک مهره است. یک مهره در صفحه شطرنج مطبوعاتی که می‌خواهند لیبرالیسم فرهنگی را ترویج کنند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار