به گزارش شهدای ایران؛ اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام گفتوگویی با روزنامه آرمان انجام داده است که مهمترین محورهای این گفتوگو در ادامه میآید:
-درمورد وعدههایی که آقای روحانی داده، من موردی را نمیبینم که فراموش کرده باشد ولی هنوز بعضیها زمان اجرایشان نرسیده است.
- بین من و رئیس جمهور فاصله ای ایجاد نشده است؛ همان که دلم میخواست اتفاق افتاد، خوشحال و راضی هستم.
- در جامعه روحانیت عضو بودم و هستم. ولی مدتهاست به دلیل اینکه حفاظت من شدید شد، محافظان رضایت نمیدهند و در جاهای مختلف که جلسات بصورت باز برگزار می شود از یک سو برای جمع زحمت ایجاد می شود و از طرف دیگر میگویند نمیتوانیم امنیت آنجا را حفظ کنیم هر وقت ضرورت داشت جلسات در دفتر مجمع تشخیص انجام میشد. البته مدتی است که سر همین مسائلی که این دفعه اصولگراها جای اصلاحطلبها را گرفتند دیگر مصلحت نمیدانند که بیایند.
- یک وقت دیدیم از کسانی که امروز طرفدار حزب شدهاند، صدایی بلند شد و گفتند: کشوری که شبکه روحانیت دارد احتیاج به حزب ندارد و این کار را به شبکه روحانیت واگذار کنید که در سراسر کشور پایگاه دارد ولی فکر میکنم این درست نیست و باید ادراک قوی داشته باشیم.
- من بعد از دوره هشت ساله ریاستجمهوریام واقعا دیگر به فکر برگشت نبودم. هم سال 84 و هم مورد اخیر، بالاخره به این نتیجه رسیدم که اگر من نیایم وظیفه بزرگی برای ملت به دوشم هست و من عمل نکرده ام. بالاخره حالا یا موثر بودیم یا نه ما مردم را از جوانیمان به این کار دعوت کردیم و تا حالا هم دنبالش هستیم و اهدافی هم داشتیم. اهدافمان همان اهداف اسلام و مردم است و هیچ تغییری نکرده است. ممکن است شیوهها فرق کند ولی اهداف همان است. اگر ببینیم هر وقت و در هر موضوعی آمدن من و دخالت من جلوی مشکلاتی را میگیرد در هر سنی تا زنده هستم اینگونه عمل خواهم کرد. این دو دفعه هم اینگونه شد. من در صحبتهایی که با یکی از احزاب داشتیم گفتم که مگر من آن دفعه هم میخواستم بیایم؟ شش ماه مردم و همه گروهها میآمدند و البته عمدتا اصلاحطلبها و استاندارها میآمدند چون مایوس بودند، شرایط بد نشود و مثل همین دفعه فکر کردم من میتوانم کمکی بکنم چون می دیدم بهتر از دیگران می توانم خدمت کنم و احساس خطر می کردم که سطح انقلاب و جایگاه ریاست جمهوری را پایین بیاورند.
- به هر حال من به آن دلیل آمدم و به آقا هم گفتم. من گفتم اگر کاندیدای مناسبی که شانس رای آوردن داشته باشد بیاید من نخواهم آمد ولی به شرط اینکه از او حمایت کنند، پیروز شود. من فقط با این فرض نمیآیم و همین فرض هم اتفاق نیفتاد و من هم آمدم. این دفعه هم همینطور بود. شما این دفعه را خوب میدانید که من نمیآمدم و همه داشتند به من یک قدری عتاب میکردند. در آخرش دیدم که آن حماسه سیاسی اتفاق نخواهد افتاد و فضا سرد است و به همین دلیل آمدم ولی اثرش همین شد که شد. تا هر وقت نیاز به من باشد، در صحنه هستم، برای خودم دیگر هیچچیز نمیخواهم و فقط برای حفظ اهداف و دستاوردهایی که برایش مردم مبارزه کردند، میآیم.
-از اصولگرایان و اصلاح طلبان آدمهای عاقل، متدین و دلسوز زیاد هستند. ولی این دو تا گروه در وسط مردم هستند و کسانی که جزو هیچ کس نیستند اما تفکری دارند و من تفکر آنها برایم مهم است. میخواهم اینجور باشد. در هر شرایطی، حتی اگر در احتضار هم باشم همان موقع اگر کاری لازم باشد و کاری باید بکنم، همان موقع آن را انجام خواهم داد.
- یک وقتی بود با رهبری خیلی کار داشتیم و ایشان نیز کار داشتند و زیاد باید میرفتیم، هفتگی میرفتیم. وقت ایشان خیلی باارزش است البته من مراعات وقت ایشان را میکنم خب لازم بود زیاد برویم. ولی الان آن مقدار که لازم است با ایشان ملاقات میکنیم. زمانبندی گاهی مراعات میشود گاهی نمیشود که بحث دیگری است. اما درکل هر وقت نیاز باشد، همدیگر را میبینیم.
- ایشان خیلی کار دارند و من میدانم که وقتشان چگونه است. ببینید همه مدیران دولتی، همه نمایندگان، همه ائمهجمعه، همه ارتشیها و سپاهیها و احزاب و همه خانوادههای شهدا همه توقع دارند که یک جوری ایشان را ببینند. اینطور وضعی که ایشان دارند و البته کارهای روزانهشان، درس هم میدهند و لازم هم هست بروند. کارهای فتوایی دارند و باید مطالعه کنند. وقت ایشان خیلی پر است و گرفتار هستند و باید مراعات ایشان را بکنیم. درعین حال وقتی لازم باشد گاهی با یک تلفن مساله را به ایشان میگویم و گاهی هم همینطوری میروم. ولی اینطوری که بنشینیم و مدتی حرف بزنیم، تقریبا ماهی یکبار اتفاق میافتد.
- انگیزه ندارم که (به نماز جمعه) بیایم. اصولا انگیزه سخنرانی و گفتن را ندارم . نمازجمعه هم جایی است که باید خیلی کار بکنیم که حرفهای درست و پختهای بزنیم. مستقیم پخش میشود و همه دنیا نگاه میکنند. زیبنده نیست آدم اینطوری حرفهایی بزند نماز و جماعت و اسلام و همه اینها را سبک کند. (ستاد نماز جمعه) مدتی دعوت کردند اما دیگر مایوس شدند.
- دولت باید به فکر منافع انقلاب، مردم و ایران باشد. هرجا که تشخیص میدهد با تشخیص خودشان که آنها هم صاحبنظر هستند، نگذارند که چیزهایی که بهدست آمده، از دست برود. باید مردم سود ببرند. عجله نباید بکنیم و باید پخته عمل کنیم. اما آنهایی که نمیپسندند و همه مثبتها را نیز منفی جلوه میدهند جای سوال دارد.
- جزو خوشبینهای نسل اول هستم. در زندان که بودیم، آقای لاهوتی همیشه فکر میکرد که ممکن است ببرند و اعداممان کنند و من فکر میکردم که ممکن است آزادمان کنند، من همیشه همینطور بودم و هیچوقت بدبین نبودم. فقط بدبینیام در این هشت سال زیاد شد. به جایی رسیده بودم که فکر میکردم اگر همینطور جلو برویم یا باید تسلیم شویم و روزی دستهایمان را بلند کنیم یا جنگ میشود، به بنبست کشانده میشویم. دولت خیلی بد عمل میکرد. تنها خودش هم نبود و غیر از دولت هم بودند. همان زمان همیشه میگفتم؛ نترسید درست میشود.
- امام (ره) گفتند اگر آمریکا آدم شود، همکاری میکنیم. آدم شود، معنایش این نبود که مسلمان و تابع ما شوند، این بود که مزاحم نباشد. اگر اشکالی با آمریکا داریم به خاطر این است که پیش از انقلاب مزاحم ما بود.
- در قضایای لبنان که (آمریکاییها) گروگان داشتند، به من از طریق سازمان ملل، از طریق ترکیه، از طریق ژاپن (نخستوزیرش) پیغام دادند که اگر با کمک، گروگانهای ما را حل کنید یک دنیای دیگری میبینید. آن روی آمریکا را میبینید. ما کمک کردیم و حل کردیم و خیلی هزینه کردیم تا گروگانگیرها را پیدا کنیم و بعد قانعشان کنیم. وقتی این کار را کردیم، گفتم آمریکا چه کار میکند؟ آمریکاییها گفته بودند معلوم شد که ایرانیها در اینجا دست داشتند که به این آسانی مساله را حل کردند. به جای اینکه اینجور باشد، آن شد. آن زمان در مصاحبهای گفتم که به اینها نمیشود اطمینان کرد. هر وقت مذاکره میخواستند میگفتم اول اموال ما را آزاد کنید تا ما یک نشان حسننیت عملی از شما داشته باشیم و من حرفهای شما را باور نمیکنم. حرف من و آنها این بود.
- آن زمان جانشین ایشان(امام) در نیروهای مسلح بودم، به من فرمودند درست نیست در میدانهای رژه، پرچم آمریکا را بگذارند و از روی آن رژه بروند. من هم دستور دادم که همه را پاک کردند. خودم به امام نامه نوشتم مساله آمریکا را در حیات خودتان حل کنید و این بعد از شما برای مسئولان میماند. من هفت، هشت مورد را از ایشان خواستم این یکی را عمل نکردند. یکی، دو مورد را قبول نکردند. موضوع عربستان را خواستم، ایشان قبول کردند که ما حج را برگردانیم. شورای نگهبان را گفتم که مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند. در نامهای که نوشتم، هفت خواسته بیان کردم که چهار، پنج مورد را عمل کردند و یکی، دوتا هم ماند.
این سیاستها (اقتصاد مقاومتی) را که ما در مجمع تصویب کردیم و در کمیسیونهای مجمع هم تهیه شد و سپس به دفتر رهبری رفت و ایشان برای تصویب نهایی به مجمع فرستادند. ما به عنوان مشاور نظر نهایی را دادیم و فرستادیم. روی همه اینها اعضای مجمع کلمه به کلمه کار کردهاند و سیاستهای کلی است. معمولا خیلی از سیاستهای کلی که خدمت رهبری میفرستیم، مقداری معطل میشود تا ابلاغ شود ولی این مورد را آقا فوری ابلاغ کردند و خوب هم تجهیز کردند و رسانهها کار میکنند. سیاستهای خوبی است و معنایش ریاضت نیست. سیاستهایی است که اگر همیشه عادی هم داشته باشیم، قبول داریم.
- باید نظرات آزادانه البته در چارچوبهای قانونی و شرعی بیان شود. باید نظرمان را بگوییم.
-درمورد وعدههایی که آقای روحانی داده، من موردی را نمیبینم که فراموش کرده باشد ولی هنوز بعضیها زمان اجرایشان نرسیده است.
- بین من و رئیس جمهور فاصله ای ایجاد نشده است؛ همان که دلم میخواست اتفاق افتاد، خوشحال و راضی هستم.
- در جامعه روحانیت عضو بودم و هستم. ولی مدتهاست به دلیل اینکه حفاظت من شدید شد، محافظان رضایت نمیدهند و در جاهای مختلف که جلسات بصورت باز برگزار می شود از یک سو برای جمع زحمت ایجاد می شود و از طرف دیگر میگویند نمیتوانیم امنیت آنجا را حفظ کنیم هر وقت ضرورت داشت جلسات در دفتر مجمع تشخیص انجام میشد. البته مدتی است که سر همین مسائلی که این دفعه اصولگراها جای اصلاحطلبها را گرفتند دیگر مصلحت نمیدانند که بیایند.
- یک وقت دیدیم از کسانی که امروز طرفدار حزب شدهاند، صدایی بلند شد و گفتند: کشوری که شبکه روحانیت دارد احتیاج به حزب ندارد و این کار را به شبکه روحانیت واگذار کنید که در سراسر کشور پایگاه دارد ولی فکر میکنم این درست نیست و باید ادراک قوی داشته باشیم.
- من بعد از دوره هشت ساله ریاستجمهوریام واقعا دیگر به فکر برگشت نبودم. هم سال 84 و هم مورد اخیر، بالاخره به این نتیجه رسیدم که اگر من نیایم وظیفه بزرگی برای ملت به دوشم هست و من عمل نکرده ام. بالاخره حالا یا موثر بودیم یا نه ما مردم را از جوانیمان به این کار دعوت کردیم و تا حالا هم دنبالش هستیم و اهدافی هم داشتیم. اهدافمان همان اهداف اسلام و مردم است و هیچ تغییری نکرده است. ممکن است شیوهها فرق کند ولی اهداف همان است. اگر ببینیم هر وقت و در هر موضوعی آمدن من و دخالت من جلوی مشکلاتی را میگیرد در هر سنی تا زنده هستم اینگونه عمل خواهم کرد. این دو دفعه هم اینگونه شد. من در صحبتهایی که با یکی از احزاب داشتیم گفتم که مگر من آن دفعه هم میخواستم بیایم؟ شش ماه مردم و همه گروهها میآمدند و البته عمدتا اصلاحطلبها و استاندارها میآمدند چون مایوس بودند، شرایط بد نشود و مثل همین دفعه فکر کردم من میتوانم کمکی بکنم چون می دیدم بهتر از دیگران می توانم خدمت کنم و احساس خطر می کردم که سطح انقلاب و جایگاه ریاست جمهوری را پایین بیاورند.
- به هر حال من به آن دلیل آمدم و به آقا هم گفتم. من گفتم اگر کاندیدای مناسبی که شانس رای آوردن داشته باشد بیاید من نخواهم آمد ولی به شرط اینکه از او حمایت کنند، پیروز شود. من فقط با این فرض نمیآیم و همین فرض هم اتفاق نیفتاد و من هم آمدم. این دفعه هم همینطور بود. شما این دفعه را خوب میدانید که من نمیآمدم و همه داشتند به من یک قدری عتاب میکردند. در آخرش دیدم که آن حماسه سیاسی اتفاق نخواهد افتاد و فضا سرد است و به همین دلیل آمدم ولی اثرش همین شد که شد. تا هر وقت نیاز به من باشد، در صحنه هستم، برای خودم دیگر هیچچیز نمیخواهم و فقط برای حفظ اهداف و دستاوردهایی که برایش مردم مبارزه کردند، میآیم.
-از اصولگرایان و اصلاح طلبان آدمهای عاقل، متدین و دلسوز زیاد هستند. ولی این دو تا گروه در وسط مردم هستند و کسانی که جزو هیچ کس نیستند اما تفکری دارند و من تفکر آنها برایم مهم است. میخواهم اینجور باشد. در هر شرایطی، حتی اگر در احتضار هم باشم همان موقع اگر کاری لازم باشد و کاری باید بکنم، همان موقع آن را انجام خواهم داد.
- یک وقتی بود با رهبری خیلی کار داشتیم و ایشان نیز کار داشتند و زیاد باید میرفتیم، هفتگی میرفتیم. وقت ایشان خیلی باارزش است البته من مراعات وقت ایشان را میکنم خب لازم بود زیاد برویم. ولی الان آن مقدار که لازم است با ایشان ملاقات میکنیم. زمانبندی گاهی مراعات میشود گاهی نمیشود که بحث دیگری است. اما درکل هر وقت نیاز باشد، همدیگر را میبینیم.
- ایشان خیلی کار دارند و من میدانم که وقتشان چگونه است. ببینید همه مدیران دولتی، همه نمایندگان، همه ائمهجمعه، همه ارتشیها و سپاهیها و احزاب و همه خانوادههای شهدا همه توقع دارند که یک جوری ایشان را ببینند. اینطور وضعی که ایشان دارند و البته کارهای روزانهشان، درس هم میدهند و لازم هم هست بروند. کارهای فتوایی دارند و باید مطالعه کنند. وقت ایشان خیلی پر است و گرفتار هستند و باید مراعات ایشان را بکنیم. درعین حال وقتی لازم باشد گاهی با یک تلفن مساله را به ایشان میگویم و گاهی هم همینطوری میروم. ولی اینطوری که بنشینیم و مدتی حرف بزنیم، تقریبا ماهی یکبار اتفاق میافتد.
- انگیزه ندارم که (به نماز جمعه) بیایم. اصولا انگیزه سخنرانی و گفتن را ندارم . نمازجمعه هم جایی است که باید خیلی کار بکنیم که حرفهای درست و پختهای بزنیم. مستقیم پخش میشود و همه دنیا نگاه میکنند. زیبنده نیست آدم اینطوری حرفهایی بزند نماز و جماعت و اسلام و همه اینها را سبک کند. (ستاد نماز جمعه) مدتی دعوت کردند اما دیگر مایوس شدند.
- دولت باید به فکر منافع انقلاب، مردم و ایران باشد. هرجا که تشخیص میدهد با تشخیص خودشان که آنها هم صاحبنظر هستند، نگذارند که چیزهایی که بهدست آمده، از دست برود. باید مردم سود ببرند. عجله نباید بکنیم و باید پخته عمل کنیم. اما آنهایی که نمیپسندند و همه مثبتها را نیز منفی جلوه میدهند جای سوال دارد.
- جزو خوشبینهای نسل اول هستم. در زندان که بودیم، آقای لاهوتی همیشه فکر میکرد که ممکن است ببرند و اعداممان کنند و من فکر میکردم که ممکن است آزادمان کنند، من همیشه همینطور بودم و هیچوقت بدبین نبودم. فقط بدبینیام در این هشت سال زیاد شد. به جایی رسیده بودم که فکر میکردم اگر همینطور جلو برویم یا باید تسلیم شویم و روزی دستهایمان را بلند کنیم یا جنگ میشود، به بنبست کشانده میشویم. دولت خیلی بد عمل میکرد. تنها خودش هم نبود و غیر از دولت هم بودند. همان زمان همیشه میگفتم؛ نترسید درست میشود.
- امام (ره) گفتند اگر آمریکا آدم شود، همکاری میکنیم. آدم شود، معنایش این نبود که مسلمان و تابع ما شوند، این بود که مزاحم نباشد. اگر اشکالی با آمریکا داریم به خاطر این است که پیش از انقلاب مزاحم ما بود.
- در قضایای لبنان که (آمریکاییها) گروگان داشتند، به من از طریق سازمان ملل، از طریق ترکیه، از طریق ژاپن (نخستوزیرش) پیغام دادند که اگر با کمک، گروگانهای ما را حل کنید یک دنیای دیگری میبینید. آن روی آمریکا را میبینید. ما کمک کردیم و حل کردیم و خیلی هزینه کردیم تا گروگانگیرها را پیدا کنیم و بعد قانعشان کنیم. وقتی این کار را کردیم، گفتم آمریکا چه کار میکند؟ آمریکاییها گفته بودند معلوم شد که ایرانیها در اینجا دست داشتند که به این آسانی مساله را حل کردند. به جای اینکه اینجور باشد، آن شد. آن زمان در مصاحبهای گفتم که به اینها نمیشود اطمینان کرد. هر وقت مذاکره میخواستند میگفتم اول اموال ما را آزاد کنید تا ما یک نشان حسننیت عملی از شما داشته باشیم و من حرفهای شما را باور نمیکنم. حرف من و آنها این بود.
- آن زمان جانشین ایشان(امام) در نیروهای مسلح بودم، به من فرمودند درست نیست در میدانهای رژه، پرچم آمریکا را بگذارند و از روی آن رژه بروند. من هم دستور دادم که همه را پاک کردند. خودم به امام نامه نوشتم مساله آمریکا را در حیات خودتان حل کنید و این بعد از شما برای مسئولان میماند. من هفت، هشت مورد را از ایشان خواستم این یکی را عمل نکردند. یکی، دو مورد را قبول نکردند. موضوع عربستان را خواستم، ایشان قبول کردند که ما حج را برگردانیم. شورای نگهبان را گفتم که مجمع تشخیص مصلحت نظام را تاسیس کردند. در نامهای که نوشتم، هفت خواسته بیان کردم که چهار، پنج مورد را عمل کردند و یکی، دوتا هم ماند.
این سیاستها (اقتصاد مقاومتی) را که ما در مجمع تصویب کردیم و در کمیسیونهای مجمع هم تهیه شد و سپس به دفتر رهبری رفت و ایشان برای تصویب نهایی به مجمع فرستادند. ما به عنوان مشاور نظر نهایی را دادیم و فرستادیم. روی همه اینها اعضای مجمع کلمه به کلمه کار کردهاند و سیاستهای کلی است. معمولا خیلی از سیاستهای کلی که خدمت رهبری میفرستیم، مقداری معطل میشود تا ابلاغ شود ولی این مورد را آقا فوری ابلاغ کردند و خوب هم تجهیز کردند و رسانهها کار میکنند. سیاستهای خوبی است و معنایش ریاضت نیست. سیاستهایی است که اگر همیشه عادی هم داشته باشیم، قبول داریم.
- باید نظرات آزادانه البته در چارچوبهای قانونی و شرعی بیان شود. باید نظرمان را بگوییم.