شاید کمتر کسی خبر داشته باشد کلیپی که از مادر شهید صبوری در فضای مجازی پخش شده است تنها برشی کوتاه از مستند «رویای بارانی» ساخته مستند سازی جوان به نام محمد شریف زاده است.
به گزارش شهداي ايران، شاید کمتر کسی خبر داشته باشد کلیپی که از مادر شهید صبوری در فضای مجازی پخش شده است و لحظاتی که این مادر شهید دنبال کاروان شهدای گمنام دنبال فرزند شهید خود میگردد تنها برشی کوتاه از مستند «رویای بارانی» ساخته مستند سازی جوان به نام محمد شریف زاده است که برای اولین فعالیت حرفهای خود ساخت این مستند را انتخاب کرده است. شریف زاده ابتدا مصاحبه نمی کرد اما با پیگیری و اصرار خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم و برای بیان برخی از مشکلات خانواده شهیدان و مفقودین الاثر تصمیم به مصاحبه گرفت.
خواندن این گفتگو از چند جهت میتواند برای مخاطبان تسنیم جالب باشد یکی اینکه روند تولید این مستند و نحوه اقبال آن در بین مردم چگونه شکل گرفت دیگر اینکه تاثیراتی که یک تولید سینمایی می تواند بر فضای واقعی انسانها داشته باشد و اینکه فضای آرمانی چگونه با یک تولید مستند به دنیای واقعی آدمها نزدیک می شود نیز میتواند اهمیت این گفتگو را دو چندان کند.
البته در بخشهایی از این گفتگو محمد شریف زاده به مستند دیگری به نام بوی پیراهن یوسف که داستان مادری دیگر از شهدای مفقود الاثر را روایت کرده است گفت: شما اگر اپیزود دوم مستند «بوی پیراهن یوسف» را ببینید قول می دهم تاثیری کمتر از مستند مادر شهید صبوری ندارد اما چون کار تبلیغاتی و پشتیبانی لازم از فیلم نشد آن گونه که باید «بوی پیراهن یوسف» دیده نشد.
در بخش دیگری از این گفتگو می خوانیم که شریف زاده میگوید : یک زمانی شما در مورد یک سردار شهید فیلم می سازی می روی با مادرش هم مصاحبه میکنی. بهروز صبوری یک بسیجی مثل همه بسیجی هایی بود که جبهه رفتند و شهید شدند. بهروز صبوری سردار نبود مادرش سردار بود ما هم فیلم مادر شهید را درست کردیم.
ایده اولیه از کجا شکل گرفت؟
گفتگو را با سوالی از روند شکل گیری مستند «رویای بارانی» از ایده اولیه تا مراحل ساخت مستند و اینکه چه شد که مادر شهید بهروز صبوری با این فیلم شناخته شد آغاز کردم و شریف زاده در پاسخ به این سوال به صورت مفصل این گونه شروع کرد: سال 84 بود وجوان بیست ساله ای بودم که تنها در فیلم نامه نویسی کار کرده بودم. در آن دوران شهدای گمنام را به شهرها می آوردند ولی غریبانه در نقاط مختلف شهر دفن می کردند در بعضی شهرها یک ضریح مختصری بود ولی در برخی شهرها قبرهای سیمانی را وسط بیابان دفن کرده بودند. داستانی که من آن روزها دنبال می کردم این بود که یک جورهایی غربت شهدای گمنام را تصویر کنم.و ما تصمیم گرفتیم بر اساس دغدغه خودمان مستندی بسازیم به نشانه اعتراض به مردم که چرا نسبت به شهدای گمنام و مزار این شهیدان بی تفاوت هستند.
لحظات فیلم برداری کلیپ معروف چگونه شکل گرفت؟
وی ادامه داد: آذر 84 و روز شهادت امام صادق علیه السلام بود که تعدادی از شهدای گمنام را با کاروان شهدا می خواستند بیاورند و آن چیزی که یادم است اینکه قرار بود این آخرین تشییع شهدایی است که به شکل دسته جمعی صورت میگیرد . برای ساخت این مستند احتیاج داشتیم که پلانهایی را بگیریم که جزئیات و حس و حال آدمها را تصویر کند.
شریف زاده اضافه کرد: نزدیکهای ظهر شد که دستیار من گفت که یک مادر شهیدی است که دنبال کاروان شهیدان گمنام راه افتاده است و حال خرابی دارد. همانجا بود که دوربین را برداشتیم و شروع به فیلمبرداری کردیم و همان صحنه های معرفی که الان به صورت کلیپ درآمده است را گرفتیم. همان صحنه هایی که که مادر شهید صبوری می گوید گمنام 61 دارید؟ و آن آقا می گوید نه نداریم و من آنجا می پرسم چند ساله داری دنبال شهیدان می گردی؟
کارگردان مستند «رویای بارانی» با تاکید بر اینکه این صحنه ها بسیار متاثر کننده بود افزود: فیلم بردار ما در حین گرفتن این سکانس پلان سه چهار دقیقه ای آنچنان گریه کرده بود وقتی که چشمش را از روی چشمی دوربین برداشت چشمهایی پر از اشک بود و جای فریم چشمی دوربین روی چشمش باقی مانده بود.
وی با اشاره به اینکه پس از اینکه این پلان را گرفتیم مادر شهید صبوری را گم کردیم اضافه کرد: من خودم ساکن شهر قم هستم و بعد از گرفتن این پلان به قم برگشتیم و بعد از این صحنه ها ما حاج خانم را گم کردیم. حالا از یک طرف ما فیلم نامه ای داشتیم که به نظرمان خوب بود ولی بعد از گرفتن این تصاویر عملا کاری نکرده بودیم و از طرف دیگر وقتی مادر شهید صبوری را دیدم به ذهنم رسید که این مادر شهید خودش اصل موضوع است. حالا ما تصاویری گرفته بودیم و تنها اطلاعاتی که داشتیم این بود که یک شهید گمنام 61 هست که اسمش بهروز صبوری است و در منطقه عملیاتی سومار شهید شده. بر اساس پرس و جوهایی که کردیم آدرس خانواده شهید بهروز صبوری را در خیابان امامزاده حسن تهران پیدا کردیم یک تماسی با حاج خانم گرفتیم. حاج خانم خیلی مهربان برخورد کرد ولی باور نمی کرد که ما می خواهیم از ایشان فیلم بسازیم. از طرف دیگر با تعدادی از دوستان فیلم نامه نویس ایده های برای یک فیلم مستند برای ادامه ی این تصاویر نوشتیم .ما نمی خواستیم فیلم بهروز صبوری را بسازیم فیلمی که می خواستیم بسازیم فیلم مادر شهید بهروز صبوری بود که چه گونه در این سالها صبر کرده است.
شریف زداه ادامه داد: بالاخره ما آمدیم تهران و خانه حاج خانم و یک روز از زندگی این مادر شهید را برای مستند خود تصویر گرفتیم. حاج خانم مهمانوازی کردند و سیروس پسر بزرگشان هم آنروز آمدند. یکی از تصاویری که یادم هست این بود که حاج خانم صبوری داشتند کوفته تبریزی درست می کردند و می گفتند من در این 24 سال از وقتی که بهروزم را ندیدم لب به کوفته تبریزی نزدم چون پسرم خیلی این غذا را دوست داشت.
شریف زاده در مورد خانواده شهید صبوری و ضمن اشاره به سختی هایی که خانواده های مفقود الاثر کشیدند اضافه کرد:آن روز فهمیدیم که پدرشهید تکنسین اتاق عمل بوده و آنها در خانواده ای تقریبا مدرن زندگی می کردند. وقتی که بهروز مفقود الاثر می شود؛ موسی صبوری پدر شهید بعد از اینکه بهروز مفقود می شود اینقدر بیمارستان می رود و جنازه شهید می بینید که شش ماه بعد از مفقود شدن بهروز، دق می کند. این خانواده بر سر بهروز صبوری سختی های زیادی کشیدند که تنها بخشی از این سختی ها را سعی کردم در مستند نشان بدهم.
شریف زاده در اینجای گفتگوی خود با اشاره به پیدا شدن شهید بهروز صبوری در هفته ای که گذشت گفت: یک نکته ای همینجا لازم است بگویم که بهروز صبوری مفقودالاثر بود و نه مفقود الجسد. یادم است من دوسال پیش رفتم خدمت حاج خانم و ایشان شیرینی را به من تعارف کردند و من گفتم نمی خورم و او به من گفت جان بهروزم بخور . یعنی این مادر بعد از سالها که دیگر همهی اسرای جنگ به کشور برگشتند هنوز امید داشت که پسرش سالم برگردد. خیلی ها فکر می کنند روزی که مادر شهید فهمید مزار بهروز صبوری پیدا شده است روز خوبی برای این مادر بود ولی واقعیت این است که پنجشنبه ای که گذشت و خبر دادند جنازه بهروز پیدا شده روز تلخ حاج خانم بود. شاید این خنده دار باشد ولی حاج خانم هنوز منتظر بود که بچه اش سالم برگردد.
سختی هایی پخش مستند در صدا و سیما
این مستندساز جوان سینمای انقلاب با ادامه داستان ساخت مستند «رویای بارانی» و سختی های پیش روی تولید این مستند گفت: مستند با عنوان «رویای بارانی» تدوین شد. اما سختیهای فراوانی در این مسیر بود, مثلا می خواستیم در مورد خانواده شهید در بنیاد شهید جستجو کنیم اما با مشکلاتی مواجه شدیم؛ مثلا می گفتند که به چه دلیل می خواهی برای خانواده شهید فیلم بسازی. یا زمانی که می خواستم فیلم را برای پخش به تلویزیون دهیم؛ مدیر بخشی از شبکه سه سیما فیلمی که درباره مادر شهید است را روی دور تند دید و گفت شاید این را پخش کنیم. بهر حال بعد از تماسهای مکرر من اولین باری که این فیلم پخش شد صبح روز تعطیلی شهادت حضرت زهرا در سال 85 بود.
وی در ادامه سختی های پخش مستند در صدا وسیما اضافه کرد: بخشی از مستند مربوط به تصاویری بود که سیروس، برادر شهید صبوری در حین خاطره گویی اعصابش به هم میریزد و داخل حیاط می رود و پشت پنجره شروع می کند به سیگار کشیدن. من این صحنه ها و تنهایی سیروس که پشت پنجره ایستاده است را فیلم برداری کرده بودم. اما دیدیم در زمان پخش فیلم این بخش از مستند را هم حذف کردند وقتی پی گیری کردیم گفتند این تصاویر که برادر شهید سیگار بکشد ضد ارزش است برای همین حذف کردیم. خلاصه این را هم حذف کردند و این فیلم را در روز تعطیل پخش کردند و خیلی ها آن روز این کار را ندیدند.
شب عملیاتی که بهروز صبوری شهید شد آغاز شهرت مستند «رویای بارانی»
شریف زاده در مورد درخواست خود برای پخش مجدد این مستند گفت: دوباره پیگیری کردم که فیلم را پخش مجدد کنند بلکه فیلم دیده شود. تا اینکه با دکتر حسینی زاد مدیر تامین برنامه شبکه سه سیما آشنا شدم و به ایشان گفتم اگر امکان دارد این مستند را پخش مجدد کنید. بنا شد تامین برنامه شبکه سه، بازپخش مستند را انجام دهد تا اینکه این برنامه ماند تا روز 13 مهر ماه 85 بعد از نماز مغرب وعشا در زمان خوبی از شبکه سه سیما پخش شد.
شریف زاده با اشاره به اینکه زمان پخش مجدد این فیلم یکی دیگر از ویژگی های این فیلم است گفت: 13 مهر سالگرد عملیات مسلم بن عقیل در سومار بود. این نکته را نه ناظر پخش شبکه سه خبر داشت و نه من و حتی آقای حسینی زاد هم اصلا خبر نداشتیم که 13 مهر شب عملیاتی است که بهروز صبوری در آن شهید شده بود. این بار که مستند پخش شد خیلی دیده شد. بعد از پخش مجدد فیلم بود که دوستانی از راهیان نور سال 85 سراغ ما آمدند و نزدیک به 60هزار نسخه از این فیلم را همراه با چند مستند دیگر در مجموعه ای باعنوان «سفربه سرزمین یادها» در منطقه عملیاتی پخش شد. از همان سال بود که کلیپهایی از روی این مستند ساخته شد. شما اگر فیلم اصلی را ببینید هیچ موسیقی متنی در فیلم نداریم چون تصویر آنقدر غم داشت که دیگر موسیقی و نریشن لازم نداشت.
وی با تاکید بر اینکه این کلیپ و مستند زندگی مادرشهید صبوری راه خود را پیدا کرده بود اضافه کرد: پس از پخش فیلم بود که اتفاقاتی برای این فیلم افتاد مثلا یک گزارشی را همشهری محله از مادر شهید صبوری منتشر کرد بعد یک تقدیر از مادر شهید در شهرداری انجام گرفت. اسم خیابانی هم که خانواده صبوری در آن زندگی می کردند خیابان رضوان بود. حاج خانم یک درخواستی داشت و این بود که بیایید اسم خیابانی که داریم را شهید بهروز صبوری بگذارید که آقای مهندس مهدی چمران دستور داد به درخواست حاج خانم به نام شهید تغییر دادند.
مستند های دیگر در حوزه دفاع مقدس را هم ببینید
کارگردان مستند «رویای بارانی» ادامه داد: بعد از اینکه فیلم پخش شد یک سری جریاناتی هم پیش آمد که خود من را هم متاثر کرد مثلا یکبار گفتند فلان شخص خوابی دیده است که مزار شهید بهروز صبوری را پیدا کرده اند. البته حاج خانم زیر بار این حرفها نمی رفت با اینکه سر این قضایا خیلی ناراحت شدند.
شریف زاده افزود: یک زمانی شما در مورد یک سردار شهید فیلم می سازی می روی با مادرش هم مصاحبه می کنی. بهروز صبوری یک بسیجی مثل همه بسیجی هایی بود که جبهه رفتند و شهید شدند. بهروز صبوری سردار نبود مادرش سردار بود ما هم فیلم مادر شهید را درست کردیم.
وی در مورد اینکه مستند «رویای بارانی» با اقبال روبرو شده است گفت: بخش اعظم دیده شدن فیلم به خاطر آه مادر شهید صبوری بود. البته کار رسانهای خوب و هم اینکه پشتیبانی خوبی برای انتشار فیلم شد هم از دلایلی بود که فیلم دیده شود.
این مستند ساز جوان با اشاره به مستند دیگری به نام «بوی پیراهن یوسف» که در حاشیه سفر رهبری به کرمانشاه در سه اپیزود از مادران شهید کرمانشاه ساخته است اضافه کرد: شما اگر اپیزود دوم این مستند «بوی پیراهن یوسف» را ببینید قول می دهم تاثیری کمتر از مستند مادر شهید صبوری ندارد اما چون کار تبلیغاتی و پشتیبانی لازم از فیلم نشد ان گونه که باید «بوی پیراهن یوسف» دیده نشد.
کارگردان فیلم «بوی پیراهن یوسف» در آخر گفت: فیلم اگر بین مردم دست به دست شود و یا اینکه شبکهای باشد که از تولید اینگونه فیلمها به لحاظ پخش حمایت کند باعث می شود که این گونه آثار هم دیده شوند. شما اگر مستند «بوی پیراهن یوسف» را دیده باشید آن فیلم هم مثل مستند «رویای بارانی» جزئیات زیادی داشت که می توانست دیده شود و برای آن هم زحمت زیادی کشیده شد.
خواندن این گفتگو از چند جهت میتواند برای مخاطبان تسنیم جالب باشد یکی اینکه روند تولید این مستند و نحوه اقبال آن در بین مردم چگونه شکل گرفت دیگر اینکه تاثیراتی که یک تولید سینمایی می تواند بر فضای واقعی انسانها داشته باشد و اینکه فضای آرمانی چگونه با یک تولید مستند به دنیای واقعی آدمها نزدیک می شود نیز میتواند اهمیت این گفتگو را دو چندان کند.
البته در بخشهایی از این گفتگو محمد شریف زاده به مستند دیگری به نام بوی پیراهن یوسف که داستان مادری دیگر از شهدای مفقود الاثر را روایت کرده است گفت: شما اگر اپیزود دوم مستند «بوی پیراهن یوسف» را ببینید قول می دهم تاثیری کمتر از مستند مادر شهید صبوری ندارد اما چون کار تبلیغاتی و پشتیبانی لازم از فیلم نشد آن گونه که باید «بوی پیراهن یوسف» دیده نشد.
در بخش دیگری از این گفتگو می خوانیم که شریف زاده میگوید : یک زمانی شما در مورد یک سردار شهید فیلم می سازی می روی با مادرش هم مصاحبه میکنی. بهروز صبوری یک بسیجی مثل همه بسیجی هایی بود که جبهه رفتند و شهید شدند. بهروز صبوری سردار نبود مادرش سردار بود ما هم فیلم مادر شهید را درست کردیم.
ایده اولیه از کجا شکل گرفت؟
گفتگو را با سوالی از روند شکل گیری مستند «رویای بارانی» از ایده اولیه تا مراحل ساخت مستند و اینکه چه شد که مادر شهید بهروز صبوری با این فیلم شناخته شد آغاز کردم و شریف زاده در پاسخ به این سوال به صورت مفصل این گونه شروع کرد: سال 84 بود وجوان بیست ساله ای بودم که تنها در فیلم نامه نویسی کار کرده بودم. در آن دوران شهدای گمنام را به شهرها می آوردند ولی غریبانه در نقاط مختلف شهر دفن می کردند در بعضی شهرها یک ضریح مختصری بود ولی در برخی شهرها قبرهای سیمانی را وسط بیابان دفن کرده بودند. داستانی که من آن روزها دنبال می کردم این بود که یک جورهایی غربت شهدای گمنام را تصویر کنم.و ما تصمیم گرفتیم بر اساس دغدغه خودمان مستندی بسازیم به نشانه اعتراض به مردم که چرا نسبت به شهدای گمنام و مزار این شهیدان بی تفاوت هستند.
لحظات فیلم برداری کلیپ معروف چگونه شکل گرفت؟
وی ادامه داد: آذر 84 و روز شهادت امام صادق علیه السلام بود که تعدادی از شهدای گمنام را با کاروان شهدا می خواستند بیاورند و آن چیزی که یادم است اینکه قرار بود این آخرین تشییع شهدایی است که به شکل دسته جمعی صورت میگیرد . برای ساخت این مستند احتیاج داشتیم که پلانهایی را بگیریم که جزئیات و حس و حال آدمها را تصویر کند.
شریف زاده اضافه کرد: نزدیکهای ظهر شد که دستیار من گفت که یک مادر شهیدی است که دنبال کاروان شهیدان گمنام راه افتاده است و حال خرابی دارد. همانجا بود که دوربین را برداشتیم و شروع به فیلمبرداری کردیم و همان صحنه های معرفی که الان به صورت کلیپ درآمده است را گرفتیم. همان صحنه هایی که که مادر شهید صبوری می گوید گمنام 61 دارید؟ و آن آقا می گوید نه نداریم و من آنجا می پرسم چند ساله داری دنبال شهیدان می گردی؟
کارگردان مستند «رویای بارانی» با تاکید بر اینکه این صحنه ها بسیار متاثر کننده بود افزود: فیلم بردار ما در حین گرفتن این سکانس پلان سه چهار دقیقه ای آنچنان گریه کرده بود وقتی که چشمش را از روی چشمی دوربین برداشت چشمهایی پر از اشک بود و جای فریم چشمی دوربین روی چشمش باقی مانده بود.
وی با اشاره به اینکه پس از اینکه این پلان را گرفتیم مادر شهید صبوری را گم کردیم اضافه کرد: من خودم ساکن شهر قم هستم و بعد از گرفتن این پلان به قم برگشتیم و بعد از این صحنه ها ما حاج خانم را گم کردیم. حالا از یک طرف ما فیلم نامه ای داشتیم که به نظرمان خوب بود ولی بعد از گرفتن این تصاویر عملا کاری نکرده بودیم و از طرف دیگر وقتی مادر شهید صبوری را دیدم به ذهنم رسید که این مادر شهید خودش اصل موضوع است. حالا ما تصاویری گرفته بودیم و تنها اطلاعاتی که داشتیم این بود که یک شهید گمنام 61 هست که اسمش بهروز صبوری است و در منطقه عملیاتی سومار شهید شده. بر اساس پرس و جوهایی که کردیم آدرس خانواده شهید بهروز صبوری را در خیابان امامزاده حسن تهران پیدا کردیم یک تماسی با حاج خانم گرفتیم. حاج خانم خیلی مهربان برخورد کرد ولی باور نمی کرد که ما می خواهیم از ایشان فیلم بسازیم. از طرف دیگر با تعدادی از دوستان فیلم نامه نویس ایده های برای یک فیلم مستند برای ادامه ی این تصاویر نوشتیم .ما نمی خواستیم فیلم بهروز صبوری را بسازیم فیلمی که می خواستیم بسازیم فیلم مادر شهید بهروز صبوری بود که چه گونه در این سالها صبر کرده است.
شریف زداه ادامه داد: بالاخره ما آمدیم تهران و خانه حاج خانم و یک روز از زندگی این مادر شهید را برای مستند خود تصویر گرفتیم. حاج خانم مهمانوازی کردند و سیروس پسر بزرگشان هم آنروز آمدند. یکی از تصاویری که یادم هست این بود که حاج خانم صبوری داشتند کوفته تبریزی درست می کردند و می گفتند من در این 24 سال از وقتی که بهروزم را ندیدم لب به کوفته تبریزی نزدم چون پسرم خیلی این غذا را دوست داشت.
شریف زاده در مورد خانواده شهید صبوری و ضمن اشاره به سختی هایی که خانواده های مفقود الاثر کشیدند اضافه کرد:آن روز فهمیدیم که پدرشهید تکنسین اتاق عمل بوده و آنها در خانواده ای تقریبا مدرن زندگی می کردند. وقتی که بهروز مفقود الاثر می شود؛ موسی صبوری پدر شهید بعد از اینکه بهروز مفقود می شود اینقدر بیمارستان می رود و جنازه شهید می بینید که شش ماه بعد از مفقود شدن بهروز، دق می کند. این خانواده بر سر بهروز صبوری سختی های زیادی کشیدند که تنها بخشی از این سختی ها را سعی کردم در مستند نشان بدهم.
شریف زاده در اینجای گفتگوی خود با اشاره به پیدا شدن شهید بهروز صبوری در هفته ای که گذشت گفت: یک نکته ای همینجا لازم است بگویم که بهروز صبوری مفقودالاثر بود و نه مفقود الجسد. یادم است من دوسال پیش رفتم خدمت حاج خانم و ایشان شیرینی را به من تعارف کردند و من گفتم نمی خورم و او به من گفت جان بهروزم بخور . یعنی این مادر بعد از سالها که دیگر همهی اسرای جنگ به کشور برگشتند هنوز امید داشت که پسرش سالم برگردد. خیلی ها فکر می کنند روزی که مادر شهید فهمید مزار بهروز صبوری پیدا شده است روز خوبی برای این مادر بود ولی واقعیت این است که پنجشنبه ای که گذشت و خبر دادند جنازه بهروز پیدا شده روز تلخ حاج خانم بود. شاید این خنده دار باشد ولی حاج خانم هنوز منتظر بود که بچه اش سالم برگردد.
سختی هایی پخش مستند در صدا و سیما
این مستندساز جوان سینمای انقلاب با ادامه داستان ساخت مستند «رویای بارانی» و سختی های پیش روی تولید این مستند گفت: مستند با عنوان «رویای بارانی» تدوین شد. اما سختیهای فراوانی در این مسیر بود, مثلا می خواستیم در مورد خانواده شهید در بنیاد شهید جستجو کنیم اما با مشکلاتی مواجه شدیم؛ مثلا می گفتند که به چه دلیل می خواهی برای خانواده شهید فیلم بسازی. یا زمانی که می خواستم فیلم را برای پخش به تلویزیون دهیم؛ مدیر بخشی از شبکه سه سیما فیلمی که درباره مادر شهید است را روی دور تند دید و گفت شاید این را پخش کنیم. بهر حال بعد از تماسهای مکرر من اولین باری که این فیلم پخش شد صبح روز تعطیلی شهادت حضرت زهرا در سال 85 بود.
وی در ادامه سختی های پخش مستند در صدا وسیما اضافه کرد: بخشی از مستند مربوط به تصاویری بود که سیروس، برادر شهید صبوری در حین خاطره گویی اعصابش به هم میریزد و داخل حیاط می رود و پشت پنجره شروع می کند به سیگار کشیدن. من این صحنه ها و تنهایی سیروس که پشت پنجره ایستاده است را فیلم برداری کرده بودم. اما دیدیم در زمان پخش فیلم این بخش از مستند را هم حذف کردند وقتی پی گیری کردیم گفتند این تصاویر که برادر شهید سیگار بکشد ضد ارزش است برای همین حذف کردیم. خلاصه این را هم حذف کردند و این فیلم را در روز تعطیل پخش کردند و خیلی ها آن روز این کار را ندیدند.
شب عملیاتی که بهروز صبوری شهید شد آغاز شهرت مستند «رویای بارانی»
شریف زاده در مورد درخواست خود برای پخش مجدد این مستند گفت: دوباره پیگیری کردم که فیلم را پخش مجدد کنند بلکه فیلم دیده شود. تا اینکه با دکتر حسینی زاد مدیر تامین برنامه شبکه سه سیما آشنا شدم و به ایشان گفتم اگر امکان دارد این مستند را پخش مجدد کنید. بنا شد تامین برنامه شبکه سه، بازپخش مستند را انجام دهد تا اینکه این برنامه ماند تا روز 13 مهر ماه 85 بعد از نماز مغرب وعشا در زمان خوبی از شبکه سه سیما پخش شد.
شریف زاده با اشاره به اینکه زمان پخش مجدد این فیلم یکی دیگر از ویژگی های این فیلم است گفت: 13 مهر سالگرد عملیات مسلم بن عقیل در سومار بود. این نکته را نه ناظر پخش شبکه سه خبر داشت و نه من و حتی آقای حسینی زاد هم اصلا خبر نداشتیم که 13 مهر شب عملیاتی است که بهروز صبوری در آن شهید شده بود. این بار که مستند پخش شد خیلی دیده شد. بعد از پخش مجدد فیلم بود که دوستانی از راهیان نور سال 85 سراغ ما آمدند و نزدیک به 60هزار نسخه از این فیلم را همراه با چند مستند دیگر در مجموعه ای باعنوان «سفربه سرزمین یادها» در منطقه عملیاتی پخش شد. از همان سال بود که کلیپهایی از روی این مستند ساخته شد. شما اگر فیلم اصلی را ببینید هیچ موسیقی متنی در فیلم نداریم چون تصویر آنقدر غم داشت که دیگر موسیقی و نریشن لازم نداشت.
وی با تاکید بر اینکه این کلیپ و مستند زندگی مادرشهید صبوری راه خود را پیدا کرده بود اضافه کرد: پس از پخش فیلم بود که اتفاقاتی برای این فیلم افتاد مثلا یک گزارشی را همشهری محله از مادر شهید صبوری منتشر کرد بعد یک تقدیر از مادر شهید در شهرداری انجام گرفت. اسم خیابانی هم که خانواده صبوری در آن زندگی می کردند خیابان رضوان بود. حاج خانم یک درخواستی داشت و این بود که بیایید اسم خیابانی که داریم را شهید بهروز صبوری بگذارید که آقای مهندس مهدی چمران دستور داد به درخواست حاج خانم به نام شهید تغییر دادند.
مستند های دیگر در حوزه دفاع مقدس را هم ببینید
کارگردان مستند «رویای بارانی» ادامه داد: بعد از اینکه فیلم پخش شد یک سری جریاناتی هم پیش آمد که خود من را هم متاثر کرد مثلا یکبار گفتند فلان شخص خوابی دیده است که مزار شهید بهروز صبوری را پیدا کرده اند. البته حاج خانم زیر بار این حرفها نمی رفت با اینکه سر این قضایا خیلی ناراحت شدند.
شریف زاده افزود: یک زمانی شما در مورد یک سردار شهید فیلم می سازی می روی با مادرش هم مصاحبه می کنی. بهروز صبوری یک بسیجی مثل همه بسیجی هایی بود که جبهه رفتند و شهید شدند. بهروز صبوری سردار نبود مادرش سردار بود ما هم فیلم مادر شهید را درست کردیم.
وی در مورد اینکه مستند «رویای بارانی» با اقبال روبرو شده است گفت: بخش اعظم دیده شدن فیلم به خاطر آه مادر شهید صبوری بود. البته کار رسانهای خوب و هم اینکه پشتیبانی خوبی برای انتشار فیلم شد هم از دلایلی بود که فیلم دیده شود.
این مستند ساز جوان با اشاره به مستند دیگری به نام «بوی پیراهن یوسف» که در حاشیه سفر رهبری به کرمانشاه در سه اپیزود از مادران شهید کرمانشاه ساخته است اضافه کرد: شما اگر اپیزود دوم این مستند «بوی پیراهن یوسف» را ببینید قول می دهم تاثیری کمتر از مستند مادر شهید صبوری ندارد اما چون کار تبلیغاتی و پشتیبانی لازم از فیلم نشد ان گونه که باید «بوی پیراهن یوسف» دیده نشد.
کارگردان فیلم «بوی پیراهن یوسف» در آخر گفت: فیلم اگر بین مردم دست به دست شود و یا اینکه شبکهای باشد که از تولید اینگونه فیلمها به لحاظ پخش حمایت کند باعث می شود که این گونه آثار هم دیده شوند. شما اگر مستند «بوی پیراهن یوسف» را دیده باشید آن فیلم هم مثل مستند «رویای بارانی» جزئیات زیادی داشت که می توانست دیده شود و برای آن هم زحمت زیادی کشیده شد.