ستوانیکم شهید حسین گویلی یکی از شهدایی است که جان عزیزش را در جنگ تحمیلی رژیم بعث عراق از دست داد و مزار و نشانی از این شهید جانبرکف باقی نمانده است.
به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری شهدای ایران، شهید گویلی فرمانده گروهان زرهی در سال 1336 در خانوادهای متدین در سنندج به دنیا آمد، او در خردادماه سال 54 در دبیرستان رازی سنندج دیپلم گرفت و در دانشکده افسری ارتش پذیرفته شد.
در سال 57 و همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری فارغالتحصیل و در اردیبهشت ماه سال 58 با عنوان نفر ششم دوره مقدمات زرهی را به پایان رسانید.
با این که تازه ازدواج کرده بود به شیراز برای آموزش دوره خمپارهاندازی رفته و پس از آن به مناطق عملیاتی جنوب کشور اعزام و در جبهه ها شرکت کرد.
در سومین روز از آبانماه سال 59 حسین گویلی که در میدان نبرد خوش میدرخشید و در شرایط سخت جبهه جان یکی از سربازانش را که به شدت زخمی شده بود نجات داد، در حین بازگشت به تانکش مورد اصابت موشک بعثیها قرار گرفت و به شهادت رسید.
چند ماه بعد از شهادت، فرزندی که چشم انتظار دیدنش بود به دنیا آمد و به خواست وی نام پسرش را عبدالسلام انتخاب کردند.
شهادت حسین را باور نداشتم
همسر شهید گویلی در مورد شهادت همسرش به شهدای ایران، میگوید: آخرین مأموریتش به طول انجامید، کمتر از دو سال بود که با هم ازدواج کرده بودیم و من تنها بودم و با گذشت چندین هفته از رفتنش از او خبری نشد.
پروین روشنفکر افزود: بی خبری به اوج رسیده بود و ما نمیدانستیم که در کجا خدمت میکند تا اینکه یک روز به ما خبر رسید حسین شهید شده است.
من باور نکردم و گفتم اگر شهید شده پس جنازه او کجاست؟ چرا جنازهاش را به ما تحویل نمی دهند؟
وی اظهار کرد: همیشه فکر میکردم اسیر شده است و روزی از او خبری به دستمان خواهد رسید، با بازگشت آزادگان به کشور دو تن از دوستانش که در میان آزادگان بودند برایمان خبری آوردند که درک آن برایم بسیار سخت بود.
همسر شهید گفت: آنها گفتند حسین در آبادان همراه ما بود، عراقی ها محل استقرار ما را بمباران کردند، چند نفر بیشتر زنده نماندیم که ما را اسیر کردند و حسین بعد از نجات یکی از سربازانش به سوی تانکش برگشت و موشک عراقی تانک او را منهدم کرد.
بگویید پیکر پسرم را به من تحویل دهند
در زمان دولت نهم و با سفر به کردستان سیل نامهها و تقاضاهای مردم به محمود احمدی نژاد شدت یافت.
مدیرکل بنیاد شهید و امور ایثارگران می گوید: من در آن سالها رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان سنندج بودم و مادر شهید خانم معصومه رحیمی که خود بر اثر بمباران جانباز شده بود نامهای برای رئیس جمهور وقت نوشت.
محمد سلیمانی افزود: وقتی نامه به دستم رسید و آن را خواندم تمام وجودم را غم فراگرفت، اشک از چشمانم جاری شد و برای لحظاتی هیچ کاری از دستم ساخته نبود.
وی ادامه داد: این مادر بعد از 27 سال در نامهاش به رئیس جمهور نوشته بود، من از شما چیزی نمیخواهم فقط بگویید پیکر پسرم را به من تحویل دهند.
گزارش: مژگان وفایی