با وجود دردی که در وجودشان رخنه کرده، اما هنوز لبخند پشت چهرههایشان را نمیتوانی نادیده بیانگاری،آنقدر بزرگاند که دردهای دنیوی خودت را فراموش میکنی و میخواهی از لحظه لحظه زمانت در کنارشان استفاده کنی.
به گزارش شهداي ايران به نقل از ايسنا؛ قبلترها که به دیدارشان میرفتی،سر و صدای خندهها و حرف زدنهایشان بیشتر به گوش میرسید و کنار غمی که همیشه در چشمهایشان بود،موجی از آرامش و شادی را در حرفها،صورت و چشمهایشان میدیدی، اما حالا...
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، میگویند هفتاد نفر بیشتر از این آسمانیها در زمین باقی نماندهاند،آنهایی که پس از جنگ تحمیلی و از حدود 30 سال پیش ویلچرها را پای راه رفتن،دویدن و زندگیکردنشان انتخاب کردهاند و بدون هیچ چشمداشتی زندگی میکنند در خانههایی که در آن هم، خانه به دوشاند.
و بهمن محمدزاده یکی از این آسمانیهاست که قبل از عملیات کربلای 5 به جبهه رفت تا پس از تمام شدن عملیات و بازگشت بتواند آموزشهایش را برای گرفتن درجه خلبانی به پایان برساند اما هیچگاه نتوانست این آرزویش را محقق کند، چون با قطع نخاع شدن دیگر نتوانست روی پاهایش بایست و دستهایش را آنطور که باید برای مدیریت هواپیماها حرکت دهد.
او حالا در طول هفته چندینبار به آسایشگاه جانبازان «ثارالله» میرود ولی هم خانهایهایی هم دارد که سالیان سال است در این خانه در حالی زندگی میکنند که نه میتوانند حرکت کنند و نه زندگی بیرون از آسایشگاه را که حالا دیگر توجه چندانی هم به آن نمیشود، تجربه کنند.
جانباز محمدزاده که از گردن به پائین قطع نخاع است با وجود این که بهطور موقت در آسایشگاه زندگی میکند میگوید:وقتی جوان بودیم حوصله و تحمل بیشتری برای برخی مشکلات داشتیم اما حالا دیگر توان و حوصله آن روزها را نداریم و در کنار آن،مراقبتها و امکانات هم در حال کمتر شدن است. بنیاد شهید بابد بیشتر رسیدگی کند.
حالا این مردان آسمانی در آن سوی آسایشگاههایشان و دور از هیاهوی مردمان این سوی در، چشم انتظارند برای قدمی،سلامی و نگاهی که فقط برای دیدنشان قدم به اتاقهای تنهایشان بگذارند.چیزی که از ما آدمهای این طرف در آسایشگاهها، کم نمیکند.
به گزارش خبرنگار سرویس فرهنگ حماسه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، میگویند هفتاد نفر بیشتر از این آسمانیها در زمین باقی نماندهاند،آنهایی که پس از جنگ تحمیلی و از حدود 30 سال پیش ویلچرها را پای راه رفتن،دویدن و زندگیکردنشان انتخاب کردهاند و بدون هیچ چشمداشتی زندگی میکنند در خانههایی که در آن هم، خانه به دوشاند.
و بهمن محمدزاده یکی از این آسمانیهاست که قبل از عملیات کربلای 5 به جبهه رفت تا پس از تمام شدن عملیات و بازگشت بتواند آموزشهایش را برای گرفتن درجه خلبانی به پایان برساند اما هیچگاه نتوانست این آرزویش را محقق کند، چون با قطع نخاع شدن دیگر نتوانست روی پاهایش بایست و دستهایش را آنطور که باید برای مدیریت هواپیماها حرکت دهد.
او حالا در طول هفته چندینبار به آسایشگاه جانبازان «ثارالله» میرود ولی هم خانهایهایی هم دارد که سالیان سال است در این خانه در حالی زندگی میکنند که نه میتوانند حرکت کنند و نه زندگی بیرون از آسایشگاه را که حالا دیگر توجه چندانی هم به آن نمیشود، تجربه کنند.
جانباز محمدزاده که از گردن به پائین قطع نخاع است با وجود این که بهطور موقت در آسایشگاه زندگی میکند میگوید:وقتی جوان بودیم حوصله و تحمل بیشتری برای برخی مشکلات داشتیم اما حالا دیگر توان و حوصله آن روزها را نداریم و در کنار آن،مراقبتها و امکانات هم در حال کمتر شدن است. بنیاد شهید بابد بیشتر رسیدگی کند.
حالا این مردان آسمانی در آن سوی آسایشگاههایشان و دور از هیاهوی مردمان این سوی در، چشم انتظارند برای قدمی،سلامی و نگاهی که فقط برای دیدنشان قدم به اتاقهای تنهایشان بگذارند.چیزی که از ما آدمهای این طرف در آسایشگاهها، کم نمیکند.