یادم هست که یک نامهای را آوردند خدمت ایشان که اگر اشتباه نکنم (آن موقع) از نخستوزیر دولت موقت بود و نامه با بسمالله شروع نشده بود. امام نامه را پاره کرد و فرمودند: «بگویید به ایشان، فلانی نامه را پاره کرد».
به گزارش شهداي ايران به نقل از مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ حجتالاسلام والمسلمین عبدالمجید معادیخواه ـ روزنامه جمهوری اسلامی ـ 31 شهریور 59 ماجرای را از امام نقل میکند که برای روشن شدن بخشی از تاریخ انقلاب اسلامی اهمیت بسیاری دارد؟
*وقتی امام نامه بازرگان را پاره کرد
شبی که امام از تهران عازم قم بودند، شورای انقلاب خدمت ایشان بودند و به مناسبتی من هم در آنجا حضور داشتم. حالتی را من در امام دیدم و هیجان و شوری و یک روحیهای که قابل توصیف نیست. به صورت جدی؛ مثل کسی که اداره انقلاب را به عدهای میسپارد و همه وجودش احساس مسئولیت و نگرانی است از اینکه کمترین بیتوجهی نسبت به نگهداری این انقلاب شود، مشکل است آن حالت را من بتوانم تشریح بکنم. مثل مادری که فرزند عزیز خودش را به دلیل ضرورتی که دارد به کسانی میسپارد و موقتا ترکش میکند، یک چنین حالتی را من در ایشان دیدم. به مسوولین خیلی با شدت و حدّت خطاب میکرد که باید این انقلاب به همان صورت اسلامیاش تداوم پیدا کند و باید تمام نهادهای این جامعه عوض شود، تمام این وزارتخانهها دگرگون بشود.
یادم هست که یک نامهای را آوردند خدمت ایشان که اگر اشتباه نکنم (آن موقع) از نخستوزیر دولت موقت بود و نامه با بسمالله شروع نشده بود، البته من از نزدیک ندیدم ولی بعد از صحبت اینطور متوجه شدم و همینطور در یک جا گفته شده بود انقلاب ایران بدون ذکر اسلامی. امام نامه را پاره کردند، فرمودند: «بگویید به ایشان، فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب اسلامی است. انقلاب کار نکرد در ایران، اسلام کار کرد در ایران.» البته آن حالات و خصوصیات و روحیات و شور و هیجان آن شب ایشان را من نمیتوانم توصیف کنم فقط خود من دچار یک سردی و یأس داشتم میشدم که جلسه آن شب روح تازهای به من داد.
*وقتی امام نامه بازرگان را پاره کرد
شبی که امام از تهران عازم قم بودند، شورای انقلاب خدمت ایشان بودند و به مناسبتی من هم در آنجا حضور داشتم. حالتی را من در امام دیدم و هیجان و شوری و یک روحیهای که قابل توصیف نیست. به صورت جدی؛ مثل کسی که اداره انقلاب را به عدهای میسپارد و همه وجودش احساس مسئولیت و نگرانی است از اینکه کمترین بیتوجهی نسبت به نگهداری این انقلاب شود، مشکل است آن حالت را من بتوانم تشریح بکنم. مثل مادری که فرزند عزیز خودش را به دلیل ضرورتی که دارد به کسانی میسپارد و موقتا ترکش میکند، یک چنین حالتی را من در ایشان دیدم. به مسوولین خیلی با شدت و حدّت خطاب میکرد که باید این انقلاب به همان صورت اسلامیاش تداوم پیدا کند و باید تمام نهادهای این جامعه عوض شود، تمام این وزارتخانهها دگرگون بشود.
یادم هست که یک نامهای را آوردند خدمت ایشان که اگر اشتباه نکنم (آن موقع) از نخستوزیر دولت موقت بود و نامه با بسمالله شروع نشده بود، البته من از نزدیک ندیدم ولی بعد از صحبت اینطور متوجه شدم و همینطور در یک جا گفته شده بود انقلاب ایران بدون ذکر اسلامی. امام نامه را پاره کردند، فرمودند: «بگویید به ایشان، فلانی نامه را پاره کرد. چند بار من به شما بگویم که انقلاب اسلامی است. انقلاب کار نکرد در ایران، اسلام کار کرد در ایران.» البته آن حالات و خصوصیات و روحیات و شور و هیجان آن شب ایشان را من نمیتوانم توصیف کنم فقط خود من دچار یک سردی و یأس داشتم میشدم که جلسه آن شب روح تازهای به من داد.