کد خبر: ۲۶۷۴۵۹
تاریخ انتشار: ۰۳ دی ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۱

فروپاشی اعتماد در سایه انفعال/وقتی دولت عقلانیت، صدای مردم را گم کرد...!

دولت دکتر مسعود پزشکیان، با شعار «بازگشت به عقلانیت» و «همفکری با نخبگان» بر سر کار آمد، اما امروز، در کمتر از یک سال و نیم، به نمادِ ناتوانی در مدیریت بحران و بی‌تعهدی نسبت به وعده‌های خودش بدل شده است. آنچه این روزها در کف جامعه جریان دارد دیگر اختلاف دیدگاه یا «چالش اجرایی» نیست؛ یک فروپاشی واقعی در اعتماد عمومی است.
فروپاشی اعتماد در سایه انفعال/وقتی دولت عقلانیت، صدای مردم را گم کرد...!

شهدای ایران:هادی زارع/دولت دکتر مسعود پزشکیان، با شعار «بازگشت به عقلانیت» و «همفکری با نخبگان» بر سر کار آمد، اما امروز، در کمتر از یک سال و نیم، به نمادِ ناتوانی در مدیریت بحران و بی‌تعهدی نسبت به وعده‌های خودش بدل شده است. آنچه این روزها در کف جامعه جریان دارد دیگر اختلاف دیدگاه یا «چالش اجرایی» نیست؛ یک فروپاشی واقعی در اعتماد عمومی است.

فروپاشی‌ای که در آن مردم احساس می‌کنند نه تنها شنیده نمی‌شوند، بلکه مورد تمسخر قرار گرفته‌اند.  

ترک نخست این دیوار، از همان‌جا شروع شد که پزشکیان وعده داد تا زمانی که خودروهای کم‌مصرف به بازار نیامده‌اند، قیمت بنزین افزایش پیدا نکند. اما واقعیت در آذر ۱۴۰۴ معنای دیگری داشت: نظام سه‌نرخی سوخت (۱۵۰۰، ۳۰۰۰ و ۵۰۰۰ تومان) اجرا شد و فشار مستقیم بر دوش همان طبقات فرودست نشست که امیدشان به وعده «عدالت در انرژی» بود. این تصمیم نه تنها اقتصاد خانوار را خرد کرد، بلکه پیام سیاسی آشکاری به جامعه داد: دولت، پشت درهای بسته، از وعده‌های انتخاباتی خود عبور کرده است.

در حالی که زندگی اقشار متوسط و کم‌درآمد در التهاب قیمت‌ها می‌سوزد، دولتی که باید منجی نظم اقتصادی باشد، در بن‌بست سردرگمی گرفتار شده است. قیمت لبنیات، گوشت، میوه و حتی کالاهای ابتدایی، روزبه‌روز بالا می‌رود و مردم با چشمانی پر از خشم می‌بینند که دولت به جای اقدام قاطع، تنها به تماشاگر این بازار افسارگسیخته بدل شده است. خودروسازان و کارخانه‌های لبنی، صراحتاً مصوبات سازمان حمایت را نادیده می‌گیرند و قیمت را هر طور خواستند تعیین می‌کنند — بی‌هیچ ترس از برخورد.
 این سطح از جسارت بخش خصوصی رانتی، تنها در برابر دولتی ساکت و منفعل ممکن است.

اما فاجعه فقط اقتصادی نیست؛ اخلاقی است.  
وقتی وزیر جهاد کشاورزی در پاسخ به گرانی‌ها، تنظیم بازار شب یلدا را به «انصاف فروشنده» واگذار می‌کند، معنایش فقط ضعف مدیریتی نیست؛ اعتراف تلخ به فروپاشی مفهوم حاکمیت اقتصادی است. بدتر از آن، وقتی کارشناس بی خرد صداوسیما با وقاحت می‌گوید «مردم به جای برنج، جو بخورند» و تولیدکننده‌ای مدعی می‌شود که حاضر است «برنج را در دریا بریزد اما ارزان نفروشد»، دیگر نیازی به تحلیل اقتصاد کلان نیست — این دقیق‌ترین تصویر از جامعه‌ای است که در آن مسئولان، مردم را فراموش کرده‌اند.

شاید دولت پزشکیان تصور می‌کند که با تکرار واژه‌هایی چون «تدبیر» و «اجرای برنامه هفتم»، می‌تواند بحران را به تعویق بیندازد، اما این بازی دروغین، طولانی نخواهد بود. مردم امروز دیگر در برابر شعار و وعده، بی‌تفاوت‌اند. وقتی رئیس‌جمهور تورم را ناشی از افزایش حقوق کارمندان می‌داند و نه نتیجه‌ی ناترازی بانک‌ها یا چاپ بی‌حساب پول، یعنی دولت نه تنها تحلیل درستی از بحران ندارد، بلکه در حال ساختن داستانی جعلی برای فرار از مسئولیت است.

بی‌انضباطی مالی، توزیع رانت، اِعمال بی‌پاسخ سیاست‌های تورم‌زا، و فروختن اعتماد مردم در برابر مماشات با سرمایه‌داران بزرگ، اعطای تسهیلات کلان به نور چشمی ها بدون پشتوانه بازگشت سرمایه ملت و عدم پیگیری برای بازگشت ۱۱۷ میلیارد دلار از دارایی‌های خارج شده از کشور توسط عده ای خائن پست، همه نشانه‌هایی است از یک زوال مدیریتی که دیگر نمی‌شود پنهانش کرد. این دولت، به جای آنکه صدای نخبگان باشد، به پژواک منافع خاص‌الخاص‌ها تبدیل شده است.

امروز ملت ایران در برابر سوالی بی‌پاسخ ایستاده‌اند:  
چرا باید بار بی‌مسئولیتی، بی‌برنامگی و بی‌عملی دولتی را تحمل کنند که وعده‌اش «عقلانیت» بود اما خروجی‌اش «انفعال» شد؟  
وقتی مردم می‌بینند که یک وزیر مسئولیت خود را به انصاف مردم حواله می‌دهد، یک کارشناس مردم را دعوت به خوردن جو می‌کند، تصمیم‌گیرنده‌ای تهدید به ریختن برنج در دریا دارد و هم حزبی نادانی به جای انجام وظایف خود با وقاحت در حضور شخص رئیس جمهور به شهید جمهور، رئیسی عزیز جسارت میکند و با هیچ اعتراضی از سوی پزشکیان روبرو نمیشود، دیگر جای هیچ اعتمادی باقی نمی‌ماند.  

این دولت نه با دشمن خارجی، بلکه با ناتوانی درونی خود در جنگ است.  
اگر مسیر فعلی ادامه یابد، آنچه زیر دست چرخ سیاست و سوداگری له خواهد شد، تنها معیشت مردم نیست؛ بلکه آخرین ذخیره اعتماد اجتماعی است که حفظ نظام بر روی آن ایستاده است.

امروز زمان تصمیم نیست؛ زمان مسئولیت است.  
دولت باید بداند که مردم نه فراموشکارند، نه ساده‌باور. وعده‌ها، اگر شکسته شوند، دیر یا زود از صندوق رأی تا چهره به چهره، پاسخ خود را می‌گیرند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار