سناریوی چندلایه اسرائیل برای بیثباتسازی داخلی پیش از هر اقدام نظامی
به گزارش شهدای ایران ،دکترسعید شهرابی فراهانی، مدیرمرکزپژوهش ومطالعات بین المللی ضدصهیونیستی طی مطلبی نوشت:
در هفتههای اخیر، تحلیل تحرکات رسانهای و اطلاعاتی منطقهای و بینالمللی نشان میدهد که رژیم اسرائیل و برخی متحدان غربی آن وارد مرحلهای تازه از جنگ ادراکی و شناختی علیه ایران شدهاند. هدف این مرحله، نه درگیری مستقیم نظامی، بلکه برهم زدن تعادل روانی، انسجام اجتماعی و امنیت داخلی کشور است تا زمینه لازم برای هر نوع مواجهه سختافزاری در آینده فراهم شود.
تجربه جنگهای اخیر منطقه — از غزه تا اوکراین — ثابت کرده است که هر جنگ سخت، پیش از آغاز، نیازمند یک پیشمرحله نرم و روانی است. دشمنان ایران با همین منطق تلاش میکنند فضای داخلی کشور را به بحرانهای ساختگی، اعتراضات هیجانی و تزلزل اعتماد عمومی سوق دهند تا قدرت تصمیمگیری و روحیه ملی را تضعیف کنند.
در این سناریو، ابزار اصلی دشمن دیگر موشک و تانک نیست؛ بلکه داده، تصویر، روایت و احساس است. محورهای این جنگ نرمافزارانه را میتوان در چند بخش مهم خلاصه کرد:
اول، برجستهسازی بحرانهای طبیعی و اقتصادی، مانند کمآبی، تورم، قطعیهای برق و حوادث محلی، و تبدیل آنها به نشانهای از «فروپاشی ساختاری». دوم، استفاده هدفمند از حوادث انسانی نظیر مرگ یا درگیری در مناطق محروم، با هدف تحریک افکار عمومی و بزرگنمایی شکافهای اجتماعی. سوم، ایجاد پروپاگاندا درباره تهدید قریبالوقوع نظامی یا حمله احتمالی اسرائیل، به منظور القای حس ترس و ناامنی فراگیر. چهارم، بهرهگیری از شبکههای اجتماعی برای طراحی آشوبهای میدانی کوچک اما پر بازتاب، که تصویر بیثباتی مصنوعی ایجاد میکند.
نمونههای اخیر این روند بهوضوح قابل مشاهده است؛ از انتشار پیاپی شایعات درباره بحران آب و برق گرفته تا برجستهسازی مرگ یک جوان روستایی و نسبت دادن آن به نهادهای امنیتی. هدف این اقدامات نه اطلاعرسانی، بلکه القای بیاعتمادی و خشم عمومی است.
از منظر راهبردی، هیچ قدرتی بدون اطمینان از آسیبپذیری داخلی دشمن وارد جنگ تمامعیار نمیشود. اسرائیل و حامیان غربی آن به خوبی میدانند که حمله نظامی مستقیم به ایران با پاسخ سنگین، غیرقابل پیشبینی و بازدارنده روبهرو خواهد شد. بنابراین، انتخاب «آشوب داخلی» به عنوان پیشزمینه درگیری، منطقی و هدفمند است. این راهبرد بر سه پایه استوار است: تضعیف انسجام داخلی از طریق دوقطبیسازی جامعه و افزایش شکاف میان مردم و حاکمیت؛ فرسایش روحیه جمعی و امنیت روانی با انتشار مکرر اخبار ناامیدکننده و تهدید؛ و ایجاد بیثباتی میدانی کنترلشده در برخی شهرهای هدف، تا نظام را وادار به واکنشهای احساسی و امنیتی کنند.
تحلیل جریانهای رسانهای اخیر نشان میدهد که عملیات دشمن با دقت طراحی شده است. رسانههای برونمرزی فارسیزبان با تمرکز بر مناطق مرزی و قومیتی فعالیت میکنند، کاربران سازمانیافته شبکههای اجتماعی در فواصل مشخص با کلیدواژههای یکسان موجسازی میکنند و صفحات ظاهراً مردمی با انتشار تصاویر احساسی، خشم و نارضایتی را شعلهور میکنند. هدف نهایی ایجاد «ناهماهنگی خبری» است؛ وقتی نهادهای رسمی دیرتر واکنش نشان دهند، روایت دشمن در ذهن جامعه تثبیت میشود.
پیامدهای غفلت از این روند میتواند بسیار جدی باشد. کاهش اعتماد عمومی به دستگاههای رسمی، افزایش احتمال شکلگیری اعتراضات پراکنده و هدایتپذیر، فرسایش مشروعیت تصمیمگیرندگان امنیتی و ایجاد انحراف در تمرکز نهادهای دفاعی و اطلاعاتی، تنها بخشی از مخاطرات این سناریو است. در چنین شرایطی هر واکنش ناهماهنگ یا اطلاعات ناقص میتواند به تسریع بحران و بهرهبرداری دشمن منجر شود.
مقابله با این سناریو، نیازمند ترکیبی از هوشمندی اطلاعاتی، ارتباطات راهبردی و تابآوری اجتماعی است. اقدامات کلیدی شامل اطلاعرسانی سریع، شفاف و هماهنگ در مواجهه با حوادث حساس، تقویت سواد رسانهای عمومی با تمرکز بر آموزش تشخیص خبر جعلی، همافزایی میان نهادهای رسانهای، امنیتی و محلی برای جلوگیری از چندصدایی، مدیریت روانی جامعه از طریق برنامههای امیدآفرین و پاسخگویی، و تمرکز عملی بر حل مشکلات واقعی مردم به ویژه در حوزه آب، اشتغال و معیشت است.
در شرایطی که میدان نبرد جهانی از مرزهای جغرافیایی به درون ذهن و ادراک جوامع منتقل شده است، آگاهی و انسجام داخلی مهمترین ابزار بازدارندگی ملی محسوب میشود. دشمن به خوبی میداند که شکست ایران نه در جبهه نظامی، بلکه در میدان ذهنی و اجتماعی ممکن است؛ بنابراین، جنگ امروز جنگ روایتهاست. پاسخ راهبردی به این تهدید نه با واکنشهای احساسی، بلکه با مدیریت هوشمندانه افکار عمومی، سرعت در اطلاعرسانی و تقویت اعتماد اجتماعی ممکن است.
هر میزان از همدلی و انسجام داخلی، معادل یک سامانه پدافندی در برابر حملات روانی است.آشوب ابزار دشمن است؛ اما آگاهی و وحدت، سلاح ملت.



