این متن، صرفاً نقدی بر عملکرد اجرایی نیست؛

فراتر از برجام/ خیانت استراتژیک نخبگان منفعل و ریشه‌کنیِ نفوذ فکری در تار و پود نظام

تا زمانی که ملت از طریق نهادهای نظارتی و قضایی، تکلیف خود را با این جریان "غرب‌ستیز در ظاهر و غرب‌گرا در عمل" مشخص نکند، هر موفقیتی در حوزه مقاومت اقتصادی، زیر سؤال خواهد ماند. ایران با تکیه بر استقلال واقعی و نه تعامل فریبنده، راه خود را خواهد پیمود، اما گام اول، خانه تکانی شدید در لایه‌هایی است که منافع استکبار را بر مصالح ملی ترجیح دادند.

شهدای ایران:سرویس سیاسی/این متن، صرفاً نقدی بر عملکرد اجرایی نیست؛ بلکه تشریح یک فاجعه استراتژیک است که ناشی از اعتماد کورکورانه به دشمن ذاتی (ایالات متحده) و پذیرش نسخه انفعالی نخبگان غرب‌گرا در داخل کشور است. ما نه تنها شاهد تکرار جنایات تاریخی قدرت‌های جهانی هستیم، بلکه بدتر آن، شاهد همکاری ناخواسته (یا آگاهانه) برخی عناصر داخلی در تضعیف جبهه مقاومت در برابر این دشمن دیرینه بوده‌ایم. برخورد با این انحراف فکری، نیازمند یک تصفیه فکری-عملیاتی در بالاترین سطوح مدیریتی است.


 بخش اول: میراث شوم استعمار نوین؛ از نسل‌کشی تا تحریم‌سازی

قبل از هر چیز، باید یادآوری شود که سابقه آمریکا و غرب، نه در تمدن‌سازی، بلکه در تولید و مدیریت بحران‌های ساختگی برای حفظ سلطه است. پرونده آن‌ها در این امر قطور و سیاه است:

*   نسل‌کشی بومیان آمریکا: این تنها یک واقعه تاریخی نیست؛ بلکه مدل عملیاتی غرب برای برخورد با هر ملتی است که حاضر به تمکین نباشد. کشتار صد میلیون نفر، مصادره منابع و جایگزینی هویت، الگویی است که غرب می‌خواهد برای ایران نیز پیاده کند.
*   قتل عام‌های غیرنظامی: از سوابق غیرقابل چشم‌پوشی در هیروشیما و ناکازاکی که کشتار جمعی را به عنوان یک ابزار نظامی مشروع جلوه دادند، تا جنایات بی‌پایان در ویتنام، عراق و افغانستان؛ همگی نشان از این دارند که "حقوق بشر" برای واشنگتن، تنها پوششی فریبنده برای منافع نفتی و ژئوپلیتیکی است.
*   استفاده از سلاح‌های کشتار جمعی و شیمیایی: استفاده از عنصر نارنجی در ویتنام و سکوت مجامع بین‌المللی، اثبات می‌کند که برای غرب، ابزار سرکوب، تا زمانی که منجر به تضعیف رقیب شود، مقدس است.

این سوابق، ما را به این نتیجه می‌رساند که هرگونه اعتماد به حسن نیت غرب، نهایت ساده‌لوحی یا اوج خیانت است.

بخش دوم: غرب‌گرایی؛ نفوذ نرم و انحراف محاسباتی در رأس مدیریت

اما تراژدی اصلی در جایی رخ می‌دهد که این شناخت از ماهیت دشمن، در میان مدیران داخلی به "فراموشی عمدی" تبدیل شود. تیم مذاکره‌کننده‌ای که برجام را به عنوان "نقطه پایان تاریخ" معرفی کرد، در واقع دروازه‌ای را به سوی یک نفوذ فکری-اجرایی گشود.

1.  شکستن اراده ملی: این گروه، نه تنها در مذاکره از موضع قدرت وارد نشدند، بلکه با تزریق یأس و القای این باور که "بدون تأیید غرب، اقتصاد ایران فلج است"، اراده ملی برای عبور از تحریم‌ها را هدف قرار دادند. این اقدام، مصداق بارز "براندازی نرم" از طریق از دست دادن سرمایه‌های ملی است.
2.  ایجاد آشوب روانی-اقتصادی: ادعای لزوم "گشایش اقتصادی صرفاً از طریق مذاکره" توسط این افراد، منجر به ایجاد انتظارات کاذب در بازار شد. با خروج آمریکا از برجام، این توقع به خشم و بی‌اعتمادی عمومی تبدیل گردید؛ خشم و نیازی که اکنون توسط عاملان اصلی دامن زده می‌شود تا تقصیر را از گردن خود برداشته و به گردن نهادهای انقلابی بیندازند.
3.  مسئولیت‌پذیری غیرقابل بخشش: افرادی چون روحانی و ظریف و همفکرانشان، که با ادبیاتی پر از تملق و خوش‌خدمتی به طرف مقابل، عزت ملی را زیر پا گذاشتند، باید به صورت شفاف مورد بازخواست قرار گیرند. این افراد باید پاسخ دهند که در قبال "فروختن فرصت‌های ساخت درونی" به بهای تعهدات تعلیقی، چه دستمزدی دریافت کردند و چرا اکنون که پروژه شکست خورده است، به جای عذرخواهی علنی از مردم و رهبری، به فرافکنی تهاجمی روی آورده‌اند؟ این مسیر، "به ترکستان رفتن" محض است.

 بخش سوم: ضرورت قاطعیت دستگاه‌های نظارتی و قضایی

انتظار ملت این نیست که این افراد به سادگی از کنار اشتباهات بزرگ خود بگذرند. این انفعال، بیش از یک اشتباه مدیریتی است؛ این یک گسل استراتژیک است که باید مسدود شود.

ما به دستگاه‌های امنیتی ولایی ایمان داریم که تمام تحرکات این عناصر و ارتباطات مشکوک آن‌ها با خارج از مرزها را رصد می‌کنند. عدالت اسلامی و انقلابی ایجاب می‌کند که:
*   فراخوان شفاف: این افراد باید در یک فرآیند کاملاً شفاف و رسمی مورد بازجویی قرار گیرند.
*   مجازات بازدارنده: برای کسانی که با سهل‌انگاری خود، دشمن را برای اعمال فشار بر معیشت مردم توانمند ساختند، باید مجازات‌های بازدارنده در نظر گرفته شود تا درس عبرتی برای دیگران باشد.

نتیجه نهایی این است: تا زمانی که ملت از طریق نهادهای نظارتی و قضایی، تکلیف خود را با این جریان "غرب‌ستیز در ظاهر و غرب‌گرا در عمل" مشخص نکند، هر موفقیتی در حوزه مقاومت اقتصادی، زیر سؤال خواهد ماند. ایران با تکیه بر استقلال واقعی و نه تعامل فریبنده، راه خود را خواهد پیمود، اما گام اول، خانه تکانی شدید در لایه‌هایی است که منافع استکبار را بر مصالح ملی ترجیح دادند.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار