شهدای ایران:سرویس فرهنگی/همبستگی کلیدواژه ای است که بعد از دفاع مقدس 12 روزه ایران، بسیار بر سر زبانها میچرخد. سریال تاسیان هم با آن پایان بندی خاص خود توانست این همبستگی را بین منتقدان سینما و اهالی رسانه ایجاد کند و تقریبا اکثرا معترف بودند یک فاجعه در شبکه نمایش خانگی رخ داده است! اختلاف فقط بر سر این است که این فاجعه در فرم رخ داده یا در محتوا، یا هر دو؟ اگر بخواهیم اجزای این فاجعه را به قطعات کوچکتر پازل تبدیل کنیم می توانیم به این صورت بگوییم.
داستان عشق هندی و عاشق شارلاتان
یک عشق تینجری هندی که از بدماجرا در مهمترین روزهای سیاسی یک قرن اخیر ایران اتفاق افتاده است.- روزهای ملتهب نیمه دوم سال 1356 شمسی که شاهد عرض اندام تمام گروه های مخالف سیاسی و مبارزاتی شاه هستیم- و اتفاقا از بدماجرا اعضای خانواده هر دو طرف عضو گروه های سیاسی مبارز هستند.
این روایت عشقی دم دستی شاید توانست تا چندقسمت ابتدایی سریال مخاطب را با خود همراه کند اما از نیمه ابتدایی سریال صرفا روایت یک عشق یک طرفه است که معلوم نیست که امیر عاشق خود دختر شده یا عاشق ثروت پدرش. در ادامه این عشق یک طرفه خود را به هر دری می زند تا دختر را به دست آورد و سعی میکند با پرسه زنی با علایق دختر آشنا شود تا بتواند عشق یک طرفه را تبدیل به دوطرفه کند. این کش و قوس اینقدر ادامه پیدا می کند تا در قسمت انتهایی سریال با مرگ تراژیک دختر یک داستان هندی کامل شکل میگیرد!
ساواک صورتی سانتی مانتال
همانطور که در کل سریال سعی شده فضای سانتی مانتال ماجرا حفظ شود در بخشهایی که ساواک و ساواکی می بینیم هم این اتمسفر حفظ شده است. ساواکی تاسیان ترس ندارد. شخصیت پردازی ها طوری است که انگار تیمسار ثابت و اداره دوم اصلا در ساواک نبوده اند و هر چه بوده دایره ضدجاسوسی بوده آن هم صرفا میز شوروی!
ساواکی تاسیان بلد نیست حتی چک بزند، صرفا زمانی شکنجه میکند که مسئله شخصی باشد_آنجا که سعید، امید را به خاطر تسویه حساب شخصی با آتش سیگار می سوزاند-البته این تسویه حساب شخصی هم اینقدرها خشن نیست که تسویه حسابها در همان زمان در میان گنده لاتهای تهران انجام می شده است.
و البته ساواک تاسیان اینقدر بیحساب و کتاب هست که یک تازه وارد بتواند به بهانه بازجویی روبروی معشوق خودش بشیند و دلش را ببرد و هر وقت هم خواست با کارت دانشجویی جعلی برود سر کلاس او بشیند.
بیشتر بخوانید
ساواکی عقدهای بدمن و مصلح!
پاکروان شاید برای دفاع از اینکه ساواکی ها در سریالش گوگولی نیستند، شخصیت سعید را پیش بکشد، یک شخصیت دوقطبی عقده ای و اپورتونیست که از یک طرف یک عرق خور رفیق باز است که پای امیر را به ساواک باز می کند و تمام تخلفات سازمانی او را لاپوشانی میکند و از طرفی یک بدمن و ضدقهرمان و ضدعشق و حسود که سعی میکند هرکس و هر چیز را که به امید و جمشید نجات مربوط است به آتش بکشد و نابود کند و میان امیر و شیرین را هم حسابی شکرآب کند، حتی برای اینکه حرص امیر را هم دربیارود می گوید عاشق واقعی شیرین او بوده است.
چنین موجود رذلی در ذهن مخاطب، با نامه ای که در انتهای سریال پس از مرگش افشا میشود، معلوم بوده مصلحی بوده که آرزو می کرده همه مشکلات با گفت و گوهای بین طرفین ماجرا حل و فصل می شده است و البته اگر امکان ادامه حیات داشت شاید جایزه صلح نوبل را هم می گرفت!
تحریف تاریخ
روایت پاکروان در سالهای حساس و مهمی از تاریخ کشورمان است، سالهایی که با فشارهای حقوق بشری کارتر بر شاه و آزادی نسبی گروه های سیاسی و جنبشهای گروه های دانشجویی همراه است.
مبارز از دید پاکروان دو گروه است یکی گروه های پرتعداد و تحصلیکرده چپ و دیگری گروه های اندک مسلمان که بخش کمرنگ آن در دانشگاه است و بخش دیگری هم در بازار و تمام!
مبارزهای چپ تاسیان معلوم نیست توده ای های کراواتی هستند مثل رجب زاده یا چپ کرده های مجاهدین خلق بعد از تغییر ایدئولوژیک سال 1354 یا چریکهای فدایی و ... دقیقا معلوم نیست نادر اورکت پوش نماد کدام جریان است؟
انقلابی های مسلمان که امید و پدرش نماد آن هستند هر وقت که به تصویرکشیده میشوند در فضای تاریک، منفعل و دعوایی هستند و اصولا در انقلابی که پاکروان آن را به تصویر میکشند نقشی ندارند و میراث انقلاب هم به امثال محسن دله دزد میرسد. این سفیدشویی توامان ساواک و گروه های چپ ملغمه ای است که فقط از پاکروان بر میآید!
عقب گرد پاکروان
پس از سریال خاتون که روایت زنانه ای از جنگ جهانی دوم و اشغال ایران توسط متفقین بود و توانست بخشی از منتقدین را با خود همراه سازد و روایت میهن دوستی از مردم ایران ارائه دهد، توقع میرفت که این دفعه روایت تاریخی بهتر و کم ایرادتری را شاهد باشیم. اما در تاسیان آش به قدری شور شده که مدافعان خاتون هم درباره تاسیان واسفا سر می دهند آن هم در مورد تاریخ 37 سال بعدتر که اسناد و روایتهای تاریخی دقیقتری در دست است.
منتقدان پاکروان اعتقاد دارندکه این انقلابی که پاکروان روایت می کند انقلاب اسلامی سال 1357 نیست -سریالی که حتی یک تصویر از امام خمینی در آن دیده نمی شود- بلکه انقلابی است که شاید پاکروان دوست داشته اتفاق می افتاده یا اتفاق بیافتاد!
در پایان باید گفت حتی هزینههای رسانهای که صاحب اثر برای تبلیغ این سریال انجام داده است هم نتوانسته مخاطب را با خود همراه کند، از حاشیه سازی برای توقیف و رفع توقیف گرفته تا وایرال سازی تصاویر سانتی مانتال عشق هندی در اینستاگرام.متاسفانه پاکروان سریالی را ساخت که علیرغم سرمایه گذاری برای طراحی صحنه و لباس و برندینگ و تبلیغ تنوانست قشر خاصی را با خود همراه کند.