شهدای ایران shohadayeiran.com

حاجی همه‌ی مردم آن منطقه را جلوی خانه ی شیخ جمع کرد. سن شیخ هم بالا بود و برای مردم آنجا حکم والی داشت.

به گزارش شهدای ایران به نقل ازجهان،علاوه بر کارهای عملیاتی و مسائل جنگ، علی آقا باید به شهر حمیدیه هم سر و سامان می‌داد. یک روز بچه ها خبر آوردند که یکی از شیوخ بسیار ثروتمند و صاحب نفوذ منطقه، برای عراقی ها جاسوسی می‌کند! حتی خانه اش در اختیار ضد انقلاب و منافقین است!

خبر به گوش علی آقا رسید، ابتدا تحقیق کرد و مطمئن شد که خبر درست است. بعد با چند نفر از بچه ها به سمت خانه ی شیخ راه افتاد.

حاجی همه مردم آن منطقه را جلوی خانه شیخ جمع کرد. سن شیخ هم بالا بود و برای مردم آنجا حکم والی داشت. نمی دانستم چه برخوردی خواهد کرد.

هرکسی جرئت برخورد با این شخص را نداشت. علی آقا شیخ را برد بالای پشت بام. بعد رو کرد به مردم و گفت: «شنیدم خیانت می‌شود، من جواب خائن‌ها را می‌دهم.» بعد از اینکه دلائل و مدارک را به مردم ارائه کرد، شیخ را خواباند و با شلاق به پشتش زد تا درسی باشد برای دیگران. حقیقتش کسی جرئت این کار را نداشت.

حاجی با شجاعت، مصلحت اسلام را در نظر گرفت و این گونه بدون واهمه با او برخورد کرد. یادم هست که بعضی از ترس پا به فرار گذاشتند!

هنوز باورشان نمی شد که هیمنه شیخ فروریخته باشد. خیلی ها می ترسیدند بین عرب و عجم دو دستگی شود. اما رفتار علی آقا رفتار صحیح انقلابی بود؛ سند زنده «اشداء على الكفار رُحماء بينهم» بود.

با شیوخ منطقه که با انقلاب دشمنی نداشتند، رابطه صمیمانه ای داشت. نیروها و مردم برایش محترم بودند.

فرقی نمی کرد که طرفش شیخ است یا نیروی عادی. هرکس برای انقلاب و ایران تلاش می کرد، برایش حکم برادر را داشت.

اگر هم از نیروها کسی شهید می‌شد فرقی نمی کرد از چه شهر و طایفه و قبیله ای باشد. خودش اولین نفر بود که در مراسم او شرکت می کرد و از خانواده شهید دلجویی می کرد.

علی آقا تا جایی هم که می‌شد از سپاه هزینه می کرد تا به خانواده شهدا سخت نگذرد.

برگرفته از کتاب هوری زندگی نامه و خاطرات شهید علی هاشمی
راوی: یکی از دوستان شهید


 

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار