شهدای ایران shohadayeiran.com

در جهانی که ماده و روح در هم تنیده‌اند، عباس موزون نویسنده، پژوهشگر و خالق برنامه‌ «زندگی پس از زندگی»، ما را در سفری به عمق ناشناخته‌های هستی می‌برد؛ از ژرفای اتم تا گستره‌ آسمان‌ها، از درد انقراض تا راز بخشش. این گفت‌وگو، پنجره‌ای‌ست به ذهن کاوشگری که ایستاده بر مرزهای دیده و نادیده.

به گزارش شهدای ایران: در یک ظهر بهاری، در خانه‌ای که عطر کاغذ و کتاب فضایش را پر کرده، عباس موزون مقابل قفسه‌های چوبی‌ کتابخانه ایستاده و دست‌هایش را باز می‌کند، گویی می‌خواهد تمام کتاب‌ها را در آغوش بکشد، به همسرش می‌گوید: «آرزویم این است که کتاب بخوانم، ورزش کنم، و جهان را بگردم.» این لحظه، خلاصه‌ای است از روح او؛ که زندگی‌اش را وقف کاوش در مرزهای ماده و معنا کرده، اما سرنوشت، او را به مسیری پر پیچ‌وخم کشانده؛ مسیری از پژوهش، برنامه‌سازی، و رویارویی با پرسش‌هایی که بشر قرن‌هاست در پی پاسخ آن‌هاست.
فارس: اگر روزی تجربه خروج موقت روح از کالبد داشته باشید ، دوست دارید اولین تصویر پیش چشمتان چه باشد؟
موزون: اگر چنین تجربه‌ای داشته باشم، تا زنده‌ام آن را برای کسی بازگو نمی‌کنم. به بازماندگان می‌سپارم تا پس از من منتشر کنند. دلیلش این است که اعلام این تجربه کمکی به تحقیقاتم نمی‌کند، بلکه ممکن است ذهن مخاطب را منحرف کند و موافقان و مخالفان را به بیراهه ببرد. اما در اولین صحنه دوست دارم حضرت رسول(ص)، امام علی(ع)، امام حسین(ع) و حضرت عباس(ع) را ببینم، سر بر زانویشان بگذارم و گریه کنم.
کنجکاوی‌های یک ذهن بی‌مرز
فارس: اگر اجازه داشته باشید این سفر را ادامه دهید، دلتان می‌خواهد اول به کدام نقطه ناشناخته هستی سر بزنید؟
 
م
وزون: دوست دارم عمیق‌ترین نقطه اقیانوس‌ها را ببینم، آنجا چه خبر است؟ بلندترین قله زمین، چه اورست باشد چه جایی دیگر. تمدن‌های بزرگ ایران، مصر، چین و هند را در لحظه تولدشان تماشا کنم؛ چطور ساخته شدند؟ چه کسانی ساختند؟ دوست دارم زیر خاک بروم، آثار مدفون و کشف‌نشده را ببینم.
در مقیاس بزرگ‌تر، می‌خواهم کل هستی مادی را از بیرون تماشا کنم؛ ابعادش چقدر است؟ ماده تا کجا ادامه دارد؟ دوست دارم دورش بچرخم، ببینم ما کجاییم و در مقیاس کوچک، نفوذ کنم به درون اتم، به فضای کوانتومی، ببینم آیا انتهایی دارد یا نه. سیاه‌چاله‌ها و کِرم‌چاله‌ها هم برایم جذاب‌اند؛ دوست دارم چندتایشان را تجربه کنم. این کنجکاوی‌ها را با پسرم هم شریکم و شب‌ها اغلب درباره آن با هم صحبت می‌کنیم.
زندگی در پوست بید مجنون
فارس:  اگر بتوانید وارد دنیای گیاهان شوید، ترجیح می‌دهید اولین گفت‌وگو را با کدام گیاه آغاز کنید؟
موزون: دوست دارم اولین گیاهی که روی زمین شکل گرفت را ببینم؛ کجا بود؟ چه شکلی بود؟ فرآیند رشدش را حس کنم. گیاهان با هم و با خدا صحبت می‌کنند، ستایش می‌کنند. دوست دارم این گفت‌وگوها را بشنوم. می‌خواهم درون یک گیاه حرکت کنم، زندگی‌اش را تجربه کنم. اگر انتخاب کنم، آن گیاه بید مجنون است. چرا؟ چون فروتن، مهربان و رها با نسیم است. شاخه‌ها و برگ‌هایش در دست باد، بی‌صدا می‌رقصند. حس می‌کنم از بهشتی‌ترین درخت‌هاست.
فارس: حیوانات چطور؟ چه چیزی در دنیای حیوانات شما را کنجکاو می‌کند؟
موزون با لحنی سنگین پاسخ می‌دهد: انقراض، به‌ویژه لحظه تنهایی آخرین فرد یک گونه، برایم عمیقاً تأمل‌برانگیز است. به پرنده‌ای در آمریکا فکر می‌کنم که روزگاری میلیون‌ها از آن‌ها آسمان را پر می‌کردند. با ورود سفیدپوستان اروپایی به قاره آمریکا، این پرندگان چنان شکار شدند که از لاشه‌هایشان تپه‌هایی به ارتفاع ۱۰ متر ساخته شد. دوست دارم آخرین پرنده را ببینم، تنهایی و حس او را در لحظه نهایی درک کنم. چه فکری در ذهنش بود وقتی برای همیشه از دنیا رفت؟
و در ادامه می‌گوید: همین حس را درباره آخرین شیر ایرانی دارم که در دوره رضاخان، در بیشه‌های دزفول برای همیشه ناپدید شد. می‌خواهم بدانم نر بود یا ماده، در چه حالی بود، و چه غمی را تجربه کرد. این پرسش‌ها از غمی عمیق سرچشمه می‌گیرند؛ گویی بخشی از من با این موجودات پیوند دارد. دوست دارم در زلال‌ترین آب‌های زمین، با ماهیان ماقبل تاریخ شنا کنم، هسته زمین را ببینم؛ مذاب است یا نه؟
سفر با کاروان نخبگان تاریخ
همچنین در علم‌سنجی، دانشمندان در حال ترسیم نقشه سه‌بعدی دانش بشر هستند، مثل کهکشانی از علوم. دوست دارم کل این نقشه را یک‌جا ببینم، درکش کنم. اما آرزویم دیدن نقشه علم الهی است، هرچند می‌دانم فراتر از درک من است. محدودیت دارم، اما امید انسان هم نامحدود است.
فارس: انسان‌ها چطور؟ دوست دارید با چه کسانی در آن تجربه همراه شوید؟
موزون: شریف‌ترین انسان‌ها، از پیامبران و ائمه تا شخصیت‌هایی مثل حافظ، فردوسی، ابن‌سینا، شیخ طوسی، ابوموسی شاکر خراسانی و حتی چنگیز مغول. دوست دارم کودکی‌شان، تصمیمات‌شان و راز شکل‌گیری شخصیت‌شان را بفهمم. تمدن‌های گمنام را هم می‌خواهم کشف کنم؛ چطور ساخته شدند؟
از سوی دیگر، کنجکاوم بدانم انسان‌هایی که به من آسیب زدند، چرا این‌طور شدند؟ ریشه آسیب‌رساندشان کجاست؟ می‌خواهم زنجیره ظلم را مرور کنم و همه را ببخشم، چون بخشش سود بیشتری دارد.
فارس: چرا این‌قدر بر بخشش تأکید دارید؟
موزون: چون تاجرم! چون سود بیشتری می‌برم. اگر نبخشم، نهایتاً معادل ظلمی که به من شده می‌گیرم. اما خدا می‌گوید اگر ببخشی، ده برابر، بلکه بسیار بیشتر می‌دهم. این تجارت با خداست، پرسودترین معامله.
بخشش اخروی، پیگیری دنیوی
فارس: چرا این‌قدر بر بخشش تأکید دارید؟ آیا این رویکرد باعث نمی‌شود ظالمان گستاخ‌تر شوند و تصور کنند هرچه ظلم کنند، باز هم بخشیده می‌شوند؟
موزون: من بخشش را از روی ضعف انتخاب نمی‌کنم، بلکه آن را یک معامله‌ هوشمندانه با خدا می‌دانم. تاجرانه می‌بخشم! اگر بخواهم بدون بخشش، صرفاً حقم را بگیرم، نهایتاً معادل همان ظلم جبران می‌شود. اما خدا وعده داده که با بخشش، چندین برابر پاداش می‌دهد؛ ده برابر، بلکه بسیار بیشتر. 
در زندگی دنیوی، حقم را پیگیری می‌کنم اما اخروی می‌بخشم. چون برایم مهم نیست در آخرت معادل یک ماشین دزدیده شده را بگیرم؛ من نگاه معامله با خدا دارم. بخشش من در برابر ظلم‌هایی است که به خودم روا می‌شود، اما در برابر ظلم به جامعه، قاطع و محکم می‌ایستم. کنجکاو هستم که چرا برخی ظالم می‌شوند؛ دوست دارم زندگی و کودکی آن‌ها را بررسی کنم تا ریشه‌های این رفتار را درک کنم.
پژوهشی که پوسته زندگی‌ام را تغییر داد
فارس: پژوهش‌هایتان درباره تجربیات نزدیک به مرگ چه تأثیری بر سبک زندگی‌تان گذاشت؟
موزون: هسته شخصیتم همان است، اما پوسته و گوشته‌ام تغییر کرد. ثروت‌های مادی، آسمان‌خراش‌ها، حتی کره زمین در چشمم یکسانند. می‌دانم همه مجازی‌اند، مثل بازی کامپیوتری. آسمان‌خراش و نرده کنار خیابان به یک اندازه واقعی‌اند. همه‌چیز موقت است. این نگاه مرا از تعلقات مادی آزاد کرده. آرزویم جهانی آرام، بدون جنگ و موشک‌باران و کشتار کودکان غزه است. دوست دارم روی صندلی‌ای قوس‌دار کتاب بخوانم و جهان را کاوش کنم.
فارس: این آرامش‌تان را چطور به دست آوردید؟ تمرین کردید یا ذاتی است؟
موزون: تنوع بالای زندگی‌ام این آرامش را ساخت. من غم های بزرگ و شادی‌های بزرگ رو با عمق زیاد تجربه کردم. در شهرهای مختلف زندگی کردم، با اقوام گوناگون بودم. در ۱۵ سالگی تئاتر به من یاد داد چطور خودم را نشان دهم. هنوز هم خجالتی‌ام، فقط خوب نقش خجول نبودن را بازی می‌کنم. 
خانواده‌ام گاهی به شوخی مرا را با شخصیت سریال«ستایش» مقایسه می‌کنند؛ کسی که در برابر ظلم دیگران به خودش سکوت می‌کرد. اما این سکوت را انتخابی آگاهانه می‌دانم، نه از روی ضعف.
چالش‌های افراط و تفریط
فارس: بزرگترین چالش فکری یا اعتقادی که سر ساخت این برنامه با آن مواجه شدید چه بود؟ 
موزون: افراطی‌ها و تفریطی‌ها؛ کسانی که خارج از دایره برنامه، تجربه‌گرانی را مطرح و همچون کاغذ به باد هوا فرستادند و تجربیات و مسیر تحقیقات اصولی و واقعی را به بیراهه بردند و دیگرانی که با سنگ‌اندازی و انکار، سعی کردند جلوی برنامه را بگیرند. 
چهار گروه افراطی‌هایِ موافق و مخالف و تفریطی‌هایِ موافق و مخالف که هر کدام مانعی شدند. افراطی‌های موافق، تجربه‌گر را مقدس می‌پندارند و او را از مسیرش دور می‌کنند. افراطی‌های مخالف، همه چیز را توهم می‌خوانند. اما خدا خودش این‌ها را مدیریت می‌کند.
فارس: سخت‌ترین برنامه‌ای که در شش فصل «زندگی پس از زندگی» ساختید، کدام بود؟
موزون: ضبط برنامه با آقای حامد البرزیان و آقای سیدهادی سجادی در فصل پنجم. آقای سجادی شرایط جسمی سختی داشتند. ضبط در شهرستانشان مقطع بود، چند روز مزاحم خانواده‌شان شدیم و توقف‌های زیادی داشتیم.
ایده‌هایی بزرگ‌تر از یک برنامه
فارس: آیا ساخت برنامه دیگری مثل «زندگی پس از زندگی» را در ذهن دارید؟
 موزون: تعداد ایده‌های من در حد ظرفیت تمام شبکه‌های سیماست. «زندگی پس از زندگی» فقط یکی از ایده‌های متوسطم بود که جریان‌ساز شد، رکوردهای تاریخی تلویزیون را شکست و صدها پایان‌نامه درباره‌اش نوشته شد. ایده‌های بزرگ‌ترم هنوز منتظر فرصت‌اند که هر کدام می‌تواند به نفع ایران، انسان و جهان گفتمان‌ساز شود.
 
در جهانی که سرعت و مصرف، معنای زندگی را تهدید می‌کنند، صدای آرام و محکم عباس موزون، یادآور این حقیقت است که بزرگ‌ترین سفر، از درون انسان آغاز می‌شود. سفر به لایه‌های نادیده هستی، به عمق روح گیاهان و جانوران، به قلب تمدن‌های کهن و به رازهای ناگشوده علم. 
شاید در میان همه این جست‌وجوها، در نهایت به همان جایی بازگردیم که او با دست‌های باز رو به کتابخانه ایستاده بود: جایی میان کتاب، معرفت، و رویای جاودانگی.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار