شهدای ایران shohadayeiran.com

پس از دهه‌ها مبارزه علیه رژیم صهیونیستی، در شامگاه جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳، رژیم اسرائیل با استفاده از بمب‌های سنگرشکن، مقر فرماندهی حزب‌الله در ضاحیه جنوبی بیروت را هدف قرار داد. در این حمله، سید حسن نصرالله که عمر خود را در مسیر مقاومت سپری کرده بود، به شهادت رسید. او که همواره شهادت را زیباترین پایان برای یک مجاهد می‌دانست، به آرزوی دیرینه خود دست یافت و نامش در تاریخ مقاومت جاودانه شد.

شهدای ایران:امین‌الاسلام تهرانی


تولد و دوران کودکی
سید حسن نصرالله در سال ۱۹۶۰ میلادی در منطقه اشرفیه بیروت چشم به جهان گشود. او در خانواده‌ای پرجمعیت رشد کرد و از همان کودکی علاقه وافری به آموزه‌های دینی داشت. پدرش، عبدالکریم نصرالله، با فروش میوه و سبزیجات امرار معاش می‌کرد و بعدها توانست مغازه‌ای برای خود تهیه کند. حسن کوچک اغلب در مغازه پدر می‌نشست و به تصویر امام موسی صدر خیره می‌شد، آرزومند روزی که همانند او باشد. برخلاف دیگر هم‌سن‌وسالانش، علاقه‌ای به بازی‌های معمول نداشت و بیشتر وقت خود را در مساجد مختلف منطقه می‌گذراند.
به طور دقیق‌تر و مفصل‌تر باید گفت: سید حسن نصرالله در تاریخ ۳۱ اوت ۱۹۶۰ (۹ شهریور ۱۳۳۹) در محلهٔ «کرنتینا» در حومه شرقی بیروت، پایتخت لبنان، دیده به جهان گشود. خانواده او اصالتاً از روستای «البازوریه» در جنوب لبنان بودند؛ منطقه‌ای که همواره در طول تاریخ، پایگاهی مهم برای جریان‌های مقاومتی و مبارزات علیه اشغالگران بوده است. نصرالله در خانواده‌ای مذهبی و متدین پرورش یافت و از همان کودکی با مفاهیم دین، اخلاق و مبارزه در راه حق آشنا شد.
پدرش، «عبدالکریم نصرالله»، مردی ساده و زحمتکش بود که با اداره یک مغازه مواد غذایی، زندگی خانواده را تأمین می‌کرد. اگرچه خانواده نصرالله از نظر مالی در سطح متوسطی قرار داشت، اما در محیطی گرم و صمیمی، با ارزش‌های اسلامی و اخلاقی رشد کرد. مادرش نیز نقش مهمی در تربیت دینی و روحیه انقلابی او ایفا کرد و از همان سنین کودکی، عشق به اهل‌بیت‌(ع) را در دل فرزند خود کاشت.
کودکی نصرالله، همزمان با تحولات سیاسی و اجتماعی پرالتهاب لبنان بود. در آن دوران، شکاف‌های طایفه‌ای و درگیری‌های داخلی، فضای کشور را تحت تأثیر قرار داده بود. به‌ویژه جنوب لبنان، که زادگاه نصرالله و خانواده‌اش بود، به‌طور مداوم تحت تهدید حملات رژیم صهیونیستی قرار داشت. این شرایط باعث شد که از همان سنین پایین، ذهن او نسبت به مسائل سیاسی و ظلم‌های موجود در جامعه حساس شود. سید حسن تحصیلات ابتدائی خود را در زادگاه خانوادگی‌اش، البازوریه، آغاز کرد، اما پس از مدتی، خانواده‌اش به ضاحیه جنوبی بیروت نقل مکان کردند و او ادامه تحصیلاتش را در این منطقه گذراند. در همان دوران، علاقه و استعداد ویژه‌ای به علوم دینی از خود نشان داد و به مطالعه کتاب‌های مذهبی پرداخت. گرایش او به فراگیری معارف اسلامی، او را از دیگر همسالانش متمایز می‌کرد و همین امر موجب شد که در سال‌های نوجوانی به حوزه علمیه وارد شود و مسیر علمی و مبارزاتی خود را آغاز کند.
دوران کودکی و نوجوانی نصرالله، سرآغاز شکل‌گیری شخصیتی شد که بعدها به یکی از رهبران بزرگ مقاومت اسلامی تبدیل گردید. آموزه‌های دینی، تجربیات خانوادگی و شرایط اجتماعی آن دوره، زمینه‌ساز تفکرات و باورهایی شد که او را به سمت مبارزه با ظلم و دفاع از آرمان‌های اسلامی و انسانی سوق داد.

جوانی و ورود به مسیر علم و مبارزه
در ۱۵ سالگی به جنبش امل، که آن زمان به «جنبش محرومان» معروف بود، پیوست و خیلی زود توانست نماینده منطقه خود در این تشکل شود. یک سال بعد، برای تحصیل علوم دینی راهی نجف اشرف شد. او که علاقه خاصی به یادگیری داشت، با حمایت سید محمد غروی و توصیه‌نامه‌ای از او، خود را به حوزه علمیه نجف رساند. در آنجا با سید عباس موسوی آشنا شد و این دوستی به یک رابطه استادی و شاگردی عمیق تبدیل شد. نصرالله تحت آموزش‌های سید عباس و با هدایت سید محمدباقر صدر، مراحل مقدماتی تحصیل را با سرعت پشت سر گذاشت.
دقیق‌تر و مفصل‌تر می‌توان گفت: با ورود به دوران نوجوانی، سید حسن نصرالله بیش از پیش به تحولات سیاسی و اجتماعی لبنان توجه نشان داد. جنگ داخلی لبنان که از سال ۱۹۷۵ آغاز شده بود، کشور را درگیر درگیری‌های شدید میان گروه‌های مختلف سیاسی و مذهبی کرده بود. این فضای پرالتهاب، جوانانی مانند نصرالله را به سوی فعالیت‌های فکری، فرهنگی و مبارزاتی سوق می‌داد.
در همین دوران، علاقه شدید او به علوم دینی باعث شد که در سن ۱۵ سالگی به حوزه علمیه شیعیان در شهر «نجف» عراق سفر کند. نجف، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین مراکز علمی و مذهبی جهان تشیع، محل پرورش بسیاری از علمای برجسته بود. در این حوزه، نصرالله تحت تأثیر آموزه‌های استادان برجسته‌ای مانند آیت‌الله سید محمدباقر صدر قرار گرفت. اما اقامت او در نجف چندان طولانی نشد؛ چراکه رژیم بعث عراق، که سیاست‌های سرکوبگرانه‌ای علیه شیعیان در پیش گرفته بود، او را در سال ۱۹۷۸ به همراه بسیاری از طلاب و علمای دیگر از کشور اخراج کرد.
پس از اخراج از عراق، نصرالله به لبنان بازگشت و تحصیلات حوزوی خود را در حوزه علمیه بعلبک ادامه داد. این حوزه که در آن زمان تحت نظارت علمایی مانند سید عباس موسوی قرار داشت، به یکی از پایگاه‌های مهم علمی و انقلابی در لبنان تبدیل شده بود. حضور در این حوزه، علاوه‌بر تعمیق دانش دینی نصرالله، او را بیش از پیش به فعالیت‌های سیاسی و اجتماعی سوق داد.
در همین دوره، او به جنبش «امل» پیوست. این جنبش که توسط امام موسی صدر تأسیس شده بود، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین گروه‌های شیعی لبنان، نقش پررنگی در دفاع از حقوق شیعیان و مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی داشت. عضویت نصرالله در امل، اولین گام رسمی او در مسیر مبارزات سیاسی و نظامی بود.
اما شرایط لبنان به‌سرعت در حال تغییر بود. در سال ۱۹۸۲، رژیم صهیونیستی تهاجم گسترده‌ای به لبنان انجام داد و تا پایتخت، بیروت، پیشروی کرد. این تجاوز نظامی، تحولات جدیدی را در میان گروه‌های مقاومت رقم زد. در این میان، فشارهای داخلی و بین‌المللی بر جنبش امل افزایش یافت تا وارد مذاکره با رژیم صهیونیستی شود. این رویکرد، برخی از اعضای امل، ازجمله سید حسن نصرالله، سید عباس موسوی، شیخ راغب حرب و شیخ صبحی طفیلی را به این نتیجه رساند که برای ادامه مبارزه، باید مسیری مستقل از امل در پیش بگیرند.
همین تفکر، زمینه‌ساز تأسیس یک گروه جدید مقاومتی شد که بعدها به «حزب‌الله» معروف گردید. این گروه، با تأکید بر مبانی جهاد، مقاومت اسلامی و مقابله با اشغالگری، مسیر جدیدی را در لبنان آغاز کرد. نصرالله که در این زمان جوانی ۲۲ ساله بود، به یکی از چهره‌های کلیدی این جریان تبدیل شد و نقشی فعال در سازماندهی نیروها و تبیین ایدئولوژی حزب ایفا کرد.
جوانی نصرالله، آمیخته‌ای از تحصیل علوم دینی، تلاش‌های فکری و فرهنگی، و ورود به عرصه مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران بود. او در این دوران، شخصیتی را پرورش داد که بعدها به رهبر برجسته‌ای در مقاومت اسلامی لبنان تبدیل شد.

بازگشت به لبنان و آغاز مسیر «مقاومت»
در سال ۱۹۷۸ میلادی، رژیم بعث عراق او و سید عباس موسوی را از کشور اخراج کرد. نصرالله پس از مدتی تحصیل در قم، به لبنان بازگشت و تحصیلات خود را در حوزه علمیه بعلبک ادامه داد. همزمان با ادامه تحصیل، فعالیت خود را در جنبش امل نیز از سر گرفت و در سال ۱۹۸۲ میلادی به‌عنوان نماینده منطقه بقاع در این جنبش انتخاب شد. همان سال، لبنان شاهد حمله گسترده رژیم صهیونیستی بود و فشارهای داخلی بر جنبش امل افزایش یافت تا با این رژیم وارد مذاکره شود. این موضوع باعث شد نصرالله و برخی دیگر از اعضای جنبش، از جمله سید عباس موسوی، راغب حرب و شیخ صبحی طفیلی، از امل جدا شده و گروهی را تشکیل دهند که بعدها به «حزب‌الله» معروف شد.
سید حسن نصرالله پس از اخراج از عراق، به قم رفت و مدتی در حوزه علمیه این شهر مشغول تحصیل شد. اقامت او در قم، فرصتی بود تا با فضای فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی ایران آشنا شود و تحت تأثیر اندیشه‌های امام خمینی(ره) و علمای مبارز قرار گیرد. این دوران تأثیر عمیقی بر نگرش سیاسی و مبارزاتی او گذاشت و فهم او را نسبت به ضرورت تشکیل یک نیروی اسلامی مستقل برای مقاومت در برابر اشغالگری و استکبار جهانی تقویت کرد.
پس از مدتی، نصرالله به لبنان بازگشت و در حوزه علمیه بعلبک به تحصیل و تدریس ادامه داد. در آن زمان، جنوب لبنان تحت اشغال نیروهای رژیم صهیونیستی بود و جنبش‌های مقاومت اسلامی در حال شکل‌گیری بودند. نصرالله، که از دوران جوانی به جنبش امل پیوسته بود، بار دیگر فعالیت‌های خود را در این جنبش از سر گرفت و به‌سرعت در ساختار آن ارتقا یافت. او در سال ۱۹۸۲ به‌عنوان نماینده منطقه بقاع در جنبش امل انتخاب شد و تلاش‌های زیادی برای تقویت مبارزات مردمی علیه اشغالگران انجام داد.
در همان سال، رژیم صهیونیستی حمله گسترده‌ای را به لبنان آغاز کرد و بخش‌های زیادی از این کشور را به اشغال خود درآورد. این حمله، شرایط جدیدی را بر نیروهای مقاومت تحمیل کرد و موجب افزایش فشارهای داخلی و خارجی بر جنبش امل شد. برخی از رهبران این جنبش، تحت این فشارها، تمایل به مذاکره با دشمن پیدا کردند؛ اما این روند با مخالفت چهره‌های انقلابی جنبش از جمله سید حسن نصرالله، سید عباس موسوی، راغب حرب و شیخ صبحی طفیلی مواجه شد.
اختلافات داخلی در جنبش امل باعث شد که این گروه از مبارزان، که به ایدئولوژی مقاومت اسلامی و عدم سازش با دشمن اعتقاد داشتند، از امل جدا شوند و هسته اولیه گروهی را تشکیل دهند که بعدها به «حزب‌الله لبنان» معروف شد. این گروه، با الهام از انقلاب اسلامی ایران، راهبرد مقاومت مسلحانه را در پیش گرفت و با حمایت مردمی، به‌سرعت به یک نیروی تأثیرگذار در لبنان تبدیل شد. نصرالله که به‌دلیل شجاعت، دانش دینی و قدرت رهبری‌اش مورد احترام بود، یکی از چهره‌های برجسته این گروه تازه‌تأسیس شد و نقش مهمی در هدایت و سازماندهی آن ایفا کرد. این مرحله، آغاز مسیری بود که سید حسن نصرالله را به یکی از مهم‌ترین رهبران مقاومت در جهان اسلام تبدیل کرد.

تحکیم جایگاه حزب‌الله و نقش رهبری نصرالله
پس از سال‌ها فعالیت در حزب‌الله، سید حسن نصرالله در سال ۱۹۹۲ میلادی، پس از شهادت سید عباس موسوی، به‌عنوان دبیرکل این جنبش انتخاب شد. با وجود سن کم نسبت به دیگر رهبران، او توانست با درایت و شجاعت، حزب‌الله را به نیرویی تأثیرگذار در منطقه تبدیل کند. با تکیه بر حمایت ایران و سوریه، معادله جدیدی را در برابر رژیم صهیونیستی به وجود آورد که بر پایه اصل «موازنه وحشت» بود. او در عرصه جنگ روانی نیز مهارت ویژه‌ای داشت و به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین رهبران مقاومت شناخته شد.
اگر بخواهیم همین مطلب را بیشتر بسط دهیم باید بگوییم: با تشکیل حزب‌الله در سال ۱۹۸۲، سید حسن نصرالله همراه با دیگر رهبران این گروه، مسیر مقاومت علیه اشغالگران صهیونیست را آغاز کرد. حزب‌الله، که با الهام از آموزه‌های انقلاب اسلامی ایران و با حمایت معنوی و راهبردی جمهوری اسلامی شکل گرفته بود، از همان ابتدا بر سه اصل اساسی تأکید داشت: مبارزه با اشغالگری رژیم صهیونیستی، مقابله با نفوذ آمریکا و غرب در منطقه، و گسترش فرهنگ مقاومت اسلامی در لبنان و جهان عرب. این اصول، باعث شد حزب‌الله به‌سرعت به نیرویی قدرتمند و محبوب در میان مردم لبنان تبدیل شود.
در این مسیر، سید حسن نصرالله نقش کلیدی در گسترش نفوذ و توانمندی حزب‌الله ایفا کرد. او، که به دلیل شجاعت، صلابت فکری و مهارت‌های مدیریتی خود مورد احترام اعضای حزب بود، به‌تدریج در سلسله‌مراتب این تشکیلات رشد کرد و مسئولیت‌های مهمی را بر عهده گرفت. با شهادت سید عباس موسوی در سال ۱۹۹۲ در حمله بالگردهای رژیم صهیونیستی، نصرالله به‌عنوان دبیرکل حزب‌الله انتخاب شد. این انتخاب، نقطه عطفی در مسیر حزب‌الله بود؛ زیرا نصرالله با اتخاذ راهبردهای جدید، حزب را از یک گروه مقاومت محدود به یک نیروی سیاسی و نظامی قدرتمند در سطح لبنان و منطقه تبدیل کرد.
او با هوشمندی و درایت، توانست حزب‌الله را در دو عرصه نظامی و سیاسی تقویت کند. در بعد نظامی، حزب‌الله تحت رهبری او، با اجرای عملیات‌های دقیق و حساب‌شده، ضربات سنگینی به نیروهای اشغالگر صهیونیست وارد کرد. این عملیات‌ها، به‌ویژه کمین‌ها و حملات موشکی، موجب شد رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۰ میلادی مجبور به عقب‌نشینی کامل از جنوب لبنان شود؛ اتفاقی که برای اولین بار در تاریخ معاصر، یک نیروی مقاومت توانست ارتش صهیونیستی را به شکست وادار کند.
در عرصه سیاسی، نصرالله با درایت خود، حزب‌الله را به‌عنوان یک نیروی تأثیرگذار در ساختار سیاسی لبنان تثبیت کرد. او ضمن حفظ استقلال حزب، توانست ارتباطات استراتژیکی با جریان‌های مختلف سیاسی و مذهبی در لبنان برقرار کند. حزب‌الله تحت رهبری او، علاوه‌بر حضور در مقاومت مسلحانه، در عرصه‌های اجتماعی، اقتصادی و خدماتی نیز نقش فعالی ایفا کرد و به یکی از اصلی‌ترین ارکان جامعه لبنان تبدیل شد.
توانمندی‌های نصرالله در مدیریت بحران، به‌ویژه در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶، بیش از پیش جایگاه او را به‌عنوان یک رهبر قاطع و هوشمند تثبیت کرد. در این جنگ، حزب‌الله با تاکتیک‌های نظامی پیشرفته و مقاومت بی‌نظیر، توانست رژیم صهیونیستی را زمین‌گیر کند و افسانه شکست‌ناپذیری این رژیم را در هم بشکند. امروزه، سید حسن نصرالله به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین رهبران مقاومت در جهان اسلام شناخته می‌شود. نفوذ و اقتدار او نه‌تنها در لبنان، بلکه در سراسر منطقه، موجب وحشت دشمنان و تقویت جبهه مقاومت شده است. و اینجاست که شهادت او برای کام ما تلخ‌تر می‌شود.
سید حسن نصرالله به صداقت، شفافیت، تواضع و قدرت بیان مشهور بود. سخنرانی‌های او تأثیر عمیقی بر افکار عمومی داشت و همواره با شناخت دقیق از دشمن و شرایط منطقه، استراتژی‌های مناسبی را طراحی می‌کرد. او فردی صبور، آرام و بسیار زیرک بود که توانایی قانع کردن و جذب مخاطبان را داشت.

ازدواج و شهادت فرزندش
نصرالله در سال ۱۹۷۸ میلادی با فاطمه یاسین ازدواج کرد که حاصل این ازدواج چهار فرزند بود. یکی از فرزندان او، سید‌هادی نصرالله، در سال ۱۹۹۶ میلادی و در سن ۱۸ سالگی، در درگیری با نیروهای رژیم صهیونیستی به شهادت رسید. این واقعه، هرچند برای نصرالله دردناک بود، اما او همچنان با صلابت و قدرت به مسیر خود ادامه داد. در روز تشییع پیکر فرزندش، با آرامش و توکل به خدا، او را بدرقه کرد و هیچ‌گاه اجازه نداد جایگاه سید‌هادی نسبت به سایر شهدای مقاومت، متفاوت دیده شود.

شهادت؛ آرزوی دیرینه‌ای که محقق شد
پس از دهه‌ها مبارزه علیه رژیم صهیونیستی، در شامگاه جمعه ۶ مهر ۱۴۰۳، رژیم اسرائیل با استفاده از بمب‌های سنگرشکن، مقر فرماندهی حزب‌الله در ضاحیه جنوبی بیروت را هدف قرار داد. در این حمله، سید حسن نصرالله که عمر خود را در مسیر مقاومت سپری کرده بود، به شهادت رسید. او که همواره شهادت را زیباترین پایان برای یک مجاهد می‌دانست، به آرزوی دیرینه خود دست یافت و نامش در تاریخ مقاومت جاودانه شد.
سید حسن نصرالله از همان سال‌های جوانی، همواره شهادت را والاترین آرزو و سرنوشت افتخارآمیز خود می‌دانست. او که در مکتب جهاد و مقاومت پرورش یافته بود، بارها در سخنرانی‌هایش تأکید کرده بود که زندگی‌اش را وقف مبارزه با اشغالگران و دشمنان اسلام کرده و آماده است هر لحظه در این راه جان خود را فدا کند. عشق او به شهادت، نه‌تنها انگیزه‌ای برای ادامه مسیر مقاومت بود، بلکه روحیه‌ای الهام‌بخش برای اعضای حزب‌الله و جبهه مقاومت به شمار می‌رفت. سال‌ها مبارزه بی‌وقفه، طراحی عملیات‌های پیچیده و پیروزی‌های راهبردی حزب‌الله، رژیم صهیونیستی و دشمنان او را به وحشت انداخته بود. تلاش‌های متعددی برای ترور او صورت گرفت، اما هر بار به لطف تدابیر امنیتی شدید و لطف الهی، او از این توطئه‌ها جان سالم به در برد. بااین‌حال، او هیچ‌گاه از آرزوی شهادت غافل نشد و همواره در سخنانش می‌گفت که دوست دارد همچون فرماندهان شهید حزب‌الله، سید عباس موسوی، راغب حرب و عماد مغنیه، در راه خدا به شهادت برسد.
سرانجام، در حالی که سال‌ها دشمنان برای حذف فیزیکی او نقشه می‌کشیدند، این آرزوی دیرینه در یکی از حملات ناجوانمردانه رژیم صهیونیستی محقق شد. در عملیاتی که با نظارت مستقیم مقامات ارشد این رژیم طراحی شده بود، پهپادهای صهیونیستی محل حضور نصرالله را هدف قرار دادند. این حمله، که با حمایت اطلاعاتی و لجستیکی برخی کشورهای غربی و منطقه‌ای انجام شد، لحظه‌ای تلخ اما در عین حال پرافتخار را در تاریخ مقاومت رقم زد.
خبر شهادت سید حسن نصرالله، جهان اسلام را در بهت و اندوه فرو برد. میلیون‌ها نفر در لبنان، ایران، فلسطین، سوریه، عراق و سایر کشورهای اسلامی، در سوگ او نشستند و خیابان‌های بیروت و شهرهای دیگر شاهد گردهمایی‌های عظیم مردمی بود. رهبران محور مقاومت، شهادت او را نقطه عطفی در ادامه مبارزه علیه صهیونیسم و استکبار جهانی دانستند و تأکید کردند که خون نصرالله، همچون خون شهدای پیشین، نه‌تنها این مسیر را متوقف نخواهد کرد، بلکه موج تازه‌ای از مبارزه و انتقام را به همراه خواهد داشت.
با شهادت نصرالله، حزب‌الله و جبهه مقاومت نه‌تنها تضعیف نشدند، بلکه با عزم و اراده‌ای قوی‌تر به مسیر خود ادامه دادند. خون این فرمانده بزرگ، مشعل مبارزه را در دست نسل‌های جدید مقاومت قرار داد و نقشه‌های دشمنان برای خاموش کردن شعله مقاومت را ناکام گذاشت. شهادت او، همان‌گونه که خود آرزو داشت، نقطه پایان نبود، بلکه آغازی برای پیروزی‌های بزرگ‌تر شد.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار