شهدای ایران shohadayeiran.com

راست می‌گوید. ایشان جارو می‌کشند و من هم پشت سرشان تی می‌کشم.

به گزارش شهدای ایران،رفته بودم تهران. گفتم سری هم به خانواده حسن بزنم.

پدر حسن پرسید: عذرخواهی می‌کنم! شما در جبهه با حسن همکارید؟

گفتم: بله معاون ایشان هستم.

گفت: مگر آنجا چه کاره هست که معاون دارد؟ ما که هر وقت ازش می پرسیم در جبهه چه کاره ای؟ می گوید:جارو می‌کشم. بعد پرسید: شما چه کاره‌ای؟

گفتم: راست می گوید. ایشان جارو می ‌کشند و من هم پشت سرشان تی می‌کشم.

خیلی خندیدیم.

راوی: علی ناصری به نقل از حمید معینیان
کتاب ملاقات در فکه؛ زندگی نامه شهید حسن باقری (غلام حسین افشردی)

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار