به گزارش شهدای ایران، دکتر لیلا وصالی، عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی، مدیرعامل انجمن سواد رسانهای ایران ومدیرمسئول رسانه تحلیلی دانشگاه علامهطباطبایی (عطنا) در گفتوگوی مشروح با «جوان» سواد رسانهای را مبتنی بر چند اصل و فرع میداند و معتقد است: توان دستیابی، تحلیل، ارزیابی و ارزشگذاری و تولید محتوای رسانهای، سواد رسانهای محسوب میشود. اگر این چهار مرحله را طی کردیم، میتوانیم به مرحله تولید محتوای رسانه برسیم و خودمان را دارای سواد رسانهای بدانیم. برای درک و دانستن این مراحل مشروح گفتگو با این کارشناس را در ادامه بخوانید.
سواد رسانهای چیست و اولین بار چه زمانی مطرح شد؟
آنچه امروز از طرف یونسکو بر آن تأکید وجود دارد، توانایی ایجاد تغییر در زندگی شخصی فرد به واسطه استفاده از دانشهاست که یکی از این دانشها سواد رسانهای است. اولین بار بحث سواد رسانهای در یونسکو زمانی مطرح شد که مارشال مک لوهان راجع به سواد رسانهای در کتابش صحبت میکند و میگوید: ما در حال ورود به دنیای رسانه هستیم؛ دنیایی که برای زندگی کردن در آن نیازمند سواد جدیدی به نام سواد رسانهای هستیم. براساس صحبتهای آقای مک لوهان، یونسکو سواد رسانهای را در دستور کار خود قرار میدهد و کشورها را به دو دسته شمال و جنوب تقسیم میکند. کشورهای شمال دارای تکنولوژیهای رسانهای و کشورهای جنوب مصرفکننده محصولات رسانهای کشورهای شمال محسوب میشوند. یونسکو در تعریف خود میگوید که کشورهای شمال همراه با تولیدات رسانهای خودشان فرهنگ خود را به کشورهای جنوب منتقل میکنند، بنابراین کشورهای جنوب برای صیانت از فرهنگ و هویت خودشان نیازمند سواد رسانهای هستند. در سالهای اخیر مشاهده میکنیم که تعاریف متعددی از سواد رسانهای مطرح میشود که این برای کشورها میتواند تعابیر و معانی مختلفی داشته باشد، اگرچه آنچه یونسکو مطرح میکند بیشتر مدنظرش کشورهای جنوب یا مصرفکننده تولیدات رسانهای کشورهای شمال است، اما خود کشورهای شمال بیش از سایر کشورها سواد رسانهای را وارد کشورشان میکنند. کشورهایی مانند امریکا و کانادا که تکنولوژیهای پیشرفته رسانهای دارند، سواد رسانهای را خیلی سریعتر وارد کالجها، مدارس و مراکز دانشی خود میکنند و، چون میدانند که رسانه تا چه اندازه تأثیرگذار است، مدیریت میکنند که اگر محتوایی از سایرین وارد کشورشان شد، مردمشان بتوانند قدرت مدیریت این فضای رسانهای را داشته باشند. در سالهای گذشته تعاریف متعددی از سواد رسانهای داشتهایم که ترکیبی از سه تعریف را تعبیر درستتری برای موضوع سواد رسانهای میدانم. یکی از این تعریفها سواد رسانهای را نوعی درک متکی بر مهارت معنا میکند که براساس آن میتوان انواع رسانهها و تولیداتشان را شناخت و از هم تفکیک و شناسایی کرد. مطابق این تعریف آنچه اهمیت زیادی دارد، درک متکیبودن بر سواد رسانهای است. به این معنا که براساس مهارتهای کسبشده، خودمان به درکی برسیم که در ما یک استعداد و توانایی درک و فهم ایجاد کند؛ درک و فهمی که قدرت تشخیص بموقع و بجای موضوعات را برای ما ایجاد کند. مانند اینکه اگر بوی غذایی مثل قرمهسبزی را از جایی احساس کنیم، به سرعت میتوانیم تشخیص دهیم بوی غذای قرمهسبزی است و هیچ وقت نمیگوییم که بوی قیمه یا آبگوشت است، چون تجربهمان در پخت و خوردن این غذا در ما یک نوع مهارت و شم ایجاد کرده است، اما اگر یک فرد خارجی بوی این غذا را استشمام کند، قادر به تشخیص این غذا نخواهد بود، چون دارای درک متکی بر مهارت نیست.
منظور از درک متکی بر مهارت چیست؟
درک متکی بر مهارت مانند رانندگی کردن است. زمانی که ما اطلاعات آییننامهای را دریافت کنیم، دانش اتومبیل را پیدا میکنیم و حتی امتحان آییننامه میدهیم و قوانین شهری را یاد میگیریم، ممکن است در امتحان قبول شویم، اما یک راننده نیستیم و زمانی میتوانیم راننده بشویم که پشت فرمان بنشینیم و تکرار و تمرین زیادی داشته باشیم تا به درک متکی بر مهارت در رانندگی برسیم. یکی از هدفگذاریهای اصلی سواد رسانهای رسیدن به درک متکی بر مهارت است، به این معنا که به محض دیدن یک پیام جعلی، از روی نشانههایی که در داخل متن وجود دارد، بتوانیم به سرعت تشخیص دهیم یک پیام جعلی است. تعریف دیگری که از سواد رسانهای وجود دارد، آن را درک توان رسانهها در شکل دادن به باور افراد، جهانبینی فرد، قالبهای دریافتی و چگونگی کارکرد آنها معنا میکند، به این معنا که بدانیم رسانهها چنین توان و قدرتی دارند که در درک ما نسبت به جهان هستی اثرگذارند، جهانبینی ما را تغییر میدهند و روی باورهای ما تأثیرگذار هستند و بدانیم که این نوع تغییر را چگونه انجام میدهند و در چه قالبی این محتوا را به ما ارائه میکنند و عملکرد هرکدام از این قالبهای رسانهای چگونه است و ما بتوانیم به درستی این مسیر و فرایند را بشناسیم. تعریف سوم و کاربردی سواد رسانهای که تعریف جهانی محسوب میشود، آن را دستیابی به سواد رسانهای در چهار مرحله تعریف میکند. توان دستیابی، تحلیل، ارزیابی و ارزشگذاری و تولید محتوای رسانهای، سواد رسانهای محسوب میشود. اگر این چهار مرحله را طی کردیم، میتوانیم به مرحله تولید محتوای رسانه برسیم، میتوانیم خودمان را دارای سواد رسانهای بدانیم. اما هر کدام از این مراحل مفهوم خاص خود را دارند. وقتی از توان دسترسی صحبت میکنیم، دسترسیهای زیرساختهای رسانهای را باید داشته باشیم، البته نه همه رسانهها بلکه به رسانههای مورد نیاز خود دسترسی داشته باشیم، بنابراین در اینجا تعریف مهمی وجود دارد که الزاماً هرکسی به هر نوع رسانهای نیازمند نیست و یک رسانهای که میتواند برای یک نفر نیاز باشد، میتواند برای شخص دیگر مخرب باشد و هر کسی براساس نیازش باید دسترسی کامل به رسانه خودش داشته باشد و فرد باید بداند که از رسانههای مورد نیاز خودش چگونه استفاده کند و شیوههای استفاده از رسانه را بلد باشد و بداند چه نرمافزاری را روی گوشی خود نصب کند که به طور مثال بتواند یک تولید محتوای موبایلی داشته باشد و شیوههای صحیح استفاده از رسانهها را بداند، بنابراین دومین مطلب توان ارزیابی و ارزشیابی پیامهاست، یعنی باید بتوانیم پیامهایی را که دریافت میکنیم، ارزشگذاری و براساس ارزشهای خودمان ارزیابی کنیم و بدانیم آیا این پیام با ارزشهای ما همخوانی دارد یا نه؟ ارزشهای فردی، خانوادگی، قومی و ملی، مذهبی و هر آنچه ارزش محسوب میشود. این موضوع مستلزم این است که بتوانیم ارزشهای خود را به درستی بشناسیم تا مقیاسی برای اندازهگیری داشته باشیم. زمانی شاید جامعه، مدرسه، خانواده، رسانه و محل زندگی ما با کمی تفاوت، سلیقه ما را به یک مسیر هدایت میکرد و نوع تفکراتی که در جامعه و خانواده وجود داشت باهم همسو بود، اما امروز با دنیای رسانهایشده مواجه هستیم که باعث شده است افراد از تفکرات بسیار متضاد برخوردار باشند؛ رسانههایی که هر کدام ما را به یک سو میکشند و حرفی که میزنند بیشتر باعث گمراهیمان میشود و انبوه اطلاعاتی که در اختیار ما قرار میدهند، ما را دچار فریب میکند و بسیاری از این اطلاعات، اطلاعاتی هستند که نه تنها به ما کمکی در پیشبرد اهداف و روشنشدن آگاهی نمیکنند بلکه باعث مشوششدن ذهن و خستگی جسمی ما نیز میشوند و حتی باعث میشود احساس ناامیدی از زندگی داشته باشیم، اما در بین خیل رسانههایی که هر یک خود را محق میدانند، پرسش این است که حق با چه کسی است؟ همین پرسش باعث میشود بدانیم در این دنیا نیازمند سواد رسانهای هستیم تا تشخیص دهیم که حق چه سمتی ایستاده است و اینکه بتوانیم ارزشها را به درستی تشخیص دهیم، چون هر کسی که تولید محتوا میکند بر اساس یکسری تفکرات و ارزشها، تولید محتوا میکند و ممکن است آنگونه که حق و باطل را خود تصور میکند، برای ما تعریف کند.
با این تعاریف لازم است یک سبک مشخصی در زندگی هر فرد با چارچوب درست وجود داشته باشد.
بله. ما باید تصویر درستی از ارزشهای خود داشته باشیم. نوجوانان ما از زمانی که چشم باز کردهاند در دنیای رسانهها غوطهور بودهاند و در این فضا هر کسی میتواند امکان تولید محتوا و اشتراکگذاری مطالب خود را داشته است، بنابراین دچار دوگانگی فکری شدهاند و نمیدانند حق با چه کسی است. در چنین فضایی هر آنچه زیبا گفته شود، فرد به عنوان حرف درست میپذیرد و امکان ارزشگذاری محتوا را ندارد، بنابراین کسی که بخواهد مرحله ارزیابی و ارزشگذاری محتوا را داشته باشد، باید ابتدا ارزشهای فردی، خانوادگی، قومی، ملی و مذهبی را بشناسد.
مرحله بعد از این تعاریف چیست؟
مرحله بعدی تحلیل است. خیلی مواقع ما قضاوتهای شخصی خود را از موضوعات به اسم تحلیل نگاه میکنیم در حالی که تحلیل در سواد رسانهای با یک قضاوت شخصی راجع به یک موضوع کاملاً متفاوت است. همانگونه که در ریاضیات فرمولهایی وجود دارد که اگر مقادیری را به جای x و y قرار دهیم، به جوابهای مشخصی میرسیم، در سواد رسانهای هم موضوعاتی وجود دارد که به ما کمک میکند بتوانیم تحلیلهای دقیقتری داشته باشیم، مانند نشانهشناسی، مهندسی معکوس پیام، مهارتهای بیستویکگانه سواد رسانهای و اجزای پیام که میتوانند به ما کمک کنند تحلیل درست و دقیقتری از موضوعات داشته باشیم. به طور معمول در میان جوانان و نوجوانان توان دسترسی و تولید محتوا بد نیست، اما در توان ارزیابی و ارزشگذاری و تحلیل مشکل جدی دارند. اگر مراحل دسترسی، تحلیل، ارزیابی و ارزشگذاری را پشت سر بگذاریم، زمانی میتوانیم بگوییم دارای سواد رسانهای هستیم که محتوای مورد نظر خود را تبدیل به یک محتوای قابل استفاده برای مخاطبان خود کنیم، یعنی بلد باشیم حرف رسانهای با جذابیت زبان رسانه برای مخاطب باشد تا با دیگران ارتباط برقرار کنیم. این مراحل در واقع تعاریف سواد رسانهای هستند. وقتی یک مصرفکننده، محتوای رسانهای خود را به طور معمول از سایر کشورها دریافت میکند، حتی اگر این محتواها با هدف تهاجم فرهنگی هم ساخته نشده باشند، زمانی که دائم مصرفکننده محتواهای سایر کشورها باشیم، جابهجایی فرهنگی به طور ناخودآگاه اتفاق میافتد و ذائقه رسانهای ما تغییر میکند، بنابراین لازم است به عنوان یک مصرفکننده رسانهای بدانیم که به چه موضوعاتی توجه داشته باشیم.
نقش کسانی که دست به تولید محتوا میزنند در سواد رسانهای چیست؟ اساساً چگونه باید یک محتوای خوب تولید کنیم؟
به غیر از بنگاههای رسانهای بزرگ مانند سازمانهای تولید محتوا، صداو سیما و مراکز رسانه و صاحب مطبوعات گسترده در کشور، ممکن است که ما رسانههای غیررسمی و حتی فردی هم داشته باشیم. میبینیم از تلویزیونهای اینترنتی تا صفحات شبکههای مجازی محتواها به دست تولیدکنندگان ساخته میشوند. پس در بحث تولید محتوا در سواد رسانهای نیازمند این هستیم که بدانیم چگونه میتوانیم یک محتوای مؤثر تولید کنیم و چگونه تعداد کاربران را به شکل درست افزایش دهیم، چطور یک کسب و کار اینترنتی موفق راهاندازی کنیم، چطور محتوایی تولید کنیم تا مخاطب راغب به دیدن آن و بازنشرش باشد. سومین زاویهای که سواد رسانهای به آن ورود میکند، بحث صاحبان رسانههاست که برخی کشورهای تولیدکننده محتواهای رسانهای در موضوعات سواد رسانهای خود به آن توجه نمیکنند و، چون خودشان صاحبان این رسانهها هستند، موضوعیتی برای طرح این مسئله برایشان باقی نمیماند، اما همانطور که در سالهای گذشته هم دیدیم، به رغم اینکه در بحث سواد رسانهایشان ورود جدی نمیکنند در تصمیمگیری و سیاستگذاریشان این مسئله موضوعیت جدی دارد. سال گذشته در کشوری مانند امریکا که بیش از ۹۰ درصد محتوای رسانهای جهان را تأمین میکند و بنگاههای رسانهای بزرگی مانند والت دیزنی و هالیوود در اختیار او است، میبینیم زمانی که تیکتاک موفق میشود حدود دوسوم جوانان امریکایی را به خود جذب کند، این موضوع برایشان موضوعیت جدی پیدا میکند تا جایی که جلسهای ترتیب میدهند که اگرچه اسم آن را جلسه دریافت توضیحات آقای «چو» به عنوان مدیرعامل تیکتاک میدانند، اما عملاً شبیه یک جلسه دادگاه است و پنج ساعت تمام نمایندگان کنگره هر کدام پنج دقیقه فرصت گرفتند و با انواع تکنیکهای اقناعی، مخاطب را مجاب کردند که لازم است تیکتاک در کشورشان فیلتر شود. همین امر نشان میدهد این بحث برای صاحبان رسانهها و حتی برای کشورهایی که دارای تکنولوژیهای موازی متعدد هستند، اهمیت زیادی دارد، وقتی بحث رقابت بین شبکههای اجتماعی را میبینیم، میتوانیم حدس بزنیم که رسانههای امریکایی چه از نظر تعداد نرمافزارها، چه از نظر تعداد استفادهکنندگان از این نرمافزارها در دنیا غلبه دارند، اما با این حال از همان یک رسانهای که جوانان امریکایی را تحت تأثیر قرار میدهد، چشمپوشی نمیکنند. به این ترتیب فارغ از اینکه از یک رسانه چگونه استفاده و چگونه در آن تولید محتوا میکنیم، مهم است که بدانیم در دست چه کسانی قرار گرفته است و چگونه ما را در این فضا مدیریت میکنند، چرا زاکربرگ بعد از خریدن فیس بوک، همچنین واتسآپ و اینستاگرم را میخرد و شرکت متا را راهاندازی میکند و به سمت متاورس میرود، چرا آقای ایلان ماسک که توییتر را خریداری میکند، نام آن را X میگذارد و تمایلش به سمت رویکردهای اقتصادی بیشتر میشود و چراهایی از این دست.
ما چگونه باید از فضای رسانه استفاده کنیم یا چگونه تولید محتوا کنیم؟
هر رسانهای یکسری ظرفیتها و ویژگیهایی دارد که شناخت این ظرفیتها به ما کمک میکند بدانیم چگونه از فضای آن رسانه استفاده کنیم. وقتی میخواهیم تبلیغات یک کرم مرطوبکننده پوست را به عنوان یک تولیدکننده محتوا انجام بدهیم، هیچ گاه صرفاً به طور مستقیم از رسانهای مانند رادیو استفاده نمیکنیم، چون مخاطب انتظار دارد لطافت پوست در اثر مصرف این کرم را با چشم ببیند، بنابراین غالباً از رسانههای تصویری برای این منظور استفاده میشود. درعین حال ما رادیو را رسانه بحران میدانیم و زمانی که بحرانی مانند سیل و زلزله رخ میدهد، اولین اتفاقی که میافتد قطعی برق است و ارتباط مخاطب با بقیه رسانهها قطع میشود، اما رادیو است که با برد زیاد و صرفاً با استفاده از باتری میتواند مدت زیادی ما را در ارتباط با رسانهها قرار دهد و اخبار بحران را پوشش دهد. اینکه هر رسانهای در کجا و چگونه برای ما کاربرد دارد و کارکردهای آن چگونه است و ما چگونه باید از آنها استفاده کنیم برای ما در سواد رسانهای اهمیت بسیار زیادی دارد. از این جهت سواد رسانهای در چهار زاویه مصرفکنندگان، تولیدکنندگان، صاحبان و ظرف رسانهها به موضوع سواد رسانهای توجه میکند. زمانی که فرزند ما میخواهد به مدرسه برود و آموختن سواد را آغاز کند، با صبوری تمام یک سال به او زمان میدهیم تا خطکشیدنها را انجام دهد و در نهایت پس از یک سال میتواند اسم خود را بنویسد و سواد اولیه را یاد بگیرد، اما انتظاری که از سواد رسانهای داریم، این است که با چند مطلب و طی یک جلسه یک یا چندساعته مجهز به سواد رسانهای شویم!
چگونه باید سواد رسانهای کسب کنیم؟
ما میگوییم جنس سواد رسانهای از جنس مهارت است، یعنی باید ابتدا آموزشهای لازم را ببینیم و سپس به مهارت دست پیدا کنیم و مهارت در اثر تکرار و تمرین به دست میآید، همانطور که در رانندگی ابتدا آموزشها را میبینیم و سپس پشت فرمان مینشینیم و آنقدر تکرار و تمرین میکنیم تا به مهارت برسیم، در سواد رسانهای هم همین اتفاق میافتد و ابتدا باید مراحل آموزش را طی و سپس تکرار و تمرین کنیم تا به مرحله مهارت برسیم، بنابراین سواد رسانهای خودبهخود به وجود نمیآید و نیازمند آموزش است و اینقدر برای زندگی ما مهم است که اگر لازم باشد باید برای آن هزینه کنیم. مراکز متعددی برای آموزش سواد رسانهای داریم که مهمترین آن مرکز انجمن سواد رسانه ایران است که متولی آموزش و نشر سواد رسانهای در کشور است و دورههای متعدد در کشور برگزار میکند. دورهها در دو قالب آموزش عمومی و تربیت مربی برگزار میشود و افرادی که برای زندگی خصوصی نیازمند سواد رسانهای هستند، میتوانند در دورههای آموزش عمومی شرکت کنند و افرادی که مایل هستند در قالب مربی یا مدرس سواد رسانهای فعالیت داشته باشند، میتوانند دورههای تربیت مربی را شرکت کنند، به هرحال باید برای آن زمان بگذاریم تا از آموزش به مرحله مهارت و در نهایت به مرحله بینش برسیم. برای رسیدن به بینش حتماً باید ابتدا آموزش ببینیم و سپس مهارتافزایی کنیم. به طور معمول افرادی که وارد این دورهها میشوند، بعد از دورههای آموزشی همراهی میشوند و در مورد آنها مانیتورینگ صورت میگیرد، یعنی افراد به شبکههای اجتماعی هدایت میشوند و در گروههای خاصی قرار میگیرند و در تکرار، تمرین و تحلیل پیامهای متعدد مشارکت میکنند تا کمکم قدرت تشخیص پیدا کنند؛ و سخن پایانی؟
ما هیچگاه در سواد رسانهای نمیتوانیم مرجعی را تصور کنیم که جواب همه سؤالها را بداند و همه پیامها را برای ما تحلیل کند، بنابراین مهمترین و مؤثرترین مسیر در بحث سواد رسانهای، آموزش سواد رسانهای به خود افراد است. هر چقدر یک فردی دارای سواد رسانهای بالا باشد، قادر نخواهد بود همه پیامها را تحلیل کند. این مانند مسابقه دادن هواپیما با دوچرخه است که هر چقدر سریع رکاب بزنید، نمیرسید. حجم اخبار و اطلاعاتی که به دست ما میرسد، آنقدر زیاد است که امکان ندارد همه پیامها را رصد کنیم و به همه پیامهای جدید پاسخ دهیم و به همه آنها دسترسی داشته باشیم. هر کسی ممکن است در معرض یکسری اخبار خاص یا پیامهای خاص قرار بگیرد و لازم است قدرت تشخیص درست یا غلطبودنش را خودش پیدا کند. از این جهت آموزش سواد رسانهای برای همه ضروری محسوب میشود، پس باید این باور را داشته باشیم همانطور که برای آموزش ابتدایی باید شش سال زمان هزینه کنیم، برای آموزش سواد رسانهای هم باید یک یا دو سال زمان هزینه کنیم. باید برای ما مهم باشد، هم آموزشها را ببینیم و تحلیل و بررسی کنیم، هم خودمان در فرایند تکرار، تمرین و تحلیل قرار بگیریم و مسلط به سواد رسانهای شویم.
منبع: روزنامه جوان