در اسناد بهجایمانده روشن نیست که امریکاییها به چه دلیل تا این حد روی از میان رفتن امام حساب کردهاند، اما در دیگر اسناد باقیمانده سفارت، نشانههایی برای طرحریزی کودتایی امریکایی به چشم میخورد. این موضوع زمانی جالبتر میشود که دریابیم که در کودتای موسوم به «نقاب» که ۹ ماه پس از تسخیر سفارت امریکا لو رفت و شکست خورد، تلاش برای ترور امام خمینی (ره) پیشبینی شده بود
شهدای ایران:انقلاباسلامی، ایران را از حوزه نفوذ راهبردی امریکا خارج کرد و این واقعیتی بود که تحمل آن برای کاخسفید ممکن نبود. برای امریکاییها مهم بود که بتوانند بهتدریج جاپای سابق خود را بازیابی کنند و بنابراین بهزودی متوجه شدند که وجود امام خمینی (ره) در رأس این انقلاب، مهمترین مانع پیش روی آنان است. بنابراین گزینههای متعدد و متنوعی از تلاش برای نفوذ و اثرگذاری بر امام گرفته تا حتی امید به حذف امام را در دستور کار قرار دادند؛ گزینههایی که در اسناد بازمانده از سفارت امریکا در تهران، قابلردیابی است.
دو ماه پس از پیروزی انقلاباسلامی، سفارت در نامهای «سری» به تاریخ ۱۱ آوریل ۷۹ [۲۲ فروردین ۱۳۵۸]برای واشینگتن، توزیع قدرت در ایران را اینگونه تحلیل میکند:
«ملاها توده را کاملاً در اختیار دارند و به نوبه خود اکثراً در کنترل آیات هستند، [امام]خمینی کنترل فوقالعادهای در این لحظه داشته، ولی دیگران مثل طالقانی و شریعتمداری حدوداً نفوذ گوناگون قابلملاحظهای دارند.»
در همین سند به الگو بودن امام خمینی در سادهزیستی و مردمیبودن برای سایر مسئولان نیز اشاره شده است:
«نهایتاً [امام]خمینی با وضع ساده زندگی و سرمایه و تأکیدش بر ارزشهای معنوی نمونهای است برای دولت و مردم که از او پیروی کنند. [به پیروی او]نخستوزیر، رئیس شرکت نفت و دیگر مقامات عالیرتبه درصدد اعلان کم کردن حقوق خویشاند. این حرکتی است که ظاهراً روز به روز بیشتر توسط معتقدین پیگیری میگردد.»
چارلز ناس، کاردار سفارت در ۲۱ آوریل ۱۹۷۹ [اولاردیبهشت ۱۳۵۸]نیز در نامهای سری خطاب به وزارت امور خارجه در واشینگتن اذعان میکند:
«اکنون برای همه در ایران روشن است که این مسئله که چه کسی کاملاً انقلاب را تحت کنترل دارد، یک مسئله حساسی است. هیچ گروه دیگری بهجز نهضت اسلامی نمیتواند ادعایی عنوان کند که موردقبول عده زیادی باشد.»
برای سفارت بهتدریج روشن شد که قدرت مردمی امام به قدرت حاکمیتی و سیاسی تبدیل شده و این امام (ره) است که اختیار قابلتوجهی در ایران در دست دارد. چند روز پسازآنکه فرمان امام (ره) حصر پاوه را در هم شکست و ضدانقلاب را در کردستان عقب راند، تامست معاون سفارت هم در ۳۰ اوت ۱۹۷۹ [۸ شهریور ۱۳۵۸]در نامهای خیلی محرمانه به شماره ۱۶۵۳ به واشینگتن اطلاع میدهد:
«[امام]خمینی پست فرماندهی کل قوا را به عهده دارد. دستور او بر ضد کردهای شورشی و برقراری نظم در ارتش قدرت قم را بر ارتش ایران نشان داد. فرماندهان نظامی برای اطاعت از فرمانها بیشتر از اعتبار خمینی استفاده میکنند، تا قدرت و پست دولت موقت ایران.»
کمکم واشینگتن هم بهخوبی فهمید که قدرت در تهران در دست کیست؟ وزارت امور خارجه امریکا در ۱۲ اکتبر ۱۹۷۹ (۲۰ مهر ۱۳۵۸) در سندی سری که برای سفارت امریکا در قاهره ارسال کرد و رونوشت آن برای سفارت در تهران فرستاده شد، نوشت:
«آیتالله خمینی با وجود طبقه متوسط، جناح چپ و عصیانهای بومی، از پشتیبانی قوی اکثریت تودههای مردم برخوردار است. او و سایر ملاهای سازشناپذیر، نفوذشان را بر روی قانون اساسی جدید و انتخابات مجلس و رئیسجمهوری، اعمال میکنند. با وجود این مقاومتی در دولت (بازرگان و یزدی) و روحانیون (شریعتمداری) وجود دارد.
برای امریکاییها واضح بود که این قدرت امام ناشی از تکیه او بر مردم بود و از همین رو بود که توان بسیج کردن مردم را هم داشت. وزارت امور خارجه در واشینگتن در جمعبندیای خیلی محرمانه که در ۲۰ اوت ۱۹۷۹ [۲۹ مرداد ۱۳۵۸]برای سفارت ارسال کرده، آورده است:
«ازنقطهنظر اقتصادی توهمات گستردهای وجود دارد که انقلاب نتایجی در برنداشته است... ولی این موضوع علاقه نسبت به خمینی را در میان آنهایی که ظاهراً بیشترین توافق را دارند کم نکرده است. او هنوز میتواند خیابانها را بهوسیله حامیانش از جنوب تهران پر کند.»
لوئیس پل برمر سوم (Lewis Paul Bremer III) که در زمان اشغال عراق در سال ۲۰۰۳ مدتی حاکم گماشته امریکاییها بر عراق شد، در مقطع انقلاباسلامی معاون اجرایی وزیر امور خارجه امریکا بود. اندریو داگلاس سنس (Andrew Douglas Sens) از عناصر اطلاعاتی امریکا در تهران که بعدها در شورای امنیت ملی امریکا نیز مسئولیتی پیدا کرد در ۲ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱۱ شهریور ۱۳۵۸]در نامهای خطاب به برمر مینویسد:
«در این لحظه از زمان، خمینی قادر است در عرض چند ساعت با یک فرمان نیم میلیون از مردم را به خیابانها بکشاند... بهعلاوه برای من روشن است که خمینی علاوه بر ایجاد نظم خواستار آن است که مردم را هرچه زودتر سرکار برگرداند و برای آنان یک زندگی آبرومند و حتی افزایش سطح زندگی آنان را بر اساس مقیاسهای محلی تأمین نماید. به من گفته شده که یک حکومت جمهوری اسلامی معتقد و جدی را نباید یک حکومت بیهوده یا عقبافتاده تلقی کرد. نهایت امر اینکه خمینی مطمئن به خود، با احاطهای کامل بر اوضاعواحوال داخل کشور و بدگمانی فراوان نسبت به غرب و جریانات غربی برای ما مشکلات جدی زیادی در بسیاری از زمینهها و بهصورت همهجانبهای به وجود خواهد آورد. ما به خمینی در آینده نزدیک حداقل به همان اندازه احتیاج داریم که او به ما احتیاج دارد. بدینترتیب ما چیزی که با آن خمینی را تهدید کنیم نداریم. بهعبارتدیگر ما دلیلی برای تهدید خمینی نداریم و این کار را نمیتوانیم بکنیم، مخصوصاً در سیاست مربوط به خاورمیانه خمینی نیرویی خواهد شد که ما ناچاریم آن را بهحساب بیاوریم.»
برای امریکاییها روشن شد که این محبوبیت و قدرت مردمی امام، ناشی از رابطه عمیقی است که میان او و ملت ایران برقرار است. «سنس» دو روز بعد در یادداشتی داخلی در سفارت برای لمپارت مینویسد:
«برای من روشن است که گذشته از نظم، خمینی میخواهد مردم را بر سرکار برگرداند، تا سطح زندگی مناسب و حتی رشد یابندهای (در مقایسه با معیارهای محلی) را تضمین کند. (من شنیدهام که جمهوری اسلامی نباید بهعنوان جامعهای ناتوان و عقبمانده تلقی شود.»)
لینگن نیز در ۲۹ اکتبر ۱۹۷۹ [۷ آبان ۱۳۵۸]در مکاتبه خیلی محرمانه به شماره ۱۴۰۵ به واشینگتن در تحلیلی نوشت:
«راهپیمایی و تظاهرات روز وحدت نمایانگر حمایت اکثریت مردم حامی ایران از آیتالله خمینی است. از تشنج و جبههبندی میان تظاهرکنندگان هیچ اثری نبود. میلیونها نفر داوطلبانه به حمایت از خمینی برمیخیزند. بااینحال این حمایت کاملاً شخصی بوده و نشانگر حمایت از یک حرکت سیاسی یا پشتیبانی از اشخاص وابسته به امام نیست. با وجود اینکه رژیم حاضر مشکلات سیاسی و اقتصادی بسیاری را در پیش دارد، به نظر نمیرسد که این مشکلات از محبوبیت روحانی خمینی بین اکثریت مردم کاسته باشد.»
امام مانع نفوذ امریکا
درعینحال امریکاییها که به دنبال نفوذ در ایران پس از انقلاباسلامی بودند، متوجه شدند که مانع سختی در برابر آنها قرار دارد و آن امام خمینی (ره) است. سفارت در ۱۸ آوریل ۱۹۷۹ [۲۹ فروردین ۱۳۵۸]در سندی خیلی محرمانه به شماره ۴۰۶۹ با عنوان «موج ناخوشایند ضدامریکایی» به واشینگتن گزارش داد:
«خمینی در خطابی به پاسداران انقلاب در قم روز ۱۶ آوریل مجدداً خواستار قطع دست امریکاییها که کار شیطانی میکنند (تیتر اصلی اطلاعات) گردید. آنهایی که خمینی را میشناسند، حتی همکاران متجدد او میگویند که وی اساساً نسبت به امریکا بدبین بوده و برای اغلب گرفتاریهای زمان شاه، امریکا را مسئول میداند. از لحن و عمل کلی وی پیداست که آیتالله میخواهد آخرین رد پای نفوذ امریکا در ایران را نابود کند.»
استمپل ۳۱ می۱۹۷۹ [۱۰ خرداد ۱۳۵۸]در گزارشی سری با عنوان «شکل و شمایل امریکا در ایران در اوضاعواحوال دگرگونشده» چنین تشریح میکند که دیدگاههای امام، کانون اصلی مقابله با نفوذ امریکاست و همین موضوع باعث فاصله گرفتن جریانات سیاسی ایران از امریکا شده است:
«دولت موقت ایران و خمینی درباره ارزش مناسبات با امریکا اختلافنظر دارند. ماهیت ضدامریکایی نظریات خمینی باعث شده است که فعالیت ضدامریکایی افزایش یابد. رسانههای گروهی و افکار عمومی نسبت به امریکا نظر خصمانهای دارند. تحمل ما بهعنوان یک نقطهضعف از سوی همه گروههای در صحنه سیاسی ایران تلقی میشود. کشمکشهای سیاسی فزاینده داخلی چشماندازی از مبارزهطلبی در مقابل خمینی را از سوی میانهروهای مذهبی فراهم میکند. هیچکدام از معارضین در صحنه سیاست داخلی قصد ندارند با ما سروکار داشته باشند، مگر اینکه برداشتهای مربوط به قدرت امریکا و علاقه امریکا به ایران تغییر یابد. برای برقراری مجدد تعادل در مناسبات امریکا و ایران علامتدادنهای جدیدی لازم است.»
«سنس» در همان یادداشت خود خطاب به لمپارت همین نگرانی را تکرار میکند:
«وجود فردی مطمئن از خود مانند خمینی که مسائل داخلی را تحت کنترل دارد و نسبت به غرب خیلی بدبین است، برای ما در زمینههای مسائل دوجانبه مشکلات جدی به وجود خواهد آورد. در آینده نزدیک ما حداقل همانقدر که او به ما احتیاج دارد، به او محتاج هستیم و لذا نمیتوانیم او را با چیزی تهدید کنیم. خصوصاً در مورد سیاستهای خاورمیانه او نیروی مخالفی خواهد بود که باید با او مقابله کرد.»
در سندی راهبردی با عنوان «ایران: مشکلات محیطی ارتباطات، دورنماها، ایدهها» نیز تصریح میگردد:
«آیتالله خمینی که علاوه بر به وجود آوردن سیاستها و بیانیههای افراطی ایران به نظر میآید که با حرارت زیادی ضد ایالاتمتحده است.» و در جای دیگری یکی از چالشهای امریکا را «توانایی محدود ما برای ارتباط پیدا کردن با رهبریت مذهبی و اکثریت طبقه پایین ایرانیها» عنوان میکند.
تلاش ناکام برای اثرگذاری بر امام
امریکاییها برای انحراف مسیر انقلاباسلامی و بازگشت نفوذ راهبردی خود به ایران، به دنبال نفوذ به شخصیتها و رهبران انقلاب بودند و حتی به نظر میرسد به اثرگذاری بر امام (ره) نیز فکر میکردند. اما خیلی زود فهمیدند که این کار شدنی نیست.
سفارت امریکا در تهران در ۱۳ مارس ۱۹۷۹ [۲۲ اسفند ۱۳۵۷]به واشینگتن نخستین نشانههای این ناکامی را شرح میدهد:
«ما شک داریم که بازرگان بتواند بر مشکلاتی که پیش روی دارد فائق آید. بسیار بعید است که خمینی از ایراد سخنانی که تاکنون بهطور بدی دولت موقت را تضعیف کرده است، خودداری کند. یک منبع نزدیک به آیتالله خمینی گفته است که کوششهایی در جهت ایجاد مشاوره با وی انجام شده به امید اینکه از تعداد اظهارات به دور از مصلحتش کم کند ولی به نظر نمیرسد [امام]خمینی از آدمهایی باشد که برای مصلحتهای سیاسی و عملی، زبانش را نگه دارد. بلکه به علت تصور خود بهعنوان رسول انتخابشده خدا در انقلاب ایران، مسئولیت صحبت کردن در مورد مسائل الهی را به عهده خود میداند.»
حتی امریکاییها به دنبال اعزام یک فرستاده مخصوص برای دیدار با امام و تأثیرگذاری بر ایشان بودند که سفارت در تهران، کاخسفید را از این طرح ناامید میکند. سفارت در ۱۴ ژوئن ۱۹۷۹ [۲۴ خرداد ۱۳۵۸]در نامهای خیلی محرمانه به شماره ۶۲۰۸ این ایده را هم رد میکند و مینویسد:
«فکر اعزام فرستاده مخصوصی بهسوی خمینی، در قبال سرسختی بیگذشت وی هیچ معنایی ندارد و در حقیقت اوضاع را احتمالاً بدتر هم خواهد کرد. بهتر است تا زمانی که وی بیشتر تحمل گوش فرادادن پیدا کند، صبر کنیم تا اینکه قلدریگوییهایی که نصیب سفیر شوروی شد، نصیب ما نشود.»
اشاره به سفیر شوروی در این سند، یادآوری ملاقات ولادیمیر وینوگرادف، سفیر اتحاد جماهیر شوروی در تهران با امام خمینی (ره) در ۵ اسفند ۱۳۵۷ است که سفیر از امام این جملات قاطع و پرابهت را شنید:
«مصمم هستیم که تا آخر با کسانی که بخواهند در کشور ما مداخلهای بکنند مبارزه کنیم. ما برای حیات زیر سلطه غیر، ارزش قائل نیستیم.»
بخش ایران وزارت امور خارجه در واشینگتن هم همین ایده را رد میکند و در ۵ سپتامبر ۱۹۷۹ [۱۴ شهریور ۱۳۵۸]در یادداشت توجیهی با طبقهبندی سری به وزیر در پاسخ به ایده اعزام فرستاده نزد امام مینویسد:
«ما هیچگونه تماسی با مردی که قویترین رهبر سیاسی در ایران باقی میماند، نداشتهایم. این احتمال وجود ندارد که خصومت وی نسبت به ما بهطور مؤثری کاهش پیدا کند، هرچند که اخیراً گفتههای زهردار کمتری علیه ما وجود داشته است، اولین ملاقات آشکار میتواند یک کار خردکننده باشد.»
امید به حذف امام
زمانی که نفوذ و اثرگذاری بر امام، ناممکن تلقی شد، تنها امید امریکاییها، حذف امام بهطور طبیعی یا در قالب یک توطئه بود. اولین راهکار تقویت مخالفان داخلی امام بود که باید در برابر ایشان برکشیده میشدند. در یادداشتی داخلی و خیلی محرمانه برخی پرسشهای مهم مطرح و به تعدادی از آنها پاسخ داده شده است:
- «آیا نقش وسیع روحانیت در سیاست ایران، برای مدتی باقی خواهد بود؟ (ج = بله)
- از کجا مبارزه اصلی آغاز خواهد شد؟ از یک نیروی دیگر روحانی (شریعتمداری) یا نیروی غیرروحانی. (ج = غیرروحانی، غیرکمونیست – اقتصادی)
- آیا آن مبارزه بهطورکلی جنبه قانونی و بدون خشونت خواهد داشت؟
- چه کسانی قادر به پیشرفت در مقابل خمینی هستند؟ آیا در این زمینه تهدیدی وجود دارد؟ درباره بختیار چه؟
- چه موفقیتهایی برای حزب توده و دیگر چپیهای افراطی وجود دارد؟ (ج = کم)».
درعینحال بهطوری مشکوک در برخی اسناد به وفات احتمالی امام (ره) اشاره شده است. بهعنوان نمونه در گزارش جان استمپل به شماره ۵۵۸۶ به تاریخ ۳۱ می۱۹۷۹ [۱۰ خرداد ۱۳۵۸]با عنوان «موقعیت امریکا در ایران: حرکت در چه جهتی باشد؟» آمده است:
«شریعتمداری و آیتاللههای میانهرو دیگر، بیشتر و بیشتر آمادهاند که در برابر مواضع شدید [امام]خمینی مخالفت علنی بکنند. خمینی ۷۹ سال دارد و نشانههایی از خستگی روزافزون فکری و بدنی در او دیده میشود. واقعیتها بازگوکننده این مسئله هستند که او یک عامل مهم سیاسی برای مدت زیادی باقی نخواهد ماند (ولیکن باید در نظر داشت که برادر او ۹۴ سال عمر کرده است و ما نباید روی مشیت الهی حساب کنیم.)»
کاردار سفارت نیز در ۱۱ آوریل ۷۹ [۲۲ فروردین ۱۳۵۸]سؤالات مطرحشده از سوی وزارت امور خارجه امریکا را چنین پاسخ میدهد:
«خمینی کی وفات خواهد کرد؟ اگر بهزودی اتفاق بیفتد، قابلتصور است که رهبری جنبش اسلامی شدیداً از ناحیه رهبریت داخلی صدمه دیده و مخالفین، یعنی چپیها و حتی برخی از بازماندگان پادشاهی راست، بهرهبرداری خواهند کرد.»
در اسناد بهجایمانده روشن نیست که امریکاییها به چه دلیل تا این حد روی از میان رفتن امام حساب کردهاند، اما در دیگر اسناد باقیمانده سفارت، نشانههایی برای طرحریزی کودتایی امریکایی به چشم میخورد. این موضوع زمانی جالبتر میشود که دریابیم در کودتای موسوم به «نقاب» که ۹ ماه پس از تسخیر سفارت امریکا لو رفت و شکست خورد، تلاش برای ترور امام خمینی (ره) پیشبینی شده بود.
ادامه دارد...
*محمدجواد اخوان/جوان آنلاین
*محمدجواد اخوان/جوان آنلاین