به گزارش شهدای ایران به نقل ازصاحب نیوز؛ زمانی که آیتالله بهاءالدینی بعد از شهادت شهید جلال افشار از اصفهان میگذشتند، به همراهان گفتند: «من ستون نوری میبینم که از یک گوشه اصفهان تا عرش اعلی امتداد یافته است» زمانی که همراهان اتومبیل را تا محل موردنظر هدایت کردند، به گلستان شهدای اصفهان رسیدند و آن زمان آیتالله بهاءالدینی گوشهای از گلستان شهدا را با دست نشان دادند و گفتند: «این ستون نور از این جا برمیخیزد» و زمانی که همراهان به محل موردنظر رفتند، سنگ مزار شهید روحانی جلال افشار را مشاهده کردند.
شهید جلال افشار در تابستان سال ۱۳۳۵ در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. پسری با اخلاقیات عالی که دوران دبستان را به خوبی به پایان رساند و در همان سن، حدود ۱۰ سوره را حفظ کرد.
تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را طی کرده بود که پدرش فوت کرد و تأمین مخارج خانه به عهده جلال و برادر بزرگش افتاد.
او از طریق نصب پرده و کرکره هزینه زندگی را تأمین میکرد و با توجه به وضع معیشتی خود، به خانوادههای بیبضاعت اصفهان نیز سر میزد و به آنها کمک میکرد.
در اواخر سال ۱۳۵۳ وارد مدرسه علمیه حقانی قم شد و با بزرگانی همچون آیتالله بهاءالدینی ارتباطی نزدیک داشت و در تظاهرات، تکثیر و پخش اعلامیههای امام خمینی (ره) فعال بود.
بعد از پیروزی انقلاب از عناصر اولیه کمیته دفاع شهری شد و پس از آن استاد اخلاق آموزش ۱۵ خرداد بود و به کردستان رفت و کارش آغاز شد.
سپس به پادنا سمیرم اعزام شد و بعد از آن راهی جبهه جنوب شد و در عملیات رمضان شرکت کرد.
وی هنگام ظهر برای گفتن اذان به بالای تپهای میرود که ناگهان صدای گلوله توپ آمد و لحظهای بعد جلال درحالی که ترکش پهلوی او را شکافته بود، در تاریخ ۲۴ تیرماه سال ۱۳۶۱ همزمان با ۲۳ رمضان به شهادت رسید.
فرازهایی از وصیتنامه شهید جلال افشار
خدایا تمام دوستانم عاشقانه به سوی تو پر کشیدند و من بیثمر ماندهام؛ خجالت میکشم با تو سخن بگویم، اما رأفت و مهربانی تو مرا به اینجا کشانده است. آخر تو به من همه چیز دادهای و من برای تو کاری نکردهام.
خدایا نمیدانم چگونه از بندگانت عذرخواهی کنم؟ آیا آنان عذر مرا میپذیرند؟ آخر آنان گمان میکردند من بنده صالح تو هستم و به همین منوال مرا شرمنده ساختند، اگر حال مرا بنگرند چه میگویند؟ خدایا تو که ظاهرم را نیکو ساختی، خباثت باطنم را اصلاح کن.
خدایا به بندگانت چه بگویم که هر کدامشان کتاب بزرگی هستند از اندرز و پند، با این حال با زبان قاصر میگویم: ای امت بپا خواسته، قیام خود را حفظ کنید تا قائم دین حق، فرزند امیرالمومنین (ع) بیاید و پرچم توحید را بر فراز قلههای جهان به اهتزاز درآورد.
به نصیحتها، پندها و فریادهای نائب بر حقش، این پیرمرد موحد [امام خمینی (ره)] که قلبش برای اسلام میتپد، گوش فرا دهید و موبهمو اجرا کنید تا رضایت خدا حاصل شود.