شهدای ایران shohadayeiran.com

نویسنده کتاب "حماسه هویزه" گفت: هویزه به خاطر مقاومتش در اذهان باقی ماند و مانند هویزه‌ها بود که مسیر جنگ را عوض کرد.
به گزارش شهدای ایران به نقل ازدفاع مقدس؛۱7دی سالروز عملیات هویزه و ثبت تاریخی مقاومت آن در دفتر ۸ سال دفاع مقدس است. روزی که فرندان جان بر کف این سرزمین بی‌هیچ ادعایی در مقابل دشمن ناجوانمرد ایستاده و شهد نوشین شهادت را نوشیدند.
 نصرت الله محمودزاده، از رزمندگان و نویسندگان دفاع مقدس و از یادگاران حماسه هویزه، مقاومت شهدای هویزه.


آغاز جنگ تحمیلی

با شروع جنگ تحمیلی در مهرماه سال ۶۵ به عنوان نیروی داوطلب وارد خوزستان شدم. پس از جابه جایی‌هایی که صورت گرفت در ‌‌نهایت در قالب گردان ۱۶ قزوین وارد محور سوسنگرد شدم. عملیات باید از سمت غرب انجام می‌گرفت.

۳۰۰ نفر بودیم که به دو گردان ۱۵۰ نفره تقسیم می‌شدیم. حسین علم الهدی فرمانده یک محور و کلاه کج هم فرمانده محور دیگر بود.

۱۵ دی ماه وارد عملیات شدیم که عملیات موفقی صورت گرفت و پس از چند ساعت درگیری توانستیم توپخانه عراق که امروزه محل دفن شهدای هویزه است را تصرف کنیم.

عملیات خوبی را پشت سر گذاشتیم و با روحیه‌ای خوب برای عملیات فردا و آزادسازی پادگان حمید در حال سازماندهی بودیم.

خاطرات سپید روی تخته سیاه کلاس

شب بود. شب جالبی را در یک مدرسه دبستانی ۳ کلاسه در روستای "سعد الحمودی" پشت سر گذاشتیم. شب غیر منتظره‌ای بود. هیچ کدام از ما نمی‌دانستیم قرار است فردا چه اتفاقی بیافتد و چه کسانی از بین ما خواهند رفت. من خیره به تخته سیاه کلاسی شده بودم که روی آن با گچ سفید و با خطی خوش نوشته شده بود "بابا آب داد".

شاید نویسنده این جمله هیچ وقت نمی‌دانست که روزی خط او در تاریخ جاودانه خواهد ماند.

آغاز حماسه هویزه

فردا صبح زمانی که پنجه‌های آفتاب بر پنجره کلاس خالی می‌تابید برای یک عملیات سخت چشم گشودیم وآماده رفتن شدیم.

یادآوری خاطرات دوران گذشته جالب به نظر می‌رسد. زمانی که با کمترین امکانات در مقابل دشمن ایستادیم. یادم هست برای بردن نیرو به خط من به عنوان راننده تنها وانت موجود، ۴ الی ۵ مرتبه به خط رفته و برگشتم.

در حوالی همین زمان، شهید علم الهدی نامه معروف خود را به مقام معظم رهبری که در آن هنگام، نماینده امام در جنگ بود را نوشت و در آن نامه قید کرد که ما به تعداد نفرات اسلحه در دست نداریم.

درگیری شروع شد. هنوز دستور پیشروی داده نشده بود که احساس کردیم عراق در حال پیشروی است.

علت آن هم شاید این بود که ما مسیری که انتخاب کرده بودیم به سمت ایستگاه حمید و برای آزادسازی پادگان بود. در حالی که نیروهای نظامی عراق در جبهه جفیر متمرکز بودند از‌‌ همان جا پاتک را هم شروع کردند و ما حواسمان به این قضیه نبود.

از طرفی عراق با حمله و بمباران توپخانه لشکر ۱۶ باعث تضعیف روحیه در بین رزمندگان شد. طی تماس با بی‌سیم و کسب اطلاعات متوجه شدم که پیشروی وجود نداشته و باید به عقب برگردیم.

پس از محاصره توسط نیروهای عراقی مقاومت زیبایی شکل گرفت و به دلیل همین مقاومت زیبا "حماسه هویزه" را به رشته تحریر درآوردم.

لحظه به لحظه تعداد بچه‌ها کمتر می‌شد. هیچ صدا و فریادی شنیده نمی‌شد و عراقی‌ها با بی‌رحمی تمام عمل می‌کردند و شهدا و حتی جانبازان را زیر شنی تانک له می‌کردند.

هویزه، حماسه‌ای به یاد ماندنی

تاریکی شب مانند پوششی بر جنایات عراقی‌ها عمل می‌کرد. تنها کاری که من می‌توانستم در آن موقعیت انجام دهم برگشتن بود. در همین حین صدایی مرا به خود آورد. التماس‌های مردی را شنیدم که برای بودن و مقاومت دوباره التماس می‌کرد.

انگار می‌شناختمش، بچه مسجد سلیمان بود. احساس می‌کردم که می‌توانم کمکش کنم. اگر به او کمک نمی‌کردم، حتماً بعداً با وجدانم دچار درگیری می‌شدم.

او را با یک جیپ فرمانده ارتشی به یکی از بیمارستان‌ها اهواز منتقل کردم. لبخند او را هنگام خداحافظی هیچ‌گاه از یاد نخواهم برد.

هویزه به خاطر مقاومتش در اذهان باقی ماند و مانند هویزه‌ها بود که مسیر جنگ را عوض کرد.

با اراده ماندن و مقاومت شهدای هویزه مرا واداشت تا بنویسم حماسه‌ای را که نباید از ذهن تاریخ فراموش شود.

"حماسه هویزه" داستان اعتضادی‌ها و خوشنویسان‌ها و مختاری‌هایی است که مردم ایران با خواندن آن باید از مقاومت آن روز درس بگیرند.

گفتنی است؛ نصرت الله محمود‌زاده مدتی بعد از عملیات هویزه و در بحبوحه جنگ با رژیم بعث عراق کتاب به یاد ماندنی "حماسه هویزه" را به رشته تحریر در آورد و این حماسه را جاودانه کرد.

نظر شما
(ضروری نیست)
(ضروری نیست)
آخرین اخبار