به گزارش شهدای ایران ، افشین علا، شاعر سروده اش درباره حضرت آیتالله حسنزادهی آملی در تلگرام را منتشر کرد:
آمل! به خود ببال
آمد خبر که خرمن دانش تباه شد عرفان و فقه و فلسفه بی تکیهگاه شد
رود از میان شکافت و کوه از کمر شکست از زخم این تبر، طبرستان تباه شد
پیری رهید از قفس تن که در غمشپیراهن جوانی و غیرت سیاه شد
پیری که آسمان به عبایش چو وصله بود پیری که از مهابت او کوه، کاه شد
پیر ارچه بود، لشکر همت ز هم گسیخت یک تن اگرچه بود، خرد بیسپاه شد
تاج دلاوری ز سر مهتری جداتخت سخنوری تهی از فر و جاه شد
علامهای، سپهردلی، کیمیاگری کز او خزف چو لعل و شفق چون پگاه شد
یعقوب دهر بار دگر جامه را درید زیرا که دید یوسف حکمت به چاه شد
سلطان اشک، بار دگر بار عام داد پس خیل دیده راهی آن بارگاه شد
برداشت عقل، افسر فرزانگی ز سر دستار عشق سوخت، جنون بیکلاه شد
باور نمیکنم که حسنزاده رفته است مازندران؟ نه! ملک جهان بیپناه شد
البرز شاهد است دماوند خون گریست آسیمهسر، هراز بر این غم گواه شد
آمل! به خود ببال که فرزند خطهات مقصود دیر و مدرسه و خانقاه شد
آمل! به خود ببال که بال فرشتگان تا پا نهد به عرش برین، فرش راه شد
آمل! به خود ببال که در اربعین شاهد ردانهات روانه به دیدار شاه شد
آمل! ببین که دوخت فلک دیده سوی توخاک ره تو قبلهگه مهر و ماه شد
در سینهات جواهر اسرار خفته است هرچند دیدهات تهی از آن نگاه شد
خاموش شد اگرچه صدای عصای او پژواک آن عجین به رگ هر گیاه شد
ابیات ناشیانه سرودم، مرا ببخش تقصیر گریه بود، اگر اشتباه شد...